به گزارش گروه فرهنگ و هنر مشرق، دهم تیرماه جاری بود که روزنامه صبح نو در صفحه 15 خود، گفتگویی را با میثم نیلی مدیرعامل مجمع ناشران انقلاب اسلامی منتشر کرد. در بخش زیرین این صفحه، بخشی از سخنان نیلی در وصف رضا امیرخانی به صورتی مجزا و تاکید شده، گنجانده شده بود. در این بخش آمده بود:
به رضا امیرخانی به عنوان سرمایه انقلاب نگاه می کنیم
اخیراً آقای رضا امیرخانی در مصاحبهای گفته بود که رجانیوز و مجمع ناشران انقلاب علیه کتاب رهش موضعگیری میکنند. شما چرا علیه کتاب رهش موضعگیری کردید؟
این ششمین موضعگیری صریح آقای امیرخانی علیه مجمع در رسانههاست؛ ولی ما دوست نداریم رابطهمان با ایشان غیرمحبتآمیز و غیردوستانه باشد.
رضا امیرخانی از نظر ما نویسنده خوب و متعلق به جبهه انقلاب است و حتی اگر وی به مجمع باز هم بد و بیراه بگوید، نظر ما درباره ایشان تغییری نمیکند و هیچ ریاکاری هم در این موضع نیست. در تمام این سالها که ایشان بیمهری نسبت به مجمع ابزار کردند، ما حتی یکبار هم پاسخ رسانهای ندادیم. البته یکیدو بار از ایشان دعوت کردیم که بیایند مجمع یا ما نزدشان برویم تا سوءتفاهمها برطرف شود که نپذیرفتند.مجمع در طول همه سالهای قبل کتابهای او را بهخوبی ترویج کرده و عکس ایشان هم بهعنوان یکی از نویسندگان خوب جبهه انقلاب در مجمع نصب شده است. دلیلش این نیست که ما همه نظرات ایشان و سلیقههای فرهنگی و سیاسیشان را قبول داریم؛ نه. دلیلش این است که ما خودمان را سرباز انقلاب میدانیم و میخواهیم با هر کسی که خودش را سرباز میداند، روابط حسنه داشته باشیم. در مجمع سلایق سیاسی ناشران عضو مجمع ممکن است بسیار متفاوت باشد و ما این را پذیرفتهایم. ما برای مسائل راهبردی و دغدغههای مهم انقلاب اسلامی دور هم جمع شده و با یکدیگر کار مشترک میکنیم. اینجا جبههبندیها بر مبنای اعتقادات اسلامی و مبانی و اصول انقلاب و اندیشه امام و رهبری است، نه دعواهای بیخاصیت و شخصی.
البته ما در مجمع با آقای امیرخانی بهعنوان یک نویسنده رابطه حرفهای نداریم؛ چرا که طبعاً ما مجمع «ناشران» هستیم و با ناشران مرتبطیم. اما دوست داریم اینگونه سوءتفاهمها برطرف شود؛ چرا که ایشان درباره مجمع متأسفانه دقیق اظهارنظر نمیکند.رابطه ما با آقای امیرخانی رابطه برادری و اخوت است اگر او چند بار دیگر هم علیه مجمع حرف بزند، ما به ایشان جواب متناسب و متقابل رسانهای نخواهیم داد. ما ایشان را دوست داریم و کتابهای خوبشان را هم ترویج و توزیع میکنیم.
درباره این هم که گفتهاند کسانی از مجمع کتابهای من را نقد میکنند که باید گفت نقد فیالجمله مطلوب است و نویسندههای حرفهای نقد کتابشان را باعث رشد خودشان و ترویج آثارشان میدانند؛ اما اینکه مجمع ناشران جریان نقد کتاب اخیر ایشان را راه انداخته است، خیر، صحیح نیست. البته درباره بعضی کتابهای ایشان نظرات شخصی داریم؛ اما این که در مجمع تصمیم گرفته باشیم که این کتابها نقد شوند، نه، درست نیست؛ من از جایگاه یک همسنگر همواره به آقای امیرخانی بهعنوان یک سرمایه نگاه کردهام و دوست دارم این سوءتفاهمها برطرف شود.
