به گزارش مشرق، «امید رامز» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
«انما ذلکم الشیطان یخوف اولیاءه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مومنین: تنها این شیطان است که دوستان خود را میترساند؛ شما مومنین از آنان نهراسید و از من بترسید؛ اگر اهل ایمانید». (آلعمران/ ۱۷۵)
«الا انّ اولیاءالله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ آگاه باشید! دوستان خدا هیچ ترسی و هیچ اندوهی در دلشان نیست». (یونس/ ۶۲)
یکی از حربههای شیطان برای غلبه بر جبهه حق و مومنین در طول تاریخ، القای ترس و ناامیدی بوده است. اگر با استناد به سخن مفسران، شیطان را هر آن کس یا هر آن چیزی بدانیم که سد راه حق است، امروز مصداق بارز و معنی اخص شیطان، آمریکاست و خمینی کبیر بحق این کشور را «شیطان بزرگ» نامید و بدانیم امروز کسانی که شیطان بزرگ را در القای ترس به جامعه مومنین همراهی میکنند، لشکریان شیطانند.
اما این روزها در حالی با تهدیدات نظامی و القای ترس توسط سیاستمداران آمریکایی مواجهیم که بررسی اسناد مراکز تحقیقاتی و اندیشکدههای ایالات متحده به عنوان مراکز تصمیمسازی کاخ سفید نشان میدهد برخلاف پروپاگاندای رسانهای و فیلمهای هالیوودی که به عنوان جریان رسانهای در خدمت سیاست آمریکایی قرار دارند، اتفاق این آمریکاست که از مقابله نظامی با ایران هراس دارد و آن را غیرعقلانی میداند.
۱- گزارش سال ۲۰۰۹ مرکز مطالعات خاورمیانه انستیتو بروکینگز پس از برشماری ۹ گزینه متفاوت ذیل ۴ دستهبندی کلی گزینههای دیپلماتیک، حمله نظامی، تغییر رژیم و محدودسازی که ۳ مورد از موارد نهگانه مربوط به راهحل نظامی است، تصریح میکند پس از سرخوردگی و هزینههای ناشی از شکست سیاستهای نظامی در عراق و افغانستان، آمریکا آموخته است هزینههای مالی و غیرمالی جنگ، بیش از آن چیزی است که پیش از جنگ پیشبینی میشود و این عدم اطمینان درباره ایران بسیار بیشتر از هر کشور دیگری است، بنابراین گزینه نظامی در بین گزینههای نهگانه آخرین گزینهای است که آمریکا باید انتخاب کند.
طبق این گزارش، اصلیترین ابزار آمریکا در این حوزه، «القای ترس» است که رهبر عالی ایران براحتی آن را نقش بر آب میکند و اینکه هرج و مرج در ایران به عنوان اصلیترین منبع تامین انرژی جهان (در مجموع نفت و گاز)، نهتنها بر حوزه انرژی جهان تاثیر خواهد گذاشت، بلکه با نشت هرج و مرج ناشی از شکست ایران به ترکیه (به عنوان متحد آمریکا در ناتو)، کویت، عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس (به عنوان همپیمانان انرژی آمریکا) و افغانستان و پاکستان (به عنوان کشورهای با پتانسیل بالای تروریسم) منافع آمریکا آسیب خواهد دید.
