سرویس سیاست مشرق - روز جمعه گذشته فیلمی در شبکههای اجتماعی نشر یافت که در آن یک فرد عادی به بهانه واژگون شدن خودروی لندکروز گرانقیمت خود، مشغول ضرب و شتم یک مأمور پلیس راهور است. [۱]
خبرهای رسیده حاکی از آن است که این رخداد در استان فارس و در یکی از جادههای این استان وقوع یافته است.
اگرچه مقامات پلیس استان فارس اعلام کردهاند که فرد ضارب شناسایی شده و اقدامات برای دستگیری او در جریان است اما سؤالی که افکار عمومی را به شدت درگیر کرده اینست که یک فرد عادی چطور میتواند مأمور حافظ قانون و امنیت کشور را در صحنه جرم خود، به بدترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و اهانت قرار دهد!؟
فضای روانی ذهن او چگونه بوده که هیچ مجازات و تقاصی در قبال این رفتار سفیهانه متصور نبوده و احساس کرده که هزینه ضرب و شتم مأمور پلیس در حد و توان تحمل او و شاید پولهایش خواهد بود!؟
این رخداد تأسفآور اما دارای پیشینههایی است که اگر بهتر در آنها تدقیق شود؛ روشن میشود که ضرب و شتم شدن مأمور پلیس راهور، نتیجه همان پیشینههاست که اگر رخ نمیدادند اکنون شاهد پایمال شدن آبروی پلیس کشورمان و مأموران خدوم ناجا نبودیم.
*روزی که به ناجا گفتند: «بیشرف»!
مردم و افکار عمومی کشور هنوز به یاد دارند فیلمی که چند ماه قبل در شبکههای اجتماعی نشر یافت و نشان میداد که یک دختر بدحجاب، چطور مأمور پلیس گشت ارشاد را هنگام انجام وظیفه قانونیاش، «بیشرف» خطاب کرد و مرتکب ضرب و شتم مأمورین نیز میشود.
این رفتار سوء و غیر متمدنانه اما از سوی مقامات پلیس و قوه قضائیه با واکنش در خور توجهی مواجه نشد و نه تنها مواجه نشد بلکه عده کثیری از چهرهها و رسانههای جریان سیاسی خاص، به حمایت از این رفتار غیر متمدنانه نیز پرداختند.
در این زمینه حتی یکی از نمایندگان اصلاحطلب مجلس خواستار عذرخواهی نیروی انتظامی از آن خانم و توبیخ مأموران حاضر در فیلم شد [۲]، احمد مازنی، دیگر نماینده اصلاحطلب مجلس تأکید کرد که این رفتار پلیس! قابل تأیید نیست و باید آموزشهای لازم در این زمینهها به ناجا داده شود [۳] و محمدرضا عارف نیز طی اظهاراتی نوشت: نهادهایی که خود را متولی ارشاد مردم میدانند هنوز به تغییر در رویکردهای فرهنگی باور ندارند و به حاکمیت چوب و چماق در ارشاد! مردم اعتقاد دارند! [۴]
همان روزها برخی محافل تحلیلی از این گفتند که این فرایند به حیثیت پلیس لطماتی جدی وارد کرده است و میرود تا سببساز مشکلات بیشتری علیه پلیس کشور نیز بشود...
*شهدای مماشات با اشرار در خیابان پاسداران
ماجرای اغتشاش خیابان پاسداران نیز از پروندههای قابل تأملی است که باید در ربط و ارتباط آن به رخدادهای تلخ این روزها علیه پلیس، اندیشید. رخدادی مربوط به اغتشاش دراویش گنابادی در زمستان سال گذشته که اگرچه پلیس یگان ویژه با تمام امکانات در صحنه آن حضور داشت، اما به ناگاه خبر رسید که ۵ نیروی پلیس و بسیجی در این رخداد به شهادت رسیدهاند اما اصطلاحاً یک تیر هم از لوله تفنگ پلیس خارج نشده است. و جان مأموران حفظ نشد.
