سرویس جهان مشرق - «تریتا پارسی» نویسنده، تحلیلگر و فعال ایرانی-سوئدی ساکن آمریکا و بنیانگذار و رئیس «شورای ملی ایرانیان آمریکا» (نایاک) در کتابی تحت عنوان «از دست دادن یک دشمن: اوباما، ایران، و پیروزی دیپلماسی [۱] » جزئیات و تحلیلهای خود درباره روند مذاکرات برای دستیابی به برجام را تشریح کرده است. پارسی که مدرک مطالعات پیشرفته بینالملل خود را زیر نظر «فرانسیس فوکویاما» دریافت کرده، یکی از سرشناسترین مبلغان نزدیکی روابط میان ایران و آمریکا محسوب میشود و میگوید در جریان کامل مذاکرات هستهای بوده و کتابش در حقیقت روایتی از دل مذاکرات و برگرفته از اطلاعات دستاول از مذاکرهکنندگان کشورهای امضاکننده برجام از جمله شخص محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران و «جان کری» همتای آمریکایی وی است.
مشرق قصد دارد طی روزهای آینده، ترجمه بخشهایی منتخب از کتاب «از دست دادن یک دشمن» را خدمت مخاطبان محترم ارائه نماید. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع مخاطبان، نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی از محتوای کتاب مذکور این مجموعه گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این کتاب و نویسنده آن، لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
آنچه در ادامه میآید، بخش دوم از این مجموعه گزارش است. در این بخش، قسمتی از مقدمه کتاب آمده است که به موضوع نقش کانال ارتباطی ظریف-کری در آزادی سریع ملوانهای آمریکایی بازداشتشده در خلیج فارس توسط سپاه پاسداران و ضرورت استفاده واشینگتن از دیپلماسی برای حلوفصل مسائل و برقراری روابط با ایران پرداخته است.
بخش اول این مجموعه گزارش را میتوانید از اینجا بخوانید.
بخش دوم / «مقدمه»
تو قطع کن. نه اول تو قطع کن!
جان کری، وزیر خارجه و «اشتون کارتر» وزیر دفاع، هنگامی که از دستگیری ملوانها مطلع شدند در حال دیدار با همتایان فیلیپینی خود در طبقه هشتم ساختمان وزارت خارجه بودند. کری و کارتر ابتدا در هالهای از ابهام [و با دستپاچگی] کار میکردند: آیا ملوانها در آبهای ایران بودهاند یا آبهای بینالمللی؟ اگر در آبهای ایران بودهاند، چگونه از آنجا سر درآوردهاند؟ آیا ماجرا یک اتفاق بوده یا تلاش عمدی نیروی دریایی سپاه پاسداران برای تخریب توافق هستهای؟ به محض اینکه روشن شد خطا از سوی طرف آمریکایی بوده، دولت اوباما به سرعت در جهت تنشزدایی گام برداشت. چندین آژانس [دولتی] آمریکا موارد پیشین حوادث مربوط به ملوانها را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که حلوفصل این موارد معمولاً به دو تا سه هفته اقدامات دیپلماتیک گسترده نیاز دارد، اگر بیشتر طول نکشد. اگر این حادثه همین دو سال قبل اتفاق افتاده بود، دیپلماتهای آمریکایی الآن داشتند برای پیدا کردن یک طرح [به منظور حل مسئله] تقلا میکردند. اما الآن به لطف روابط قوی کری و ظریف در اثر مذاکرات هستهای، واشینگتن پیشاپیش چنین طرحی را داشت: گفتوگوی مستقیم با ایرانیها برای حلوفصل موضوع. کری به من توضیح داد: «سه سال پیش، [اگر این اتفاق رخ میداد] ما نمیدانستیم با چه کسی باید تماس بگیریم.»
