سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
بن بست جهانی سازی و غربگراهای وطنی!
محمدحسین محترم در کیهان نوشت:
۱- رهبران سیاسی و چهره های اقتصادی و دلالان قدرت و ثروت در حالی در سوئیس جمع شده اند که مشکلات اقتصادی فراوان داخلی و اعتراضات گسترده و پایدار ضد سرمایه داری کشورهای مدعی جهانی سازی و عدم حضور سران این کشورها در اجلاس داووس، زمستانی سرد را برای این اجلاس و به تبع آن برای اقتصاد جهانی رقم زده و مخالفت جهانی با سیاستها و نتایج جهانی سازی شدیداً بر اجلاس چهل و هشتم سایه سنگینی افکنده و این اجلاس را با سالهای قبل متفاوت کرده است.
۲- داووس امسال در حالی شعار خود را «انقلاب صنعتی و نسل چهارم جهانی شدن» انتخاب کرده که براساس پیش بینی کارشناسان اقتصادی، چشم انداز داووس عملاً از هم پاشیده است و بر همین اساس بنیانگذار و رئیس اجرایی این مجمع جهانی اقتصاد، خود از «لزوم بازتعریف و تغییر روند جهانی شدن و قرار گرفتن این مجمع جهانی بر سر یک چهارراه تاریخی» سخن میگوید. کلاوس شواب «جهانی سازی» را متهم به «نادیده گرفتن و کنار زدن مردم» و «تبدیل جهان به دو قطب برنده های اقلیت و بازنده های اکثریت» کرده است و اذعان میکند «جهانی شدن نتوانسته ۸۰۰ میلیون نفر را از فقر نجات دهد».
این اقتصاددان هشتاد و یک ساله آلمانی هشدار میدهد «این روند دیگر قابل تحمل نیست و از مسیر خطرناکی که رفته ایم و منجر به بی اعتمادی شده است، نگرانم!». اگر از منظر تاریخی به مسائل جهانی نیز نگاه کنیم در مییابیم وقتی مجمع جهانی اقتصاد در سال ۱۹۷۱ تشکیل شد، مردم نگران زندگی خود بودند اما اکنون بعداز نیم قرن از آغاز روند جهانیسازی این نگرانیها در همه ابعاد زندگی مردم بهعلت ضعفها و چالشهای زیاد اقتصاد جهانی تشدید و بیشتر شده است.
کارشناسان حاضر در نشست اقتصاد جهانی داووس از جمله باب موریتز و ریچارد ادلمن نیز با اشاره به از بین رفتن هشتاد درصدی اعتماد در شرکتهای تجاری دنیا و در بین مردم اکثر کشورهای اروپایی به طبقه حاکم، «اعتمادسازی» بهجای «جهانیسازی» را ضرورت انکارناپذیر برای نجات اقتصاد جهانی برمیشمرند.
با محقق نشدن پیشبینیهای سال گذشته اقتصاد داووس، در اجلاس امسال همه نگران فقدان چشمانداز مثبتی برای رشد اقتصاد جهانی هستند تاجاییکه کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل در گزارشی از کاهش ۴۰ درصدی جذب سرمایه گذاری در کشورهای پیشرفته ابراز نگرانی کرده و گفته این سیر نزولی در سال ۲۰۱۹ نیز ادامه خواهد یافت.
۳- در ژانویه حدود هفتاد سال پیش یک جوان سی و یک ساله بهعنوان پروفسور دانشگاه هاروارد در گزارشی کوتاه درباره چالشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آمریکا و مشکلات پیشروی لیبرال دموکراسی این کشور هشدار داده بود که «ما به دوره خود بهعنوان زمان وحشت و عصر نگرانیها نگاه میکنیم و تمدن و اعتماد ما زیر پاهای ما در حال نابودی است و مانند آفتابِ در حال غروب هستیم».
آرتور اشلِزینگر که در سال ۱۹۴۹ در کتاب خود با نام «مرکز حیاتی»، جنگ سرد لیبرالیسم دوران کنونی و وضع آمریکا در سال ۲۰۱۹ را بهخوبی توصیف کرده بود، سال ۱۹۹۸ نیز در نسخه جدید کتابش بار دیگر هشدار داد که «یک عصر جدید نگرانی و متلاشی شده بر اثر فناوری دیجیتال و جهانی سازی در راه است که قواعد و تناقضهای کاپیتالیسم و جهانیسازی زمینهساز افول و فروپاشی جامعه آمریکا خواهند بود». از سوی دیگر در نشست امسال داووس نیز شاهدیم که همه حرفها درباره جهان چند قطبی و درحقیقت علیه جهانیسازی مطرح شد.
اکنون بهجای جهانی سازی و بهرهمندی مردم از امکانات برابر، «آشپزخانه های خیریه جهانی» ایجاد شده که به گفته نایت موک مدیر اجرایی یکی از این آشپزخانه ها «فاجعه بسیار متفاوتی اکنون در آمریکا رخ داده است». لورا فلشر کارمندی هم که از این آشپزخانه ها غذا دریافت میکند، میگوید «در صف نیازمندان بودن بسیار دردناک است و من نمیتوانستم تصور کنم این وضعیت برای من، آن هم در آمریکا پیش بیاید».
وینی بیانیما مدیر اجرایی آکسفام اینترنشنال در گزارشی با هشدار در باره روند افزایش شکاف میان افراد فقیر و ثروتمند در جهان بهعلت روند جهانیسازی، و با بیان اینکه «در سال ۲۰۱۸ هر دو روز یک میلیاردر جدید به وجود آمده است»!، به رویترز گفته «سال گذشته ثروت میلیاردرها، ۱۲ درصد افزایش و داراییهای نیمی از جمعیت جهان و میلیونها هزار نفر از فقیرترین افراد دنیا در هر روز ۱۱ درصد کاهش یافته است».
