به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، کتاب «خداحافظ سارایوو» روایتی تکاندهنده و جذاب از شجاعت، امید و مهربانی باورنکردنی انسانها در میانه خونینترین جنگ اروپا پس از جنگ جهانی دوم است.
«هانا دوازده سال داشت که آتکای 21 ساله، او و خواهر دیگرشان، نادیای 14 ساله، را سوار اتوبوس مخصوص پناهندگان کرد که زنان و بچهها را از شهر جنگ زده خارج میکرد. آتکا در شهر ماند تا مراقب پنج خواهر و برادر دیگرش باشد؛ آنها تصور میکردند جنگ چند هفته بیشتر دوام نخواهد آورد اما...»
مریم برادران درباره این کتاب مینویسد: خداحافظ سارایوو کتابی است درباره محاصره شهر زیبای سارایوو، پایتخت بوسنیو هرزگوین که به همین دلیل کتاب منحصر به فردی است. چون اغلب کتابهای چاپ و ترجمه شده جنگ بوسنی و هرزگوین به تجاوزها میپردازند اما این کتاب به محاصرهای اشاره دارد که از ۱۹۹۲ با اعلام استقلال بوسنی از یوگسلاوی شروع میشود و تا سه سال ادامه مییابد، چون استقلال مسلمانان در دل اروپا به مذاق صربهایی که در رؤیای صربستان بزرگ هستند، خوش نمیآید.
کتاب خاطرههای انسانی است که از زبان دو خواهر «آتکا» و «هانا» روایت میشود؛ آتکا دختر بزرگ خانوادهای است که از ۱۰ خواهر و برادر دیگرش بزرگتر است و ۲۱ سال دارد. مادر خانواده به خاطر فعالیتهای بشردوستانه عضو سازمان «مادران برای صلح» است و قبل از محاصره به وین رفته است و با تلاش بعد از مدتها به سارایوو برمیگردد و در هرحال در سارایوو باشد یا بیرون از آن، بیشتر به فعالیتهای اجتماعیاش مشغول است. پدر خانواده مرد ایدهآلیستی است که با نامههایش سعی دارد جهان را بیدار کند و امیدوار است کمکها را به سمت بوسنی بکشاند و به قول خودش اعلام کند «روح این شهر هنوز نمرده است.»
تصویرهای واقعی تلخ در این خاطرهها زیادند؛ مغازههای تعطیل و غارت شده، بازار سیاه، گرسنگی، صدای خمپارهای که کم کم عادی میشود، گورستانهای پر شده و دفن کشتگان در پارکها و زمینهای فوتبالی است که روزی محل شادی مردم بوده است و مرد گورکنی که قبلاً بیلش را دوست داشت و حالا تفنگش را نه! بیماری و نبود دارو که با وجود مجروحان جنگ ناچیز به چشم میآید، نبود آب و دبههایی که باید با گذشتن از مسیری خطرناک زیر نگاه تک تیراندازها پر شوند. و این تک تیراندازها یکی از قسیالقلبترینها هستند؛ به هیچ چیز رحم نمیکنند، نه زن و کودک، نه به عزادارانی که سرخاک عزیزانشان هستند، نه اتوبوس حامل پناهندگان.
«خداحافظ سارایوو» در کمال صداقت، تصویری از مردمی دوستداشتنی میسازد که خواننده میتواند به خوبی اجزای فرهنگی مردم آن کشور را بشناسد؛ روابط، عقاید، خوراک و هر چیزی که نشانی از فرهنگ دارد.
اخیرا مهدی قزلی از فعالان حوزه کتاب و ادبیات در صفحه شخصی اش درباره کتاب «خداحافظ سارایوو» نوشت:
کتاب «خداحافظ سارایوو» را تمام کردم. کتاب بدی نبود. یک خانواده پرجمعیت بوسنیایی همزمان با شروع جنگ در کرواسی و بوسنی و صربستان و مقدونیه پخش و پلا می شوند و گزارشهایی از زاویه دیدهای مختلف می دهند. حتی سفرهایی به آمریکا و انگلیس و اسلوونی و ... هم برای اعضای خانه پیش می آید.
روایت بسیار زنانه و سرخوشانه است. آتکا و هانا دو راوی اصلی کتاب نوجوان و جوان هستند. هر چند جنگ به آنها فشار آورده ولی به هر حال الان میدانیم که آنها و خانواده شان جزو خوش شانسها بوده اند.
مهمترین سوال درباره این کتاب این است که چرا برای ترجمه انتخاب شده؟ از نام کتاب انرژی منفی شروع می شود. اعضای خانواده به فکر در بردن جان هستند. فقط پدر نشسته و منفعلانه به کشورهای مختلف نامه می نویسد. پسر از ارتش یوگسلاوی فرار می کند و پنهان می شود. وقتی به سارایوو می رسد و وارد حلقه مدافعان شهر می شود، انگیزه اش را یک وعده غذای سربازی عنوان می کند. دست آخر هم مادر برای پسرش معافیت پزشکی می گیرد. در واقع پسر را در می برد. هانا و آتکا به خارجی ها پناه می برند. دست آخر همه خانواده می روند نیوزلند، من اسمش را می گذارم پاک کردن صورت مساله، شما بخوانید فرار.
کتابی در این سطح از انفعال چرا باید برای ترجمه از جنگ بوسنی انتخاب شود در حالی که مطالب بسیار زیادی از این جنگ هست که ما باید بدانیم و هنوز نمی دانیم.
این در حالی است که مهدی حیدری فرزند شهید رسول حیدری و از فعالان تبیین جنگ بوسنی و هرزگوین در ایران که ترجمه این کتاب و 2 کتاب دیگر با این موضوع را پیگیری کرده است، در مطلبی نشت:
«خداحافظ سارایوو» از برترین کتابهای چاپ شده مرتبط با جنگ بوسنی در جهان است. کتاب توسط دو خواهر به نامهای آتکا و هانا نوشته شده است. هانای 12 ساله در جریان جنگ به کرواسی فرار میکند اما آتکا 21 ساله در سارایوو میماند تا از سایر خواهر و برادرهای کوچکتر خود مراقبت کند.
فصلها یکی در میان توسط این دو خواهر نوشته شده است. روایت آتکا روایتی با ادبیات روان و هانا با ادبیاتی سختتر است که مترجم تلاش کرده با حفظ امانت در ترجمه، این تفاوت را به خواننده منتقل کند.
کتاب تصویری بسیار محسوس از زندگی دهشتبار مردم محاصره شده سارایوو در جنگ دهه نود میلادی را به خواننده ارائه میکند. گرسنگی، ساعتها ایستادن در صف آب، ترس از تکتیرانداز، صدای خمپاره، قبرستانهای پر شده و... آنقدر در کتاب ملموس و قابل درک بیان شده که خواننده خود را در شهر حس میکند.
سبک زندگی غربی (آن هم بعد از چندین سال زندگی در حکومت کمونیستی) و نگاه و علاقه مردم به غرب، رفتار مردم کشورهای اروپایی و آمریکایی با پناهجویان بوسنیایی و ... بسیار قابل تأمل است. نکاتی که اگر خوب خوانده شود و به آن توجه شود نگاه واقعبینانهتری نسبت به مردم بوسنی و رفتار آنها پس از جنگ به ما میدهد.
در نهایت این کتاب نشان میدهد مردم بوسنی به جرمی کشته شدند که هیچ اطلاعی از آن نداشتند!