۲- فاس یا فدراسیون دانشمندان آمریکایی (Federation of American Scientist) به عنوان نهادی که با تحلیلهای علمی سعی در ایجاد و حفظ جهانی امن تر دارد، در گزارش سال ۲۰۱۲ قبل از مذاکرات هستهای با عنوان «تحریمها، ضربات نظامی و دیگر اقدامات بالقوه در برابر ایران»، ۶ سناریوی مختلف را برمیشمرد و هزینههای نظامی و غیرنظامی آن اقدامات را بر اقتصاد جهانی و اقتصاد آمریکا بررسی میکند؛ طبق این بررسی تشدید فشارها علیه ایران ۶۴ میلیارد دلار، محاصره دریایی ایران و بستن تنگه هرمز ۳۲۵ میلیارد دلار، عملیات محدود نظامی علیه تاسیسات هستهای و برخی تاسیسات نظامی ۷۱۳ میلیارد دلار و بمباران همهجانبه ایران ۱۲۰۰ میلیارد دلار هزینه در بر دارد. همچنین حمله تمامعیار نظامی به منظور اشغال ایران را با ۱۷۰۰ میلیارد دلار هزینه بدترین گزینه ممکن برای اقتصاد جهان و آمریکا برمیشمرد و در نهایت، گزینه سازش و مصالحه را به عنوان بهترین گزینه و با کمترین هزینه به کاخ سفید توصیه میکند.
۳- گزارش شورای سیاستگذاری غرب آسیا (Middle East Policy Council) با اذعان به شکست سیاستهای نظامی آمریکا در منطقه در ۲ دهه گذشته، تصریح میکند این کشور به نام ایجاد امنیت، منطقه را بیثبات کرده و با از بین بردن دولتهای ملی و راه انداختن جنگهای وحشیانه مذهبی، منافع بلندمدت خود را نیز با تهدید مواجه کرده و تلاش این کشور برای غلبه بر ایران، جمهوری اسلامی را قدرتمندتر کرده است. طبق این گزارش اهداف آمریکا در خاورمیانه در طول نیم قرن گذشته این بوده است که اولا پذیرش و امنیت اسرائیل از سوی کشورهای منطقه را بهدست آورد، ثانیا از دسترسی بیوقفه به منابع انرژی منطقه اطمینان حاصل کند، ثالثا از ظهور یک قدرت هژمونیک منطقهای جلوگیری کند، رابعا ثبات و آرامش در منطقه را تضمین کند و خامسا با این ثبات تجارت بینالمللی را سودآور کند اما فعالیتهای نظامی آمریکا [نظیر حمله به افغانستان و عراق، ایجاد داعش و تحریک اسرائیل علیه گروههای مقاومت] در ۲ دهه گذشته، نهتنها آمریکا را به اهداف خود نرسانده، بلکه وضعیت را از پیش از آن وخیمتر کرده است.
۴- گزارش اندیشکده Rand با عنوان «قدرت تسلیم» (The Power Of Coerce) شامل تحلیلی از نحوه مواجهه بدون جنگ با مخالفان آمریکا، اذعان میکند با توجه به تجهیز کشورهای روسیه، چین و ایران به فناوریهای پیشرفته نظامی و استفاده از آنها در سامانههای موشکی، دفاع هوایی و زیردریاییها که میتواند برای هدف قرار دادن کشتیها، هواپیماها و سایر سیستمهای نظامی آمریکا مورد استفاده قرار گیرد، استفاده از راهبرد جنگ در قبال این ۳ کشور را غیرقابل توجیه میکند. بر همین اساس هزینه هدف قرار دادن این کشورها دائما در حال افزایش است. طبق این گزارش قابلیتهای دفاعی این کشورها میتواند متحدان آمریکا را در مرزهای آنان تهدید کند که در واقع تهدید منافع خود آمریکاست.
۵- بر اساس گزارش وزارت دفاع آمریکا، این کشور در ۳۹ کشور جهان پایگاه نظامی دارد که جمعا ۲۱ پایگاه نظامی و ۱۵ ایستگاه نظامی آن در منطقه مستقر است که پایگاه راهبردی اینجرلیک در ترکیه، ۶ پایگاه در کویت، پایگاه هوایی الحدید در قطر، پایگاه هوایی شیخ عیسی در بحرین (محل استقرار ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا)، پایگاه هوایی الظفره امارات، پایگاه هوایی شاهزاده سلطان در عربستان، پایگاه استقرار نیروهای ویژه در عمان، پایگاههای نظامی در اردن و قرقیزستان، پایگاه بگرام در افغانستان و پایگاههای نظامی شمسی و شهباز در پاکستان از آن جمله است که همگی در تیررس راکتها و موشکهای میانبرد و بلندبرد ایران نظیر شهاب۱، فاتح ۱۱۰، شهاب ۲، ذوالفقار، قیام، شهاب ۳، عماد، قدر، سجیل، خرمشهر(همگی از نوع بالستیک) و سومار با برد ۲۵۰۰ کیلومتر (از نوع کروز) قرار دارند.