ظریف پای تلفن منتظر بود، چون او و کری قرار بود ساعت ۹:۳۰ شب (به وقت ظریف)، ۱ بعد از ظهر (به وقت منطقه زمانی شرقی).» کری [تماس گرفت و] پرسید: «ماجرا را میدانی؟» ظریف پاسخ داد: «اگر تو زنگ نزده بودی، خودم زنگ میزدم.» کری توضیح داد که ملوانها از بحرین به سوی کویت میرفتهاند، اما به دلیل مشکلات مکانیکی از مسیر خارج شدهاند. آنها قصد نقض قلمرو مستقل ایران را نداشتهاند. وزیر خارجه آمریکا به ظریف تأکید کرد که اولویت اصلی آمریکا آزادی و سلامت ملوانهاست. وی چندین بار برای وزیر خارجه ایران تکرار کرد که اگر این مسئله به سرعت حل شود، «میتواند یک وضعیت بسیار پیچیده را تبدیل به داستانی کند که به نوعی برای هر دوی ما مثبت باشد و توانایی حل مشکلات در یک بحران را نشان دهد.» با این حال، اگر مسئله به سرعت حل نمیشد، این اتفاق ممکن بود همه چیز را خراب کند؛ از مبادله زندانیان گرفته تا روز اجرا [ی برجام]، و هرگونه منافع غیرهستهای بالقوهای که میتوانست در نتیجه توافق هستهای به دست بیاید.
در همینباره بخوانید:
›› ترامپ به جای تقابل با ایران با روحانی و اصلاحطلبان تعامل کند
ظریف پاسخ داد: «من میدانم اگر این مسئله حل نشود چه اتفاقی خواهد افتاد. نیازی نیست من را تهدید کنی. شما مرتکب اشتباه بزرگی شدهاید. بنابراین من فکر میکنم آنچه اکنون باید انجام بدهید این است که بگویید: اشتباه کردیم؛ متأسفیم.» منظور کری این بود که «نگذار این اتفاق، توافق هستهای را از بین ببرد.» از آنطرف، استدلال ظریف این بود: «ملوانها به درد ما نمیخورند [و نمیخواهیم آنها را بازداشت کنیم]، بنابراین با تهدید کردن، ما را مجبور نکنید آنها را نگه داریم.» تصمیم گرفتند طی یک ساعت آینده دوباره با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. ظریف با افرادی درون نظام ایران تماس گرفت تا آزادی ملوانها را تأمین کند [۲] ؛ کری هم تضمین کرد که پیام و لحن آمریکا وضعیت را بدتر نکند. پنتاگون به سرعت تأیید کرد که ملوانها در آبهای ایران بودهاند و به خوبی هم داشت با آنها رفتار میشد [۳] . یک مقام پنتاگون به رسانهها گفت: «[رفتار ایرانیها درباره] این مسئله به نوعی بسیار حرفهای بوده است.» نکته قابلتوجه اینجا بود که طرف آمریکایی به مقصر بودن خود اذعان کرد [۴] و از به کار بردن ادبیاتی که امکان داشته باشد تهدیدآمیز تلقی شود، خودداری نمود. واضح بود که با دل و جان به توصیه ظریف گوش دادهاند.
عکسی که ظریف برای جان کری ایمیل کرد
یک ساعت بعد دو وزیر خارجه با هم صحبت کردند و ظریف درباره وضعیت ملوانها به کری گزارش داد. وی گفت در ایران الآن شب است و بهتر است که ملوانها با طلوع آفتاب آزاد شوند. ظریف همانطور که با کری صحبت میکرد، از تلفن دیگرش شنید فرماندهان سپاه پاسداران گزارش دادهاند که کشتیها و هلیکوپترهای نیروی دریایی آمریکا دارند به جزیرهای نزدیک میشوند که ایران ملوانها را به آن برده است. اگر آنها حریم هوایی ایران را نقض میکردند، اوضاع میتوانست خیلی زشت [و خراب] شود. ظریف با لحنی که اضطراری بودن مسئله را نشان میداد به کری گفت: «لطف کن به نیروی دریاییتان بگو [به جزیره «فارسی»] نزدیک نشوند. ما به دنبال یک تقابل نظامی نیستیم. اما اگر هواپیماهایتان نزدیک بیایند، مشکلات جدیای پیش خواهد آمد.» کری بلافاصله تلفن را قطع کرد و با ژنرال «جوزف دانفورد» رئیس ستاد مشترک ارتش تماس گرفت تا از او بخواهد عقبنشینی کنند. وزیر خارجه آمریکا به ژنرال دانفورد گفت: «ما داریم ریسک افزایش احتمالی تنش [و آغاز درگیری نظامی] را ایجاد میکنیم. ایرانیها نشانههای مثبتی به ما دادهاند مبنی بر اینکه نیروهایمان را آزاد خواهند کرد، بنابراین بهتر است فعلاً هلیکوپترها را عقب بکشیم و ببینیم این [حرفشان] واقعیت دارد یا نه.» دانفورد موافقت کرد و به این ترتیب از یک درگیری خطرناک اجتناب شد. ظریف برای اثبات اینکه ملوانها در سلامت هستند، بعداً تصویری از آنها را از اکانت جیمیل خود به ایمیل وزارت خارجه کری فرستاد [۵] .
