به گزارش مشرق، سام هلر در یادداشتی که گروه بحران بینالمللی آن را منتشر کرد، نوشت: گزارش اخیر مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی (CSIS)[1] هشدار داده است که خطر تهدید جهانی افراطگرایی بیش از هر زمان دیگری است. برآورد گزارش نوامبر 2018 این اندیشکده، با عنوان «تکامل تهدید سلفی-جهادی» حاکی از آن است که در سراسر جهان، احتمالا بالغبر 230 هزار ستیزهجوی افراطی وجود دارد. بر اساس گزارش مزبور، این تعداد به نسبت سال 2001 که در آن زمان، حملات 11 سپتامبر بهانهای شد تا آمریکا «جنگ جهانی علیه تروریسم» را شروع کند، تقریباً چهار برابر شده است.
بیشتر بخوانید:
آمریکا چگونه القاعدهایها را تکفیری کرد؟/ افسر اطلاعاتی رژیم بعث چگونه داعش را بوجود آورد؟
البته این گزارش، افراطگرایی را با دیگر شکلهای ستیزهجویی مذهبی در قالب تسنن همسان فرض کرده و بهطور مصنوعی در تعداد «افراطیها» مبالغه کرده است و بهاینترتیب این ارقام نهتنها برای سیاستگذاری مناسب نیست، بلکه فقط به درد تیتر رسانهها میخورد. مضاف بر این، حتی اگر سرشماری دقیقی از این قبیل افراد ارائه دهیم، بازهم تعداد، گویای تمام ماجرا نخواهد بود. در سال 2018، تعداد افراطیها بیشتر شده است، اما بسیاری از آنها درگیر جنگهای محلی هستند. برای مخاطب آمریکایی که در درجه اول نگران امنیت داخلی خویش است، این گروهها خطری محلی و نه لزوماً تهدید تروریستی بینالمللی محسوب میشوند.
وجه تمایز این گروهها، ساده و آکادمیک نیست. گرچه تعریف ما از دامنه تهدید سلفی- جهادی، واکنش سیاسی ما را تعیین میکند و بیانگر اولویت آن در سیاست خارجی آمریکا و متحدانش خواهد بود. لشکر 230 هزار نفری آماده سلفی- جهادی (حتی حداقل برآورد 100هزار نفری این گزارش) در سراسر جهان وجود خارجی ندارد. واقعی پنداشتن این تعداد و مبارزه با آن به معنای کارزار ضد-تروریستی غیرمتمرکز، ناشیانه و شکستخورده است. تصور وجود دشمن «سلفی-جهادی» در همه مناطق، نسخهای برای جنگ جهانی بیپایان و بدون پیروزی است.
تهدید فزاینده؟
گزارش نوامبر مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی از یک مجموعه داده شامل تعداد حملات، گروهها و ستیزهجویان سلفی-جهادی در سراسر جهان استفاده کرده است. این مجموعه داده از منابع مختلف ازجمله داده-پایگاه تروریسم جهانی دانشگاه مریلند[2]، مرکز تروریسم و شورش جین[3] و پروژه دادههای موقعیت و رخداد درگیری مسلحانه[4] استفاده کرده است.
طبق برآورد گزارش مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی، در سال 2018 بین 100 هزار تا 230 هزار ستیزهجوی سلفی-جهادی در سراسر جهان وجود داشته است که 30 هزار تا 60 هزار نفر نسبت به سال 2001 بیشتر است. در این گزارش، هم کمترین و هم بیشترین برآورد از تعداد نیروی انسانی بهاصطلاح جهادیها ارائه شده است، اما تنها بیشترین برآورد موردتوجه رسانهها قرار گرفته است. نویسنده میگوید که از زمان آغاز به کار مجموعه داده آنها، تعداد ستیزهجویان از سال 2016 کمی کاهش یافته است، اما تعداد جهادیها همچنان «نزدیک به سطح بیشینه» مانده است.
