سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
با حسین(ع) همیشه و همه جا
محمدهادی صحرایی در کیهان نوشت:
از محرم 61 تا محرم 1440 هجری را اگر پابه پای زمان بیایی، فاصله زیاد است و وقایع در دوردست. ولی اگر با چشم درسگیر که بنگری، فاصله کم است و عبرت بسیار. مثل همه تاریخ. تاریخ است و تکرارهایش. تکرار آدمها و آرمانها و اتفاقاتی که با افکار و رفتارها رقم خورده است. گویی دستی توانا اتفاقات را در زمان تکثیر کرده، یا متنی را بارها و بارها تکرار کرده است. مکانها اگرچه مهماند ولی مهمتر از آن اصل حوادث است که پندآموزند. شیوه قصه گویی و روایت گذشتگان در قرآن نیز بر همین معنا و با این استدلال است. قصههای قرآن، برخلاف قصههای دیگران برای به خواب بردن نیست، برای بیدار کردن فکرها و فطرت هاست و مخاطبش مردم دانا و فهیم و عاقل و سلیم است، که اهل عبرت آموزی و درک حقیقتاند. که فرمود: «لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْباب»1. در قرآن تأکیدی نیست که جزئیات آمار و زمان و مکان گفته شود. مهم عبرت است و به کار بستن آنها و فهمیدن نکتهای که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: ما أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَأَقَلَّ الاِعْتبَارَ2.
قرآنکه کتاب خدا و نسخه زندگی سعادتمندانه بشری است در کنار حکایات آموزنده، قوانین خلقت و حقایق هستی را نیز رخ نمایانده است تا ما مخاطبانش، بتوانیم با ملاحظه آنان، راه حق را از بیراه ناحق بازشناسیم. خدا که حقیقت محض است، حق را واقعی میداند و غیرحق را بیریشه. سخن و اراده خود را برترین و اراده منکران را پایینترین میداند.3 یکی از آن قوانین هستی، مخاصمه همیشگی بدیها با خوبی هاست که از آغاز خلقت بوده و هر کدام در روزگاری نمادی داشته است. از ابتدا شیطان بود که با اراده خدا درافتاد و تا ابد نماد شرارت ماند. بعدها قابیل با هابیل ناسازگاری کرد و با ستم، او را کشت. فرعون با موسی، نمرود با ابراهیم و... تا نوبت به یزید رسید که در مقابل امامت حسین بن علی بایستد، که این در تاریخ ماند و تا ابد ملاک و معیار شد. یزیدیان و حسینیان. حقیقت کربلای 61 هجری، تقابل تمام بدیها در مقابل تمام خوبی هاست. مقابلهای که بدترین افراد روزگار، بدترین کارها را به بدترین نوع ممکن و برای پستترین اهداف، انجام دادند و درمقابل آنها بهترین انسانهای دوران، با بهترین ویژگیها، بهترین اقدامات را برای بهترین هدفها انجام دادند. و غصه 1379 ساله جوانمردان برای عاشورای حسین و یارانش از اینجا آغاز شد.
حرارتی که از شهادت حسین در دلهای مؤمنین است برای این است که در آن روز نحس، تمام ارزشهای آدمی، سربریده شد و عدل را سر جدا و عدالت را مثله کردند. ممکن است تاریخی که تکرار مکررات است، قتل عام و فجایع و اسارت و جسارتهای بسیار به خود دیده باشد ولی هیچ روزی به عاشورا نمیشود. عزاداری برای حسین در اصل تکریم فضایل است و تقبیح رذایل و نمادی است از همان جنگ همیشگی بدیها با خوبیها. اینکه فرمودند حسین، کشتی وسیع و سریعِ نجات است، به خاطر این است که هرکس او را شناخت و خود را به او رساند و در میان یاران او درآمد و خود را به او سپرد، از توفان بدیها و حوادث روزگار، خود را رهانیده و حتماً مقصدش ساحل امن و آرام نجات و حیات طیبه است. اینکه در مورد حسین فرمودند او چراغ هدایت است به این دلیل است که در ظلمات گمراهی و غبارآلود فتنهها، تنها چراغی که پر نور و همیشگی و جداکننده حق از باطل است، حسین است. اینکه پیغمبر اکرم فرمود حسین از من و من از اویم به این دلیل است که اسلامِ بیمحبت حسین و بینام او، پسته بیمغز است و میان تهی.
یاد حسین باید زنده بماند که اماممان گفت حیات اسلام از محرم و صفر است. این چند سال که آتش به اختیارهایی مثل مرحوم ابوترابی توانستند دعای عرفه را ملی کنند یا دیگرانی، صدای مظلومیت علی اصغر را با همایش جهانی شیرخوارگان به تمام دنیا برسانند و وقتی عزاداران مخلص حسینی، پیادهروی اربعین را با 25 میلیون زائر، به بزرگترین همایش مذهبی جهان تبدیل کردند و وقتی توانستهاند مداحی انقلابی و مطالبهگر، رویشهای بیشمارِ عالمانِ مجاهد و جوان و از همه مهمتر صدای رسای سیدالشهداء را به قلوب خسته جهانیان برسانند، همه اینها برای شیاطین ریز و درشت، صفیر عذاب است و باعث خوف و خطر. اینکه گاهی بهانه میگیرند و گاهی مقابله میکنند و گاهی موازی میسازند و گاهی شایعه میاندازند، همه از واهمهای است که از آماده شدن سپاه حسین در دل آنها افتاده است. وقتی که قاسمِ سپاه حسینیان که گویی نگین سلیمانی دارد، شیطان بزرگ را تشر میزند، دشمن در اندیشه اکبر و عباس میافتد. تولید تروریست داعش و النصره و بوکوحرام و بودا و...، کشتن حجاج ایرانی، تفرقه انداختن بین فارس و عرب و شیعه و سنی و جنگ تمام عیار اقتصادی و... و تولید روزانه و گسترده شایعه از همین سنخ است.
