سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
«کیم» فهمید برخی هنوز نفهمیدهاند!
جعفر بلوری در کیهان نوشت:
دور دوم مذاکرات «دونالد ترامپ» و «کیم جونگ اون» پنجشنبه گذشته گویا، با حالت «قهر» از سوی طرفین تمام شده است. روایتهایی متفاوت و بعضاً متناقضی از آنچه بین رهبران این دو کشور اتمی گذشته، منتشر میشود که قضاوت دقیق بر روی این مذاکره را کمی سخت میکند؛ اما آنچه مسلم است اینکه، این نشست شکست خورده و نتایج آن با آنچه احتمالاً تصور میشد، فاصله زیادی داشته است. اما چرا این مذاکرات شکست خورد؟ آیا میتوان امیدوار بود این مذاکرات در آینده به نتیجه برسد؟ در این وجیزه تلاش میکنیم، ضمن یافتن پاسخهای این دو سؤال، یک نکته مهم! را هم یادآوری کنیم.
۱- هیچکس نمیتواند منکر این حقیقت شود که، نزدیکترین تجربه مشابه برای «کیمِ» جوان در این دور از مذاکرات هستهای، مذاکرات ایران و ۱+۵ (برجام) بود. مذاکراتی که قاضی آن یعنی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ۱۴ بار اجرای کامل و حتی بیش از میزان تعهدات از سوی ایران را تایید کرده اما ترامپ، مثل آب خوردن از آن خارج شد و نشان داد، اصلاً قابل اعتماد نیست. طبق گزارشهای پراکندهای که از گفتوگوهای این دو منتشر شده، آمریکا خواستار برچیده شدن تمام برنامه هستهای کره شمالی شده آن هم، در برابر لغو برخی تحریمها و در مقابل، کره شمالی نیز خواستار لغو تمام تحریمها شده، مجادلهای بینشان روی داده و با حالت قهر ضمن لغو برنامه ناهار، مذاکرات نیمهتمام مانده است. اینکه مذاکره کردن اصولی دارد و طرفین مذاکره باید به صورت مرحله مرحله امتیاز بدهند و بگیرند تا به نتیجه برسند درست، اما شکست این مذاکره، قطعاً تحت تاثیر بیاعتمادی کره به آمریکاییها صورت گرفته است.
آیا اگر آمریکا زیر تعهداتش مقابل ایران نزده و از آن خارج نشده بود (سوای از اینکه برجام چگونه توافقی است)، احتمال اینکه این مذاکره، تا آخر ادامه پیدا میکرد و اینگونه شکست نمیخورد، بالاتر نمیرفت؟ چرا کیم جونگ اون باید در برابر تنها عامل بازدارندهاش در مقابل کشوری که مثل آب خوردن زیر تعهداتش میزند، ریسک کند. رهبر کره شمالی با وجود جوانی، تجربه برجام، توافق آب و هوایی پاریس، پیمان تجاری شراکت فرا آتلانتیک (تی پی پی)، پیمان موشکی ۱۹۸۷ با روسیه، توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا) و… را که آمریکا به بهانههای مختلف طی یکی دو سال گذشته از آنها خارج شده است را میبیند، بنابراین چرا باید به این کشور بدعهد اعتماد کند و تمام تاسیسات هستهایاش را نابود کند؟ تاریخ آمریکا پر است از این خیانتها و بدعهدیها، کاش مذاکرهکنندگان ما هم این خیانتها را میدیدند تا امروز برای توجیه خسارت برجام، مجبور نمیشدند آسمان ریسمان ببافند و برایش دستاورد بتراشند. دستاوردهای رنگارنگی که همه چیز در آن هست الا، آنچه باید باشد یعنی رفع تحریمها و گشایش اقتصادی. عجیب اینکه، عدهای به رغم اذعان به غیر قابل اعتماد بودن آمریکا باز میگویند، برویم و با این کشور دوباره مذاکره کنیم!
۲- یکی دیگر از دلایل شکست این مذاکرات میتواند نحوه انجام گرفتن آن باشد. ترامپ که بنابر اعلام مقامات استعفا داده کاخ سفید، حوصله گوش دادن به حرفهای مشاورانش را هم ندارد، در آستانه شروع این مذاکرات، ضمن تعریف و تمجید ناشیانه از «کیم جونگ اون» تلاش کرده بود رهبر کره شمالی را به اصطلاح «خام» کند، آنجا که گفت، «رئیسکیم رهبر بزرگی است» و «ظرفیتهای عظیمی در حوزه اقتصاد» در این کشور میبیند. این نوع مذاکره شاید هنگام امضای یک قرارداد تجاری بین مدیران دو شرکت «جواب» دهد اما طبیعتاً، در مذاکراتی در این سطح، جوابگو نیست. همان طور که فارین پالیسی پیشبینی کرده بود، ترامپ نتوانست با این نوع دیالوگ «رئیس کیم»! را شکست دهد.