این کار برای ظریف یک عملیات کنترل [و کاهش] آسیب در دو جبهه بود. اولاً باید مطمئن میشد که آمریکا هیچ بیانیه تهدیدآمیزی صادر یا [رئیسجمهور این کشور] این مسئله را در سخنرانی وضعیت کشور خود به گونهای مطرح نمیکند که آزادی ملوانها را به یک معضل سیاسی در ایران تبدیل نماید. دوماً باید مطمئن میشد که بازیگران دیگر در نظام ایران ملوانها را به شهر بندری بوشهر نمیبرند، چون این امر سبب میشد «همه جور گرایشهای سیاسی [و بازیگران با منافع متفاوت] پیدا شوند» و ماجرا را از یک موضوع نظامی به یک مسئله سیاسی تبدیل کنند [۶] .
ظریف و کری آن روز پنج بار با یکدیگر صحبت کردند. واضح بود که ایرانیها دارند همکاری میکنند و کانالهای ارتباطی، باز و مؤثر هستند. پرزیدنت اوباما هیچ لزومی ندید که این موضوع را در سخنرانی خود مطرح کند، با وجود آنکه این خبر پیشاپیش منتشر شده بود. در مقابل، منتقدان اوباما «عجولانه اعلام کردند که این آغاز یک بحران گروگانگیری دیگر [اشاره به تسخیر سفارت آمریکا در تهران پس از انقلاب اسلامی] است [۷] » و به این ترتیب او را ضعیف، ناقاطع و نادان به تصویر کشیدند، در حالی که علناً ورود ملوانها به آبهای ایران را نادیده میگرفتند. یک مقام کاخ سفید در اینباره توضیح داد: «وقتی دارید گفتوگوی فعالانهای را به صورت دیپلماتیک [و در پشت پرده با یک کشور دیگر] انجام میدهید، [در ملأ عام] در اینباره صحبت نخواهید کرد.»
بهرغم انتقادها، ملوانهای آمریکایی تنها شانزده ساعت پس از بازداشت، آزاد شدند. بحرانی که میتوانست همه چیز، از توافق هستهای تا تبادل زندانیان را به خطر بیندازد، به لطف امکان تازهای که ایران و آمریکا به دست آورده بودند، یعنی گفتوگوی مستقیم با یکدیگر، در کمتر از یک روز حلوفصل شد. اگر این حادثه همین چند سال قبل اتفاق افتاده بود، آمریکاییها نمیدانستند چه کار باید بکنند. کری در [مراسم اندیشکده «مؤسسه اسپن» تحت عنوان] «جشنواره ایدههای اسپن» گفت: «باید با سوئیس تماس میگرفتیم. یا به کشور دیگری زنگ میزدیم و میگفتیم: «میتوانید به ما کمک کنید؟» وقتی زمان به اندازه کافی [از دستگیری آنها] میگذشت، و میزان خصومتها به اندازه کافی میرسید، احتمالاً ملوانها گروگان گرفته میشدند و معضل دیگری به وجود میآمد. اما من در عرض ۳۰ دقیقه پشت تلفن داشتم با همتای خودم [ظریف] صحبت میکردم؛ و در عرض یک ساعت و نیم، به توافق رسیدیم [۸] .» و اگر زمانی که دو طرف به توافق رسیدند، در ایران هوا تاریک نشده بود، ملوانها حتی زودتر هم آزاد میشدند. ظریف یادآوری میکند: «اگر به شب نخورده بودیم، مسئله در کمتر (از شانزده ساعت) هم حلوفصل میشد، چون هیچ دلیلی نداشت ملوانها را نگه داریم [۹] .»