ردِّ خون به ناحق ریخته حسین که تا انتهای تاریخ کشیده شده، چون خون خداست، صراط مستقیم است و همچون قرآن جداکننده حق از باطل و چراغی است که خدا افروخته، گرچه کافران نخواهند و بخواهند آنرا خاموش کنند.4 آنها که انسانها را بنده و در بند امیال خود میخواهند، نمیخواهند صدای رهایی بخش حسین به جانها برسد. صدای حسین، فریاد فطرت پاک انسانهاست، که با جادوی رسانهای شیاطین سرکوب شده است. «هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی» او فقط صدای کمک خواهی مجاهدی نیست که راه خود را با علم و آگاهی کامل برگزیده است. دعوت ابدی انسانها به راه و رسم آزادی و آزادگی و دعوت به کمک به راه جوانمردی است که مخاطبش تنها مسلمان و شیعه نیست، که خودش فرمود اگر دین ندارید، در دنیاتان آزاده باشید. و این آزادی و آزادگی را یزیدیان تاریخ بر نمیتابند. پیام حسین پیام اصیل پیام آور اسلام است که گفت: آمدیم تا بندگان خدا را از عبادت بندگان به عبادت خدا برسانیم و از تنگنای زندگی دنیا به وسعت آن و از ستم ادیان ساختگی به اصل و عدل اسلام برسانیم و درود بر کسی که از رهنمود تبعیت کرد.5
حسین از حقایق عالَم است و هرکه ادعای محبتش را دارد باید مثل او باشد وگرنه با او بیگانه است. یزید هم متأسفانه از همان واقعیتی است که همیشه در جبهه مقابل صف میکشد و لشکریانش خصوصیاتی دارند که قابل تمیزند. قاعده حسینیان است که کسی چون حسین با کسی چون یزید بیعت نمیکند و ذلت از آنها به دور است. دیندارند و با طهارت و دست و دامن پاک. اهل حلال و حرامند و اهل کار و تلاش. جوانمردند و در گرفتاریها، پناه مسلمانان و دستگیر افتادگان و مستضعفان. و در مقابل؛ هرکس که دست و دامنِ آلوده و حق الناس بر عهدهدارد و اهل احتکار و تقلب و ریا و ریاست طلب است و اهل دروغ و شایعه و فتنهگری و اهل کم کاری و غش و حیلهگری و... نسبتی با حسین و خدای حسین ندارد و باید، با خدای حسین خلوت کند، شاید که بتواند بازگردد. إن شاءالله. گروهی هم به ظاهر این وسطند که نمیدانند چه میگویند. در ایام حج یا محرم به محرم و پیش از پرواز به آنتالیا و تایلند یا قبل از عمل مکرر زیباییشان، فرمایش میکنند که بهتر نبود سفرهها و نذریهای ایام محرم هزینه فقرا میشد!؟ این غفلت زدهها نمیدانند که مردم و فقرا هستند که هزینه این سفرهها را میدهند و غذای خود را با هم، همکاسه میشوند.
راه حسین راه خداست و هرکس مقابل اوست، بیشک دشمن خداست. وقتیکه اطاعت از اولوالامر و امام و رسول، مثل اطاعت از خدا واجب است، پس هرکس که در مقابله با آنها برخیزد، علیه خدا برخاسته است. این سخن پوچ دشمنان داناست که به غفلت برخی دوستان منتشر شده که میگوید «حسین را شیعیان کشتند و حالا برایش عزاداری میکنند» و یا اینکه «حسین را منتظرانش کشتند». کسانی میخواهند دهان ناپاک یزید را تطهیر و شیعه را گنهکار کنند. میخواهند جای جلاد و شهید را عوض کنند. حسین علیهالسلام در مواجهه با لشکر یزیدیان کافر، آنها را «شیعیان آل ابی سفیان» خطاب میکند6 و آنها نیز با اعتراف به ریشه کافر خود، دلیل جنگ با امام را کینه از امیرالمؤمنین علی وکشتار پدرانشان در بدر و حنین7 بیان میکنند، اینها کِی شیعه بودهاند که خود هم نمیدانند؟ آنها که برای امام نامه نوشتند و پیمان شکستند نیز، یا متقدِم از امام بودند و مارق8 و یا متأخر بودند و زاهق9. یا از قماش منتظران پست و مقام و ریاست طلبانی که هوس مال و مقام در حکومت حسین کرده بودند. منتظر امام، لاحق به اوست و مرتد و باطل نیست. منتظر کجا به این معناست؟ دشمن از جان منتظران مهدی چه میخواهد؟
منتظران مهدی میدانند که «مُسلِم» پیشقراول حسین است و وظیفهاش زمینهسازی و آمادهسازی مردم برای انقلاب و حضور امام است. و زمینهسازی برای قیام، با سکون و سکوت در برابر ظلم و ستم نیست. با اصلاح است و مبارزه و میدان داری. منتظر مهدی میداند که تا حضور حسین، «مُسلِم» ولی امر است و امرش مثل امر امام مطاع و بهانه جویی ممنوع. منتظر مهدی میداند که در واقعه کربلا، یزید لشکریانی از ساکتین و سجاده نشینانی داشت که در هنگامه قیام، برای خود فقه بافیدند و هنگامی که حسین در گودال قتلگاه پا به زمین میکشید، چله خودسازی گرفته بودند. نفرین بر ساکتین و قاسطین و مارقین و ناکثین که همه از یک نوعند.
