به گزارش مشرق، رمان« به نام یونس» نوشته علی آرمین که در زمستان 96 توسط نشر شهرستان ادب به چاپ رسید، داستان طلبهای جوان به نام یونس است که برای ادای نذری به قصد تبلیغ به روستایی دورافتاده سفر میکند. وقایعی که برای یونس اتفاق میافتد، موضوع اصلی کتاب است.
رمان نثری روان و ساده دارد. شروع خوب و پرکششی دارد و همین شروع پرچالش بر جذابیت اثر افزوده و اگر اغراق نباشد به درد یک فیلمنامه میخورد. رمان با زاویه دید دانای کل روایت میشود. البته این زاویه دید باعث شده کمی از دنیای ذهنی یونس دور شویم و همین دور شدنها سبب میشود که در جریان حوادث و تلخیهای داستان گاهی اوقات حق را به یونس ندهیم. البته در جریان داستان بدون هیچ مقدمهای و حتی بدون یک Enter به گذشته میرویم و خاطرات یونس مرور میشود و این موضوع کمی خواندن داستان را مشکل میکند.
توصیف خوب صحنهها، شخصیتها و حوادت بر جذابیت اثر افزوده و مخاطب را پیگیر ادامه رمان میکند. بطور کلی داستان کشش بالایی دارد و نویسنده سعی کرده با خلق حوادث متنوع مانع از یکنواختی و رکود رمان شود. شخصیت پردازی قوی یونس، آمنتقی، هاشم و... که شخصیتهایی متفاوت هستند طیف بسیاری از مخاطبان را جذب میکند.
اشاره رمان به داستان حضرت یونس و ترک قومش بخاطر اذیتهایی که کردند نیز در خور توجه و تحسین است. در قسمتی از رمان که یونس خسته میشود و میخواهد روستا را ترک کند، شرایطی پیش میاید که مجبور است به قعر چاه برود. سیر تکامل شخصیت یونس در رمان برای خواننده جالب است و گاه با او هم دردی میکند.
“ مهدیه نقاشیاش را به طرف یونس گرفت.
«این نقاشی را برای شما کشیدم. عکس خودت را کشیدم. خوشگله؟»
یونس نقاشی را گرفت.
«آفرین دختر گلم، خیلی ماهی خوشگلی کشیدی، ولی من که توی نقاشیت نیستم.»
«تو هم هستی»
یونس باز در نقاشی دقیق شد ولی چیزی نفهمید.
«یعنی من ماهیام؟»
«نه، داخل شکمشی»
یونس بلند خندید.... “
نویسنده از زبان محلی استفاده کرده و همین موضوع بر جذابیت اثر افزوده است. شرایط روستا و افکار مردم و اعتقاد به خرافه نیز به طرز جالبی در رمان نگاشته شده است. در جاهایی از رمان حوادث به گونه طنزآمیزی روایت شدهاند و همین موضوع به عدم یکنواختی داستان کمک بسیاری کرده است.
سیر اقبال مردم به روحانیت به عنوان نماد دین از فطرتهای پاک کودکان شروع میشود و آنچه سبب گرایش بیشتر مردم به یونس میشود، بیشتر از منبر و مسجد همراه شدن یونس با آنان در حل مشکلشان است. و یونس رفته رفته در دید اهالی روستا از یک قدم نحس تبدیل به یک نقطه امید میشود.