به گزارش مشرق، «رسول سنائی راد» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
در حالی که دونالد ترامپ، مستأجر کاخ سفید با در پیش گرفتن دیپلماسی کابویی و نقض برجام، سیاست تهاجمی علیه جمهوری اسلامی را در پیش گرفته و کنه استکباری و اعتمادناپذیری و عهدشکنی امریکا را به نمایش گذاشته تا به تصور خویش مذاکره مجدد روی برجام و فرسایش مؤلفههای راهبردی اقتدار ایران اسلامی را به تحمیلیترین شکل آن دنبال کند، دعوت به مذاکره با رویکردی سازشکارانه از سوی برخی عناصر موعوب و غربگرا که از طیف خارجنشین و مخالف نظام آغاز شد، در روزهای اخیر با قلم برخی چهرههای رسانهای داخلی و در پوشش توصیههای کارشناسانه و دلسوزانه نیز توصیف میشود که البته مرعوب بودن به نظام لیبرال – دموکراسی و قبله آمال دانستن غرب وجه مشترک آنان میباشد.
بیشتر بخوانید:
بقای برجام به نفع امنیت و صلح جهانی است
این دلباختگان به غرب و مرعوبان قدرت امریکا با این تلقی که مذاکره روی همه چیز و دائمی نبودن دوستی و دشمنی با کشورهای بیگانه و ضرورت ارتباط با همه کشورها برای تأمین منافع ملی از اصول روابط بینالملل بوده و پیامدهای اقتصادی ناشی از فشارهای تحریمی امریکا، شرایط خطیری را برای کشور پیش آورده، مذاکره با امریکا را برای خروج از این وضعیت پیشنهاد میکنند که اگر از ادبیات و لفافه کارشناسانه خارج شود، دقیقاً ترجمان همان خواسته ترامپ و تیم ضدایرانی همراه او است که با نقض برجام و پیگیری فشارهای اقتصادی و تحریمهای ظالمانه، بر اجتناب از جنگ و بازگرداندن ایران به میز مذاکره تأکیدات چند باره داشته و در عین حال تلاش برای ایجاد شکاف و دعوای داخلی در ایران را نیز پنهان نمیکنند.
به عبارتی واداشتن جمهوری اسلامی به مذاکره با اعمال فشار هدف کاخ سفید است که برخی از چهرههای به ظاهر موجه و مدعی کارشناسی در داخل، به تئوریزه کردن آن بر آمده و سازش در این شرایط را راه خروج از شرایط خطیر و حل مسائل کشور معرفی میکنند که اگر وابستگی و خیانت نباشد، حتماً و قطعاً یک اشتباه محاسباتی و راهبردی است.
در نقطه مقابل رهبر حکیم انقلاب اسلامی، معتقدند که «هزینه تسلیم شدن، به مراتب بیشتر از هزینه مقاومت و ایستادگی و فایده و دستاوردهای ایستادگی صدها برابر بیشتر از هزینههای تسلیم شدن است.»
همچنین رئیس محترم جمهور، دکتر حسن روحانی که تجربه دو دوره مذاکره هستهای با اروپا و امریکا را پشت سر گذاشته و خوشبینی به گفتوگو را هم آزموده است، در مواجهه با وقاحت سران کاخ سفید، با تأکید بر اینکه «هیچ ایرانی وطندوست و آزادهای تسلیم امریکا نمیشود»، معتقد است «ما باید به دنیا نشان دهیم سختی و مشکلات را تحمل میکنیم و استقلالمان را معامله نمیکنیم، آزادیمان را معامله نمیکنیم، اسلامیت نظام را معامله نمیکنیم، اما سختی را تحمل میکنیم، با هم در کنار هم.»
حتی اگر تجربه مذاکرات هستهای و عهدشکنی وقیحانه امریکا را هم نداشتیم، نگاه به پیامدهای سازش در شرایطی که دشمن با فشار اقتصادی، روانی و حتی عملی و ایجاد ائتلاف سیاسی – اقتصادی منطقهای و سازماندهی تفالهها و پادوهای سیاسی خود آن را هدفگذاری کرده، دعوت به مذاکره و سازش نوعی انفعال و دادن پیام ضعف به دشمن و تشویق او به تقویت روند سختگیری و فشار محسوب میگردد. به ویژه اینکه از نگاه دشمن نیل به این هدف از مسیر اختلاف، و دعوای داخلی در کشورمان میگذرد که متهمسازی و مقصر جلوه دادن نظام و مسئولان به پیش آمدن این شرایط و بیاعتنایی برای حل آن و مأیوسسازی مردم را از لوازم تحقق این هدف پلید میداند.
هزینههای سازش با دشمن به بهانه رعایت اصول روابط بینالملل در این مقطع حساس تاریخی، همان مواردی است که در سخنان رئیسجمهور مورد اشاره قرار گرفته است. یعنی از دست رفتن استقلال، آزادی و عزت ملی و اسلامیت نظام که باید اعتبار منطقهای و از دست رفتن عمق راهبردی کشور را نیز به آن افزود.
اما ایستادگی و مقاومت در برابر سیاست ظالمانه فشار و تحریم دارای فوایدی، چون حفظ عزت و غرور ملی، درمان اقتصاد نفتی و تقویت اقتصاد مقاومتی، حفظ عمق راهبردی و پشتیبانی مقاومت در منطقه و بالاتر از همه دشمن را در تبدیل ایران اسلامی به کشور فاقد قدرت، وابسته و تابع یعنی تحمیل یک هویت ارتجاعی و بازگشت به دوران پذیرش سلطه غرب توسط رژیم منحط پهلوی، ناکام گذاشته و به شکست میکشاند.
پیامدهای سازش قذافی با امریکا و غرب برای حل تحریم اقتصادی و تهدید نظامی را باید در سرنوشت شوم و غمانگیز لیبی جست و جو کرد که امروز نه تنها ویرانی و جنگ را تجربه میکند، بلکه عملاَ کشور لیبی به سه بخش تجزیه شده و البته امریکا و متحدان غربیاش مشغول تاراج منابع نفتی این کشورند و آلسعود نیز همچنان پشتیبانی تروریستهای تکفیری را برای تداوم بی ثباتی و یا نفوذ منطقهای متوهمانهاش، دنبال کرده و برای آتش جنگ داخلی و برادرکشی در لیبی هیزم فراهم میکند.