این گزارش به تلاش مضاعف آمریکا برای حل «علل ریشهای تروریسم»، ازجمله فروپاشی دولتها و سایر علل، اشارهکرده است. این گزارش از آمریکا میخواهد تا تمرکز خود را به قیمت غفلت از مبارزه با تروریسم، به رقبای آمریکا نظیر روسیه و چین معطوف نکند. این گزارش میافزاید: «درحالیکه تهدید همچنان قابلتوجه است، اعلام زودهنگام پیروزی بر تروریسم و درنتیجه، تغییر توجه از گروههای تروریستی و تغییر جهت منابع، اشتباه است».
ترمینولوژی مبهم
آمار ارائهشده در گزارش مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی سؤالبرانگیز است. واضح است که تعداد کثیری از این گروهها و ستیزهجویان «سلفی-جهادی» نیستند.
به باور خود جهادیها، جهادگرایی- سلفی جنبشی با اعتقاد خاص سلفی در مورد توحید و معتقد به اجرای قوانین از طریق خشونت است. چنین اعتقادی آنها را به تعریفی گسترده از بتپرستی سوق داده و آمادهاند تا حتی مسلمانانی را که بهزعم آنها بتپرست و کافر هستند، تکفیر کنند و گردن بزنند. از همه مهمتر، این تکفیر همچنین شامل حال حکام مسلمانی میشود که سلفیهای جهادی آنها را «طاغوت» میدانند. القاعده و دولت اسلامی عراق و شام (داعش) مهمترین نمونه جهانی جهادگرایی سلفی هستند. القاعده و داعش، آمریکا و متحدان غربی این کشور را مورد هدف قرار میدهند تا تودهها را بسیج کنند و ظرفیت «جنگطلبان صلیبی» را به تحلیل برند تا آنها نتوانند از رژیمهای دستنشانده خویش حمایت کنند.
گزارش مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی از یک تعریف بسیار کلی و غیرقابلتمییز از «جهادی-سلفی» استفاده کرده و آن را گروه یا فردی میخواند که سلفی هستند و به جهاد مسلحانه بهعنوان یک وظیفه فردی معتقد است. این تعریف، ماهیت سلفی-جهادی را نشان نمیدهد و بیانگر دلیل خطر این جنبش نیست. جهادگرایی سلفی به دنبال انقلابی بدون مرز با الهام از اعتقاد تکفیری سلفی است. این گروه خواهان جنگ همه مسلمانان علیه حکام اسلامی نامشروع و بهزعم آنها کافر است تا بهزعم خود دولت آرمانی اسلامی را برپا کند. گروههای سلفی-جهادی شاید در جبهه محلی جنگ کنند، اما همچنان بخشی از جنگ جهانی محسوب میشوند که غرب هم در طرف مقابل آن قرار دارد. فراملیتی-گرایی جهادی-سلفی، خواه در جهانبینی و خواه در عمل، همان چیزی است که آن را به تهدیدی ویژه مبدل میسازد.
تنها جهادیهای سلفی ( یا حتی تنها سلفیها) نیستند که جهاد را در شرایط خاص یک وظیفه فردی میدانند. تعریف داعش از «سلفی-جهادی» دربرگیرنده سلفیهای غیر-جهادی نیز میشود که در نبرد دفاعی محلی، جنگ میکنند. گزارش مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی در یک مثال واضح، جناح سوری احرار الشام را بهعنوان سلفی-جهادی بهحساب آورده است. این امر بیانگر مبالغه این گزارش در برآورد جهادیها در سوریه است که به قول نویسنده، دارای بیشترین تعداد جنگجویان از سایر کشورهاست (بین 43650 تا 70550). اگرچه احرار الشام در اصل از یک محیط سلفی ظهور کرده است، اما گروهی سلفی-جهادی نیست. هدف این گروه، سوریه و محلی است و تبدیل جنگ سوریه به جنگ جهادی جهانی را رد کرده است. همچنین، احرار الشام با دولتهای محلی و سایر دولتها، از جمله آمریکا، تعامل دارد.