و توای حسین جان؛ حدیث زلف تو امشب شنیدنی است. بیهمگان به سر شود و بیتو به سر نمیشود، امیر بیسرِ ما. چه زیبا گفت برایت آن سخن شیرین، «پیچیده شمیمت همه جا ای تن بیسر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد». این حقمان است که اماممان باشی ولی حقت نبود که در امتت تنها بمانی. تو زندهای و یاد تو در زندگی ما جاری است و هنوز متحیر توایم مثل آنانکه در آستانه بهشت میایستند و در تو حیرانند و عشق را سیران میکنند و متوجه بهشت و حوری نیستند و تو را مینگرند تا آنکه ملائکه گروه گروه، آنها را به بهشت سوق میدهند و میبرند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- به راستی در سرگذشت آنان، برای خردمندان عبرتی است. سوره یوسف آیه 111
2- عبرتها چه فراوان است و عبرت گیرنده کم. نهجالبلاغه حکمت 297
3- وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَرُوا السُّفْلی وَ کَلِمَهًْ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا. سوره توبه آیه40
4- میخواهند نور خدا را با سخنان خود خاموش کنند، ولی خداوند نمیگذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید. سوره توبه آیه 32 و سوره صف آیه 8
5- فرستاده اسلام به سوی رستم فرخزاد (فرمانده لشکر ایران) پیام اسلام را چنین بیان کرد.
6- امام حسین علیهالسلام: وَیْحَکُمْ یا شِیعَهًْ آلِ اَبی سُفْیانَ، اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِیْنٌ وَکُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا اَحْـراراً فِی دُنْیـاکُمْ. بحارالانوار، ج 45، ص 51
7- لشگریان یزید گفتنند ما «نُقاتِلکَ بُغضاً مِنا لِأَبیکَ وَ ما فعل بِأَشیاخِنا یوم بدر و حنین»
8- مرتد و از دین برگشته
9- باطل و بیهوده
بازی جدید مقتدی صدر به نتیجه میرسد؟
سید رضا قزوینی غرابی در خراسان نوشت:
خروج العبادی از فهرست کاندیداهای نخستوزیری، یکی از رویدادهای مهمی بود که فرایند انتقال قدرت را درعراق تسریع بخشید. اعلام موضع آیتا... سیستانی مبنی بر اینکه کسانی که سالهای گذشته در قدرت بودهاند برای دور جدید مناسب نیستند، عملا امید العبادی را ناامید کرد و او ترجیح داد با یک سخنرانی، خود را از صف نامزدهای نخستوزیری خارج سازد.هفته گذشته نیز،با انتخاب رئیس پارلمان عراق و معاونان وی، روند تشکیل قوای اساسی کشور پس از انتخابات اردیبهشت امسال روی ریل قرار گرفت. محمد ریکان الحلبوسی جوان 36 ساله و استاندار سابق الانبار که توسط فراکسیون البناء (محور مالکی، عامری، خنجر و کربولی) نامزد این سمت شده بود با 169 رأی و تأیید کردها و آبستراکسیون سائرون به عنوان چهارمین رئیس پارلمان عراق انتخاب شد.انتخاب حلبوسی در یک ماراتن بی سابقه میان احزاب اهل سنت انجام شد.
در این دوره اهل سنت همچون شیعیان دچار چند دستگی حادی شده بودند که آنان را در دو محور رو در روی یکدیگر قرار داد. محور البناء در نهایت بر سر این نامزد به توافق رسید اما تشتت در محور مقابل یعنی الاعمار(صدر، العبادی، النجیفی، الجبوری، علاوی و مطلک) به قدری بالا بود که در جلسه رأی گیری برای انتخاب رئیس پارلمان این محور با سه نامزد در رأی گیری شرکت کرد. هر چند که مجموع آرای این سه نامزد نیز کمتر از آرای حلبوسی بود.انتخاب الحلبوسی و میزان آرای او شاید نشان دهنده بزرگتر بودن نسبی فراکسیون البناء باشد اما این نکته را نشان داد که عملا فرایند اتخاذ تصمیمات در این فراکسیون منسجمتر و یکدستتر از جبهه مقابل است. علاوه بر این که البناء را با یک امتیاز جلوتر از الاعمار قرار داد. این موضوع تا به آن جا پیش رفت که عملا برخی سیاستمداران و تحلیل گران را در موضعی قرار داد که البناء را «فراکسیون بزرگ» و صاحب توان در معرفی نخست وزیر آینده بدانند به ویژه آن که کناره گیری العبادی پس از مدتها اصرار و عناد بر نامزدی، عقبه بزرگی را از پیش روی همگان برداشته بود.
تردیدی نیست که این وقایع به هیچ وجه برای سائرون، گروه پیروز انتخابات و دشمن شماره یک رهبر معنوی محور البناء یعنی نوری مالکی خوشایند نباشد. صدر جاه طلب به هیچ وجه تحمل پذیرش شکست را ندارد و به دنبال آن خواهد بود که بازی باخته در انتخاب رئیس پارلمان را با تعیین نخست وزیر توسط خودش – حتی اگر مشخص شود که الاعمار فراکسیون بزرگتر نیست – ببرد و به اهداف و خواستههای خود برسد و سیلی محکمی را بر رقیب خود بنوازد.از این رو پس از رهایی از حیدر العبادی با دستانی بازتر به سمت گزینه مطلوب خود از میان همه انتخابها رفت و عادل عبدالمهدی عضو سابق شورای مرکزی مجلس اعلای اسلامی و سیاستمدار پیشین را به عنوان نخست وزیر آینده برگزید و به گونهای رفتار کرد که عبدالمهدی را مورد تأیید مرجعیت نجف نشان دهد، به این ترتیب با حرکتی سریع، از کشمکش فراکسیون بزرگتر گذر کند و حتی منتظر اعلام تفسیر دادگاه عالی کشور نباشد، جریان رقیب را در عملی انجام شده قرار دهد، همپیمانان خود را به اسم مرجعیت وادار به سکوت کند و بازی یک – صفر باخته را با چندین امتیاز به سود خود تمام کند.صدر تا این جای این بازی را چنان سریع و ماهرانه پیش رفت که عملا عادل عبدالمهدی را به عنوان تنها نامزد نخست وزیری در فضای سیاسی و رسانهای عراق مطرح کرد.