لذا تحولات کنونی جهان نشان میدهد آینده «پروژه جهانی شدن» در هالهای از ابهام است، تا جاییکه صندوق بینالمللی پول روز نخست مجمع اقتصادی داووس به کشورهای جهان برای مواجهه با «یک رکود بی سابقه اقتصادی» درسال ۲۰۱۹ آماده باش و هشدار داد که «چشمانداز ناامید کننده ای در درازمدت برای اقتصاد جهانی وجود دارد».
۴- حال مدعیان جهانی سازی و متهمان اصلی چنین اقتصاد فلاکت باری برای ملت ایران اشک تمساح میریزند و در حالی که شدیدترین تحریمها را علیه زندگی و معیشت مردم ایران اعمال کردهاند، مدعی اند: «ملت ایران شایسته زندگی بهتری هستند!».در اینکه ملت ایران شایسته زندگی بهتری هستند، شکی نیست، اما سوال این است که با کدام الگو و مدل اقتصادی؟، با الگوهای معیوب غربی که خود عامل مشکلات ملت ایران است و یا با الگوهای بومی ایرانی–اسلامی که تاکنون با تامین امنیت موجب دستیابی به پیشرفتهای علمی در بخشهای مختلف از جمله در هستهای و نانو و فناوریهای نوین و هوافضا و… شده است؟.
آنچه در اقتصاد کشور ما رخ داده که اکنون با چنین وضعیتی روبهرو هستیم قطعاً ناشی از همان نگاه و تفکر غربی است که نه تنها نتوانسته مشکلات خود کشورهای غربی را بر طرف کند، بلکه هر روز بر مشکلات و گرفتاریهای آنها نیز میافزاید.
تصویرسازی نادرست و بزک هالیوودی غرب، دوگانه و دو قطبیسازیهای کاذب، حاشیه سازیهای ماکیاولی و مشغولسازی غیراخلاقی هر روزه جامعه برای توجیه ناکارآمدی خود در جهت انحراف افکارعمومی و تغییر محاسباتی مسئولان کشور و ممانعت از تمرکز مدیران بر برنامه ریزی و اصلاح سیستم اقتصادی کشور، بخشی از سناریوها و تلاشهای مدیران دلباخته و تحصیل کرده غرب برای دنباله روی کورکورانه از روند معیوب جهانی سازی و دنبال کردن اهداف پنهان جریان نفوذی است تا همچنان الگوها و مدلهای شکست خورده غربی را بر سفره مردم غالب کنند.
از مشاوران و تئوریسینهای پیرو تفکر «سرتا پا غربی شدنِ» ملکم خان که ادعا دارند «دوران استقلال کشورها تمام شده است»! و «باید مدیر اقتصادی از خارج وارد کنیم»! و «ملت ایران فقط میتواند آبگوشت بزباش درست کند»!، تا سیاستهای سازشکارانه با آمریکا و اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی و نسخههای صندوق بینالمللی پول در دولتهای موقت و سازندگی و نامه های حقارت آمیز و ذلتبار مجلس ششم به رهبری و دولت اصلاحات به بوش برای حذف جریان مقاومت در منطقه در مقابل وعده نسیه برای حل مشکلات اقتصادی، تا گرا دادن به دشمن برای اعمال تحریمهای اقتصادی علیه ملت ایران در فتنه ۸۸ و برجام و پسابرجام و تا گره زدن مطالبات اقتصادی و حتی آب خوردن مردم به برجام و تا اکنون با گره زدن دروغین مشکلات اقتصادی به تصویب لوایح FATF با نامه نوشتن وزرای اقتصادی دولت تنبل و بی تدبیر به رهبری و تا دهها مورد دیگر فقط نمونههایی از دریوزگی سیاسی برخی جریانها و رجال غربگرا و اشرافی و دنیازدهِ مدعی پیوستن به روند جهانیسازی و غفلت برخی مسئولان بی تعهد در جهت پیادهسازی سیاستهای غلط اقتصادی غربی با هدف جلوگیری از قطع وابستگی اقتصادی به خارج و اتکا به توان و امکانات بی شمار داخلی است.
اینها پاسخهایی به دهها سوال اساسی است ازجمله اینکه: چرا اراده ای برای اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی در دولت وجود ندارد؟،چرا ارادهای برای انعقاد پیمانهای پولی دوجانبه با دیگر کشورها همچون روسیه و چین و پاکستان و ترکیه و....برای حذف سلطه دلار و کانال سوئیفت وجود ندارد؟ چرا مسئولان وزارت نفت مانع ازعرضه نفت در بورس میشوندکه موجب در امان ماندن مشتریان نفتی و فعال شدن بخش خصوصی و تسهیل در فروش نفت بدور از فشار های آمریکا است؟ و چرا برخی مسئولان اصرار دارند با القاء بحران در وضعیت اقتصادی کشور، بعد از برجام و آمریکا به SPV و وعدههای فریبکارانه اروپاییها و FATF دل بستهاند؟
۵- اقتصاد پایدار در بستر امنیت پایدار رشد و شکوفا میشود و آنهایی که با ادعای بهبود اقتصاد کشور، امنیت و قدرت دفاعی کشور را هدف قرار دادهاند، در حقیقت همان مدعیان جهانی سازی هستند که اصل اقتصاد کشور را هدف قرار دادهاند، چراکه نظام بعد از تامین امنیت پایدار قطعاً به سراغ اصلاح اقتصاد کشور خواهد رفت.
لذا این جماعت وطنی مدعی هضم شده در هاضمه سیاستهای جهانی نظام سلطه دقیقاً ازهمین موضوع نگرانندکه لازمه اصلاح سیستم اقتصادی پاکسازی مدیران لیبرال غربگرا ازبدنه تصمیمگیری میباشد.
رهبرمعظم انقلاب بارها با اشاره بهوجود دنبالهها و تفالههای مروجان خائن و یا جاهل غربزده در کشور تاکید داشتند «غرب به بن بست رسیده و باید ذهنتان را از تفکرات غربی تخلیه و مرجعیت افکار غربی را رد کنید».
