سرویس سیاست مشرق- در ۹ آبان گذشته، مشرق در گزارشی با عنوان « اصلاحات «جامعه محور»؛ اسم رمز اردوکشی خیابانی »، بر مبنای اظهارات برخی چهرههای رسانه ای و اصطلاحا «نظریهپرداز» جریان اصلاحات از قبیل سعید حجاریان، علیرضا علویتبار و ابراهیم اصغرزاده، از این نوشت که با به مشکل خوردن پروژه لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی جریان اصلاحات و متحدان ان در جریان «اعتدال»، اصلاحطلبان به دنبال تغییر رویکرد، استراتژی و تاکتیکها در جهت تغییراتی در بدنه اجتماعی هوادار و پایگاه رای و فراتر از آن بسط گفتمان اصلاحات به «جنوب شهر» است.
و در قسمت دوم آن گزارش با عنوان «رفتوآمد امنیتیها در رأس وزارت کار چه ارتباطی با راهبرد جدید اصلاحطلبان دارد؟» (۱۴ آبان)، به یک اتحاد پشتپرده میان سران اصلاحات و دولت برای پیشبرد برنامه های اجتماعی مشکوک با هدف ایجاد تحرکات مشکوک در دهکهای اقتصادی پایین جامعه اشاره کردیم. در پاراگراف آخر همین گزارش نوشتیم:
" به نظر می رسد که نظریهپردازان اصلاحات عمیقا متوجه به بن بست رسیدن برنامههای «لیبرالیستی» (و اصطلاحا بالاشهری) خود در اقناع کف جامعه شدهاند و آسیمهسر به دنبال یارگیری از حاملان اصلی انقلاب اسلامی یعنی «مستضعفین» برای شلوغ کردن خیابانها هستند. حجاریان به صورت پنهان و اصغرزاده به صورت عیان از یک پروژه سخن می گویند که همانا پروژه خطرناک تحریک «جنوب شهر» به تقابل با نظام از طریق «اردوکشی خیابانی» است. در ماههای آینده باید منتظر تلاش هماهنگ و برنامه ریزی شده اصلاحطلبان برای«انجمن سازی» در مناطق جنوبی شهر بود و در اختیار داشتن امکانات شوراها و شهرداری امکانات و تسهیلات قابل ملاحظهای در اختیار آنان خواهد گذاشت."
اما در هفتههای اخیر، قراین و شواهد جدیدی از راهبرد مشترک جریان اصلاحات و دولت در حوزه اجتماعی در حال جلوهگر شدن است. روز ۸ آذر، روزنامه سازندگی(ارگان حزب کارگزاران سازندگی) یادداشتی به قلم ناهید تاج الدین، نماینده اصلاحطلب اصفهان در مجلس شورای اسلامی و عضو شورای مرکزی کارگزاران، منتشر کرد که در آن نکته بسیار قابل تاملی به چشم میخورد. در این یادداشت با عنوان «ضرورت اصلاح طلبی جامعهمحور» آمده است:
" ...دولت گرچه عالیترین مظهر قدرت سیاسی است، لیکن خود فارغ از سلطه نیروهای اجتماعی نیست. اگر اصلاحطلبی می خواهد به شکل پایدار در سیاست حضور داشته باشد، باید در اجتماع حضور داشته باشد و به یک معنا «سیاست اجتماعی» را پی بگیرد، مدلی شبیه مدل اخوانالمسلمین در مصر یا مدلی شبیه حزب عدالت و توسعه در ترکیه یا مدلی که فتحالله گولن در ترکیه بنیان نهاد."
در همین قطعه از نوشتار خانم تاجالدین دو نام وجود دارد که همچون دو «کد» عمل می کند و نشان از برنامه و طرحی کلانتر در خود دارد: «سیاست اجتماعی» و «فتحالله گولن»
در این زمینه بیشتر بخوانید:
اصلاحات «جامعه محور»؛ اسم رمز اردوکشی خیابانی/اصلاحات به دنبال یارگیری از «مستضعفین»
رفتوآمد امنیتیها در رأس وزارت کار چه ارتباطی با راهبرد جدید اصلاحطلبان دارد؟
«سیاست اجتماعی» اما واژه چندان مانوسی در ادبیات سیاسی ایران به نظر نمی رسد و به احتمال قوی خانم تاجالدین منظوری دیگر داشتند که برای جلوگیری از ایجاد حساسیت، این اصطلاح را تغییر دادهاند. برای شرح ماجرا باید توضیحاتی داده شود که از پی می آید.