۳- شاید با کمی اغماض بتوان گفت، روحیه خاص ترامپ هم به اندازه خود، در روشن شدن فوری تکلیف دور دوم مذاکرات آمریکا و کره شمالی نقش داشت. ترامپ، مکار و دروغگو هست اما نه به اندازه اوباما. رئیسجمهور آمریکا نشان داده مثل دولتمردان سابق کشورش، آدم زیاد پیچیدهای نیست. شاید همین روحیه باعث شد وی مثل اوباما نتواند اهداف پلیدش را پنهان کند و در همان ساعات نخست مذاکره، مثلاً اعلام نکند «اگر تاسیسات هستهایتان را برچینید، تمام تحریمها را بر میچینیم.» ترامپ در آستانه مذاکرات با چربزبانی، تعریف و تمجید از کیم و نشان دادن در باغ سبز به کره شمالی نشان داد آدم حیلهگری است اما، نه به اندازه اوباما و تیمش.
۴- برای حل بحران ۶ دههای شبه جزیره کره، نقش چین و روسیه را نباید کوچک دید. این دو کشور، اصلیترین حامیان کره شمالیاند و شاید بدون حمایتهای آنها، پیونگ یانگ نتواند تحریمهای وحشیانه غرب را دور بزند. بنابراین امکان ندارد پیونگ یانگ، در مذاکره با آمریکا، با مسکو و پکن هماهنگ و همراه نبوده باشد. اگر «ناتو» یکی از ابزارهای آمریکا برای مهار روسیه است، چرا نگوییم کره شمالی یکی از ابزارهای این بلوک برای مهار آمریکا است؟! این را گفتیم تا نتیجه بگیریم، بحران کره شمالی صرفاً با مذاکره دو طرف مناقشه (واشنگتن و پیونگ یانگ) حل نخواهد شد. این میدان، بازیگران زیادی دارد که هر یک به اندازه خود در حل این بحران میتوانند نقش داشته باشند.
بر این باوریم که، بحران کره به این سادگیها حل نمیشود. برای درک چرایی این ادعا کافی است یادآوری کنیم که، یکی از درخواستهای اصلی «کیم جونگ اون» از «ترامپ» در این مذاکره، اعلام آتشبس رسمی بین دو کره بود که با مخالفت سخت ترامپ مواجه شده است. دو کشور کره شمالی و کره جنوبی میخواهند آتشبس کنند، آمریکا به سختی با آن مخالفت میکند. این، چه معنایی دارد؟ آیا به این معنا نیست که، منافع آمریکا در بحرانی بودن روابط دو کره است؟! آمریکا زمانی حاضر خواهد شد دو کره آشتی کنند که از قِبَل این آشتی، منافعی بیش از زمان بحران به دست آورد. یک دلیل دیگر برای سخت دیدن حل بحران کره، به وضعیت داخلی دو کشور آمریکا و کره شمالی باز میگردد. وضعیت آمریکا را در همان بند اول تشریح کردیم. آمریکاییها قابل اعتماد نیستند. کره شمالی نیز حیات خود را به توانایی بالای نظامیاش گره زده است.
آنچه تا کنون مانع از حمله آمریکا و متحدانش به کره شمالی شده است، نه نگرانی از جان مردم این کشور و مسائل حقوق بشری که، وحشت از قدرت بالای نظامی آن بوده است. بنابراین باور کردن اینکه پیونگ یانگ، قویترین ابزار بازدارندگیاش را در برابر کشوری با مختصات آمریکا و رئیسجمهوری با مختصات ترامپ کنار بگذارد، بسیار سخت است.
اما آن نکته مهم. چند روز قبل از این مذاکرات، وقتی خبرنگار سیبیاس از پمپئو، وزیر خارجه آمریکا پرسید، چرا برای مذاکره با کره شمالی هیچ پیششرطی نگذاشتید اما وقتی پیشنهاد مذاکره با ایران را مطرح کردید، ۱۲ پیششرط برای آن گذاشتید؟ (نقل به مضمون) پاسخ پمپئو قابل تامل بود: «برای اینکه شرایط کره شمالی با ایران متفاوت است. آنها دارای بمب اتم و موشکهایی هستند که میتواند تا خاک آمریکا برسد.»
