به گزارش مشرق، انتظار چه واژه پررنگی میشود، اگر تمام دقایق عمر را در برگیرد تا روز وصال سر رسد؛ وصالی که پدری چشم انتظار رسیدن آن است. شهید مدافع حرم جاویدالاثر «محمدرضا بیات» در هفتمین روز از بهمنماه ۱۳۶۵ در محله فلاح تهران متولد شد. کودک آرامی که روزهای ابتدایی عمرش با روزهای اوج جنگ تحمیلی عراق مصادف شد. محمدرضا که وی را علیرضا نیز خطاب میکنند، زمانی لب به سخن گشود که جنگ پایان یافت؛ اما این پایانی برای وی نبود. او در جبهه دفاع از حرم برای همیشه سخن برای گفتن دارد. وی با رشادت و مردانگیهای بسیار کارنامه درخشانی از خود به یادگار گذاشته است. سرانجام این فرمانده رشید لشکر فاطمیون در بیست و چهارمین روز از بهار ۱۳۹۵ در سوریه به شهادت ختم میشود و همچون مادرمان حضرت زهرا (س) گمنام میماند.
«حسن بیات» پدر شهید مدافع حرم جاویدالاثر «محمدرضا بیات» با اشاره به بارزترین خصوصیات اخلاقی فرزند خود اظهار داشت: محمدرضا در دینداری، مردم داری و احترام به والدین زبانزد عام و خاص بود. ارادت بسیاری به اهل بیت (ع) و به خصوص امام حسن مجتبی (ع) داشت. تمام نمازهای وی اول وقت خوانده میشد. هرگاه برای فردی مشکلی پیش میآمد، تمام سعی خود را میکرد تا آن را رفع کند. میعادگاه محمدرضا گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران بود و هر شب جمعه خود را به این وعدهگاه میرساند.
وی درخصوص فعالیتهای شهید افزود: از کودکی همراه من به مسجد میآمد و مکبر بود. هفت سال بیشتر نداشت که عضو بسیج شد. در فعالیتها و ایستهای شبانه حضور فعالی داشت. کمی که سنش بالاتر رفت، مداح هیات شد. ادامه تحصیلات نتوانست محمدرضا را از هدف وی دور کند و در همه زمینهها مهارت کسب کرد. محمدرضا فعالیتهای عملیاتی، عقیدتی، دینی و سیاسی بسیاری انجام میداد و در فتنه ۸۸ حضور فعالی داشت. هر انسانی با مشاهده تواناییهای محمدرضا که یک نوجوان کم سن و سال بود، تعجب میکرد.
محمدرضا مربی آموزش دوره های تکاوری در عراق بود
پدر شهید ادامه داد: غیبتهایش که در خانه زیاد شد، از وی پرسیدم، «کجا میروی؟ چطور امرار معاش میکنی پسرم؟» پاسخ داد، «به طور صلواتی در بسیج فعالیت میکنم.» پرسیدم کجا میروید؟ پاسخ داد، «در نجف و کربلا ایستگاه صلواتی برگزار میکنیم.» تعجب کردم. به چه مناسبت در تابستان در عراق ایستگاه صلواتی باید برقرار شود؟! پس از گذشت مدتی متوجه شدم، فرزندم مربی آموزشی شده است و در شهر «فلوجه» عراق، دورههای آموزش تکاوری، کماندویی، چریکی، امدادگری و تک تیراندازی برگزار میکند.
بیات با اشاره به تاکید فرزند برای تبعیت از راه رهبری تصریح کرد: محمدرضا تاکید بسیاری برای پیروی از ولایت فقیه داشت و میگفت، «مسیر درست فقط مسیر رهبری است. هر چه آقا بگویند همان را انجام میدهم.» من اطمینان دارم، پیام تمام شهدا اطاعت از ولایت فقیه است.
وی با اشاره به روزهایی که محمدرضا تصمیم گرفت جزو سربازان حضرت زینب (س) باشد، بیان کرد: زمانیکه تصمیم گرفت به سوریه برود، گفتم، «به سختی نیرو اعزام میکنند، شما برای چه کاری میخواهی بروی؟» پاسخ داد، «برای امدادرسانی میروم.». بهمن ماه سال ۱۳۹۴ به سوریه اعزام شد و در اولین اعزام خود ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ درحالیکه ماموریت وی به اتمام رسیده بود، با اصرار در منطقه میماند و سرانجام به شهادت میرسد. فکر میکردم در واحد تخریب فعالیت میکند. پس از شهادت متوجه شدم که فرمانده یکی از تیپ های فاطمیون و مدتی نیز جانشین فرمانده تیپ بوده است.