«حسامالدین آشنا»، مشاور رسانه ای رییس جمهور و رییس مرکز بررسیهای راهبردی ریاست جمهوری، که بسیار او را تئوریسین رسانهای رییس جمهور می دانند، در دی ماه سال ۹۲، در مصاحبه با نشریه اصلاح طلب «اندیشه پویا»، اصطلاح «اسلام اجتماعی» را به کار برد و از ارادت خود به این روش و نحله فکری گفت.
او در آن مصاحبه از تاثیرپذیریش از مرحوم حجت الاسلام علی گلزاده غفوری گفت که از نخستین کسانی بود که بحث «اسلام اجتماعی» را مطرح کرد:
" آقای گل زاده غفوری حق بزرگی بر گردن «اسلام اجتماعی» دارد. پروژه ای هم که من دنبال آن هستم فهم اسلام اجتماعی در کنار اسلام فردی و اسلام سیاسی است. به عنوان یک تحلیلگر معتقدم که اسلام اجتماعی واسط میان اسلام فردی و اسلام سیاسی است. نگاه من تاریخی است و معتقدم که از اسلام فردی عبور کردیم و بعد از سرکوب مدرس و دورۀ رضاشاه به دهۀ سی تا دهۀ پنجاه رسیدیم که دورۀ اوج اسلام اجتماعی بود. پروژۀ اسلام سیاسی روی اسلام اجتماعی سوار شده است."[۱]
او سپس در تاکیدی مهم افزود:
" اسلام اجتماعی یعنی اسلام تشکل ها و نهادهای اسلامی که وظیفۀ جامعۀ اسلامی را برعهده می گیرند نه حکومت اسلامی را."
گفتنی است که مرحوم گلزاده غفوری، از انقلابیونی بود که به واسطه مخالفت شدید با گنجاندن اصل «ولایت فقیه» در قانون اساسی و همچنین حمایت از ابوالحسن بنیصدر و همچنین سازمان مجاهدین خلق(منافقین) و وابستگی اعضای خانوادهاش به این سازمان(که به دلیل مشارکت در تروریسم منافقین در بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ در دادگاه انقلاب محکوم به اعدام شدند)، خیلی زود در تقابل با نظام قرار گرفت و به مخالف سرسخت جمهوری اسلامی تبدیل شد.[۲]
آشنا در یادداشتی در ۲۸ دی ۸۸ در وبلاگ خود، در وصف مرحوم گلزاده چنین نوشت:
" اگر چه او از موفقترین محققان /مبلغان اسلامی معاصر بوده است ولی در کشاکش حوادث پس از انقلاب اسلامی به حاشیه رانده شد. او با رفتن و نشستن در خانه ، جامعه خود را به مدت بیست و هشت سال به صورت دائم مجازات کرد و با این سکوت خود فریاد اعتراض بر کشید . من فریاد او را به خوبی می شنوم که به عنوان اولین مجتهد دارای دکترای حقوق به نقد لایحه قصاصی پرداخت که دستاورد نزدیک ترین یار قدیمی ولی غیر حقوقدان خود او بود."[۳]
مهدی نیک صفت مطلق در مقالهای در ۱۳ خرداد سال جاری با عنوان «اسلام اجتماعی، حسامالدین آشنا و انتقاداتی که نگفته مانده...» در سایت «پارس نیوز»، بعد از ذکر این سخنان آشنا نوشت:
" آنچه که اسلام اجتماعی را به محل نزاع می نشاند، تفاوت جدی آن با اسلام سیاسی است.اسلام سیاسی، روایت رسمی و جدی امام خمینی و مقام معظم رهبری است. روایتی سرنوشت ساز که جمهوری اسلامی متکی برآن روایت سرپا شد و سرپا ماند.