امروز بر دنیای سیاست، قانون جنگل حاکم است. در دنیای «سیاست منهای اخلاق»، این اقتدار افزودن بر مولفههای قدرت است که کار را جلو میبرد نه لبخند زدن و اعتماد کردن و دادن مولفههای قدرت. وقتی «اخلاق» را از سیاست حذف میکنند، اعتماد کردن به حریف مضحک میشود و اعتمادکننده «سادهلوح». سادهلوحتر از همه اما کسانی هستند که با وجود چند بار گزیده شدن هنوز، تصور میکنند با دادن مولفههای قدرت است که میتوان کشورداری کرد! پاسخ پمپئو به خبرنگار سیبیاس یعنی، در مذاکره هم اقتدار است که جواب میدهد.
مصلحت عبور از فراز تاریخی
علیرضا رحیمی عضو هیأت رئیسه مجلس در ایران نوشت:
مجمع تشخیص مصلحت نظام در شرایطی در معرض رسیدگی به لوایح پالرمو و CFT قرار گرفته که قبلاً طوفان چنین امتحانی از مجلس عبور کرده و با تصویب همین لوایح در بهارستان یک گام در حوزه قانونگذاری برداشته شد. فشارهایی که بر مجلس و نمایندگان وارد شد تا این لوایح به تصویب نرسد، در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم در حال تکرار است و این بار طیف مخالفان فضاسازیها برای رد این لوایح را تا خود اعضای مجمع هم کشاندهاند و برخی از اعضا نیز بیانیهها و استدلالهای مخالفان را تکرار میکنند. تصویب یا رد این لوایح در مجمع تشخیص مصلحت نظام منجر به قهرمانسازی از مجمع و یا اعضای آن نخواهد شد، اما سرنوشت کشور را به غایت در حوزههای اقتصادی و سیاست خارجی متأثر خواهد کرد.
با درک واقعبینانه از شرایط بینالمللی و نیز شرایط اقتصادی و معیشتی در کشور و همچنین ضرورت اصلاح ساختاری نظام بانکی با هدف ارتقا به شاخصهای بینالمللی در حوزه بانکداری، تصویب این لوایح ضرورت بیشتری یافته و امکان تعامل سازنده با جهان خصوصاً در شرایط فعلی برجام را فراهم خواهد کرد. اگر چه جمهوری اسلامی ایران بارها مواضع خود را درخصوص محور مقاومت و نیز سیاستهای منطقهای خود بیان داشته و در عمل نیز دیپلماسی و نیز اقدامات میدانیاش مبتنی بر تقویت صلح و امنیت منطقه بوده است، اما الحاق به کنوانسیونهایی که ضرورت جامعه بینالمللی شده است، پیامهای متضادی را با اقدامات امنیتساز جمهوری اسلامی در مقابل تروریسم منطقهای به سطوح مختلف بینالمللی مخابره خواهد کرد. بخش مؤثری از مخالفان تصویب لوایح چهارگانه از اول نیز در یک اقدام ناشیانه سطح مخالفتها را به کف خیابان کشاندند و مباحث کارشناسی موافقان را با همه استحکام آن به محاق بردند تا کمتر شنیده شوند. اگر چه صدای مخالفان در مقاطعی بلندتر از استدلالهای موافقان در رسانه ملی و تریبونهای ملی فراگیر شد، اما تصویب لوایح در مجلس نشان داد که مراکز مهم تصمیمگیری چون مجلس، شورای نگهبان و مجمع نباید متأثر از تصمیمگیریهای هیجانی سرنوشت کشور و واقعیتهای جهانی را نادیده گرفته و سمت و سوی هیجانی به تصمیمات خود بدهند.
صرف نظر از هیاهوهای مخالفان، سیاسی کردن این لوایح نه تنها به مصلحت کشور نبوده بلکه نگرانیهای فزاینده کشور را درخصوص وضعیت اقتصادی و مناسبات خارجی دامن میزند. در این برهه مهم که مقامات ارشد کشورهایی نظیر چین، روسیه، هند، ژاپن و… در دیدارهای رسمی خود با مقامات کشورمان تعاملات آتی خود را با ایران در حوزههای تجاری، اقتصادی و سرمایهگذاری مبتنی بر تصویب این کنوانسیونها بیان میدارند، چنین ظرفیتی را بیشتر برای تقویت مناسبات خود با ایران و پرهیز از ریسک تسری تحریمها به حوزههای ملی خود ارزیابی میکنند. مجمع تشخیص مصلحت نظام با انباشتی از تجربیات و دانش اعضای خود و نیز انبوهی از استدلالهای کارشناسی موافقان و مخالفان اکنون در مقام و موقعیتی از نظر تصمیمگیری قرار دارد که کشور را از این فراز تاریخی عبور داده و با تصویب این لوایح تلاشهای ارزنده دولت، مجلس و سایر ارکان نظام را برای تعامل سازنده با جهان و تقویت مناسبات اقتصادی کشور مخدوش و بی اثرتر نسازند. تصویب این لوایح توسط مجمع، ارزش افزودهای در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد برای ایران ایجاد خواهد کرد.
