به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مقاله ای که می خوانید مربوط به گرماگرم جنگ 33 روزه و به قلم یک صهیونیست ساکن در فلسطین اشغالی نوشته شده است. این مقاله به طرز عجیب و رقت باری پر از تناقضات عجیب و غریب است. نویسنده از یک سو «مقاومت و استواری مردم اسرائیل» در برابر حمات موشکی حزب الله را می ستاید و از سوی دیگر اعلام می کند که بین یک سوم تا نیمی از یهودیان ساکن شمال سرزمین های اشغالی به مناطق داخلی فرار کرده اند و البته تاکید می کند که نباید آنان را فراری نامید و شماتت کرد!! از یک طرف می نویسد که صهیونیست ها «روحیه جنگجویانهای پیدا کردهاند» و از طرف دیگر رسما تاکید می کند: «احساسات کنونی در مورد روحیه بالای ملی تا حدی غیرواقعی و حتی گمراهکننده است».
این مقاله به خوبی نمایانگر تشویش حاکم بر جامعه صهیونیستی و تلاش بی حاصل رهبران این جامعه برای بهبود اوضاع است:
با گذشت دو هفته از جنگ دوم لبنان، جبهه داخلی و غیر نظامی به عاملی مهم در سطوح رودررویی نظامی تبدیل شده است. با سقوط بیش از هزار موشک در مناطق شمالی با میانگین دهها موشک در هر روز، به نظر میرسد که استراتژی حزبالله در جنگ کنونی - یعنی اداره هوشمندانه یک جنگ فرسایشی مشترک - مبتنی بر اختفا در عمق و جنوب لبنان و سپس حمله گسترده و بیامان به شمال اسرائیل با هدف برهم زدن نظم زندگی مدنی در اسرائیل و اساساً ایجاد وحشت و مختل کردن روند زندگی عادی مردم است. اکنون رهبران حزبالله دیدگاهی را به اجرا میگذارند را که طی سالهای آخر به آن رسیدهاند. این دیدگاه مبتنی بر این فرضیه است که جبهه داخلی اسرائیل ضعیفترین و آسیبپذیرترین حلقه در زنجیره چارچوب کلی اسرائیل است و بهرغم برتری نظامی اسرائیل طی دو هفته گذشته، از طریق شکستن این حلقه میتوان موازنه قوا را به نفع خود تغییر داد.
حزبالله توانست این مفهوم و استراتژی جنگی را عملی کند و به این ترتیب، آمادگی گسترده و محرمانه خود را برای تأمین حجم انبوهی از سلاحهای دوربرد به نمایش گذارد. هرچند به علت برتری هوایی مطلق اسرائیل به سختی قادر به گلولهباران پیوسته [شمال اسرائیل] بود. حجم انبوه موشکهایی که به سمت جبهه داخلی اسرائیل شلیک میشود، بیانکننده ماهیت این جنگ و نشاندهنده نقش مهم جبهه داخلی مدنی در اداره این جنگ است که بیانگر موضع مشترک «باز»ها در داخل اسرائیل است. در واقع، غیرنظامیان اسرائیل همچون غیرنظامیان لبنان در معرض حملات پیدرپی تجهیزات جنگی دوربرد قرار گرفتهاند.
این وضعیت سبب میشود که غیرنظامیان تحت تأثیر بحرانهای موجود، رهبران خود را برای تغییر مواضع سیاسیشان تحت فشار قرار دهند. در واقع، اسرائیل نمیتواند با اعمال فشار بر ساکنان غیرنظامی لبنان بهخصوص شیعیان، آنها را رودروی حزبالله قرار دهد، زیرا ممکن است نتیجه عکس دهد؛ مثل آنچه در فلسطین پیش آمد. بهطور کلی، [این اعمال فشارها] میتواند باعث همسویی و حمایت گسترده مردمی از حزبالله شود و موج نفرت از اسرائیل را تقویت کند. از سوی دیگر، تصویر جبهه داخلی اسرائیل بسیار پیچیده است و زندگی بخش عمدهای از ساکنان اسرائیل به طور مطلق از مدار طبیعی خارج شده است. برخی از آنها بهویژه ساکنان شمال علاوه بر تحمل خسارتهای سنگین اقتصادی و از دست دادن اموال خود، روحیه خود را هم باختهاند. این وضعیت بر اقتصاد کل کشور تأثیر منفی میگذارد. همچنین گزارشها حاکی از آن است که تعداد اسرائیلیهایی که خانههای خود را ترک کردهاند، دستکم به یک سوم تا نیمی از کل جمعیت میرسد.