این رخداد و عدم اجازه مأموران یگان ویژه برای برخورد جدی با اوباش مسلح، تا آنجا محل تأمل بود که عده زیادی از آگاهان کشور به آن واکنش نشان دادند و حتی یکی از روزنامهها در صبح روز تشییع تلخ شهدای پلیس در خیابان پاسداران این تیتر را در صفحه نخست خود منتشر کرد: شهدای مماشات با اشرار...[۵]
*فرمانده پلیس تهران و اوباش تهدید کننده ناجا؛ دور میز مذاکره!
در همان روزهای اغتشاش خیابان پاسداران اما اتفاق بد دیگری هم رخ داد که جز بازی با حیثیت پلیس؛ نام دیگری نمیتوان بر آن گذاشت.
مردم در روزهای ابتدایی اخبار مربوط به اغتشاشات خیابان گلستان هفتم، فیلمی را دیده بودند که در آن یک فرد منتسب با دراویش، با سیبیلهای از بناگوش در رفته! در حال تهدید مأموران پلیس است و با گردن کلفتی اوباشگونه خود فرماندهان ارشد ناجا را خطاب قرار میدهد که مخاطب من شماها هستید...
این فرد که در حین اغتشاشات توسط مأموران دستگیر شده بود؛ به ناگاه در فیلمی دیده شد که در آن همراه با تعدادی از دراویش دستگیر شده و شاید نشده! دور یک میز نشستهاند و مشغول شنیدن مواعظ سردار حسین رحیمی، فرمانده پلیس تهران هستند.
این فیلم به قدری فضای منفی ایجاد کرد که حتی حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان نیز نسبت به آن واکنش نشان داد و از انجام این جلسه مداهنهگونه انتقاد کرد. [۶]
*سیلی نماینده مجلس به صورت ناجا
این رخدادها البته یادآوری سیلی نماینده مجلسی هستند که در فرودگاه به صورت مأمور ناجا نواخته شد و افکار عمومی هیچگاه نفهمیدند که با این نماینده سبک دست و قانون شکن که در واقع به آبروی پلیس سیلی زده بود؛ چه برخوردی شد!؟
*چون که صد آمد نود هم پیش ماست! / چرا آبروی پلیس تبدیل به بازیچه شده است؟
هر ذهن آگاهی و هر عقل محضی که رخدادهای پیش گفته را بازخوانی کند، به روشنی هرچه تمامتر نتیجه میگیرد که آبروی پلیس ایران، این روزها و ماهها تبدیل به بازیچه شده است.
در واقع پلیس ایران و مأموران خدوم آن شاهد نظاره روزهایی هستند که در هیچ کجای جهان و در هیچ کشوری مسبوق به سابقه نیست.
اما علت را باید در کجا جست!؟ چه میشود که از پارکهای پایتخت تا جادههای دور دست کویری، هر اوباش و انسان غیر متمدنی به خود اجازه میدهد حرمت پلیس کشور را بشکند؟
برخی معتقدند این رخداد دردآور که بر امنیت تک به تک ایرانیان خدشه وارد خواهد ساخت، به ۲ دلیل بروز یافته است:
اول عزم جریان سیاسی خاص یا همان اصلاحطلبان برای بیرمق سازی نیروی رشید انتظامی به منظور راهبردهایی که قرار است در معرکههای «خیابان» اجرا شوند.
و دوم مماشات و عدم عمل بموقع و تأثیرگذار فرماندهان پلیس کشور در عرصههایی که پای حیثیت این نیروی شریف و مجاهد در میان است.
جهاد فی سبیلالله که به گفته مقام معظم رهبری، فعالیت ناجا از جمله مصادیق آنست؛ لوازم و پیشزمینههایی مثل «حفظ آبرو و شأنیت پلیس» را دارد که اگر فراهم و رعایت نشوند، اصل حرکت پلیس مورد خدشه واقع میشود و میتواند حتی انگیزه سازمانی پرسنل آنرا نیز تضعیف کند.