سرویس جهان مشرق - پارلمان رژیم صهیونیستی طی قانونی ــ که بامداد پنجشنبه بهتصویب رساند ــ فلسطین اشغالی را با عنوان جعلی «اسرائیل» بهعنوان وطن قوم یهود اعلام کرد. براساس این قانون نمادها، زبان، مناسک و اعیاد و رویکردهای یهودیان امور پایه در فلسطین اشغالی محسوب میشوند و سایر اقلیتها بهجز در اعیاد خود باید تابع قوانین یهودی باشند.
رهبر معظّم انقلاب اسلامی، روز گذشته (۱۳۹۷/۴/۳۱) طی دیداری، به نقشه شوم آمریکا و رژیم صهیونیستی تحت عنوان «معاملهی قرن» و «یهودیسازی فلسطین» اشاره کردند و فرمودند: «یهودیسازی فلسطین خواب آشفتهای است که دیدهاند. نه آن اتّفاق میافتد نه معامله قرن.»
قانون «کشور یهود» مراحل متعددی را گذرانده است و نخستین بار هفت سال پیش (سال ۲۰۱۱) آن را «آفی دیختر» رئیس پیشین امنیت داخلی «شاباک» مطرح کرد و در ۲۶ نوامبر ۲۰۱۴ میلادی دولت صهیونیستی با دو سوم آرا آن را تصویب کرد و سپس روز هفتم می ۲۰۱۷ به تصویب هیئت وزیران قانونگذاری رسید. با وجود بحث و جدل هایی در این باره، کنیست در قرائت اولیه در روز ۱۰ می ۲۰۱۷ میلادی آن را تصویب کرد و سپس در روز ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۸ میلادی این قانون با ۶۲ رای موافق، ۵۵ رای مخالف و دو رای ممتنع از ۱۲۰ رای به تصویب نهایی رسید و این مسئله با محکومیت و مخالفت نمایندگان عرب در کنست و پاره کردن این سند و پرتاب آن به صورت «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر صهیونیستی همراه شد.
طبق این قانون قرار شد شهروندان غیریهودی ساکن سرزمینهای ۱۹۴۸ - که حدود ۷۸ درصد خاک فلسطین میشود- به مرور تحت فشار شدید قرار گرفته و ناگزیر به ترک وطن آباء و اجدادی خود گردند.
براساس مفاد این طرح «هویت تا ابد یهودی فلسطین باید تضمین شود و هیچ چیز نباید این هویت را خدشهدار کند، سرزمین فلسطین میهن یهودیان و محل دائمی استقرار دولت اسرائیل است، هر یهودی در دنیا بهطور مطلق و بهطور اتوماتیک حق مهاجرت به فلسطین و دریافت حق شهروند قانونی را دارد. سرود ملی و پرچم اسرائیل تا ابد بر یهودی بودن کشور اسرائیل تأکید خواهد داشت و بحث مختلط کردن نشانههای اسرائیل بین اعراب و یهودیها غیرقانونی خواهد بود.»
همچنین با حذف زبان عربی از مدارس، زبان عبری تنها زبان رسمی این منطقه شناخته خواهد شد. نمایندگان عرب حاضر در کنست در محکومیت این قانون، متن قانون را پاره کرده و در جلوی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی انداختند.
مفاد این قانون بر ماهیت تجاوزطلبانه از یک سو و نژادپرستانه اسرائیل از سوی دیگر حکایت میکند.
در واقع این قانون میگوید نه تنها فلسطینیهای صاحب اصلی سرزمینهای ۱۹۴۸ بلکه حتی فلسطینیهایی که هم اینک در این سرزمینها سکونت داشته و عنوان «شهروند عرب اسرائیلی» را دارند، از حقوق شهروندی هموزن یهودیان برخوردار نیستند.
برخی از بندهای این قانون به شرح زیر است:
- اصول بنیادین
- این سرزمین (فلسطین اشغالی) به عنوان وطن تاریخی یهودیان شناخته میشود که دولتی به نام اسرائیل باید در آن تاسیس می شد.
- دولت (جعلی) اسرائیل محل زندگی تمام یهودیان جهان باید باشد.
- یهودیان حق دارند سرنوشت خود را در دولت اسرائیل و به عنوان شهروندان آن، تعیین کنند. - نشانهای دولتی
- نام این کشور (جعلی) اسرائیل خواهد بود.
- پرچم آن سفید با دو خط آبی در کنارههای بالا و پایین با نشان آبی ستاره داوود در مرکز است. - پایتخت: شهر قدس به طور کامل (نه تقسیم شده به بخشهای شرقی و غربی)
- زبان
- زبان رسمی عبری خواهد بود.
