به گزارش مشرق، «کبری آسوپار» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
یک هفتهای را همه درگیر موضوع پلاکارد یک طلبه و استخر فرح و آنچه تهدید رئیسجمهور جا انداخته شد، بودند و هنوز هم هستند. چرا؟ آیا واقعاً موضوع مهم و فراگیری بود؟ این رئیسجمهور مگر همانی نیست که جمعی از مردم را صرفاً به دلیل آنکه مخالف فتحالفتوح بودن برجامش بودند، به جهنم حواله داد؟ به جهنم حواله دادن بخشی از ملت خوب بود و به استخر فرح حواله دادن روحانی بد شد؟ این ادبیات در شأن طلبه حزب اللهی نیست، اما حامیان روحانی چرا ناراحت هستند که یک نفر با ادبیات خود روحانی با او صحبت کرده است؟!
از طرفی، شعار نوشته روی پلاکاردتهدید به قتل کسی نیست، نفرین است؛ آرزوی مرگ است. من بیان آرزوی مرگ برای مخالف سیاسی را نمیپسندم و این کار را تندروی و بیاخلاقی میدانم، ولی چسباندن برچسب تهدید به آن را هم ناشی از عملیات روانی و هیاهوی ژورنالیستی حرفهای اصلاحطلبان میدانم؛ کاری که اصلاحطلبان همیشه نشان دادهاند که به خوبی از عهدهاش برمیآیند. از این تندرویها در هر دو طرف زیاد است که البته انعکاس ادبیات خود روحانی است، پس چرا این پلاکارد که پس از دقایقی هم جمع شده، ناگاه تا این حد پررنگ میشود؟ جواب آن است که دیده میشود، چون اصلاحطلبان اراده کردهاند که دیده شود و قریب به اتفاق موضوعاتی که جریان اصلاحات اراده میکند که دیده بشوند، دیده میشوند، چرا؟ چون کار هماهنگ رسانهای بلد هستند، میتوانند به خوبی یک موج بسازند و خواستههای خود را روی آن پیش ببرند.
رسانههای اصلاحطلب عکسی را همراه با تحلیل خودشان پخش کردند که رئیسجمهور توسط یک حزباللهی تهدید به قتل شده است. تصویر پلاکارد مذکور را مکرر و با نوشتههای متفاوت در ذیل آن منتشر کردند. همه ظرفیت رسانهایشان را به میدان آوردند و در نهایت پلاکارد ساده یک طلبه سادهتر در یک تجمع معمولی شد موضوع رسانهها...
نمایندگان مجلسشان مصاحبه کردند و علیه پلاکارد مذکور موضع گرفتند... فعالان سیاسی برایش یادداشت نوشتند... فعالان حقوقی شعار مربوطه را تهدید به قتل دانسته و جرمانگاری کردند... فعالان مجازی فضای شبکههای اجتماعی را دست گرفتند... بیبیسی هم به دلیل یک هدف مشترک همراهشان شد... یکی میگفت: قوه قضائیه باید وارد عمل شود، دیگری میگفت: شورای عالی امنیت ملی چرا تشکیل جلسه نمیدهد، آن یکی برائت حوزه را مطالبه میکرد، حتی از نوشته روی دسته پلاکارد مذکور هم که نوشته خاصی نبود و امر معمول یک تجمع بود که پلاکاردها از قبل آماده شود، کلی رمزگشایی کردند، یک تقسیم کار حرفهای و یک عملیات رسانهای و فضاسازی عالی. آنقدر که کمکم طرف مقابل هم با خودش گفت: نکند فکر کنند ما با این طلبه موافقیم و برایمان بد بشود! پس محکومیت توسط این طرفیها هم شروع شد. این میانه یکی از مراجع معظم تقلید هم در یک اشتباه محاسباتی نه تنها آنچه را که تهدید به قتل رئیسجمهور نامیده میشد، محکوم کرد بلکه به سخنران مراسم هم به دلیل انتقاد به حوزه اعتراض کرد، بیآنکه اصلاً مخاطب آن سخنرانی باشد و در اقدامی دیگر پای سپاه را هم وسط کشید تا معرکه ساختگی که اصلاحطلبان درست کردهاند، شکل واقعیتری به خود بگیرد. این میانه سادگی جریان حزبالله شکل دیگری گرفت و فکر کردند مراجع تقلید موضوع دعوا هستند و به دفاع از سخنران، به مراجع تاختند! تنها فرد زیرک این غائله همان سخنران مربوطه بود که با سیاستی انقلابی وارد پاسخگویی به تنشها نشد و مسیر منطقی خود را پیمود.
بزرگنمایی اصلاحطلبان از کوچکترین اشتباهات رقبا، تسلیم شدن طرف مقابل برابر موجسازی و اعلام برائت خود، پاسِ گل دادنهای ناشی از اشتباهات محاسباتی، موضوعیت پیدا کردن موضوعی فرعی و فراموشی موضوع اصلی و چهرهسازی منفی از مخالفان اصلاحات و دولت، این روند و هدف همیشگی این موج سازیهاست، لذا موجی ساخته شد تا به این اهداف برسد: اولاً تجمع طلاب با موضوع اعتراض به وضعیت اقتصادی، میتوانست نگاه کذایی دوری روحانیت از مردم را ترمیم کند. اصلاحطلبان با بزرگنمایی یک حاشیه کوچک از تجمع، چنین اتفاقی را در نطفه خفه کردند. دوم هدف بلندمدتی که حداقل از ۲۰ سال پیش پیگیری شده، ساختن یک چهره تندرو از جریان ارزشی و مخالفان اصلاحطلبان بود که تا حد زیادی هم در همه این سالها موفق شدهاند؛ هدفی که در دو دهه اخیر با هدف بیبیسی مشترک بوده است. سوم هم تبدیل دولت از جایگاه مجرم در به هم ریختگی اقتصادی، به مظلومی که تهدید به قتل شده تا بار فشار افکار عمومی را کم کند. نتیجهاش هم نمایش مظلومنمایی حسن روحانی در مجلس بود که وقتی نتوانست جواب نمایندگان مجلس را بدهد، با موضوع تهدید من به ترور (!) و اینکه من عاشق شهادتم (!) اجرا کرد.
حال نگاهی به موضع گیریهایتان در مقابل این موج بیندازید، ببینید کجای این موج بودید و آیا تکهای از این پازل اصلاحطلبان را ناخودآگاه تکمیل کردهاید یا خیر. کافی بود ما مقهور این موجسازی نشویم و به جای یک پلاکارد، در مورد کل مراسم و موضوعِ همراهی طلاب با دغدغههای معیشتی مردم بنویسیم. کافی بود ما در برابر موج کذایی آنها، موج واقعی خودمان را و موضوع خودمان را بسازیم و موضوع آنها را هم بایکوت کنیم. معالاسف نه موجسازی بلدیم و نه بایکوت یک موج را و باید هر دو را از اصلاحطلبان یاد بگیریم...