هدف اوباما در برجام؛ آشتی «شیطان بزرگ» با «بزرگترین حامی تروریسم»؟
اتفاق شگفتانگیزی رخ داده بود. «شیطان بزرگ» و «بزرگترین حامی تروریسم در جهان» دیگر مانند دشمنان قسمخورده عمل نمیکردند. قبلاً حتی روزنههای کوچک برای تنشزدایی نیز توسط عناصر جنگطلب در ایران یا آمریکا تخریب میشد. کفه قدرت داخلی در پایتختهای هر دو کشور به سود افرادی سنگینی میکرد که به خصومت معتاد بودند. الآن جنگطلبها حتی از یک بحران هم نمیتوانستند بهره ببرند [چه برسد به اینکه بتوانند فرصتهای تنشزدایی را بسوزانند]. اگرچه تهران و واشینگتن علاقه واضحی به پیشرفت مذاکرات هستهای و تبادل زندانیان داشتند، اما اینکه جنگطلبها در ایران قدرت آن را نداشتند که چوب لای چرخ دیپلماسی بگذارند وعده برقراری روابط جدیدی را میداد که میتوانست در نتیجه توافق هستهای به وجود بیاید. یکی از مقامات کاخ سفید به من گفت: «ممکن بود افرادی در نظام ایران باشند که بگویند: این موضوع [دستگیری ملوانها] برای ما یک برگ چانهزنی است؛ باید تلاش کنیم مذاکرات را دوباره آغاز کنیم و در ازا [ی آزادی ملوانها] چیزی بگیریم.» در نهایت، ایرانیها حتی امتیاز اضافی هم از طرف آمریکایی درخواست نکردند.
اگرچه توافق هستهای هرگز به عنوان ابزار برقراری روابط جدید با ایران یا تغییر سیاستهای دیگر [غیرهستهای] تهران به افکار عمومی در آمریکا معرفی نشد، اما اوباما و تیم او بهوضوح امیدوار بودند که توافق هستهای راه را برای بهبود روابط باز کند [۱۰] [جزئیات بیشتر]. یک مقام سابق شورای امنیت ملی آمریکا در مورد چشمانداز گستردهتر این توافق گفت: «موضوع بررسی یک رابطه متفاوت با ایران طی پانزده سال آینده، موضوع جذابی بود.» حادثه ملوانها اولین نشانهای بود که نشان میداد نکتهای مهم در روابط آمریکا و ایران تغییر کرده است. این روابط به بلوغ رسیده بودند. اندکی اعتماد ایجاد شده بود. یکی از مقامات ارشد کاخ سفید به من گفت: «این روابط اکنون قویتر و کمتر شکننده هستند.» توافق هستهای به کاهش سطح درگیریها و ساختارمند کردن روابط کمک کرده است.» رئیسجمهور آمریکا نیز از برقراری ارتباط میان دیپلماسی هستهایش و آزادی ملوانها و زندانیان آمریکایی در ایران ابایی نداشت:
به مدت چندین دهه، اختلافات ما با ایران بدان معنا بود که دولتهای ما تقریباً هرگز با یکدیگر صحبت نمیکردند. در نهایت، این رویکرد منافع آمریکا را پیش نبرد. در طول این سالها بود که ایران به توانایی ساخت سلاح هستهای نزدیک و نزدیکتر شد. اما از پرزیدنت «فرانکلین روزولت» گرفته تا پرزیدنت «جان اف. کندی» و پرزیدنت «رونالد ریگان»، آمریکا هرگز از پیگیری دیپلماسی با دشمنانش هراسی نداشته است. و من هم وقتی رئیسجمهور شدم، به این نتیجه رسیدم که یک آمریکای قدرتمند و بااعتمادبهنقس میتواند امنیت ملی خود را از طریق برقراری رابطه مستقیم با دولت ایران پیش ببرد... من همچنین میخواهم اشاره کنم که به موجب همکاری با ایران روی موضوع توافق هستهای، ما بهتر توانستیم مسائل دیگر را هم حل کنیم. هنگامی که ملوانهای ما در خلیج فارس به طور تصادفی وارد آبهای ایران شدند، این اتفاق ممکن بود جرقه یک حادثه مهم بینالمللی را بزند [۱۱] .