- زبان عربی وضعیت خاصی خواهد داشت و فقط در صورت برخی استثناهای قانونی، در برخی نهادها استفاده خواهد شد. - تمام یهودیان آزاد خواهند بود تا به این منطقه مهاجرت کنند.
- توسعه شهرکهای یهودینشین ارزش ملی است و برای ارتقای شهرکهای فعلی و تاسیس شهرکهای جدید باید اقدام شود.
- تقویم رسمی، تقویم عبری خواهد بود و تقویم میلادی در کنار آن استفاده خواهد شد.
در این جا ذکر دو نکته لازم است. نکته اول این است که رژیم حیلهگر صهیونیستی مثل موارد دیگر از سیاست «یک مشت بزن و پنهان شو تا دوباره فرصت زدن مشت بعدی را بیابی» پیروی کرده است کما اینکه همین الان هم مثلاً شنیده میشود که رئیس جمهور اسرائیل و بعضی از اعضای کابینه نتانیاهو و نیز نزدیک به نیمی از اعضای کنست با این طرح مخالف هستند. این در حالی است که از یک سو آنانکه مخالفند، قدرتی ندارند تا تأثیری در کار داشته باشد و از سوی دیگر ابراز مخالفت بعضی از شخصیتهای درون اسرائیل به احتمال خیلی زیاد نوعی تقسیم کار و روشی برای آرامسازی فضای فلسطینی عربی است.
نکته دوم این است که از منظر اسرائیل این روش از یک طرف هزینه طرح را پایین و احتمال موفقیت آن را افزایش میدهد و از دیگر سو در صورت به شکست کشیده شدن، فقط به بخشی از اسرائیل آسیب میزند.
آنچه میتوان از ورای این بحث گفت این است که به گواهی اقداماتی که این رژیم طی ۲۵ سال گذشته - از قرارداد اسلو تاکنون - انجام داده است، اسرائیل یک طرح معین برای یهودیسازی مطلق فلسطین داشته و آن را با حرکتی متوسط دنبال کرده است.
خالی کردن زیر مسجدالاقصی، تصرف مسجد الخلیل، اعمال انواعی از محدودیتها علیه نمازگزاران مسلمان در بیتالمقدس، مقدمهچینی برای انتقال پایتخت به قدس شرقی، مصوبه دوم آذر ۱۳۹۳ و مصوبه بیستوششم تیرماه ۹۷ همه در این راستا صورت گرفته است. متاسفانه انعکاس این اقدامات در حوزه عربی - اسلامی ناچیز بوده است. درواقع اسرائیل افکار عمومی مسلمانان و اراده دولتهای مسلمان را مدیریت کرده است. اگر این مدیریتپذیری دولتهای اسلامی استمرار پیدا کند، خطری بزرگ قبله اول مسلمانان و بطور کلی ممالک اسلامی را تهدید مینماید.
براین اساس میتوان گفت نه فقط روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا، بلکه بیش از آن روی کار آمدن امثال محمدبن زاید و محمدبن سلمان در حوزه عربی اطمینان زیاد صهیونیستها برای وسعت دادن به تجاوزات خود در پی داشته است. درواقع کنست چیزی را به تصویب رساند که از عدم انعکاس وسیع ابعاد آن درمیان دولتها و ملتهای مسلمان اطمینان پیدا کرده بود.
تشکیل اولین کشور قومی براساس طرح آمریکایی برنارد لوئیس
براساس طرحی که برنارد لوئیس برای غرب آسیا در قرن ۲۱ تدوین کرده بود و این طرح در دستور کار آمریکایی ها قرار گرفته بود، نظام های سیاسی دنیا به ویژه منطقه غرب آسیا باید به حاکمیت های کوچک تقسیم می شد.
یعنی کشورهای بزرگ باید به واحدهای سیاسی کوچک تقسیم می شدند. برخی عدد این واحدهای سیاسی را تا ۶ هزار نیز اعلام کرده اند. اما در طرح برنارد لوئیس تنها تقسیم واحدهای سیاسی بزرگ به واحدهای سیاسی کوچک مد نظر نبود بلکه شاخص های دیگری را هم برای این واحدهای کوچک در نظر داشتند.
براین اساس این واحدهای کوچک باید براساس قومیت ها، طوایف، مذاهب (نه ادیان) و حتی گروه های نژادی تقسیم بندی می شدند. سال ۲۰۰۸ برای نخستین بار کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در کنفرانس آناپولیس تولد خاورمیانه جدید را اعلام کرد. این اعلام نه از سر برنامه، بلکه از سر دستپاچگی به دلیل شکست رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۶ و پیروزی جنبش حماس در ساختار سیاسی فلسطین صورت گرفت. یعنی پیروزی های مقاومت موجب شد آمریکایی ها مجبور شوند طرحی را که برای چند سال بعد آماده کرده بودند، پیش از موعد برنامه شان به منطقه بیاورند.