علاوه بر این، گزارش مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی، طالبان را نیز بهاشتباه و بر اساس روابط آن با جهادیهای واقعی، سلفی-جهادی حساب کرده است، درحالیکه این گروه خود را سلفی-جهادی نمیداند. این امر بهخودیخود توضیح میدهد که چرا در این گزارش، منطقه آسیای مرکزی و جنوبی دارای بیشترین تعداد جنگجویان سلفی-جهادی (بین 48 هزار تا 104 هزار) ذکر شده است. اهداف جنگ طالبان نیز همانند احرار الشام، محلی است. طالبان با قدرتهای خارجی، نظیر آمریکا، روسیه و دیگران، تعامل سیاسی دارد و مشروعیت نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل را تایید کرده است درحالیکه همه اینها ازنظر جهادیهای سلفی کفر محسوب میشود.
احرار الشام و طالبان بخشی از جنبش گسترده جهانی ستیزهجویی هستند که جهادگرایی سلفی تنها یکی از جریانهای آن به شمار میرود. همکاری یا ائتلاف جهادیهای سلفی با شبهنظامیان غیر سلفی بیانگر گزینه راهبردی آگاهانه جهادیها و بهویژه القاعده است. بااینحال، درست نیست که شبهنظامیان اسلامگرای سابق متحد با سلفیها را نیز «سلفی-جهادی» بنامیم. آمریکا و متحدان آن برای نابودی جهادگرایی فراملیتی سلفی، لزوماً مجبور به شکست گروههای غیر سلفی-جهادی نیستند.
جهادگرایی جهانی در برابر محلی
حتی اگر تعداد دقیق جهادیهای سلفی را برآورد کنیم بازهم تجزیهوتحلیل طولی گزارش مرکز بینالمللی و راهبردی از نیروی انسانی جهادی ناقص است.
از سال 2001 القاعده با ایجاد وابستگان محلی به فشار فلجکننده بر مرکز خود واکنش نشان داده است – این وابستهها هویت محلی را با فراملیتی ادغام کرده و عمدتاً در جنگهای محلی شرکت جستهاند. داعش در ابتدا این وابستهها را، بهصورت ترکیبی از جهادگرایی فراملیتی و مجاهدین عراقی سنی، یکپارچه ساخت، هرچند که بعدها با ایجاد «ولایتها» و گروههای دورافتاده برای برافراشتن پرچم داعش، به بازتولید جهانی خود پرداخت.
در این فرایند، گروههای جهادی از سازمانهای تروریستی مخفی به شورشیهای محلی یا لشکری در روی زمین تبدیل شدند که به جنگ متعارف مبادرت میکنند – بهطور خلاصه، داعش نمونهای شبهدولتی با طبقات اداری خاص خویش است. این تغییرپذیری اساساً ویژگی مهم القاعده و داعش محسوب میشود که پله ترقی را از گروه کوچک زیرزمینی تا سازمانهای توده مردمی طی کرده و دوباره به شبکههای کوچک خود بازگشتهاند.
با تعدیل این گروهها، تعداد آنها نیز بسته به وضعیت عملیاتی فعلی و پذیرش محیط خود، تغییر کرده و ناپدید شدهاند. این گروهها بعضی وقتها میتوانند بهعنوان ارتش جهادی توده مردم قد علم کنند، همانطور که داعش در اوج «خلافت» خود انجام داد. آنها بعضی وقتها هم مخفی میشوند و به تکثیر شبکهها، عوامل و طرفداران خود میپردازند، چیزی که رهبری القاعده تقریباً در سال 2010 وابسته این سازمان در شمال آفریقا و در سال 2012 وابسته ی ظاهری خود در سوریه را به انجام آن توصیه میکرد. این امر احتمالا یک گزینه راهبردی در سطح محلی یا فراملیتی یا صرفاً یک واکنش فرصتطلبانه به شرایط میدانی است که اخیراً به جهادگرایی کمک کرده است.