این تفاوت را شاید بشود این گونه تشریح کرد که اساس پروژه ی اسلام سیاسی، به دنبال تاسیس دولت اسلامی و در نهایت شکل گیری تمدن اسلامی است، اما در سوی دیگر، اساس پروژه ی اسلام اجتماعی، خالی کردن مسیولیت های اجتماعی و دینی، از روی سیاست است. در اسلام اجتماعی، سیاست رنگ و بویی سکولار دارد و خیلی نباید پایش را از گلیمش درازتر بکند."[۴]
و آن چه که این ظن را قوی می سازد که منظور خانم تاجالدین از «سیاست اجتماعی» همان «اسلام اجتماعی» است، همین اشاره صریح ایشان به «فتح الله گولن» و جنبش او به عنوان مصداق است، چرا که اصولا اندیشههای فتحالله گولن در دوران کنونی حامل چیزی است که از آن به عنوان «اسلام اجتماعی»، یاد می کنند، یعنی یک اسلام غیرایدئولوژیک، ظاهرا غیرسیاسی، سازگار با ارزشهای مدرن غربی و لیبرال مسلک.
مجله «پگاه حوزه» در سال ۸۸، در مقالهای با عنوان «جنبش گولن؛ اسلام اجتماعی یا اسلام سیاسی تقیه جو»، در تعریف جنبش گولن نوشت:
"همان گونه که نجم الدین اربکان، پدر اسلام سیاسی در ترکیه خوانده می شود، فتح الله گولن را هم به عنوان پدر اسلام اجتماعی در این کشور می خوانند. وی بنیان گذار و رهبر جنبش گولن است؛ جنبش دینی که دارای صدها مدرسه در ترکیه و صدها مدرسه دینی در خارج ترکیه - از جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز گرفته تا روسیه و مغرب و اوگاندا و کنیا و بالکان می باشد.
این جنبش دارای جراید مختلف از جمله روزنامه ها، مجله ها و نیز شبکه های تلویزیونی متعدد و هم چنین شرکت های تجاری و مؤسسات خیریه فراوانی است. از این گذشته، این جنبش در بسیاری از کشورهای جهان، مراکز فرهنگی تأسیس کرده و نشست ها و همایش های سالانه منظمی از سوی این جنبش در انگلیس، اتحادیه اروپا و امریکا برگزار می شود. در این نشست ها که با همکاری دانشگاه های بزرگ جهان برگزار می شود، ابعاد مختلف این جنبش و تأثیر و ریشه های فرهنگی و اجتماعی آن مورد مطالعه قرار می گیرد. نقطه تمایز جنبش گولن از دیگر جنبش های اسلامی در منطقه و جهان این است که این جنبش به سبب ماهیت غیر سیاسی اش، با استقبال غرب روبه رو شده است."[۵]
و لازم به یادآوری است که «فتحالله گولن»، فرد «روحانی» لیبرال مسلک و ساکن پنسیلوانیای آمریکا، کسی است که در پی کودتای نظامی تابستان سال ۲۰۱۶ علیه دولت «رجب طیب اردوغان»، به طراحی و اجرای آن کودتا با هماهنگی سازمان سیا متهم است و اصولا اصلیترین دلیل تیرگی نسبی روابط آنکارا و واشینگتن، حضور این چهره مرموز در خاک آمریکاست.
گزارش های پیشین مشرق درباره گولن را اینجا بخوانید:
گولن نه تنها از سالها قبل شبکهای از مدارس، انجمنهای خیریه، مراکز بهداشتی، نشریات و سایر خدمات اجتماعی را در ترکیه ایجاد کرد، که مریدان او در ارتش، دستگاه قضایی و دستگاه امنیتی ترکیه، شبکهای قدرتمند در حد یک «دولت سایه» ایجاد کرده بودند(و هنوز هم از بین نرفتهاند).
«رضا عابدی گناباد» در تیرماه سال ۹۵، در یادداشتی اختصاصی در سایت «دفاعپرس»، درباره جنبش گولن چنین نوشت:
"جنبش فتح اللّهچیها، تفکری مبتنی بر اسلامگرایی لیبرال است. روششناسی گولن مبتنی بر روششناسی هرمنوتیک است. او از اسلام آناتولیایی و مبتنی بر تسامح و تساهل و عاری از محدودیتهای سختگیرانه یا کمالیسم است. یکی از عوامل مهمی که به ترفیع موقعیت فتح اللّه گـولن در ترکیه منجر شده است نظریه او در بـاب تلفیق ناسیونالیسم ترکی و اسـلام اسـت.