تردیدها درباره تصمیم سرنوشت ساز معیشتی
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
مجلس امروز بررسی لایحه بودجه ۹۸ را با تصمیم گیری درباره نحوه اختصاص یارانه ارزی به اتمام خواهد رساند. تصمیمی که به دلیل حساسیت فراوان آن، مجدد از سوی رئیس مجلس به کمیسیون تلفیق بازگردانده شد تا با مصوبه این کمیسیون و طرح آن در جلسه علنی امروز مجلس، تکلیف اختصاص ارز برای کالاهای اساسی مشخص شود. دولت در لایحه بودجه، تداوم روند فعلی در اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی برای واردات کالاهای اساسی را پیش بینی کرده است و در مقابل، برخی نمایندگان مجلس معتقدند که اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی به شکل فعلی، در عمل تاثیری نداشته و شاهد مثال تورم نقطه به نقطه خوراکی هاست که حتی رکورد تورم نقطه به نقطه سال ۹۱ را نیز شکسته و از ۶۰ درصد فراتر رفته است. این در حالی است که اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی به واردات کالاهای اساسی با هدف مهار تورم بود ولی عملاً تورم کالاهای اساسی حتی بیشتر از دیگر کالاها بوده است. در این میان طرح برخی نمایندگان، حذف اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی و تامین ارز کالاهای اساسی با نرخ سامانه نیما (هم اکنون حدود ۸۷۰۰ تومان) و اختصاص مابه التفاوت این یارانه به مردم است. البته در این طرح مابه التفاوت نه به شکل نقدی، بلکه در قالب کارت اعتباری برای سبدی از کالاها به افراد نیازمند اختصاص می یابد و امکان هدررفت آن وجود ندارد.
معضل دیگر ارز ۴۲۰۰ تومانی، تداوم قاچاق کالاست. واردات کالا با نرخ ارز ارزان، در شرایطی که نرخ ارز بازار آزاد سه برابر این رقم است، موجب می شود تا خریداران کالاها به ویژه در مناطق ارزی هر تلاشی را برای فروختن این کالا در آن سوی مرزها به خرج دهند که نمونه اسفبار این اتفاق در زمینه گوشت مشهود است.
نگاهی به تبعات ارز ۴۲۰۰ تومانی، نظرات کارشناسی را به سمت تغییر در روش فعلی و دفاع از روش پیشنهادی برخی نمایندگان می برد اما ایده حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی و اختصاص مابه التفاوت ارزی به مردم در عمل با پیچیدگی ها و نگرانی هایی همراه است که اگر برای آن تدبیری اندیشیده نشود، نمی توان به سراغ تغییر در یارانه ارزی رفت. این پیچیدگی ها و نگرانی ها عبارتند از:
۱- اگرچه آمارها نشان می دهد که کالاهای اساسی در عمل براساس ارز بازار آزاد و نیمایی قیمت گذاری شده و از این جهت سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی ناکارآمد بوده است اما حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی برای کالاهای اساسی، اثر روانی بر بازار می گذارد. آن هم در شرایطی که بازار کالاهای اساسی، با تنش قیمتی مواجه است و مردم هر روز اخبار منفی درباره گرانی این کالاها می شنوند. بنابراین برای اجرای این تصمیم حیاتی، باید حتماً درباره مهار اثرات روانی آن مطمئن بود.
۲- اجرایی شدن تصمیم جدید برای اختصاص یارانه در قالب کارت اعتباری، با پیچیدگی های اجرایی مواجه است و متاسفانه ضعف مفرط دولت در بعد اجرایی، عملیاتی شدن این طرح را با چالش جدی مواجه می کند. شناسایی افراد نیازمند، طراحی نظام توزیعی که با استفاده از فروشگاه های مختلف و مراکز توزیع فراوان بتواند کار را به سرانجام برساند و غلبه بر بوروکراسی وسیعی که در بدنه اجرایی بتواند به صورت چابک این طرح را اجرایی کند، همگی، دغدغه هایی است که نباید از کنار آن به سادگی گذشت.