درست است که جنبش سلفی- جهادی از سال 2001 ازنظر تعداد افزایش چشمگیری داشته است و تعداد جهادیها و گسترش جغرافیایی آنها مشکلی آشکار است، اما اندازه این مشکل و ارتباط آن با کشوری خاص، جای بحث دارد. بهعنوانمثال، ما تهدید ناشی از هزاران سرباز محلی جذب شده در یک هسته کارآزموده جهادگرایی را در مقایسه با تهدید ناشی از یک جهادی فرعی که هنوز به هیچ گروهی نپیوسته و در صورت تغییر شرایط، احتمالا پیش از همه گروه را ترک میکند، چگونه ارزیابی کنیم؟
رهبران جهادی بهخوبی میدانند که چطور خود را با آرمانی محلی تطابق دهند و حمایت گسترده مردمی را جلب کنند. از سوی دیگر، بسیاری از افراد رده پایین آنها احتمالا دارای انگیزه محلی هستند، هرچند که در دسته جهادیها جنگ کنند. گزارش مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی بارها در مورد «مجموعه کثیری از جهادیهای سلفی» جهانی هشدار داده است که کشورهای غربی و متحدان آنها را تهدید میکند، اما به چه میزان سربازان محلی جهادیها با جنبش سلفی-جهادی همسو و همعقیده شدهاند؟ ما به چه میزان از انگیزه سومالیاییها برای جنگ در سومالی اطمینان حاصل کردهایم؟ جنگجویان هیئت تحریرالشام، وابسته سابق القاعده، شامل نوجوانانی است که در طول جنگ این کشور، بزرگ شده و احتمالا هرگز استان ادلب و یا مناطق همجوار آن را ترک نکردهاند. این افراد حداقل تابهحال به یک تروریست فراملیتی تبدیل نشدهاند. سابقه و انگیزه آنها حتماً با عاملان دیرینه جهادی متفاوت است.
البته دلایلی برای نگرانی از جهادیهای محلی نیز وجود دارد. نیروی انسانی جهادیها ممکن است بهنوعی عوامل نیابتی برای اهداف گسترده جهادیها تبدیل شود و حتی جنگجویان ساده محلی هم ممکن است اساس شبکههای گسترده آینده و بسیج فراملیتی را فراهم کنند. ازنظر کسانی که نگران تروریسم فراملیتی هستند (چیزی که جهادیها به آن «عملیات خارجی» میگویند)، یک نیروی عادی که به جذب نیروهای محلی پرداخته و دارای انگیزه باشد، بهطور بالقوه میتواند تجهیزات تروریسم بینالمللی را در خود جای داده یا تکثیر کند. در سال 2012 در مالی، فرمانده الجزایری القاعده ظاهرا به این کار مبادرت کرده است. در مثالی دیگر، ادلب تحت کنترل دهها هزار شبهنظامی مختلف محلی، میتوانست مکان و منابع را برای توطئه چندین نفر از اعضای «گروه خراسان» با ذهنیت فراملیتی فراهم کند.
بااینحال، جهادیهای القاعده در عصر 2001 بیشتر به این دستههای کوچک نظیر گروه خراسان شباهت دارند و عوامل سیار و سرگردان القاعده در عصر 2001 هیچ شباهتی به نسخه داعش در موصل ندارد. تناظر یک-به-یک تعداد سلفی-جهادیها بین سال 2001 و 2018 چیزی را ثابت نمیکند.
امروز، ستیزهجویانی که بیشتر اهداف محلی دارند، اگرچه برای دشمنان محلیشان تهدید مهلکی محسوب میشوند، اما برای غرب خطر چندانی ندارند. خطر تعداد این گروهها متوجه دولتهای محلی است که اکنون گرفتار شورش آمیخته به جهاد و جنگ داخلی هستند، اما برای آمریکا و دیگر کشورهایی که از بیرون عمدتاً نگران عملیات [تروریستی] در خارج هستند، خطر این تهدید به اهداف، تجهیزات و هماهنگیهای این گروهها مربوط است. در ارزیابی این خطر، برآورد محض تعداد نیروی انسانی این گروهها، بینش چندانی در اختیار نمیگذارد.