طرح بعدی آمریکایی ها برای ایجاد این واحدهای سیاسی اجرای پروژه تکفیری ها و داعش در منطقه بود که آن هم به فرجام نرسید و این روزها تتمه ناتوان آنها در حال زوال و نابودی اند. در گام بعدی آمریکایی ها تلاش کردند با کمک صهیونیست ها در کردستان عراق و سوریه ایجاد کشور کردی را برای دست یافتن به یک موفقیت حداقلی کلید بزنند اما این اقدام نیز با شکست به پایان رسید.
حال که تمامی اقدامات آنها طی یک دهه گذشته برای ایجاد این واحدهای سیاسی کوچک به در بسته خود، آنها اقدام را از جانب حامیان خود آغاز کردند تا اولین حاکمیت سیاسی براساس قومیت را در منطقه ایجاد کنند. همانگونه که در متن قانون پایه «قومیت» رژیم صهیونیستی آمده است.
با تصویب این قانون، رژیم صهیونیستی اولین واحد سیاسی قومیتی است که نه تنها در غرب آسیا بلکه در تمام جهان شکل می گیرد. صهیونیست ها با این اقدام هم در پی پوشاندن ناکامی طرح خاورمیانه جدید آمریکا هستند و هم اینکه می خواهند با ایجاد اولین واحد سیاسی قومیتی، آغازگر جریان تشکیل و تأسیس واحدهای قومیتی جدید در منطقه و جهان باشند.
فرار رو به جلو مقابل توسعه و تقویت مقاومت همانگونه که در مورد اول ذکر شد، دلیل ناکامی طرح خاورمیانه جدید آمریکایی، حضور جبهه مقاومت در منطقه غرب آسیا بوده است. محور مقاومت با ایجاد نخستین شکست ها برای رژیم صهیونیستی در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ موجب شد آمریکایی ها دستپاچه طرحی را که هنوز موعد اجرای آن نرسیده بود به منطقه بیاورند و اجرا کنند. پس از آن با حضور در سوریه و عراق، پروژه تکفیری را که به دنبال تقسیم منطقه بودند به شکست کشاند و در وجه سوم تشکیل کشور کردستان را نیز در نطفه خفه کرد. این پیروزی های مستمر موجب گسترش و تقویت جبهه مقاومت در منطقه شد.
این گسترش برای صهیونیست ها قابل تحمل و تأمل نبود لذا آنها برای دهن کجی به جبهه مقاومت که حال به بیخ گوش آنها رسیده بود دست به اقدامی زدند تا بگویند هنوز طرح خاورمیانه جدید رایس زنده است. اما این تنها یک فرار رو به جلو بود که با هدف عقب نماندن از حریف به صورت تاکتیکی برنامه ریزی شده است. لذا خود آنها نیز می دانند که به فرجام دلخواه آنها را نخواهد رساند.
آوارگی ۱/۵ میلیون مسلمان عرب و آغاز بحران جدید
سعدالله زارعی در این باره نوشت: نتیجه یهودیسازی مطلق فلسطین، بیرون کردن فلسطینیها از شهر و خانه خود میباشد همه میدانند که هماینک لااقل پنج میلیون فلسطینی صاحب سرزمینهای ۱۹۴۸ در تبعید دستجمعی در کشورهای مجاور به سر میبرند که این تعداد از تعداد کل یهودیهایی که هماینک و پس از راهاندازی موجهای پیدرپی انتقال یهودیان به فلسطین در سرزمینهای ۴۸ سکنی گزیدهاند، بیشتر است. علاوه بر آن نزدیک به ۱/۵ میلیون عرب فلسطینی - که عمدتا مسلمان هستند - در سرزمینهای ۴۸ سکونت دارند. اگر قرار اسرائیل بر اخراج ۱/۵ میلیون مسلمان عرب دیگر باشد درواقع محیط منطقهای و بینالمللی را لااقل با ۱/۵ میلیون آواره عرب مواجه میگرداند و این یعنی پمپاژ یک بحران جدید.
این البته به شکل هیجانی در دستور کار اسرائیل قرار ندارد کمااینکه صبر چهارساله صهیونیستها برای بازطرح «قانون کشور یهود» به این موضوع اشاره دارد. درواقع میتوان گفت با تصویب این طرح انواعی از تضییقات بخصوص در حوزههای آموزشی و فرهنگی و به عبارتی «تضییقات هویتی» علیه اعراب ساکن فلسطین اعمال خواهد شد. حذف تمامی آثار عربی - اسلامی از سرزمین فلسطین برای عربها و مسلمانان به شدت نگرانکننده و آزاردهنده است.