همین ابراز نظر میثم نیلی باعث شد که اگر چه با تاخیری 10 روزه، رضا امیرخانی هم دست به قلم شده و در کانال شخصی اش جوابیه ای را منتشر کند. متن کامل این نوشته چنین است:
دست بر قضا این روزها سرم شلوغ است؛ هم در گیرودار نوشتنم و هم گرفتار کارهای غیرنوشتنی... و این از بختیاری آقای میثم نیلیست که خوش روزی آینه مالانده است و زده است به جعده...
نه اگر، با یک پیچگشتی دوسو که هایتکترین ابزار مورد نیاز است، یک بار پیچ و مهرهی مجمع ناشرانیها را باز میکردم و البته نمیبستم که هیچ تضمینی وجود ندارد برای بستن سیستمی که چفت و بست ندارد!
نوشته است «عکس ایشان ... در مجمع نصب شده است. » من اول باید حسب ادب، از طرف عکس، از ایشان تشکر کنم که حالا میفهمم که چرا مردم به من محبت دارند؛ کاش مثل ردگیریهای مدرن اینترنتی میشد رد مردمی را که عکس مرا در مجمع دیدهاند و بعد کتابهام را خواندهاند، گرفت تا حق دلالی این محبتشان را صاف کنم!
جایی دیگر نوشتهاند که «مجمع در طول همه سالهای قبل کتابهای او را بهخوبی ترویج کرده» و یحتمل مرادش وجود نام کتابی از من در سیاهههای هزارتاییشان بوده است. پابهماهِ معرفت! اگر قرار باشد مجمع ناشران ضدانقلاب هم یک سیاههی هزارتایی از کتاب ایرانی معرفی کند، بالاخره نام کتابی از من در آن پیدا میشد دیگر! گذشته از آن، اول آنچه را که زاییدهای بزرگ کن و ببین برای باقی کتب سیاههات چه کردهای و بعد دست تو کاسهی دیگران کن!
شیخ مجمع ناشران در جایی هم گفته است که: «درباره این هم که گفتهاند کسانی از مجمع کتابهای من را نقد میکنند که باید گفت نقد فیالجمله مطلوب است و نویسندههای حرفهای نقد کتابشان را باعث رشد خودشان و ترویج آثارشان میدانند؛ اما اینکه مجمع ناشران جریان نقد کتاب اخیر ایشان را راه انداخته است، خیر، صحیح نیست. البته درباره بعضی کتابهای ایشان نظرات شخصی داریم؛ اما این که در مجمع تصمیم گرفته باشیم که این کتابها نقد شوند، نه، درست نیست؛ من از جایگاه یک همسنگر همواره به آقای امیرخانی بهعنوان یک سرمایه نگاه کردهام و دوست دارم این سوءتفاهمها برطرف شود.»
اتفاقا من هم همواره امثال آقای میثم نیلی را نمونهی افراد غیرمتخصصی دانستهام که به ضرب سیاست وارد فرهنگ شدهاند و بدون تالیف یا انتشار حتا یک کتاب، مقسم نار و جنت اهل فرهنگ شدهاند و رییس مجمع ناشرانی شدهاند که ربط معناداری هم با انقلاب اسلامی ندارد. این دقیقا مثل آن است که مثل منی رییس مجمع جراحان زنان و زایمان طرفدار تیم استقلال شود! جایی هم خیلی دقیق گفتهاند «نقد فیالجمله مطلوب است و...» فقط مساله اینجاست که من کجا گفتهام با نقد مخالفم!! که البته این رویهی مرسوم اوست و پیشتر نیز چنین کرده است.
گفته است من با رضا همسنگرم! او شاید به عنف «در سنگر» من باشد، اما هیهات که «همسنگر» من باشد...
اما بعد؛ حالا که عدد شش را جفتشش آورده است در تعداد اظهارنظرهای من راجع به مجمع ناشران فعلا یکی از همکاریهای ترویجیشان را ذکر میکنم!