برخی از شهرکهای دیگر، بهویژه در شمال کشور و شهرکهای نزدیک به خط مقدم نیز به کلی تخلیه شدهاند. در مقایسه میان مناطق شمالی که در معرض حملات هستند و زیان دیدهاند، با مناطق مرکزی کشور که ساکنانشان زندگی تابستانی عادی خود را سپری میکنند، متوجه تفاوت واضحی بین آنها میشویم. با این حال، برداشت عمومی در کل کشور این است که توده مردم اسرائیل از جمله ساکنان مناطق شمالی هنوز هم توان بالایی برای مقاومت و ایستادگی دارند و آشکارا از دولت و اهداف جنگ حمایت سیاسی میکنند. از سوی دیگر، براساس همهپرسی رهبران جبهه داخلی که در تاریخ 19 ژوئیه در مجله «بمحانیه» منتشر شد، حدود 80 درصد از ساکنان شمال معتقدند که ارتش باید به عملیات نظامی در لبنان ادامه دهد.
در نظر خواهی دیگری که انستیتو «داحاف» به مدیریت دکتر مینا تسمیح انجام داد و نتیجه آن در 18 ژوئیه در روزنامه یدیعوت آحرونوت منتشر شد، 86 درصد از افراد عملیات ارتش را قابل توجیه دانستند، 87 درصد از عملکرد ارتش در جنگ راضی بودند و 78 درصد نیز از عملکرد نخستوزیر رضایت داشتند. همچنین در همهپرسی رهبران جبهه داخلی به این مطلب اشاره شده است که 74 درصد از ساکنان مناطق شمالی که مورد پرسش قرار گرفتهاند، ترجیح میدهند در خانههای خود بمانند و 65 درصد نیز روحیه بسیار بالایی داشتهاند. براساس آمار دیگری که رافی سمیت، 19 ژوئیه در روزنامه گلوبس منتشر کرد، 85 درصد مردم مناطق شمالی گفتهاند که مردم اسرائیل مقاومت و پایداری بسیاری از خود نشان دادهاند.
همچنین دو سوم از افراد شرکتکننده در این نظرخواهی گفتهاند که با همین دستاوردهای جزئی هماحساس امنیت میکنند. بنابراین، هنوز زود و حتی بسیار دشوار است که بخواهیم قدرت مردم اسرائیل را بهویژه در پایداری بلندمدت بسنجیم. البته رهبران محلی و ملی تلاشهایی برای ایجاد تصاویری مثبت از شرایط کنونی انجام دادهاند و رسانههای گروهی بهخصوص رسانههای الکترونیک در این مقطع توانستهاند برداشت مثبتی درباره پایداری و مقاومت مردم و حمایت آنها از دولت به خصوص ارتش و ابرار اعتماد متقابل ارائه دهند. مقاومت و استواری مردم اسرائیل در مقابل حملات موشکی، علل گوناگونی دارد: 1. توده مردم اسرائیل به این باور رسیدهاند که این جنگ، جنگی عادلانه و برحق با دشمنی است که از هیچ کاری فروگذار نمینکند. این باور بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد و در واقع، مبتنی بر این حقیقت است که اسرائیل بهطور یکجانبه از تمام اراضی لبنان عقبنشینی کرده و جنگ کنونی هم از طرف حزبالله با هدف باجگیری و تحریک عمدی شروع شده است.
این حزب، نماینده محض «محور شرارت» اسلامی، افراطی و تروریستی است. نتایج نظرخواهی سایت اینترنتی استار در 24 جولای نشان میدهد که مردم روحیه جنگجویانهای پیدا کردهاند، زیرا 73 درصد آنها از اجرای عملیات زمینی گسترده در جنوب لبنان حمایت کرده و 13 درصد نیز خواستار عملیات زمینی برقآسا بودهاند. همچنین 14 درصد گفتهاند فعالیتهای نظامی اسرائیل باید به حملات هوایی منحصر باشد. 2. ارتش برای جنگ جدی در جبههای مشخص و برضد دشمنی مشخص، احساسات وطنپرستانه مردم اسرائیل و تمایل طبیعی آنها را برای پیوستن به ارتش تحریک میکند. این امر نشاندهنده وجه اشتراک معروف بین تمام یا اکثریت مردم اسرائیل است. علاوه بر این، دولت نیز با بهکار گرفتن نیروی نظامی عظیم، تصویری واضح از سازشناپذیری، نستوهی و عدم تسلیم خود ارائه داده است؛ البته این امر هم به میزان حمایت از دولت بستگی دارد. 3. میزان تلفات فعلی اسرائیل کم است و بیشتر موشکهایی که شلیک شده، زیانهای مستقیمی به بار نیاورده است. 4. در حال حاضر، برداشت حاکم و رایج این است که ترک خانههای در معرض بمباران در مناطق شمالی قابل درک و حتی منطقی است. امروزه برخلاف گذشته دیگر به کسانی که خانههایشان را ترک میکند به دیده فراری نمینگرند، بلکه کار آنها را کاملاً منقطی میدانند.