ایشان خرداد امسال نیز با اشاره به ایجاد شکاف طبقاتی به علت قضیه تعدیل اقتصادی در دهه هفتاد، به مسئولان نظام هشدار دادند «مشکل اقتصادی کشور با نسخههای غربی درست نخواهد شد و تاکنون هم هر وقت نسخههای غربی را به کار گرفتیم، ضرر کردیم»
شکست برابر ژاپن پایان دنیا نیست
سعید فائقی در ایران نوشت:
تیم ملی فوتبال ایران در مرحله نیمه نهایی جام ملتها با شکست مقابل ژاپن نتوانست به فینال صعود کند که این باخت تیم ملی را میتوان در چند عامل جستوجو کرد. یکی از عوامل شخصیتی است. فوتبال ما کاملاً احساسی است و این به دلیل احساسی بودن مردم کشورمان است. تیم ملی در دیدار برابر ژاپن بسیار احساسی کار کرد، ما در این بازی کارتهای زیادی دریافت کردیم که این کارتها به دلیل اعتراض بازیکنانمان بود.
بازیکنان ما دائماً با داور بازی در حال صحبت کردن بودند و دائماً به داور اعتراض میکردند و این موضوع باعث شد تا تیم ملی گل اول را دریافت کند و با دریافت این گل شاکله تیم به هم بریزد. البته این احساسی بودن تنها مربوط به این بازی نیست و ما در تاریخ فوتبال مان شاهد بازیهای منطقی چندانی نبودیم.
در سوی مقابل ژاپنیها با ارائه بازی منطقی توانستند تیم ما را شکست دهند، آنها در حالی به این نتیجه رسیدند که با تمام داشتههای خود به مصاف تیم ما نیامده بودند. تیم ملی کنونی ژاپن تیم جوانی است و ژاپنیها در پی این هستند که در المپیک توکیو و در سایر مسابقات پیش رو به موفقیت برسند، آنها همیشه پس از برگزاری تورنمنتهای مهمی همچون جام جهانی جوانگرایی میکنند و در جام ملتها هم این اتفاق برای این تیم افتاد و ژاپن بازیکنان جوانی را به جام ملتها آورد.
فوتبال ما در جام جهانی ۲۰۱۸ عملکرد چندان مطلوبی نداشت، میزان دوندگی، حفظ توپ و سایر عواملی که باعث برتری یک تیم میشود در تیم ملی دیده نشد و تیم ما از این نظر نسبت به استاندارد جهانی پایینتر بود در صورتی که ژاپنیها بازی آخر خود در جام جهانی را مقابل بلژیک عالی کار کردند اما ما در باد نتایج نه چندان درخشان در روسیه خوابیدیم البته فوتبال ملی ما در جام ملتها خوب کار کرد و به جز دیدار با ژاپن نتایج خوبی کسب کردیم. باخت ما مقابل ژاپن پایان کار فوتبال ما نخواهد بود و تیم ملی به دلیل بازیکنان خوبی که در اختیار دارد میتواند در تورنمنتهای دیگر به موفقیت برسد و این پایان دنیا برای فوتبال ملی مان نیست.
متأسفانه فوتبال ایران در سطح مدیریت با مشکلاتی روبهرو است به گونهای که مسئولان فدراسیون تنها به دنبال این بودند با هر روشی کیروش را حفظ کنند و خودشان در رأس بمانند. حقیقتاً کی روش از مسئولان فدراسیون فوتبال ما بزرگتر بود و این بزرگتری باعث شد تا حواشی زیادی برای تیم ملی ایجاد شود.
تیم ملی با حضور کی روش روزهای پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت و میتواند در سالهای آینده روزهای خوبی را سپری کند حقیقتاً کیروش در ۸ سال حضورش فوتبال مان را متحول کرد. فوتبال ما در بحث مدیریت مشکلات بسیاری دارد و پس از باخت تیم ملی مقابل ژاپن نیازی به رفتن کی روش نیست و باید مسئولان فدراسیون فوتبال استعفا بدهند تا نیروهای جوان تری به فوتبال کشورمان بیایند و فوتبال ما جان تازهای بگیرد.
تیم ملی فوتبال در آستانه برگزاری مسابقات جام جهانی ۲۰۱۸ و جام ملتهای آسیا توسط شخص رئیس جمهوری حمایت شد و این حمایت تنها از سوی رئیس جمهوری نبود و سایرمسئولان دولت هم به خوبی از فوتبال ملی حمایت کردند و همیشه به بهترین نحو هوادار تیم ملی بودند.
حمایتها در فدراسیون فوتبال فوق العاده بود و امیدوارم که این اتفاق در دولتهای بعدی هم ادامه یابد. متأسفانه هیچ گاه مسئولان فدراسیون ما برای بهتر شدن شرایط فوتبال جلساتی برگزار نکردند. فدراسیون باید با پیشکسوتان این رشته سمینارهایی برگزار میکرد تا نقاط ضعف تیم ملی را برطرف کند.
ما هم در رده باشگاهی و هم در رده ملی از ژاپنیها شکست خوردیم و هیچ گاه به دنبال راهکاری برای برطرف کردن مشکلات نبودیم. تیم پرسپولیس در فینال جام باشگاههای آسیا از نماینده ژاپن شکست خورد و بهتر بود آن زمان برای جلوگیری از شکستهای بعدی، به صورت علمی دلایل این باختها را مشخص میکردیم و در مورد این شکستها صحبت میکردیم.
در صورت صحبت در مورد نقاط ضعف و تفاوتهای فوتبال ایران با ژاپن تیم ملی در این مرحله مغلوب ژاپن نمیشد و میتوانست به فینال راه یابد.
قفل عدم عقلانیت بر سیاست های حمایتی
محمد حقگو در خراسان نوشت:
پروفسور «ها- جون چانگ» اقتصاددان توسعه درکتاب «اقتصاد سیاسی- سیاست اقتصادی»، بر نقش سه عنصر عقلانیت جوهری، عقلانیت فرایندی و دولت توسعه گرا برای موفقیت مداخله های دولت در اقتصاد تاکید می کند. عقلانیت ذاتی، همان توان به گزینی است که افراد می توانند در انتخاب های خود داشته باشد.