بعید به نظر میرسد این رفتار صدر مورد تأیید برخی شرکای وی و مرجعیت باشد.مرجعیت در اظهار نظر اخیر خود عملا بر انتخاب نخست وزیر از میان سیاستمداران سابق که بخشی از حاکمیت بودهاند خط بطلان کشید و رسما از ادامه تحریم دیدار و گفت وگو با آنها در صورت تصدی این پست خبر داد.صدر بر روی گزینهای انگشت گذاشته است که به نظر میرسد شرایط مرجعیت را مطلقا ندارد. عبدالمهدی معاون سابق رئیس جمهور، وزیر نفت و دارایی عراق و عهده دار بخشی از فرایند سیاسی معیوب و فاسد کشور بوده است و پرونده اتهامی محافظان وی در سرقت از بانک الرافدین در الزویه بغداد با این که به فراموشی سپرده شد اما همچنان به عنوان یک نقطه ابهام در حیات سیاسی عبدالمهدی خودنمایی میکند. صدر گزینهای را انتخاب کرده که روابط مناسبی با عمده احزاب و شخصیتهای عراقی دارد، مقبول است و با واشنگتن و تهران نیز روابط نزدیکی داشته است. علاوه بر این که در میان سیاسیون عراقی نیز به عنوان گزینهای منعطف و غیر مقتدر شناخته شود. تأیید او توسط مرجعیت نیز، ناکامیهای احتمالی او را به پای نجف خواهد ریخت و اعتبار مرجعیت را زیر سوال خواهد برد.پس از انتخاب حسین الکعبی (سائرون) به معاونت اولی رئیس پارلمان، در صورتی که عبدالمهدی نیز به نخست وزیری برسد با لابی قدرتمند صدر در دو قوه مقننه و مجریه مواجه خواهیم شد و صدر مرد قدرتمند عراق خواهد بود که نقش مستقیمی در بسیاری از تصمیمات راهبردی خواهد داشت.این که آیا صدر خواهد توانست نجف را مجاب به این گزینه کند یا خیر جای پرسش دارد. علاوه بر این که تردید نیست برخی مقربان مرجعیت با مقتدی صدر در این نکته اشتراک دارند که نخست وزیری در اختیار حزب الدعوه نباشد اما پایبندی مرجعیت به عنوان یگانه حامی مردم بی پناه عراق به شروط تعیین شده ارتباط بالایی با این موضوع دارد.
بازی با شورای امنیت
پرویز اسماعیلی در ایران نوشت:
۱. مقامات دولت امریکا پس از تصدی ریاست دورهای شورای امنیت سازمان ملل متحد، عجولانه توسط «نیکی هیلی» نماینده دولت ایالات متحده اعلام کردند که در ایام برگزاری مجمع عمومی سازمانملل؛ شورای امنیت جلسه ویژهای به موضوع ایران (بهعنوان یک تهدید برای صلح و امنیت بینالمللی) اختصاص خواهد داد و «دونالد ترامپ» نیز شخصاً آن جلسه را اداره خواهد کرد. در اقدام تبلیغاتی بعدی، نیکی هیلی رسماً گفت که امریکا از حضور رئیس جمهوری ایران در نشست شورای امنیت استقبال میکند و بلافاصله بعد از او، نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی هم اعلام کرد در این جلسه شورای امنیت شرکت خواهد کرد.
۲. قبل از اینکه جمهوری اسلامی نسبت به این موضوع هر واکنشی نشان دهد، رسانهها و تحلیلگران امریکایی با استناد به مواضع سایر اعضای دائم و غیردائم شورای امنیت، به دولت امریکا هشدار دادند که اگر جلسه شورای امنیت مختص ایران و با حضور نماینده این کشور باشد؛ رئیس جمهوری امریکا بهدلیل مخالفت آشکار سایر اعضای شورای امنیت با رویکرد ترامپ بویژه در مورد برجام، مخالفت خود را آشکارا بیان میکنند و این مواضع به همراه رویکرد محکمی که قاعدتاً نماینده ایران (در هر سطحی) خواهد داشت؛ بازی را در سطح افکار عمومی به ضرر طراح اصلی (کاخ سفید) و به نفع ایران رقم خواهد زد.
۳. نماینده دولت امریکا با مشاهده واکنشها، عقبنشینی بیسر و صدایی کرد که آن تغییر موضوع جلسه بود. بدین ترتیب که، در حالی که ابتدا موضوع جلسه را صرفاً ایران اعلام کرده بودند، عنوان آن را به «خلع سلاح و عدم اشاعه» تغییر دادند. تا ذیل این موضوع کلی، علیه ایران نیز معرکهای بگیرند.
۴. دوباره واکنشها آغاز شد. تا آنجا که بویژه نیویورک تایمز و سپس واشنگتن پست از مهمترین رسانههای امریکایی در تحلیلهایی جداگانه به کاخ سفید توصیه کردند که ایران در موضوع جلسه، یعنی «خلع سلاح و عدم اشاعه» دست بالا را دارد و گزارشهای مکرر آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهترین گواه حقانیت ایران است.
و البته در سوی دیگر؛ ایران احتمالاً از این فرصت استفاده و در پیشگاه افکار عمومی جهان رئیس جمهوری امریکا و سیاستهای دوگانه این کشور در موضوع عدم اشاعه را به چالش کشیده و بخصوص جلسه را به محاکمه اسرائیل بهعنوان بزرگترین رژیم تولیدکننده سلاح هستهای و کشتار جمعی در منطقه تبدیل خواهد کرد.
۵. حاکمان کاخ سفید در عقبنشینی بیسر و صدای دیگری، اینبار علاوه بر موضوع جلسه، فرمت برگزاری آن را نیز عوض کردند. موضوع را به «صلح، امنیت بینالملل و عدم اشاعه»؛ و فرمت برگزاری جلسه را هم از جلسه باز، به جلسه بسته تغییر دادند. چنانچه حتی دبیرکل سازمان ملل نیز در این نشست حضور و سخنرانی ندارد. بدین ترتیب دونالد ترامپ، باید جلسه بستهای را اداره کند که 15 عضو آن فرصت کوتاهی برای اظهارنظر درباره موضوع جلسه خواهند داشت.