پس از شهادت محمدرضا متوجه بسیاری از اعمال نیک او شدم
پدر شهید مدافع حرم افزود: محمدرضا طوری رفتار میکرد که هیچکس متوجه کارهایی که او کرده است، نمیشد. حتی من که پدر محمدرضا بودم، پس از شهادت وی متوجه بسیاری از اعمال نیک فرزندم شدم.
وی ادامه داد: فرمانده محمدرضا میگفت، «امکان نداشت خواستهای از محمدرضا داشته باشیم و او نپذیرد. هیچگاه برای انجام فعالیت، پاسخ منفی نمیداد.»
بیات درحالیکه قطرات اشک صورتش را خیس میکند، در خصوص زیباترین خاطرهای که از فرزندش به خاطر دارد، تصریح کرد: فرزندم تلاش بسیاری انجام داد تا راضی شویم به سوریه برود. وی میگفت، «مگر امام حسین (ع) با تصمیم حضرت علی اکبر (ع) برای نبرد مخالفت کرد؟» با شنیدن این جمله، سکوت کردم.
پدر شهید مدافع حرم گفت: هنگام وداع به علی اکبر (ع) امام حسین (ع) تاسی کردم. لحظات سختی بود. تا آن روز فقط روضه وداع پدر و پسر را شنیده بودم، اما آن لحظه شنیدهها را درک کردم. ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ بود. محمدرضا را بوسیدم. قدو بالایش را نگریستم. او میرفت و من نگاهش میکردم. پس از شهادت دوستانش میگفتند، محمدرضا گفته است، «من میدانستم پدر من را نظاره میکند، اما ترسیدم برگردم و با یک نگاه، عاطفه پدر و پسری من را از مسیرم دور کند.» هیچگاه آن لحظه را فراموش نمیکنم.
بیات در خصوص نحوه شهادت فرزند خود بیان کرد: آنها به کمین میخورند. با تعداد کمی از دوستانش، تعداد بسیاری از تکفیریها را نابود میکنند، اما به دلیل اتمام مهمات، به رگبار گلوله بسته میشوند و پیکر مطهرشان سه روز زیر آفتاب میماند. در نهایت نیز آن منطقه در دست تکفیریها باقی مانده و پیکر پسرم برای همیشه در آنجا به یادگار میماند و به آرزوی خود که گمنامی همچون مادرمان حضرت زهرا (س) بود، میرسد.
وی توضیح داد: دوستانش نقل میکردند، «چند روز پیش از شهادت از یکدیگر میخواهند که در حق همدیگر دعا کنند و سپس از آرزوهای خود بگویند. نوبت محمدرضا که میشود، میگوید، دعا میکنم خدا من را پودر کند تا همچون مادرم حضرت زهرا (س) گمنام بشوم.» پسرم به خواسته خود میرسد.
پدر شهید ادامه داد: آخرین مرتبه که محمدرضا به زیارت امام حسین (ع) رفته بود، هنگام بازگشت از سرداب آن حضرت به دوست خود میگوید، «من مزد خود را از اباعبدالله (ع) گرفتم و امسال به خواسته خود میرسم.»
محمدرضا برای احیای دین محمدی رفت
پدر شهید مدافع حرم تصریح کرد: محمدرضا برای احیای دین محمدی رفت. فرزندم رفت تا ثابت کند اکنون که به ندای «هل من ناصر ینصرنی» ولی خود لبیک گفته، اگر در کربلا نیز بود، به ندای ولی خود لبیک میگفت. پیام شهدا همین است. ما مدیون آنها هستیم و باید با پیروی از منش و رفتار شهدا راهشان را ادامه دهیم. برخی طعنه میزنند که فرزندمان برای پول رفت؛ اما غمی نداریم چرا که خدا را داریم که ناظر بر اعمال و نیات ماست. صادقانه میگویم، اگر اجازه دهند حاضر هستم خود و فرزند دیگرم را نیز فدای اهل بیت (ع) کنم.
شهدا بهترین واسطه برقراری ارتباط با اهل بیت (ع) هستند
وی در پایان افزود: افراد بسیاری برای زیارت مزار خالی پسرم به بهشت زهرا (س) میآیند. زمانیکه از آنها میپرسم، «شما که پسر من را نمیشناسید، چه طور برای او بیتابی میکنید؟» پاسخ میدهند، «در خواب محمدرضا را دیدیم و به او متوسل شدیم. سپس مشکلمان حل و گره از کارمان گشوده شده است.» ما نیز هرگاه خواب محمدرضا را میبینیم، لباس نورانی به تن کرده و لبخند میزند. من معتقد هستم بهترین راه برقراری ارتباط با اهل بیت (ع) واسطه قرار دادن شهداست.