براساس یک نظرخواهی که در سایت MSM منتشر شده و 1600 نفر در آن شرکت کردهاند، 5/90 درصد از افراد معتقدند که باید احساسات کسانی را که به علت حملات موشکی حزبالله خانههایشان را در شمال کشور رها کردهاند، درک کرد. پروفسور شلومو برازنتس، عضو کنست و کارشناس حالات فوقالعاده و وضعیتهای پرتنش، این نکته را به روشنی مورد تأکید قرار میدهد. وی در تاریخ 20 ژوئیه به روزنامه هاآرتص گفت: «وقتی میگوییم ساکنان [شمال کشور] نباید خانههایشان را ترک کنند باید خیلی هوشیار باشیم، زیرا وقتی کسی در منطقهای زندگی میکند که جانش در معرض خطر است و میتواند با اندک تلاشی به مناطق امنی در جبهه داخل مهاجرت کند، کاملاً منطقی است که این کار را انجام دهد. نباید او را به علت این کار مجازات اجتماعی کرد، بلکه برعکس باید او را تشویق کنیم.»
البته احساسات کنونی در مورد روحیه بالای ملی تا حدی غیرواقعی و حتی گمراهکننده است؛ زیرا ممکن است این احساسات به محض بروز کوچکترین تغییری در شرایط و بحران موجود جای خود را به ناامیدی، سرخوردگی و سپس انتقاد و مخالفت بدهد. هماهنگی فعالیت نظامی با جبهه داخلی، کسب موفقیتهای نظامی و کاهش چشمگیر میانگین خسارت میتواند بر روحیه داخلی و ثبات آن تأثیر مثبت بگذارد؛ عکس آن نیز صادق است. بدون شک، رهبران اسرائیلی نیز این مسئله را به خوبی درک میکنند. بنابراین، ما نیازمند تحقق پیروزیهای عینی، ملموس، روشن و سریع هستیم. میانگین حملات موشکی به جبهه داخلی اسرائیل نیز باید تغییر کند. با توجه به این مسئله، گذشت زمان به نفع ما نیست. هدف حزبالله راهاندازی جنگ فرسایشی دامنهداری است که بازتابهای روشن و علنی بر طرف اسرائیلی داشته باشد. زمان شروع این جنگ فرا رسیده است.
اکنون وضعیت ما در سطح بینالمللی با گذشته فرق دارد؛ زیرا آمریکا تاکنون حمایت عینی از اسرائیل کرده است، از جمله در زمینه ادامه جنگ؛ اما [اجرای نقشه جنگ فرسایشی] میتواند بازتابهای فراوانی در داخل اسرائیل داشته باشد؛ بهطوری که ما هم اکنون نیز شاهد بارقههای ضعف، خستگی، انتقادات، بحثها و مناقشات مردمی بهویژه در رسانههای مکتوب هستیم. دولت اسرائیل باید برای تقویت جبهه داخلی تلاش بیشتری کند. در این زمینه، اصل ضروری، کسب پیروزیهای نظامی است، به ویژه اگر این پیروزیها فرصتهای واقعی برای ارائه یک راه حل سیاسی مناسب ایجاد کند و به این ترتیب، امید به آرامش بلندمدت در مرزهای شمالی را بهوجود آورد؛ زیرا فقط تأییدهای لفظی، عبارات انفعالی و شعار برای بالا بردن روحیه و استحکام جبهه داخلی در بلندمدت کافی نیست.
دولت میتواند و باید تلاشهای گستردهای در ابعاد ملی،نظامی و اداری به انجام برساند.در بهد ملی برای مقابله سازمانیافته با مشکلات شهرکهای شمالی ،در بُعد نظامی به رهبری ارتش و بدر ُعد اداری با مدیریت مقامات رسمی بلندپایه برای تقویت جبهه داخلی اسرائیل. در این زمینه، ترمیم فوری نظام دفاع مدنی به خصوص در میان شهروندان عرب، تقویت روحیه اجتماعی در شهرکهای آسیبدیده و اجرای فوری برنامههای اقتصادی مشخص برای زیاندیدگان در مراکز و بخشهای مختلف، امری ضروری است. باید علاوه بر اتخاذ راهکارها و تدابیر قانونی برای جبران زیانهای وارد آمده به افراد جنگزده، سازمانها و نهادهایی که مبنای خدماترسانی به شهروندان هستند، نیز تقویت شوند. تجربه نشان میدهد که بین توجه نظام به فرد و افزایش روحیه عمومی رابطه مستقیمی وجود دارد. لذا [توجه نظام به فرد] امری بسیار حیاتی برای مقابله با شرایط کنونی است. با اینکه روحیه و استقامت ملی، مفهومی مجرد است، سرمایهگذاری برای این روحیه باید عملی، عینی و ملموس باشد.