گولن تعریفی از دین ارائه میدهد که مـشابه رویکرد سـکولارها بـه دین مـیباشد. یعنی دین را مقولهای فـردی در نـظر میگیرد نه امری عمومی. لذا با اسلامگرایی سیاسی و حزب سیاسی شدن مخالفت میکند. ازاینرو به اسلامگرایی سـیاسی اربـکان، حـکومتهایی نظیر ایران و عربستان انتقاد دارد."
عابدی در ادامه یادداشت خود، جنس اسلام مورد نظر گولن را چنین شرح می دهد:
" گولن حکومتهای دموکراتیک مبتنی بر آزادی، حق انتخاب و فردگرایی (اما نه فردگرایی مطلق) را ستایش میکند. وی همچنین این نوع از حکومتها را با زمان و واقعیت سازگار میداند و معتقد است اسلام امروزه با دموکراسی مدرن لیبرال سازگار است. گولن علاقهای ندارد که دولت، شریعت یا قوانین اسلامی را به کار گیرد چرا که بر این باور است که بخش کوچکی از احکام اسلامی به حکومت و کشورداری مربوط میشود. او بهترین شکل حکومت را حکومتهای دموکراتیک میداند و از همین رو از حکومتهای ایران و عربستان سعودی انتقاد میکند."
او سپس به حمایت همهجانبه رسانهای-تبلیغاتی غربیها از گولن و جنبش او می پردازد:
" در سالهای اخیر کنفرانسهای زیادی در آمریکا و اروپا درباره فتح اللّه گول برگزار شده است و به نوعی شاهد برخی حمایتها در جهت ترویج افکار او هستیم. ﺑﺤﺚ ارﺗﺒﺎط ﺟﻨﺒﺶ ﮔﻮﻟﻦ ﺑﺎ ﺳﺎزﻣﺎن اﻃﻼﻋﺎت ﻣﺮﻛﺰی آﻣﺮﻳﻜﺎ و ﺣﻤﺎﻳﺖ آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ اﻧﺘﺸﺎر ﻛﺘﺎﺑﻲ از ﻳک ﻣﻘﺎم اﻣﻨﻴﺘﻲ و اﻃﻼﻋﺎﺗﻲ ﺳﺎﺑﻖ ﺗﺮﻛﻴﻪﻫﺎ از وی ﺑﺎ نام «ﻋﺜﻤﺎن ﻧﻮری ﮔﻮﻧﺪس» آﻏﺎز ﺷﺪ. به طور مشخص از سال ۱۹۹۵ شاهد اعطای دهها جایزه به نام مدارا و تساهل مذهبی در ترکیه و اروپا به فتح الله گولن هستیم. به طور مثل وی در سال ۲۰۰۸ از سوی مجله انگلیسی Prespect و مجله سیاست خارجی به عنوان برترین متفکر و روشنفکر جهان انتخاب شد."[۶]
تفکرات گولن همان نقطه وصلی است که می تواند اجرای خزنده سند «۲۰۳۰»(علیرغم نهی صریح رهبر معظم انقلاب)، ایدئولوژی-زدایی تدریجی از کتب درسی، تحرکات پیشین شهیندخت مولاوردی در معاونت امور زنان ریاست جمهوری، برخی برنامه های فرهنگی-اجتماعی شورای شهر تهران و مخالفت بعضا سرسختانه با پرداختن به برنامههای ایدئولوژیک و دینی در سطح پایتخت جمهوری اسلامی، رهاشدگی حوزه مدیریت فرهنگی و بسیاری از مسایل ساختارشکنانه در چند سال اخیر را به هم پیوند دهد.
گفتنی است کار تاسیس و گسترش مدارس غیردولتی که در آن، به طور خزنده سرفصلهای درسی رسمی نظام در حال حذف شدن و آموزش و پرورش سکولار در حال جایگزینی است، از سالها قبل توسط برخی چهرههای جریان اصلاحات آغاز شده، اما چند وقتی است که تئوریسینهای این جریان از لزوم «اصلاحات جامعهمحور» می گویند که بالتبع بخش مهمی از آن، «انجمنسازی» در بین تودههای اجتماع، با هدف راه انداختن جریانات فرهنگی غیرایدئولوژیک و موازی با حاکمیت و بهرهبرداری از آنها در بزنگاههای سیاسی است. یکی از اهداف چنین برنامههایی، می تواند آمادهسازی ذهنی اقشاری از جامعه برای تحرکات خیابانی در تقابل با نظام باشد.