در همینباره بخوانید:
›› هدف اوباما از توافق هستهای «تغییر صلحآمیز رژیم» در ایران بود
›› اتاق جنگ آمریکا علیه ایران کجاست و در رأس آنچه کسانی هستند؟
تندروها البته همچنان [برای سنگاندازی در مسیر حلوفصل مسئله ملوانها] مبارزه میکردند، اما این افراد نتوانستند روند آزادی ملوانها را با موفقیت تخریب کنند، بلکه صرفاً چند امتیاز تحقیرآمیز پروپاگاندایی دشت کردند. به عنوان مثال، پس از علنی شدن فیلم بازداشت ملوانها، سپاه پاسداران این صحنهها را در یک رژه بازآفرینی نمود و آمریکا را عصبانی کرد. نیروی دریایی آمریکا از مجموعه این اتفاقات عمیقاً خجالتزده شده بود و بعدها شش نفر از ملوانها به خاطر ایجاد این حادثه توبیخ و مجازات شدند. طبق نتایج تحقیق انجامشده توسط نیروی دریایی، ملوانها تقریباً همه اشتباهات ممکن را مرتکب شده بودند. یک مقام پنتاگون [با اشاره به فیلم طنز «سه کلهپوک»] اعتراف کرد: «این موضوع، از ابتدا تا انتهایش مانند یک فیلم «سه کلهپوک» بود [۱۲] .»
با این حال، حلوفصل سریع بحران از انتظارات هر کسی فراتر بود. هیچکس نمیتوانست بگوید آمریکا دوست جدیدی در [و به نام] ایران پیدا کرده است، زیرا تنش در بسیاری از حوزهها هنوز هم باقی بود. اما آیا آمریکا داشت کمکم یک دشمن را از دست میداد؟
تحریمها ثابت کرد تحریم ایران بیفایده است
در دوره آخر ریاستجمهوری اوباما، دیپلماسی میان آمریکا و ایران به سطوح بیسابقهای رسید، و بهرغم همه مشکلات، [توافق و] سازشی در مورد مسئله هستهای شکل گرفت. هم دیپلماسیای که منجر به توافق شد و هم خود توافق مانند یک سیلی به صورت تفکرات متعارف در غرب بود. طبق این تفکرات، ایران بازیگری غیرمنطقی، قسمخورده به نابودی اسرائیل و دستیابی به سلاحهای هستهای، و از نظر ایدئولوژیک و ژئوپلتیک آنچنان با آمریکا مخالف بود که تلاش برای مذاکره با این کشور معنا نداشت. بهعکس آمریکا با کمک متحدانش در ۱+۵ طی بیست ماه مذاکره به توافقی تاریخی دست پیدا کرد که همزمان از دو فاجعه بالقوه جلوگیری مینمود: جنگ با ایران یا دستیابی تهران به گزینه سلاحهای هستهای.
در همینباره بخوانید:
با این وجود، نگاه به این مذاکرات و توافقی که در پی آنها به دست آمد به عنوان یک مسئله صرفاً هستهای، غلط است. اساساً مذاکرات و توافق هستهای، فصل آخر در نبردی ۳۵ ساله بر سر نظم ژئوپلتیک در منطقه به طور کلی و جایگاه ایران در این نظم به طور خاص بود. پس از چندین دهه مهار ایران، آمریکا و غرب با واقعیت ایران به عنوان یک قدرت منطقهای کنار آمده بودند. دلیل اصلی مخالفت عربستان و اسرائیل با توافق هستهای نیز همین بود: این توافق، آغازی بود بر پایان تلاشهای آمریکا برای حفظ نظم منطقهایِ مبتنی بر حذف ایران از یک سو و تقویت اسرائیل و عربستان از سوی دیگر. هرچه بود، فشار و مهار، سیاستها و رفتار ایران را در جهت مدنظر [آمریکا و غرب] تغییر نداده بود. بهعکس طی این مدت ایران قدرتمندتر شده بود، برنامه هستهایش گسترش یافته بود، و این کشور بیش از پیش توانایی به چالش کشیدن منافع غرب را پیدا کرده بود.
در نهایت، آمریکا سیاست ایران خود را به دو دلیل تغییر داد. اولاً روندی کاهش اهمیت استراتژیک خاورمیانه آغاز شده بود و به موجب آن، آمریکا اکنون پایش در این منطقه گیر بود در حالی که در منطقهای که اهمیت ژئوپلتیک بیشتری داشت، یعنی شرق آسیا، جای پای خود را محکم نکرده بود. دوماً سیاست مهار (و زیرمجموعه هستهای آن یعنی تحریم تهران) آمریکا و ایران را به آستانه جنگ رسانده بود. اگر اختلافات هستهای منجر به یک درگیری نظامی میشد، توانایی آمریکا برای تمرکز روی شرق به شکل تعیینکنندهای کاهش پیدا میکرد. به خاطر اولویتهای ژئوپلتیک جهانی آمریکا بود که باید یک راهحل مسالمتآمیز برای معمای ایران پیدا میشد.