اما عقلانیت فرایندی، سازو کارهایی است که به شفافیت و جمع آوری اطلاعات منجر می شود و قدرت تصمیم گیری را برای فعالان اقتصادی و به خصوص تصمیم گیران دولتی فراهم
می کند. در سطحی بالاتر نیز یک دولت توسعه گرا یعنی به طور خلاصه دولتی که عزم جدی برای تعقیب اهداف توسعه ای داشته باشد، مکمل این چارچوب خواهد بود.
سال ۹۷ در حالی رو به پایان است که اقتصاد ایران تجربه شوک ارزی و به هم خوردن وضعیت معیشتی را امسال در حافظه خود ثبت و ضبط کرد. همچنین لایحه بودجه سال آینده به عنوان اولین مواجهه رسمی با تحریم ها در دست بررسی و تصویب مجلس است.
با این حال، آنچه از مجموع اتفاقات رخ داده در ماه ها و روزهای اخیر بر می آید، این است که اقتصاد ایران به تناظر شرایط جدید، به هیچ عنوان آمادگی کافی را برای مواجهه با این شرایط ندارد. اگر مدل توسعه اقتصادی ذکر شده را در نظر داشته باشیم، می توانیم مصادیق بارزی از اشتباهات سیاستی را در رویدادها و تصمیمات اقتصادی اخیر مشاهده کنیم که در ادامه به سه مورد از آنها اشاره می شود.
در جدیدترین موارد، دولت در حالی اقدام به توزیع بسته حمایتی کرده که برای بسیاری از مشمولان و غیر مشمولان، این سوالات به وجود آمده است: ملاک حذف کارگران غیر مشمول و فرمول ارزیابی آنها چیست و چرا دولت آن را شفاف اعلام نمی کند؟ چگونه ممکن است فردی از دهک های بالای درآمدی باشد و درآمد آن سه میلیون تومان کمتر باشد؟ چرا بعد خانوار در نهایت منجر به تفاوت ۲۰۰ هزار تومانی بین خانوارها در مرحله اول توزیع بسته حمایتی شد؟ آیا برای توزیع مرحله دوم بسته حمایتی که زمان آن، به مانند دیگر طرح های حمایتی گنگ و مبهم است، وضعیت جدید خانوارها در نظر گرفته می شود؟ و … برای همین به نظر می رسد انحراف این طرح در حوزه کارگران چندان کم نباشد چرا که نتیجه تاکنون این شده است که هر روز یک سامانه ستاره مربعی برای پیگیری اعلام می شود. هم اینک سرپرست تامین اجتماعی گفته است: «به حدود ۱۰ میلیون نفر بسته حمایتی داده ایم و در مقابل به همین تعداد هم از ما سوال شده است که چرا بسته حمایتی دریافت نکردهاند.»
در مورد دیگر شاهد توزیع کالاهای اساسی و مشخصاً گوشت قرمز، برای به اصطلاح تنظیم بازار هستیم. در اینکه بخش کشاورزی و دامداری این مملکت توان تامین نیاز داخل را دارد و در این شرایط، دولت راحت ترین راه رفع نیاز را با واردات روزانه بیش از ۱۰۰ تن گوشت انتخاب کرده است، فعلاً بحثی نمی کنیم چرا که سخن از بی تدبیری ها زیاد است اما در هر حال، این موضوع قابل بررسی است که چه شده است که گزارش ها همچنان از دسترسی دلالان و در خصوص گوشت، سردرآوردن برخی از گوشت های تنظیم بازاری از رستوران ها، حکایت دارد؟ چرا در حالی که خیلی ها به امید وعده ای گوشت مدت ها در صف می ایستند، برخی امکان این را خواهندداشت که چندین بسته از این گوشت ها را دریافت کنند؟
اما در مورد مهم سوم که خبر آن نیز تقریباً تازه است، سخنگوی کمیسیون تلفیق لایحه بودجه ۹۸ گفته که براساس مصوبه این کمیسیون حاملهای انرژی اعم از بنزین، نفت، گاز و … نه در قیمت و نه در نحوه توزیع هیچ تغییری نسبت به سال ۹۷ نخواهد داشت.
جدا از اینکه برخی این تصمیم نمایندگان را تا حد زیادی متاثر از انتخابات سال آینده مجلس می دانند این بدان معنی است که حتی با فرض خودکفایی بنزین، هیچ اراده ای برای تخصیص بهینه و عادلانه این ثروت ملی در سال اول تحریم های جدید وجود ندارد.
آن هم در شرایطی که در سال آینده معلوم نیست صادرات نفت کشور در پایان ادوار جدید معافیت ها به چه میزان کاهش یابد. از بعد توسعه ای نیز باید گفت ظاهراً سیاست گذاران نیاز نمی بینند اطلاعی از میزان مصرف افراد، نحوه توزیع بنزین یارانه ای در بین مردم و نیز بهره مندی قشرهای ضعیف تر از یارانه های پیدا و پنهان انرژی در این بخش برای سیاست های بهینه آتی داشته باشند.ضمن اینکه با اجرای طرح های هدفمند یارانه بنزین تا حد زیادی می توان بار تورمی افزایش قیمت را کنترل کرد.
چه می خواهیم بگوییم؟
با توجه به بحث نظری و مصادیق یادشده، این گونه می توان جمع بندی کرد که از یک سو اقتصاد کشور در بحث توزیع امکانات و یارانه ها از ضعف شدید عقلانیت فرایندی یعنی تشکیل زیرساخت های جمع آوری و شفافیت اطلاعات رنج می برد؛ اشتباهات پی در پی و اجرای ناقص سیاست های حمایتی نظیر آنچه گفته شد، دلیلی بر این مدعاست. جایی که هنوز زیرساخت های اطلاعاتی برای رساندن حمایت های رفاهی به مردم نیازمند وجود ندارد.
