گروه جهاد و مقاومت مشرق - «من و مرتضی» به ترسیم زندگی متفاوت یک زن افغانستانی مقیم ایران پرداخته است. البته سوژه اصلی این مستند، همسر این زن است که زندگی و سرنوشتی خاص پیدا کرده است.
شروع فیلم غافلگیرکننده است؛ یک بانوی افغانستانی مقیم ایران با لهجه آشنای خود و در میزانسنی پر از نمادهای انقلابی و جهادی، از رابطهای عاشقانه میگوید و از این تعریف میکند که چگونه با مردی هموطن خود ازدواج کرده است. فیلم در مسیر روایت این زندگی عاشقانه، مخاطب خود را به درون زندگی گروهی میبرد که در صف اول مقابله با داعش بودهاند.
زیباییشناسی در این مستند از طریق کنتراست بین عشق و جنگ ایجاد شده است. آنها که از فضای جبهه مقاومت غافل هستند، پندارشان این است که این میدان به جنگ و خون و جان دادن خلاصه میشود. اما انتخاب همسر یک شهید مدافع حرم به عنوان راوی فیلم، که ارتباطی عاشقانه هم با این شهید داشته، فضایی عاطفی و احساسی به فیلم بخشیده و روی دیگر جبهه مدافعان حرم که همان عشق به حقیقت و انسانیت است را هم نشان میدهد.
اهمیت این مستند بیش از هر چیز به روایت بخشی جذاب و البته مغفول و مظلوم از مدافعان حرم، یعنی لشکر فاطمیون بر میگردد. گروهی که همه اعضای آن افغانستانی هستند و نقش موثری در مبارزه با داعش و گروههای تکفیری داشتهاند. نقش این گروه به قدری بزرگ و برجسته بوده که حتی سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه گفته بود: «فاطمیون یک کوثر، یک خیر ارزشمند نه تنها برای مسلمانان در اینجا، بلکه برای کل جهان اسلام است. این اقدام اثر فوقالعادهای داشت که در حال حاضر برخی تاثیر این نیرو را نمیفهمند اما بعداً تاثیر آن را در دفاع از جهان اسلام متوجه میشوند…» مستند «من و مرتضی» به کارگردانی حمید شعبانی صمغآبادی، با تمرکز بر زندگی یکی از شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون و از نگاه همسر وی، در پی افشای حقایقی کمتر گفته شده درباره این گروه است.
تکاندهندهترین لحظات فیلم، جایی است که همسر مرتضی به قطعه شهیدان مدافع حرم میرود و با خانواده شهدای فاطمیون صحبت میکند. تصاویری که خیلی صادقانه و بدون هیچ ترفند و اطوار رسانهای و سینمایی، مواجهه بیواسطه مخاطب با این خانوادهها را فراهم میآورد. تصاویری آکنده از صمیمیت و خلوص که عزم راسخ این خانوادهها در راهی که فرزندانشان در پیش گرفتهاند را نشان میدهد. آنچنانکه مادری با افتخار و غرور و البته تواضع از جاویدالاثر شدن دو فرزندش در دفاع از حرم سخن میگوید.
یکی دیگر از جلوههای مستند «من و مرتضی» توجه به آداب و فرهنگ افغانستانیهای مقیم ایران است. استفاده از موسیقی خاص این کشور و همچنین ورود به منزل این افراد، گوشههایی از آداب و رسوم افغانستانی را هم پدیدار کرده است.
اما این اتفاق در عمل رخ نداده و شناخت عمیقی از این شهید مدافع حرم حاصل نمیشود. مرتضی کیست؟ این پرسشی است که فیلم از ابتدا مطرح میکند، اما در ادامه، پاسخ دقیق و جامعی به این سؤال داده نمیشود. مهمترین ابهام فیلم، چرایی حضور مرتضی خدادادی در یک میدان پرخطر و نفسگیر است. شاخصهای مهمی چون مرام و اخلاق مرتضی و اینکه کدام ویژگیهای شخصیتی و چه مسیری او را به منزل شهادت رساند، میتوانست در فیلم مطرح و روی آنها کار شود. سازندگان فیلم میتوانستند همان سؤالاتی که بسیاری از مردم در مواجهه با لشکر فاطمیون با آن مواجه میشوند را بنویسند و برای یافتن جواب این سؤالات سراغ همسر یکی از شهدای برجسته این گروه میرفتند.
حسین یکی از همرزمان مرتضی که مقیم آلمان است در بخشی از فیلم میگوید: «بسیاری از ما میپرسند که فاطمیون یعنی چی؟ و من به آنها میگویم که خیلی زود است که این چیزها را درک کنید تا بفهمید که فاطمیون یعنی چی.» اما به نظر میرسد که دیگر برای معرفی فاطمیون به جهانیان دیر شده است و امروز وقت آن است که درباره ماهیت و فرهنگ این گروه پیشتاز در رسانهها بیشتر گفته شود.
چرا حسین، همرزم مرتضی که در اوج مدرنیسم غربی و در یکی از پیشرفتهترین کشورهای صنعتی جهان یعنی آلمان زندگی میکند، چنان روحیهای دارد که روزشماری میکند تا هر چه زودتر به ایران برگردد و دوباره با فاطمیون همراه شود؟ چرا مبارزه و جهاد در بیابانها و خرابههای سوریه، آن هم در برابر خونریزترین دشمنان بشریت را به زندگی در قاره سبز ترجیح میدهد؟ این حس شیدایی و عاشقانه چگونه در این مرد و امثال او ایجاد شده است؟ اینها همه محورهایی هستند که در این فیلم مطرح شدهاند و پاسخ آنها را از زبان برخی از سربازان و فرماندهان لشکر فاطمیون میشنویم، اما اینکه چگونه چنین مولفههایی در وجود «مرتضی» تجلی یافته است، در فیلم پرداخته نشده است. یک فاصله و خلأ بین ازدواج مرتضی تا عزیمت وی به سوریه در فیلم احساس میشود. این فاصله میتوانست با موشکافی بیشتر درباره زندگی و باورهای این شهید پر شود.
هنوز هم متأسفانه بخشی از جامعه ما دچار ابهامات و پرسشهایی درباره مدافعان حرم و به ویژه مدافعان اهل افغانستان هستند. برای بسیاری جای شگفتی است که چرا این جوانان هزاران کیلومتر دورتر از وطن خود و در کشوری دیگر به نبرد میپردازند. رسانههای جبهه مقابل در این زمینه کار کردهاند. اما رسانههای جبهه مقاومت کمتر به این موضوع توجه میکنند. این گونه مستندها فرصت و امکانی هستند تا هجمههای فرهنگی دشمنان جبهه مقاومت تبدیل به فرصت شوند؛ انگیزه پاسخگویی به مهملات مطرح شده توسط دشمن، فرصتی برای معرفی این قهرمانان گمنام است و معرفی این قهرمانان نیز راهی برای الگوسازی و همچنین شناخت بیشتر از جبهه مقاومت است.