با این وجود، آمریکا نمیتوانست به یک [قول خشک و خالی و] عمل انجامشده هستهای توسط ایران رضایت بدهد. این مسئله باید به گونهای حل میشد که مسیرهای ایران به سوی بمب مسدود شود؛ در غیر این صورت ریسک جنگ به سرعت دوباره به وجود میآمد و اهداف ژئوپلتیک بزرگتر آمریکا را به خطر میانداخت. اوباما از طریق مذاکرات مخفیانه در عمان، ایرانیها را با طرح پیشنهاد پذیرش غنیسازی اورانیوم در خاک ایران در ازای وضع محدودیت و بازرسیهای عمیق بر برنامه هستهای این کشور به طمع انداخت. اکنون که خط قرمز ایران [یعنی ادامه غنیسازی] پذیرفته شده بود، تهران بالأخره انعطافپذیری نشان داد و با محدودیتهایی در برنامه هستهای خود موافقت کرد که قبلاً آنها را رد کرده بود. به این ترتیب ایران و آمریکا موفق شدند از دل خصومتها مسیری به سوی صلح ترسیم کنند. سؤالی که [سال ۲۰۱۷ که این کتاب منتشر میشود] هنوز مطرح است تنها این نیست که آیا توافق هستهای ادامه پیدا خواهد کرد یا نه، بلکه این است که آیا این توافق راه را برای رسیدن به روزنهای بزرگتر [به سوی صلح] میان آمریکا و ایران فراهم خواهد کرد یا خیر. به عبارت دیگر، آیا توافق هستهای آمریکا را قادر خواهد ساخت تا ایران را به عنوان یک دشمن از دست بدهد و رابطهای جدید را [با تهران] آغاز کند؟
در همینباره بخوانید:
›› پادشاه عمان میانجی مذاکره مخفی با ایران / ماجرای ملاقات با منوچهر متکی در پارکینگ سالن رقص
من معتقدم ضرورت دارد که بدانیم دیپلماسی با ایران چگونه و چرا موفق شد. توانایی آمریکا برای استفاده از الگوی توافق ایران برای حل اختلافات آینده، ایجاب میکند درک دقیقی از چگونگی به دست آمدن این توافق داشته باشیم؛ از عوامل ژئوپلتیک گرفته تا تاکتیکهای مذاکره. واقعیت این است که در دنیای امروز که به طور فزایندهای پرتنش است، بحثها در محافل سیاست خارجی آمریکا تا سالهای سال شامل تنظیم فشار و انگیزه [همان چماق و هویج] خواهد بود. من [در این کتاب] تفکر متعارف در واشینگتن مبنی بر تمایل به تحریم و فشار را به چالش میکشم و نشان میدهم که رژیم تحریمهایی که علیه ایران اِعمال شد در نهایت تنها ثابت کرد که تحریم کاری از پیش نمیبرد. تحریمها به جای آنکه دو طرف را به یک توافق نزدیکتر کند، آنها را به جنگ نزدیکتر کرد. نهایتاً پذیرش خط قرمز ایران (یعنی غنیسازی در خاک این کشور) بود که باعث شد موضع ایران ملایمتر شود و به تبع آن توافق امکانپذیر گردد. بدون این تغییر مهم [و کوتاه آمدن واشینگتن]، چهبسا آمریکا همین الآن در حال جنگ با ایران میبود.
در همینباره بخوانید:
›› نه فشار و تحریم جواب میدهد، نه جنگ نظامی / ترامپ باید با برجام به جنگ جمهوری اسلامی برود
آنچه خواندید، بخش دوم از یک مجموعه گزارش بود. بخش اول را میتوانید از اینجا بخوانید. بخشهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهد شد.
همچنین برای خواندن ترجمههای دیگر مشرق از منتخب کتابهایی مانند «انتخابهای سخت» نوشته «هیلاری کلینتون» و «آتش و خشم» نوشته «مایکل وولف» میتوانید به کتابخانه مشرق مراجعه کنید.