در مرحله ای بالاتر، دیده می شود که دولت نیز عزمی در خور برای تحول اقتصادی و نیز فراهم سازی زمینه های عقلانیت فرایندی ندارد. این موضوع در بودجه تقریباً بی برنامه (ساختاری) سال آینده مشهود است. یک مصداق مهم آن نیز اعلام معاون وزیر ارتباطات و فناوری در روزهای اخیر است مبنی بر اینکه دولت برای استعلام وضع بسته حمایتی افراد به هیچیک از حسابهای بانکی مردم سرک نکشیده و هیچگونه رصد و بررسی نیز انجام نشده است!
بنابراین تا زمانی که وضعیت دقیق اطلاعات دولت از درآمد و ثروت مردم با استفاده از همه سامانه ها به ویژه حساب های بانکی شفاف نشود، کج دار و مریز سیاست های رفاهی دولت به همین منوال خواهد بود و قفلی از آن یارانه پنهان ۹۰۰ هزار میلیارد تومانی با آن توزیع ناعادلانه اش گشوده نخواهد شد. عقلانیت اقتصادی ما لنگ این ساختارها و فرایندهاست و بهتر است تا عزمی جدی برای اصلاح آنها نداشته باشیم، با شعار «عقلانیت» پز ندهیم.
قهرمانان هیجانزده
ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:
تیم ملی فوتبال ایران روز گذشته در برابر تیم ملی ژاپن باخت. تیمی که همه مردم و کارشناسان، امید به قهرمانیاش داشتند، تنها با یک غفلت و اسیر شدن در ورطه هیجان، به ناگاه فرو ریخت.
اما چه اتفاقی رخ داد تا در شرایطی که هیچ توپی در این تورنمت از خط دروازه ما عبور نکرده بود، قاب تصویر در پایان ۹۰ دقیقه بازی، بر روی نتیجه سه بر صفر به نفع تیم ملی ژاپن ثابت شود؟ شاید بتوان بازی دیروز را یک نمونه برای کلیت فرهنگ رفتاری جامعه ایران درنظر گرفت.
تیم ملی تا دقیقه ۵۰ به لحاظ تاکتیکی تیم بهتری بود و درست در یک لحظه به جای پرداختن به اصل بازی، مدافعان در پی جدال با داور قافیه را باختند. این همان توجه نکردن به اصل و پرداختن به حاشیه است که همواره در عادات اجتماعی مردم ایران به وفور دیده میشود.
اما بعد از آنکه از رقیب عقب افتادیم چه اتفاقی رخ داد؟ تمام تمرکز بازیکنان برای اجرای فوتبال درست به هم ریخته بود، اینجا همان نقطهای است که به جای برخورد با واقعیت، به صورت کاملاً هیجانی تنها به زدوخوردها و شیطنتهایی رو میآوریم که ناشی از عدم تابآوری کافی بازیکنانمان است.
این عدم تابآوری موضوعی نیست که حتی بهترین مربی جهان هم بتواند به بازیکنان یک تیم آموزش دهد. بگذارید کمی به گذشته برگردیم. بارها شنیدهاید که ژاپنیها از کودکی در مدارسشان چگونه آموزش کار گروهی و … را میبینند و بارها کارشناسان با دلایل علمی نظام آموزشی کشور را زیر سوال بردهاند.
به طور دقیق باید گفت که نمود عینی این تفاوتها درست در همین لحظات معلوم میشود. نظام آموزشی ما به کودکان، مسئلهمداری را آموزش نمیدهد تا زمانی که گل میخوریم، آن را به عنوان حقیقتی از بازی پذیرفته و دوباره به بازی برگردیم. نظام آموزشی ما تابآوری در برابر مشکلات را با برخورد هیجانی جابهجا کرد تا امروز نهتنها ۲۲ بازیکن تیم ملی که از تماشگر تا مفسر فوتبال همه اسیر این هیجان شویم.
یک روز بگوییم فلان بازیکن بیغیرت است و فردا برایش هورا بکشیم. یک روز فلان مربی را به عرش ببریم و فردا با بغض و گریه در مورد او بد بگوییم. این همان برخورد هیجانی با مسائل است که نهتنها در فوتبال که در تمام شئونات زندگی اجتماعی و سیاسی مان نیز نمود یافته است بهگونهای که حتی مدیران و مسئولان نیز از این آسیب بزرگ در امان نیستند.
برنامههای توسعهای کشور همواره روی کاغذ عالی بودهاند اما هیچگاه نتوانستیم آن را بهدرستی اجرا کنیم چرا که تنها به حال و هیاهوهای لحظهای اندیشیدهایم و تحولات اساسی و زیرساختی را به تصمیمهای هیجانی و کوتاهمدت ترجیح دادهایم.
بازی دیروز ایران برابر ژاپن نمونهای کوچک از رفتار ۸۰ میلیون ایرانیای بود که همواره با قلب هیجانزدهاش به جای منطق مسئلهمدار به مسائل نگاه میکند. ما همواره برای بردهایمان بیش از آنچه که باید شادی میکنیم و برای باختهایمان بیش از آنچه که باید ناراحت میشویم. بگذارید این بار با این باخت متعادل و منطقی برخورد کنیم.
یادمان باشد تیم ملی چین تصمیم دارد تا سال ۲۰۵۰ ابرقدرت فوتبال جهان شود. این برنامهای است که کشوری در همین جغرافیای آسیا برای خود ترسیم کرده است و البته نه در حرف که قدم به قدم در حال تدارک برای تحقق این برنامه است. ایکاش ما برای یک بار هم که شده نه به ۳۰ سال آینده که برای ۸ سال دیگرمان، برای نسل بعدیمان برنامه داشته باشیم.
برنامهای که به بازیکنانمان آموزش دهد تنها تکنیک و سرعت و غیرت و شور و هیجان برای قهرمانی کافی نیست. قهرمانی از بیرون زمین آغاز میشود، از فروریختن تمام انگارههای هیجانی و نگاه کردن با ذهنی واقعیتمدار به مسائل شروع خواهد شد. شاید بهتر باشد این بار همه ما به جای زیر سوال بردن بازیکنان، مربی، داور و… فرهنگی را به چالش بکشیم که فرافکنی، اعتقاد به شانس و اقبال و دخالت در امور غیرتخصصی در آن نهادینه شده است.