۶. در موضعی جدید؛ عقبنشینی با فرافکنی نیز همراه شد. دونالد ترامپ سال گذشته و هنگام حضور رئیسجمهوری کشورمان در نیویورک، بهواسطهای بارها برای ملاقات اصرار کرد و پاسخی نشنید. اوایل امسال ترامپ، امریکا را از برجام خارج کرد و بعد از آمادگی بدون پیششرط خود برای دیدار و گفتوگو با رئیسجمهوری ایران خبر داد! دکتر روحانی گفت «برجام نماد و نتیجه گفتوگو است و وقتی ترامپ یکجانبه آن را زیر پا گذاشته، درخواست گفتوگو بیمعنی است.» نیکی هیلی سفیر امریکا در سازمان ملل هم دو روز گذشته، نشست شورای امنیت به ریاست ترامپ را تاریخیترین نشست این شورا پیشبینی کرده و البته افزوده است «ترامپ هرگونه درخواست روحانی برای دیدار را بررسی میکند»!
۷. آنچه در مورد دستور کار شورای امنیت سندیت دارد، بیانیههای نمایندگی این کشور در سازمان ملل است که در بالا اشاره شد. اما آقای شوهای تبلیغاتی و توئیتری، دیشب در توئیتر خود اعلام کرده که هفته آینده مدیریت جلسه شورای امنیت درباره ایران را برعهده خواهد داشت.
۸. خیلیها در امریکا معتقدند این «بازی با شورای امنیت» ادامه خواهد داشت و رفتار ترامپ قابل پیشبینی نیست. گرچه دو نکته میتواند مد نظر او باشد. اول؛ هفته آینده کل اخبار رسانههای امریکایی تحتالشعاع حضور یا عدم حضور احتمالی خانم فورد در سنا برای شهادت علیه قاضی کاوانو خواهد بود. این توئیت ترامپ میتواند برای تحتالشعاع قرار دادن این موضوع داخلی باشد.
و دوم؛ انتخابات نوامبر نزدیک و گویا امریکا در حال تغییر است. اعتراض نخبگان به سیاستهای خصومتآمیز دولت امریکا علیه مردم ایران، مثل تهدید و تحریم، هر روز علنیتر میشود؛ صلح خواهی و اعتراض یک فعال مدنی هنگام سخنرانی برایان هوک (مسئول فعلی اقدامات دولت ترامپ علیه ایران) از آن جمله است که فریاد میکشد «با ایران صلح کنید، عربستان بزرگترین تهدید برای جامعه جهانی است.» و البته؛ بعد از همه اقدامات یکجانبه گرایانه دولت ترامپ، او بشدت نیازمند تصویری است که نشان دهد اهل مذاکره هم هست.
۹. قابل پیشبینی نبودن، شاید برای قماربازها امتیاز باشد؛ اما برای یک ابرقدرت خطرناک است. سال گذشته ترامپ در مجمع عمومی سخنرانی بیقاعدهای علیه ایران کرد که اگر چه پاسخ خود را از دکتر روحانی گرفت، اما غیر از رژیم صهیونیستی و یکی دو کشور کوچک منطقه حمایتی ندید. حالا اما میزگرد شورای امنیت، کوچکتر ولی مهمتر است؛ میز قمار نیست و آن رژیم و یکی دو کشور کوچک هم اعضای دور میز نیستند.
مرور سناریوی شتابزده و متغیر حاکمان فعلی کاخ سفید درباره نشست شورای امنیت، نشان میدهد قوه عاقلهای که هنوز در حاکمیت امریکا نفس میکشد؛ به محاسبه افتادهاند که؛ به صلاح است دولت امریکا وارد معرکهای نشود که حداقل آن، نمایش دوباره شکاف میان ایالات متحده و همپیمانان غربی و انزوای واشنگتن است. و چه بسا حداکثر آن، بهرهبرداری ایران از بهترین فرصت برای اثبات حقانیت خود به جهانیان. برجام، هر چه هست، پایهای محکم برای آن شکاف و این حقانیت ساخته است.
استیضاح لازم نیست!
حسن رضایی در وطن امروز نوشت:
پرونده عملکرد «عباس آخوندی» در وزارت راهوشهرسازی دولتهای یازدهم و دوازدهم از جهات گوناگونی قابل مطالعه است. با این وجود شاید بهتر باشد ابتدا به مرور پرونده او در پیش از رسیدن به وزارت بپردازیم. آخوندی را از این نظر میتوان یکی از موثرترین افراد حوزه مسکن در مقطع پس از انقلاب اسلامی دانست. او علاوه بر آنکه در دولت سازندگی، وزیر مسکن و شهرسازی بوده است، از سال 89 تاکنون عضو شورای مرکزی نظام مهندسی بوده، در مقطعی ریاست بنیاد مسکن را عهدهدار بوده و حالا 6 سال است در دولت روحانی مجددا وزیر راهوشهرسازی شده است. شاید پیرو همین سابقه طولانی او در حوزه مسکن بود که در جریان جلسه رای اعتماد به خود در ابتدای دولت یازدهم گفته بود: «من اولین فردی بودم که طرح مسکنمهر را وارد نظام برنامهریزی کشور کردم». او البته کمی پس از گرفتن رای اعتماد، بتدریج نظرش را تغییر داد و مسکنمهر را «مزخرف»، «فاجعهآفرین»، «شهربرانداز» و «پوپولیستی» دانست.