علاوه بر این، این موشکها همچون شمشیر داموکلس بر گردن رژیم صهیونیستی است و از آنجا که امنیت این رژیم از اهداف راهبردی آمریکا در منطقه محسوب میشود، ریسک هرگونه حمله نظامی علیه ایران را بالا میبرد، زیرا با پاسخ سخت جمهوری اسلامی به گروگان آمریکا در منطقه همراه خواهد بود.
۶- اگر چه توان نظامی آمریکا به لحاظ فیزیکی برتر است اما ایالات متحده بخوبی میداند ایران استاد جنگهای نامتقارن است و استفاده از نقاط ضعف و آسیبپذیر دشمن و تحتالشعاع قراردادن دست برتر آن را خوب بلد است. نمونه کوچک آن در استفاده از قایقهای نظامی تندرو و زمینگیر کردن ناوهای آمریکا در خلیجفارس است که در سالیان گذشته شاهد آن بودهایم. توئیت ترامپ مبنی بر صفر شدن چالش آمریکاییها با ایرانیها در خلیجفارس در همین راستا قابل تحلیل است؛ غلطی از آنها سر نزده که نیاز به پاسخ ایران داشته باشد! تفکر متمایز از دشمن و استفاده حداکثری از قابلیتهای خودی و بهرهمندی از نقاط آسیبپذیر دشمن، همان چیزی است که دانشگاه دفاع ملی آمریکا از آن به عنوان جنگ نامتقارن یاد میکند، بنابراین تواناییهای منحصر به فرد ایران در جنگهای نامتقارن که مصداق آیه «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذنالله» (بقره/ ۲۴۹) است، ریسک حمله نظامی به ایران را بسیار زیاد و غیرقابل پیشبینی و محاسبه کرده است.
اگر غیر از این بود آمریکایی که همواره جمهوری اسلامی را تهدیدی علیه هژمونی خود در منطقه تلقی میکند و به قدرتمند شدن هر روزه آن نیز اذعان میکند، خیلی زودتر از اینها با همان دکترین جنگ پیشگیرانه و جنگ پیشدستانه مورد علاقه جمهوریخواهان و نومحافظهکاران که به عراق و افغانستان حمله کردند، به ایران نیز حمله میکرد. به علاوه تجربه جنگهای نیابتی در منطقه که از آن با عنوان «Proxy War» یاد میشود، نظیر جنگ ۳۳ روزه، ۲۲ روزه، ۵۰ روزه و ۸ روزه و همچنین جنگ با داعش که در طول چند سال گذشته همواره مورد حمایت مالی و لجستیکی آمریکا بوده است، اثبات کرد قدرت نظامی ایالات متحده در واقعیت، با آنچه در فیلمهای هالیوودی نمایش داده میشود، فاصله قابل توجهی دارد! آنچه مد نظر نگارنده است به هیچ عنوان دفاع از گزینه جنگ نیست اما آنچه از بررسی اسناد اتاقهای فکر آمریکایی قابل دریافت است، تصدیق میکند گزینه نظامی نه مطلوب آمریکاست و نه شدنی؛ تنها مزیت مطرح کردن آن، استفاده از حربه ترس برای تقویت گروههای فشار غربگرا در داخل ایران و امتیازگیری سر بزنگاه است.