به گزارش مشرق، زندگی کسانی که شغلشان پیوند مستقیم به دین و مذهب خورده است جدای از اینکه کشیش باشند یا راهب یا مغ یا روحانی و طلبه و فقیه و مرجع، برای دیگران جذاب است. خصوصاً در جامعهای که درگیر مظاهر مدرنیته است و دیرباوری و سفید خوانی و انتظارات فراوان، جزء شاخصههای مهم آن است. اینکه آنها در زندگی شخصیشان چگونه هستند؟ از کجا پول درمیآورند؟ قرض و قسط دارند؟ کار چطور گیر میآورند؟ عاشق میشوند یا بر اساس رسم و رسوم خانوادگی ازدواج می کنند؟ با اعضای خانوادهشان به مشکل میخورند یا نه؟ همه این مورد در کنار دهها سؤال دیگر، ممکن است ذهن هرکسی را به خودش مشغول کند.
بیشتر بدانیم:
نویسندگی یکی از شئون طلبگی است
یادداشتی بر رمان «به نام یونس»
با این اوصاف نوشتن از زندگی روحانیت و طلبه ها هم جالب و جذاب و هیجان انگیز است هم سخت است. با اوضاعواحوال جامعه ما، کسی که میخواهد از زندگی این آدمها بنویسد باید بداند که کارش اصلاً آسان نیست. مهم هم نیست نویسنده خودش جزء طبقه روحانیت باشد یا آدمی عادی باشد. یکی از مهمترین نکات، واقعگرایی و دوری از افراطوتفریطهای مختلف است.
علی آرمین در کتابش، کمیک استریپهای شهاب دغدغه زندگی و زیست طلّاب را برای مخاطب روایت کرده است. شهاب سعادت، طلبهای است با ویژگیهای متفاوت. علاقه فراوان به تبلیغ دارد اما لکنت زبان دارد و هنوز نتوانسته است حلش کند، از طرف دیگر، هنر را هم دوست دارد و خوب بلد است طراحی کند، پدرش هم با خلقوخوی عجیبش دائم او را تحتفشار قرار میدهد که لباس بپوشد و آخر از همه، عاشقی دلسوخته هم هست. عشق او به لیلا، آنقدر پررنگ شده است که برایش یک وبلاگ هم درست کرده است.
شهاب بهعنوان یک طلبه مشکلات و مصائب فراوانی دارد و در این میان خودش را تنها می بیند. نویسنده سعی کرده است از ایجاد یک چهره فرا انسانی دوری کند. شهاب رفتار و کردار و گفتاری کاملاً انسانی دارد. ترسها و دغدغه ها و مشکلات خاص خودش را دارد و کمبودهای شخصی و خانوادگی هم بر آن اضافهشده است. پدرش شخصیتی مذهبی دارد اما همین پدر مذهبی اولین مخالف او برای رفتن به حوزه بوده است. شهاب در خانوادهای مذهبی که از همان ابتدا او به را به حوزه رفتن، تشویق کند، چشم به جهان نگشود! از همان کودکی نیز رفتارهای دینی پررنگ از خودش بروز نداده است. دوران کودکیاش را با صدرا و لیلی طی کرد. خواهر و برادری که همسایهشان بودند و اکثر اوقات با بازی کردن گذراندند. همین مسائل باعث شده است، مخاطب با قهرمان داستان همذات پنداری کند. او را از جنس خودش بداند و تصور نکند طلبه ها از سیاره دیگری میآیند!
البته زبان کتاب چندان پخته نیست. شخصیت ازنظر روحی و روانی بهخوبی پردازششده است اما ازنظر زبان روایی و زبان بیانی قوام کافی را ندارد. خواننده حس نمیکند که راوی داستان، طلبه است. حتی کسی که مدت کوتاهی را در فضای حوزه زیست کرده باشد، نوع گفتارش تغییر میکند.
مسئله مهم دیگر، نوع نگاه نویسنده به ماجرای تبلیغ است. علی آرمین خودش طلبگی کرده است و اکنون نیز در حال گذراندن درس خارج است. او نگاه خودش را به نگاه امروز جامعه نزدیک کرده است و نشان داده است حوزه هنوز کاملاً نمرده است. نویسنده تبلیغ را دارای ابعاد مختلف میداند و آن را منحصر به منبر و مسجد نمیداند. قهرمان داستان خودش، دست قویای در طراحی دارد و همین بخش مهمی از داستان را با خود به جلو می برد.
همینطور نباید از تایپوگرافی عنوان رمان به همراه طرح جلد انتزاعی کتاب، پنهان و آشکار است و ذهن مخاطب را درگیر میکند غفلت کرد. عدم استفاده طراح جلد، از مفاهیم و تصاویر گلدرشت مرتبط با فضای حوزه، هم جنبههای زیبایی و فرمی طرح جلد را رعایت کرده و همینطور به کشف معمای طرح جلد توسط مخاطب کمک فراوانی کرده است.
کمیک استریپهای شهاب، به نویسندگی حجت الاسلام علی آرمین توسط نشر کتاب جمکران به چاپ دوم رسیده است.
کمیک استریپ (پینما، داستان مصور) شکلی از قصه گویی است که خطوط داستانی بهصورت پیدرپی و تصویری شده، روایت میشود.