آخوندی میگفت مسکنمهر، «قفسهای انسانی» است و اقتصاد ایران را از ریل خارج کرده است. و سرانجام مدعی شد: «مسکن مهر بزرگترین مداخله و شکست دولت در حوزه مسکن در تاریخ ایران بود». تغییر مواضع وزیر راهوشهرسازی البته منحصر در حوزه مسکن نیست. او در میدان سیاست هم در حالی که سال 76 در ستاد باجناقش ناطقنوری و مقابل اصلاحطلبان فعال بود، 12 سال بعد در 88 به سمت اصلاحطلبان رفت و اینبار در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی مسؤولیت گرفت. آخوندی در دولت یازدهم پس از گوشزد کردن معایب بسیار مسکنمهر، به نمایندگان مجلس قول داد طرحی با عنوان مسکن اجتماعی را جایگزین آن کند. طرحی که ظاهرا هنوز قرار نیست ما شاهد افتتاح نخستین واحد آن هم باشیم.
این در حالی است که کارشناسان بازار مسکن میگویند با توجه به جمعیت قریب 14 میلیونی جوانان در آستانه ازدواج، برای پاسخگویی به تقاضای فزاینده مسکن در سالهای آینده، تولید یک میلیون مسکن در هر سال ضروری است! آخوندی اما میگوید مسکن به اندازه کافی داریم و قریب 6/2 میلیون واحد مسکونی خالی در کشور وجود دارد، لذا نیازی به ساخت مسکن توسط دولت نیست. بر همین اساس، مجلس قانونی را برای اخذ مالیات از خانههای خالی تصویب کرده و اجرای آن را به وزارت راهوشهرسازی سپرده است. با وجود گذشت چند سال از نهایی و ابلاغ شدن این قانون اما وزارت آخوندی هنوز سامانه اخذ مالیات از خانههای خالی را راهاندازی نکرده است. آخوندی البته بابت ساخت خانه برای مردم توسط دولت هم خیال همه را راحت کرده، میگوید: «اجرای مسکن اساساً توسط دولت نباید صورت گیرد بنابراین باید به فکر راهکارهای جدید باشیم، از جمله اینکه شهرداریها، حساب ۱۰۰ امام و خیران مسکنساز را فعال کنیم».
چنانکه یکی از رسانههای اصلاحطلب مینویسد، آخوندی بیش از آنکه درگیر کار اجرایی باشد، مشغول نظریهپردازی و نوشتن مقالات سیاسی در رسانهها بوده است. وزیر راهوشهرسازی در یکی از همین اظهارنظرها ریشه این تفکر را که «اجرای مسکن اساساً توسط دولت نباید صورت گیرد» بخوبی عیان کرده، با تمجید از الگوی اقتصاد سرمایهداری میگوید: «لیبرالیسم برای توسعه به میدان آمده است... اخلاق حرفهای نتیجه لیبرالیسم است و علیه سوداگری قیام میکند». مطابق دیدگاههای اقتصاد سرمایهداری، دولت مهمترین وظیفه خود را حمایت و حراست از ابرسرمایهداران تعریف میکند و با شعار فریبنده کوچک کردن دولت، بتدریج هدایت منابع ملی را از تامین خدمات عمومی و اجتماعی، به سمت حفاظت از منافع طبقههای اجتماعی پرنفوذ و تریلیاردرها میبرد و مردم را به خیریهها و خیریهها را به مردم میسپارد!
در همین فضا، معاون جناب آخوندی گفته است 61 درصد مردم اجارهنشین هستند. سوال اینکه آیا چنانکه آخوندی میگوید دولت در تامین سرپناه برای این اقشار هیچ وظیفهای ندارد؟ مگر نه اینکه همین افراد ولینعمت اصلی امثال عباس آخوندی هستند و امثال او برای برداشتن بار زندگی از دوش آنها نباید سر از پا بشناسند؟ امام میگفتند: «ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم؛ تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد!» ولی حالا وزیر مملکت راست راست از لیبرالیسم دفاع میکند. وزیری که معتقد است تامین خانه برای مردم، وظیفه او نیست!
مرکز پژوهشهای مجلس که از قضا مدیریت آن با یکی از حامیان دولت است، بهمنماه 96 در گزارشی، ۲۰ تکلیف اجرایی وزارت راه طبق اساسنامه آن را فهرست کرده، به بررسی عملکرد عباس آخوندی در هر کدام از این 20 حوزه پرداخته است. نکته تکاندهنده گزارش این است که کارنامه جناب وزیر چنان پر از خالی بوده که در مقابل هر 20 ردیف وظایف قانونی وی، جمله «قابل رصد نیست» درج شده است! این نهاد تخصصی، در نهایت در جمعبندی گزارش عملکرد عباس آخوندی، صراحتاً اعلام کرده وی در ۴ سال نخست وزارتش، هیچیک از تکالیف قانونی وزارت راهوشهرسازی را انجام نداده است. مجلس اما تاکنون 3 بار با استیضاح همین فرد مخالفت کرده است! آخوندی اخیرا نیز انتشار خبر تلاش برخی نمایندگان برای استیضاح خود را همافزایی رسانهها با آمریکا(!) برای فشار به دولت در این شرایط حساس نامیده است! این در حالی است که احد آزادیخواه، نماینده مردم ملایر در مجلس از ارسال نامه جمعی از نمایندگان به رئیسجمهور خبر میدهد که در آن گفتهاند: «اگر آخوندی را برکنار نکنید وی را استیضاح میکنیم». من با آخوندی حرفی ندارم ولی به نمایندگان میگویم باور کنید ما به لطف آرای مکرر شما، به آخوندی عادت کردهایم، اگر قرار است باز تنها آبروی مجلس را ببرید، استیضاح لازم نیست، به تعطیلاتتان برسید!
ماموریتهای دشوار یک بانو
در سرمقاله روزنامه رسالت آمده است:
از اینجاست که باید جای شکست خورده و پیروز عوض گردد، اسرای خاندان امام (ع) هرکجا رسیدند زینب کبری ماموریت دارد نهضت را تبیین کند. اگر قیام عاشورا تحریف شود، نه فقط اسلام که رسالت همه انبیا ناتمام می ماند.