متن زیر نوشتهی یکی از همکاران آقای میثم نیلی در رجانیوز است. فقط چند ساعت بعد از انتشار اولین نسخهی کاغذی رهش متنی از ایشان در همهی سایتهای منتسب به جریان سیاسیشان منتشر شد که نمونهی «نقد فیالجمله مطلوب» است. فرصتِ چندساعتی حتا برای تورق کتاب هم کافی نیست، چه رسد به نوشتن نقد... طبیعیست که این نقد فقط برای ترویج(!) کتاب در ساعات اولیهی رونمایی و بهترین ساعات فروش کتاب نوشته میشود، جوری که نویسنده نام شخصیتها را نیز اشتباه مینویسد و با تئوری شقایقگودرزی، صفورا را صدیقه مینویسد!
این جملاتی استدلالی با براهین فوقسنگین از نقد فیالجمله مطلوب ایشان است در فاصلهی سه ساعتی انتشار کتاب.
«رهش اثبات این مدعاست که امیرخانی دیگر نمیخواهد یک نویسنده باشد...
فحش های بیجا و بدون دلیل امیرخانی به نمادهای مذهبی مثل سپاه و بسیج و حتی شخصیت احمق داستان - علا، شوهر لیا - که به طرز اسفباری مذهبی و ریاکار است و در ادامه، به مبتذل ترین و کلیشه ای ترین حالت ممکن قرار است از او متنفر شویم، واقعا غیرقابل درک است
مسئولان سفارت بریتانیا در تهران اتفاقا مورد تمجید آقای امیرخانی قرار گرفته است؟ بابت چه؟ بابت سبز نگه داشتن بخشی از خاک اشغال شده ی تهران!
رهش را در مجموع باید نقطه ی پایین منحنی نویسندگی امیرخانی دانست.
حالا رهش، تیر خلاصی است به تمام امیدهایی که به امیرخانی داشتیم.»
با جستوجویی ساده میتوان احتمالا نمونههای دیگری از همین حرکات ترویجی همکاران ایشان را در سالهای پیش پیگیری کرد.
«آقا رضای امیرخانی! تا وقتی نورالدین پسر ایران هست، دل من یکی با توهمات و تخیلات و سیبیلهای تاب برداشته فلان لوطی عیار گرم نمیشود. من، قهرمان واقعی را عاشقم؛ نه فلان عرق خوردهی آب توبه بر سر ریخته را…»
این نمونهای از کار ترویجی دوستان رییس مجمع ناشران است بلافاصله پس از انتشار کتابی دیگر! خوب البته آنقدر هم حرفشان دررو دارد که مخاطب واقعا میرود سراغ همان کتابهایی که معرفی کردهاند و در کتابفروشیهای ایران فقط همان کتابهای مجمع را میبینیم امروز!!
جالبتر اینجاست که برخی از این منتقدان فیالجمله مطلوب، فقط سر کتابهای من نقدنویس میشوند و در دورهی کمکاری من آنها نیز کمکار میشوند!!
*
آقای میثم نیلی! اینجا عرصهی ... (این بخش از نوشته به خاطر سیاسی بودن و عدم ارتباط به موضوع نشر و کتاب حذف شد.)
آقای میثم نیلی! اینجا فضای سیاستبازی نیست که پشت کسی بایستی که «نویسندهی مردمی است» و «طرفدار جریان حق» و بعد که همان کس، همان حرفها را روزی دیگر تکرار میکند و گرفتار میشود، پشتش را خالی کنی و بزنی به کانال «کی بود کی بود من نبودم!» و «من همسنگر امیرخانیم!»
آقای میثم نیلی! اگر نقشی از تو در فرهنگ باقی بماند، زخمهاییست که به ناحق به اهل فرهنگ زدی نه عنوان مجعول رییس مجمع ناشران با آن دنبالهی نادرست...
نسبتی بین امثال ما نیست به جز نسبت عکس، البته نه آن عکسی که زدهای به دیوار مجمع!
*
امروز که همه میدانند دولت ... (این بخش از نوشته به خاطر سیاسی بودن و عدم ارتباط به موضوع نشر و کتاب حذف شد.)