انقلاب اسلامی، ۴۰ سال بالندگی و اقتدار
سیدعبدالله متولیان در جوان نوشت:
حوادث، وقایع و موانع پیش روی انقلاب اسلامی در ۴۰ سال گذشته تداعی آیه ۲۹ سوره مبارکه فتح است. در این آیه شریفه اسلام به گیاهی تشبیه شده که به هنگام رویش اولیه، در برابر کوچکترین ناملایمات به شدت کمتوان و ضربهپذیر است، اما ناباورانه در کوتاهترین زمان ممکن در برابر تمامی آسیبها و تهدیدها ایستادگی کرده و روی ساقه خود محکم و استوار میایستد و این ایستادگی و مقاومت از یکسو موجب تعجب زارعان (مسلمانان) و از دیگر سو موجب غضب و خشم دشمنان و کفار میشود و این وعده قطعی خداوند به مسلمانان مؤمن؛ و مغفرت و پاداش عظیم حضرت حق جل و علا به پاس ایمان به خداوند و عمل صالح و مقاومت آنان در برابر دشمن است.
«.. ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاه وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَه وَأَجْرًا عَظِیمًا "فتح/۲۹"»
خورشید انقلاب اسلامی پس از چهار دهه از عمر پربرکت خود و با عبور از گردنهها و موانع صعبالعبور، اینک پرفروغتر و باشکوهتر از همیشه نورافشانی کرده و مردم آزاده جهان را به ظلمستیزی و استکبارستیزی فرا میخواند.
در بالندگی انقلاب اسلامی همین بس که هرچه از عمر انقلاب میگذرد از یک طرف بر حجم موانع، شرارتها، توطئهها و کینهتوزیهای دشمن جرار افزوده میشود و از طرف دیگر بر شکوه، اقتدار، مقاومت و پایداری نظام اسلامی نیز افزوده شده و در هر مرحله پیروزی از آنِ مردم ایران است و این دو خصیصه، تجلی دو ویژگی آیه مذکور یعنی تعجب مسلمانان و خشم کافران از رشد و بالندگی انقلاب اسلامی و توسعه عمق استراتژیک محور مقاومت است.
بیشک انقلاب اسلامی مردم ایران، نقطه آغاز خیزش تفکر بزرگ اسلامی در سراسر جهان است و پیروزیهای مردم عراق، سوریه، لبنان نیز از اهداف میانی آن است و پیروزی مردم مصر، حجاز، بحرین، الجزایر، تونس، فلسطین و… قلههای بعدی انقلاب بزرگ اسلام است.
انقلاب اسلامی ایران در پی تجدید حیاتی است که برژنسکی (وزیر خارجه کارتر و نظریهپرداز بزرگ امریکا)، از آن به عنوان «مخاطره مستمر برای منافع غرب در منطقه» یاد میکند و میشل فوکو، آن را تحقق روح جمعی ملتی میداند که با رهبری سازشناپذیر، معتقد به نفی سلطه غرب و هر کشور خارجی بر مقدرات ایران است و نشریه اونیتا، ارگان حزب کمونیست ایتالیا از آن به یک «رستاخیز جدید جهانی» تعبیر کرده که با هیچیک از ضابطههای مهندسی شده نظام سلطه همسویی ندارد و جیمز بیل محقق امریکایی آن را «موجی از هیجان تودهای متأثر از اسلام»، میداند که گرچه به لحاظ ظاهری در جایجای دنیا یکپارچه نیست، اما به لحاظ ایدئولوژیک منسجم و متأثر از هسته مرکزی انقلاب ایران است.
هماکنون غرب و به ویژه امریکا نظارهگر تبدیل ایران به قدرت بزرگ و بیرقیب در منطقه غرب آسیاست. برای غرب که تا دیروز تمام کشورها تسلیم اراده شیطانی و زیادهخواهیاش بودند، انقلاب اسلامی ایران همچون طوفانی نظم تفرعن غربی را نابود ساخته و با عبور از کلیه موانع و غلبه بر دسیسههای دشمن، زمینههای پیدایش نظم نوین جهانی متکی بر اسلام را فراهم میآورد.
چه کسی باور میکرد که نظام اسلامی که در دهه اول انقلاب برای مبارزه با دشمن حمایت شده از سوی استکبار غرب محروم از کمترین امکانات دفاعی باشد و حتی در تهیه سیم خاردار هم مورد تحریم قرار گرفته باشد در دهه چهارم عمر خود در بسیاری از حوزههای علمی سرآمد جهان شده باشد.
اینک جمهوری اسلامی ایران به برکت تحملپذیری و مقاومت مردمی در صنایع دفاعی: موشکی، پهپادی، سایبری، اژدر، هواپیماهای جنگی، راداری و ضدراداری، شناسایی و ضد شناسایی و… در عداد برترینهای جهان و نقطه امید و اتکای محور مقاومت قرار دارد.
امروز عمق استراتژیک و قدرت دفاعی و امنیتی ایران به اذعان کارشناسان بزرگ جهانی، خواب نظام سلطه برای تسلط بر منطقه غرب آسیا را آشفته و همه بافتههای آنان را پنبه کرده است و مردم ایران به اقتدار، عظمت و امنیت نظام اسلامی مباهات میکنند و قویاً بر این باورند که با همراهی و همدلی آحاد مردم و مسئولان و پرهیز از دوقطبیسازیهای جناحی و حزبی و با تکیه بر ظرفیتهای داخلی و ایمان و مقاومت مردمی میتوان از گردنه فشار اقتصادی نیز عبور کرده و یکبار دیگر سخن شهید بزرگوار و مظلوم، دکتر بهشتی را فریاد کنند که به امریکا بگویید از ملت ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر.