قطعا پس از آن حملات بیشتری به عربهای مسلمان خواهد شد و یهودیهای مهاجر در مراودات اجتماعی خود تبعیضهای جدیدی را علیه اعراب اعمال خواهند کرد. از منظر طراحان «کشور یهود» گسترش هر روزه علائم صهیونیستی - یهودی، مسلما کار را بر مسلمانان و بخصوص جوانان عرب سختتر میکند و آنان را وادار به شورش مینماید، این شورشها بهانه لازم را به ارتش و سرویس امنیتی اسرائیل میدهد تا مسلمانان را دسته دسته زندانی کند، خانههای آنان را مصادره نماید و آنان را گروه گروه از سرزمینشان اخراج گرداند. از منظر اسرائیل اعمال فشار تازه به مسلمانان، آنان را ناگزیر به مهاجرت خواهد کرد.
چرا اروپاییها مخالف یهودی سازی فلسطین هستند؟
رژیم اسرائیل زمان را به ضرر خود ارزیابی میکند. سفرهای بدون نتیجه نتانیاهو به اروپا و روسیه، به دولت اسرائیل یادآور شد که زمان به نفع یهودیها نیست. بر این اساس، دولت شرور نتانیاهو تصمیم گرفت در یک اقدام درون اسرائیلی، شانس یهودیها را امتحان کند و این در حالی است که حتی اروپا با این اقدام مشکل دارد.
اکثر دولتهای اروپایی برای مخالفت با یهودیسازی کامل فلسطین سه دلیل دارند؛ آسیب دیدن از موج جدید مهاجرت عربی به سمت اروپا، آسیب ناشی از تقویت موضع یهودیان ساکن اروپا و آسیب ناشی از مدیریت بحران فلسطینی- اسرائیلی توسط جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت به همین دلیل اروپاییها حتی زودتر از کشورهای اسلامی به مصوبه روز چهارشنبه کنست واکنش نسبتا شدید نشان دادند. در کشورهای عربی نیز واکنشها علیه اقدام اسرائیل در حد خود قابل توجه بوده است. با این وصف میتوان گفت، اقدام اسرائیل اگرچه با محاسبه زیادی صورت گرفته در عین حال آنچنان هوشمندانه نیز طراحی نشده است.
صهیونیستها که سالهای سال برای سرزمین نیل تا فرات برنامهریزی کردهاند و آن را در پرچم خود نیز نمادگذاری کردهاند نیاز به این داشتند که در گام نخست تمام فلسطین را ببلعند، امری که با ظهور مقاومت فلسطینی از اواخر قرن بیستم میلادی متوقف شده بود. حال با معامله قرن آنها بهسمت بلعیدن تمام فلسطین تاریخی قدم برداشتهاند و میخواهند با اشغال تمام فلسطین، گام اصلی و پایه در بهدست آوردن نیل تا فرات را بردارند. مقدمه تمام این اقدامات در یهودیت دولت عبری خلاصه میشد که با تصویب قانون پایه «قومیت» اکنون به واقعیت رسیده است و تنها به اجرا نیاز دارد تا فلسطین تاریخی را غصب و تمام فلسطینیان را از آن بیرون کنند.
اما اقبال بد رژیم صهیونیستی این است که قدرتنمایی آن در زمانی انجام میشود که قدرت او جدی گرفته نمیشود. اسرائیل در پروژه منطقهای یعنی مقابله با یک دشمن مقاوم -حکومت سوریه- شکست خورده و هماینک سوریه با ظرفیت تهدیدکننده بیشتر رژیم تلآویو را بصورت بالفعل و بالقوه در معرض آسیب قرار داده است.
امروز زمان تحرک هرچه بیشتر ما به خصوص در حوزه و عرصه دیپلماسی است. امروز باید سفارتخانهها و سفرای ما و به طور کلی هیئتهای دیپلماتیک ما در کشورهای مختلف فعال شوند و علاوهبر آن هیئتهای ویژهای از سوی وزارت خارجه به کشورهای مختلف عربی- اسلامی و حتی کشورهای غیراسلامی گسیل شوند و خطر تحرکات رذیلانه رژیم تلآویو را گوشزد نموده و مقدمات تشکیل جبههای حول محور فلسطین پدید آورند.
فلسطین و تاکید به آن در واقع تاکید بر وحدت امت اسلامی است و چه کسی تردید دارد که منافع بزرگ همه ممالک اسلامی و بخصوص کشورهای صادق در آزادسازی فلسطین در وحدت مسلمین است. پس درنگ جایز نیست نباید با تحلیلهای غلط یا تنآسایی فرصتهایی که در متن این توطئه است را از دست بدهیم و بر مهمترین سرمایه مسلمانان - بیتالمقدس- چوب حراج بزنیم.