گزارش مبارزه با تروریسم
برخی رسانهها برآورد گزارش مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی را بهعنوان سند شکست سیاست ضد-تروریستی آمریکا از سال 2001 به تصویر کشیدهاند. بااینوجود، ما باید در مورد نتیجهگیریهایمان از شمارش تعداد جهادیها در سراسر جهان و ارتباط دقیق آن با مبارزه با تروریسم، محتاط باشیم.
افزایش جهانی تعداد جهادیها عمدتاً نتیجه حمله آمریکا به عراق و همچنین بهار عربی و پیامدهای آن است. (خود جهادیها اعتراف میکنند که آنها قبل از عملیات جنگ عراق در تنگنای شدیدی بودند). حمله آمریکا و قیامهای عربی، دولتهای خاورمیانه را نابود و یا تضعیف کرده و خلائی در اختیار جهادیها قرار داد تا این خلأ را با فرصتطلبی پر کنند و به گسترش بیثباتی و تسلیحات بپردازند.
همانطور که گروه بینالمللی بحران معتقد است، جهادیها بهندرت باعث شروع جنگ شدهاند و در جنگهایی که در آنها شرکت کردهاند، عوامل چندانی نداشتهاند. آنها اغلب به دنبال استفاده فرصتطلبانه از جنگ و خشونتی بودهاند که منشأ آن عاملی غیر از جهادگرایی بوده است، هرچند که جهادیها بعداً به وخامت جنگ افزوده و حلوفصل آن را دشوار ساختهاند.
سیاستهای سرکوبگرانه و فشارهای اجتماعی و جمعیت شناختی تا حدودی موجب آشوبهای ملی در خاورمیانه و شمال آفریقا بوده است. بااینوجود، تصمیم آمریکا و متحدان این کشور به حمله به عراق، سرنگونی معمر قذافی رهبر لیبی و ارسال سلاح به شورشیان سوریه بهوضوح در این آشوبها نقش داشته است. این تصمیمها گرچه ضد-تروریستی ترسیمشدهاند، اما اصولاً برای مقابله با تروریسم نبودهاند. گسترش جهادگرایی بیش از آنکه به شکست سیاستهای ذاتاً ضد-تروریستی مربوط باشد به رویههای فراگیر ژئوپلیتیکی و سیاست کلی آمریکا بهویژه به سیاستهایی مربوط بوده است که مایه فروپاشی دولتها و اختلال در جوامع محلی شده است.
اگرچه تعداد جهادیها از سال 2001 افزایش یافته است، اما کیفیت آنها متفاوت است. ترکیب همه جهادیها در یک گروه بزرگ احتمالا نگرانکننده است، اما سیاست ضد-تروریستی هوشمندانه نباید جهادیها را یک «مجموعه» بزرگ تفکیکناپذیر قلمداد کند یا تغییر جهادگرایی در طول زمان را لحاظ نکند. اگر بین سرباز صفر محلی جهادیها با جهادیهای کارآزمودهای که بهطور سنتی کانون شبکههای فراملیتی بودهاند، فرقی قائل نشویم، شمارش آنها کمکی به ما نخواهد کرد. همچنین نباید شبهنظامیان محلی و غیر-جهادی را جزو تهدید جهانی سلفی-جهادی قلمداد و در قدرت آنها اغراق کنیم.
از سال 2001، شاهد آن بودهایم که چطور سیاستهای نادرست باعث گسترش دسترسی جهانی و توانمندی جهادیها شده است. تهدید سلفی-جهادی مستلزم واکنش سیاسی متمایزی است که پیچیدگیها و تفاوتهای گروههای جهادی و زمینه محلی آنها را لحاظ کند. برآوردهای نادرست و بیملاحظه از قدرت جهادیها در تضاد با راهحلهای آگاهانه و چندگانهای است که میتواند موجب آرامش و امنیت مردم شود.
[1] Center for Strategic and International Studies
[2] Global Terrorism Database at the University of Maryland
[3] Jane’s Terrorism and Insurgency Centre
[4] Armed Conflict Location and Event Data Project
منبع: شورای راهبردی آنلاین