نظرسنجی و همهپرسی راهی برای حل مشکلات کشور
صادق زیباکلام در آرمان نوشت:
مباحث پیرامون الحاق ایران به لوایح ۴گانه موسوم به FATFآنچنان پیچیدگی ندارد که از سازوکارهایی که در قانون اساسی دیده شده، نتوان برای تصویب آن استفاده کرد. به هر حال مشخص است که دیدگاه اکثریت مردم ایران نسبت به مسائل گوناگون جامعه چگونه است.
مثلاً در مورد FATF احتیاجی به رفراندوم نیست و فقط کافی است که یک نظرسنجی توسط سازمانهای معتبر صورت گیرد تا خیلی راحت مشخص شود که چند درصد از جامعه به پیوستن ایران به این لوایح ۴گانه موافق و چند درصد مخالف هستند. بهنظر میرسد اگر این نظرسنجی صورت گیرد دلواپسان از درصد بالای مردم که موافق پیوستن به FATF هستند، مشاهده خواهند کرد.
مضافاً بر اینکه میتواند شرایطی فراهم شود که در برنامههای رادیو و تلویزیون کسانی مثل آقای دکتر محمدجواد ظریف یا اشخاص دیگر که موافق پیوستن ایران به گروه ویژه اقدام مالی هستند صحبت کنند، دلایل خود را برای پیوستن ایران به این لوایح بگویند و هزینههای عدم پیوستن را نیز بازگو کنند و از طرف دیگر دلواپسان نیز نقطه نظرات خود را بیان کنند که اگر به این کارگروه بپیوندیم چه مضراتی برای کشور دارد و از تبعات منفی آن بگویند.
پس از اینکه موافقان و مخالفان نقطه نظرات خود را بیان کردند، میتوان نظرسنجی کرد و اگر در نظرسنجی مشکل حل نشد و نظرات نزدیک بود آن زمان میتوان سراغ همهپرسی رفت. نه تنها در مورد پیوستن ایران به FATF بلکه در مورد خیلی از مسائل دیگر هم میتوان قبل از همهپرسی به آرای عمومی، مراجعهای آماری داشته باشیم.
البته مشکل اساسی این است که کسانی که خواهان اعمال سیاستهای بهزعم خود انقلابی هستند نه تنها آنطور که آقای مجید انصاری میگوید از همهپرسی گریزانند، بلکه به یک نظرسنجی ساده نیز تن نمیدهند. والا میتوانیم در مورد مسائل مهم دیگر از قبیل مسائل سیاسی و یا سیاستهای ایران و خیلی از موضوعات دیگر قبل از همهپرسی، نظرسنجی ساده انجام داد.
دلواپسان نه تنها با نظرسنجی موافق نیستند بلکه با اینکه یک نفر از امکانات صداوسیما یا تریبونهایی مثل نماز جمعه استفاده کرده، نقطه نظرات خود را بیان کند و از تبعات عدم الحاق به FATF بگوید نیز مخالفت میکنند. مشکل اساسی مخالفان پیوستن به کارگروه اقدام مالی مشترک این است که آنها نمیخواهند اجازه دهند که افکار عمومی بفهمند علت مخالفتشان چیست.
نمیخواهند مردم بفهمند که آنها منافع جناحی و گروهی خود را اصل و منافع ملی را فرع میپندارند. از این رو اگر اجازه داده شود که این بحثها در فضای عمومی مطرح شود، مسلماً آشکار خواهد شد که تعداد موافقان پیوستن به این لوایح چند برابر مخالفان است.
به همین دلیل آنها به هیچ وجه اجازه نمیدهند که این بحثها در سطح عمومی و در جامعه مطرح شود. این در حالی است که در خصوص برگزیت یا خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، میبینیم ۲سال است مخالفان و موافقان بحث میکنند و تمام بحثها نیز شفاف است و هر دو طیف نیز مباحث خود را مطرح میکنند، اما در ایران فقط دلواپسان هستند که از تریبونهای عمومی سوء استفاده میکنند.
آدرس غلط یا مسئولیت گریزی رندانه
محمد عبدالهی در رسالت نوشت:
بعد از گذشت چند ماه از نمایش ساختگی اروپا در مخالفت با آمریکا و مانور روی وعده و وعیدهای لفظی برای حفظ برجام، اکنون این کشورها منفعت را درآشکارسازی همراهی با آمریکا دیده و آماده اعمال تحریمهای جدید علیه ایران هستند.
در این راستا مقابله با برنامه موشکی و منطقهای ایران نیز وارد فاز جدیدی شده و به گفته برخی از رسانهها و فعالین سیاسی مواضع اروپا به ترامپ نزدیکتر شدهاست. در این میان مسببین اوضاع کنونی و پرونده پرابهام برجام دست پیش گرفته تا پس نیفتند. در این باره گفتنی هایی وجود دارد:
۱- جریان غربگرا که ۵ سال چرخ اقتصاد کشور را به خاطر اعتماد به کدخدا تعطیل کرد اکنون و بعد از آنکه پیش بینی رهبر انقلاب در عدم خوش عهدی غربی ها به وقوع پیوسته است تلاش می کند تا با متهم ساختن حاکمیت راهی برای فرار از کارنامه سیاه خود بیابد. رسانه ای شدن نامه ۸ وزیر به رهبر انقلاب نیز در همین راستا ارزیابی می شود.
این جریان در یک فرافکنی سنجیده و بانوعی سیاست فراربه جلو در تلاش است تا حاکمیت را به سنگاندازی در مسیر اجرای تعهدات و وعدههای طرف خارجی متهم ساخته وبا فراموشی تجربه نافرجام برجام اینبار اقدام اروپا در عدم اجرای تعهداتش را به "عدم توانایی"این کشورها - نه بد عهدی آن ها- به خاطر "اقدامات ماجراجویانه ایران" مرتبط سازند!