اگر مدار بر این باشد که حاکمی فاسد و فاجر و غاصب، یک قیام الهی را سرکوب و خود با فریب و نیرنگ و با ادعای پرچمداری اسلام بر مسند بماند، دیگر چیزی از حقیقت اسلام نخواهد ماند. پس زینب (س) چه ماموریت دشواری دارد. اگر مصیبت و داغ عزیران زبانش را بند بیاورد و اگر رنج کاروان کمرش را خم کند و قد علم نکند؛ چه کسی از قیام پاسداری کند؟ اما زینب کبری (س) با کلام آتشین می ایستد و رسالت خود را به اتمام می رساند؛ در کوفه با مشاهده اشک پشیمانی کوفیان، فریاد می زد:« ای مردم کوفه،ای مردمان حیله گر و خیانت کار! گریه میکنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و نالههایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم میگسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیله فریب و تقلب ساختهاید»یعنی ای کوفیان همه دین و ایمان خودتان را در آزمون کربلا باختید.حضرت در هر فرصتی ماموریت دارد خود وخاندانش را معرفی نماید تا مبادا تبلیغات یزیدیان که اباعبدالله را خارجی نامیده بود، اثرگذار شود، وقتی لشکر اسرا به شام می رسند حضرت زینب (س)در برابر یزید می فرماید:« ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای توست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است، در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد. »
حضرت چنان بر سر یزید خراب می شود که یزید مجبور می شود خود را پشیمان جا زده و در پی تلافی برآید و گناه را بر گردن ابن مرجانه بیندازد؛ این یعنی شکست یزیدیان حتی در ظاهر ماجرا. اینجا همان جایی است که شاعر میسراید؛ کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود.اما حضرت زینب یک ماموریت دیگری هم دارد و آن تکمیل الگوی زن مسلمان است. تا روز عاشورا زینب (س) زنی تربیت یافته در دامن دختر پیامبر، نماد عفت و حیا و حجاب است، به گونهای که چشم نامحرم به او نیفتاده و حتی برای خروج از منزل جهت زیارت قبر جدش، تاریکی شب را انتخاب میکند که چشم نامحرم بر دختر علی(ع) نیفتد.در کربلا هم حضرت زینب (س) مواظب این الگوست که آسیب نبیند، او باید اعلام کند که حجاب و عفت اولین نماد زن مسلمان است برای همین چون معجر از سر خودش و دیگر زنان و دختران حرم برداشته شود فریاد زینب بلند می شود و مصیبت آن تلخ تر از مصیبت فراق عزیزان است. زینب مراقب است زنی و دختری از اهل بیت بهدست نامحرم نیفتد، یا زنان داغدیده مقابل دشمن ضجه نزنند و بی تابی نکنند و خود را نبازند.
اما این فقط یک وجه الگوی زن مسلمان است که اگر تکمیل نگردد، تصویر زن مسلمان، تصویر زن پردهنشین و منزوی است که هیچ نقش سیاسی و اجتماعی ندارد، کربلا و عاشورا فرصتی است که تصویر دیگری از زن مسلمان را به نمایش بگذارد و آن نقش مبارزه و جهاد و روشنگری است؛ همان زنی که چشم نامحرم بر او نیفتاده است، آنگاه که دین خدا و نهضت انبیا در خطر تحریف قرار گرفته، باید بهسان مردی بر بالای کجاوه خطبه بخواند و برسر مردان عهد شکن کوفی فریاد بزند و در مجلس بزم یزید چون فاطمه زهرا خطبه روشنگری بسراید و او را رسوا کند. این زن دیگر پردهنشین نیست، بلکه پرده از فسق و فجور و حیله و نیرنگ حاکمیت تزویر برمیدارد. این زن الگوی همه زنان مبارز و آزاده تاریخ است که زن مسلمان حیا و عفت را در کنار نقش پررنگ سیاسی و اجتماعی با هم دارند؛ الگویی که در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و در طول عمر چهل ساله نظام دینی خود را نشان داده است.
حقیقت گوهرین عاشورا
محسن آرمین در اعتماد نوشت:
درباره چرایی وقوع عاشورا و علل و اهداف نهضت حسینی ازدیر باز تاکنون نظریات مختلفی مطرح شده است. هرچند نقصها و ابهامهای تاریخی در طرح تحلیلهای متفاوت از این واقعه بیتاثیر نیستند اما شاید عامل مهمتر پیچیدگی و ذوابعاد بودن این رخداد عظیم باشد. متون غنی و پر معنا همواره موضوع تأویلها و تفاسیر مختلفی قرار میگیرند؛ هرچه متنی عمیقتر و غنیتر باشد تفاسیر و دریافتهای متنوعتری از آن میتوان به دست داد. عاشورا نیز یک متن پر رمز و راز و غنی است. این حادثه در طول تاریخ، هم الهامبخش ارزشها و پیامهای مختلفی بوده است و هم درباره چرایی وقوع آن تحلیلهای مختلفی مطرح شده است.