۲- این سناریو تلاشی نافرجام برای فرار از واقعیت ماجرا و ظلم بزرگ در حق نظام و ملت ایران است. دولت در کناراصلاح طلبان بی توجه به هشدارهای رهبر معظم انقلاب و دلسوزان نظام از همان روزهای ابتدایی توافق برجام را به مثابه یک فتح الفتوح و پیروزی بزرگ ترسیم کرد و اقتصاد کشور را ۵ سال با اعتماد واهی به غرب معطل نگه داشت.
دکتر ظریف که روزگاری سردار دیپلماسی لقب گرفت دیروز در مجلس و در دفاع از برجام با عصبانیت از پرسش در چرایی عدم تحقق وعده های دولت در برجام همچون رئیس جمهور که گفته بود "برجام سایه جنگ را از سر ما دورکرد " مدعی شده است:
"برجام به عنوان یک دستاورد ملی ترامپ را در انفعال و حتی استیصال قرار داد! " این استدلال ها – بخوانید مغالطات-در حالی مطرح است که بنا بر فرمایش رهبر انقلاب مسئله سایه جنگ برای کشور از اساس غلط و غیرواقعی بود.
و اینکه دکتر ظریف مدعی است که برجام ترامپ را به استیصال رسانده نیز دو معنی دارد؛ یا اینکه از نظر ایشان اوباما و دموکراتها نسبت به ما خوشنیت بودند که برجام را امضا کردند و یا اینکه سیاست راهبردی ایالاتمتحده آمریکا در مورد جمهوری اسلامی ایران در دوره اوباما نسبت به دوره ترامپ تغییر ماهوی کرده است که هر دو این نگرشها ناشی از تلقی خام و سادهانگارانه نسبت به آمریکا است.
۳- ناگفته پیداست که قصور و تقصیر اصلاحطلبان در تحمیل برجام بر ملتو نظام اسلامی کمتر از دولت نیست. این جریان همگام و هماهنگ با دولت وعدههای گشایش برجامی را به مردم میدادند و با ترسیم فضایی هراسآلود برای کشور و طرح مشکلاتی فرضی، برجام و رابطه با آمریکا را "هوالحل" معرفی کردند. اصلاحطلبان اکنون و پس از شکست مفتضحانه دولت در اعتماد به غرب تلاش میکنند تا با فرمول "عبور از روحانی" گذشته خود را در مسئله برجام انکار کنند، غافل از اینکه نام اصلاحطلبان همواره با برجام عجین خواهد بود.
فارغ از تلاش سفسطهآمیز جریان غربگرا برای تطهیر خود در افکارعمومیاین سوال به میان میآید که چرا این جریان بیتوجه به هشدارها این هزینه سنگین را به ملت ایران تحمیل کرد؟
در نگاهی خوشبینانه میتوان گفت که دستگاه دیپلماسی نگاه عمیقی به فرایند پیرامونی و مختصات ساختاری نظام بینالملل ندارد و همین امر نیز آسیبهایی را متوجه کشورساخته است.
در توضیح بیشتر این مسئله باید گفت این یک واقعیت است که ما در یک جهان آنارشیک زندگی میکنیم؛ بر این اساس در منطق دیپلماسی غربی "قدرت"عامل اصلی شکلگیری سیاست بینالمللی است و نه ارزشهایی همچون خوشعهدی، اعتماد متقابل و… از آنجا که بقاء در یک محیط متخاصم پیششرط حصول به اهداف ملی تلقی میشود بنابراین کسب قدرت یک هدف اجتنابناپذیر در سیاست خارجی این جوامع بهشمار میآید.
از این رو اصولاً از بین بردن غریزه قدرت در میان این کشورها تنها یک آرمان است و این خوشبینی در جهان آنارشیکی امروز نه تنها خریداری ندارد بلکه برای منافع ملی بسیار خطرناک است.
بنابر پیش فرض فوق در نگاه خوشبینانه جریان غربگرا با غفلت از این اصل مهم که کشورهای غربی بهدنبال تامین منافع ملی خود هستند برای جلب اعتماد طرف مقابل دانش هستهای، موشکی و بهطور کلی افزایش قدرت دفاعی را از اولویت برنامههای کشور خارج کرد.
مبتنی بر چنین رویکردی بودجه دفاعی کشور هرسال کمتر از سال گذشته شده و هر ازگاهی هجمههای سنگینی روانه نهادهای نظامی کشور میشود. غافل از اینکه باید از ظرفیت سخت نیروهای مسلح برای ایفای نقش در جهان آنارشیستی استفاده کرد.
از همین رو طرفداران برجام به سیاست و همکاری با آمریکا و کشورهای اروپایی نگاهی آرمانی داشته وبه روند مذاکرات کاملاً خوشبین بودند و حتی باوجود خروج آمریکا از برجام و بدعهدیهای اروپا همچنان بهدنبال برجام ۲و۳ و تصویب FATF وCFT هستند .
۴- مهمترین راهبرد سیاسی در برنامه اعتدالیون ایجاد تعامل با کشورهای غربی و مهمترین سند اجرایی دولت هم برجام است که متاسفانه نتیجه آن چیزی جز خسارت محض نبود. تجربه برجام نشان داد گرهزدن اقتصاد به سیاست خارجی، تنها باعث از بین رفتن فرصتهای کشور و طمعکارتر شدن دشمن میشود.
درحالی که اگر دو لتمردان با تاسی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب به اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی همت میگماردند نهتنها کشوردچار بحران اقتصادی نمیشد بلکه اکنون در دوران شکوفایی اقتصادی بهسر میبردیم.
حال مسئولین کشور بهجای فرار از واقعیتها و گرفتن انگشت اتهام بهسمت افراد و نهادهای حاکمیتی، باید بدون اتلافوقت به سیاستگذاری در حوزه اقتصاد مقاومتی همت گمارند و بدانند صرفاً با عذرخواهی از ملت ایران، اهتمام به مدیریت جهادی و توجه به اقتصاد مقاومتی مردم آنها را خواهند بخشید نه با وارونهنمایی در مسئله برجام یا متهم کردن نهادهای حاکمیتی.