عارفانی نظیر مولوی عاشورا را نتیجه شوق عاشق در گسستن بند و رهایی از زندان تن برای وصال معشوق تفسیر کردهاند؛ چونکه ایشان خسروِ دین بودهاند / وقتِ شادی شد چو بشکستند بند / سوی شادُرْوانِ دولت تاختند / کنده و زنجیر را انداختند (مولوی)
برخی همچون سید بن طاووس کشته شدن امام حسین(ع) را ماموریتی الهی دانستهاند تا انسانها با ماتم و گریه بر عزای او ثواب ببرند. در تایید این تفسیر به روایتی غیر مستند از پیامبر استناد میکنند که به موجب آن امام حسین (ع) جدش پیامبر (ص) را در خواب دید که به ایشان فرمود: إنالله شاء أن یراک قتیلا.و إنالله شاء أن یراهن سبایا. (خداوند خواسته است تو را کشته و خانوادهات را اسیر ببیند)
برخی در این تحلیل طریق افراط پیمودند و احتمالا تحت تاثیر اندیشههای مسیحی عاشورا را نتیجه طرحی الهی دانستهاند که به موجب آن امام حسین باید کشته میشد تا در آخرت شفیع گناهکاران باشد. همانگونه که عیسی مسیح به صلیب کشیده شد تا موجب نجات انسان از گناه باشد. دلی میخواست یزدان تا سرش زیب سنان گردد / که در هنگامه محشر شفیع عاصیان گردد (وصال شیرازی)
در دوران جدید نیز تحلیلهای مختلفی از چرایی نهضت حسینی به دست داده شده است. مرحوم دکتر شریعتی عاشورا را انتخاب شهادت برای رسوایی نظام فاسد ستمگر میدانست. انتخابی که در شرایط جور و انسداد یک ضرورت است: «آنان که رفتند کاری حسینی کردند آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدیاند» مرحوم صالحی نجفآبادی نیز نهضت حسینی را قیامی برای برپایی حکومت تحلیل میکرد. شاید یکی از بهترین راهها برای فهم حقیقت و ماهیت واقعه عاشورا روشی شبیه برهان خلف باشد. میشود پرسید چرا امام در فاصله 10 ساله میان شهادت امام حسن(ع) تا مرگ معاویه چرا دست به قیام نزد و به نقد و مخالفت با معاویه و افشای اعمال او اکتفا کرد؟ میتوان در این سوال اندیشید که اگر یزید به حاکم مدینه دستور نمیداد به جبر و زور از حسین بن علی بیعت بگیرد و یا سرش را از تن جدا کند...
آیا عاشورا رخ میداد؟ بدیهی است در این صورت امام شبانه مجبور به ترک مدینه به سوی مکه نمیشد و پس از چند ماه توقف در مکه چنان که به عبدالله بن زبیر فرمود از بیم کشته شدن در مکه مجبور به پذیرش دعوت مردم کوفه و رفتن به سمت این شهر نمیشد.
واقعیت این است که در طول ماجرای حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از مکه به سوی کوفه هیچ نشانهای از قصد پیشینی امام برای قیام مسلحانه علیه یزید وجود ندارد. آنچه امام میخواست آزادی حق امر به معروف و نهی از منکر یعنی آزادی حق مخالفت و عدم بیعت و به رسمیت شناخته شدن حق نقد قدرت ستمگر بود. تا زمانی که امام امکان استفاده از این حق را داشت به آن اکتفا کرد. چنان که در فاصله10 ساله از شهادت امام حسن(ع) تا مرگ معاویه این حق را برای خود محفوظ داشت. نامههای انتقادی و افشاگرانه متعددی به معاویه نوشت در مجامع مختلف هرجا فرصت یافت از نقد قدرت مستبد اموی کوتاهی نکرد. یک سال پیش از فوت معاویه در مراسم حج در منا بزرگان مسلمانان و صحابه پیامبر را به خیمه خود دعوت کرد و با آنان از ستم حکومت معاویه گفت و خواستار عدم سکوت در برابر جور امویان شد.
یزید اما حاضر نبود این حق را برای امام به رسمیت بشناسد. و آن حضرت را در برابر دو انتخاب قرار داد: یا تسلیم و تمکین در برابر قدرت جبار اموی و یا مرگ. در طول تحولاتی که از به قدرت رسیدن یزید آغاز و به فاجعه کربلا ختم شد، چه خروج شبانه امام از مدینه به سوی مکه، چه ترک اجباری ایشان از مکه به سوی کوفه، چه در مواجهه با حر و سپاهیانش و چه در مذاکراتش با عمر سعد در کربلا یک منطق بیشتر مشاهده نمیکنیم و آن حفظ حق مخالفت و نقد قدرت حاکم و اجتناب از دست بردن به شمشیر و ریختن خون تا حد امکان. در وصیت به برادرش محمد حنفیه به هنگام خروج از مکه خواسته خود را چنین بیان میکند: «ارید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدّی و ابی علی بن ابی طالب، فمن قبلنی بقبول الحقّ فالله اولی بالحقّ، و من ردّ علی هذا، اصبر حتّی یقضیالله بینی و بین القوم بالحقّ و هو خیر الحاکمین» (آنچه من میخواهم امر به معروف و نهی از منکر و حرکت بر مبنای سره جدم پیامبر و پدرم علیبنابیطالب است.
اگر مردم سخنم را پذیرفتند خداوند به حق سزاوارتر است و اگر نپذیرفتند صبر خواهم کرد تا خداوند میان من و این قوم به حق داوری کند که او بهترین داوران است) در مواجهه با حر از او خواست موافقت کند به جای کوفه به شهری دیگر برود. طی چند دور مذاکره با عمر سعد بر همین خواست تاکید فرمود اما منطق استبداد اموی دقیقا عکس منطق امام بود: مخالفت ممنوع؛ یا تسلیم و بیعت و یا مرگ. در منطق اموی هرگونه مخالفت با حکومت، بغی و خروج علیه حکومت تلقی میشد که مجازاتش مرگ بود اما تسلیم و تمکین در برابر جور حاکم همان چیزی بود که آزاده و شریفی چون امام حسین(ع) برنمیتابید. به تعبیر خود آن حضرت دامانهای پاکی که او را پروردهاند چنین اجازهای نمیدادند. نهایتا وقتی با وجود تمام تلاشها و چارهاندیشیها استبداد مطلقه حاکم راهی جز انتخاب میان مرگ و یا کرنش و تسلیم باقی نگذاشت. انتخاب شریف و آزادهای چون حسین بن علی مشخص بود: «الا ان الدعی بن الدعی خیرنی بین السله و الذله و هیهات منا الذله»بدانید که این زنازاده مرا میان مرگ و ذلت مخیر کرده است و آزادگانی چون من چه نسبتی با ذلت دارند؟