۳- شکل گیری اعتماد کافی در بازار ارز دیگر پیش نیاز اجرای این طرح است. اگرچه پس از تغییرات در بانک مرکزی و ورود عبدالناصر همتی، روند مدیریت ارزی کشور با تحولات مثبتی مواجه شده است اما برخی تنش ها از جمله رشد قیمت ارز در یکی دو هفته گذشته نشان داد که بازار ارز با وجود اعتماد نسبی به مدیریت فعلی بانک مرکزی، همچنان از برخی تحولات سیاسی و اقتصادی متاثر است و نمی تواند اطمینان قاطعی به چشم انداز بازار ارز داشته باشد.
همه اینها نشان می دهد که تغییر در نحوه حمایت غذایی از گروه های نیازمند و تحول در نحوه اختصاص ارز به کالاهای اساسی، تصمیم بسیار حساسی است. بحث بر سر امنیت غذایی خانوارهاست که اکنون با تهدید مواجه شده است و تامین گوشت قرمز، مرغ، لبنیات و برخی دیگر از مواد غذایی برای بخش هایی از جامعه به سختی میسر است. در این میان هرگونه تغییر در اختصاص ارز برای تقویت قدرت خرید این کالاها، نیازمند تدبیری است که نه صرفاً روی کاغذ، بلکه در عمل هم توسط مجریانی که به سطح توانمندی آنها آگاه هستیم، قابل اجرا باشد. در هر صورت آنچه روشن است، مجلس اکنون باید تصمیمی سرنوشت ساز بگیرد که هر طرف آن در آینده اقتصادی و معیشتی مردم بسیار تاثیر گذار خواهد بود. تصمیمی که به نظر می رسد همه ابعاد آن، به طور کامل کارشناسی نشده است. اکنون پیشنهاد می شود، مجلس فعلاً تصمیم جدیدی در این باره نگیرد و این موضوع به مواردی که قرار است با دستور رهبر انقلاب در قالب اصلاحات ساختاری و بودجه ای در شورای هماهنگی قوا بحث شود، اضافه شود و تصمیمی پخته و قابل اجرا، با مشارکت همه قوا گرفته شود.
منتقدان و موافقان همدیگر را متهم نکنند
حسن بهشتی پور در آرمان نوشت:
در حال حاضر در کشور مشکلی تحت عنوان اطلاعرسانی داریم. درحالی که روزنامه و همچنین رادیو و تلویزیون میتوانند در اطلاعرسانی صحیح به افکار عمومی به خوبی نقش ایفا کنند. یکی از موضوعات اشتباهی که درباره FATF در افکار عمومی نقش بسته، عضویت ایران در این گروه است. اکنون ۳۸ کشور عضو FATF هستند که عمدتاً کشورهای توسعه یافتهاند که هم کشورهای شرقی و هم غربی در آن عضویت دارند. کشورهای غربی نظیر فرانسه، ایتالیا، آلمان و از این طرف روسیه، هند، چین، کره جنوبی، ژاپن و استرالیا. درواقع حتی اگر بخواهیم هم ما را عضو این گروه نمیکنند چون شرایط خاصی برای عضویت دارند. اکنون چند سال است که عربستان و برزیل که عضوهای ناظر هستند درحال تلاشند که بتوانند عضو شوند ولی هنوز نشدهاند. پس مشکل ما با FATF چیست؟ ۴۰ مورد توصیه به کشورهای مختلف جهان است که اگر میخواهند با تروریسم و پولشویی و جنایتهای سازمان یافته مبارزه کنند، مهمترین کار انجام این توصیههاست که در این صورت میتوانند در مبادلات بینالمللی شرکت کنند و در غیر اینصورت نمیتوانید. تاکنون ۱۸۱ کشور دنیا از ۱۹۳ کشوری که عضو سازمان ملل هستند، این توصیهها را انجام دادهاند و دو کشور ایران و کره شمالی هستند که اصطلاحاً در وضعیت قرمز قرار دارند. در مورد ایران اعمال دستورالعملها درحال تمدید است ولی بقیه کشورها مثل پاکستان، سوریه، یمن و مثل کشور صربستان در اروپا و کشورهای آمریکای لاتین مثل ونزوئلا در حالت آبی یا خاکستری هستند. این کشورها که تعدادشان ۱۲ تاست در وضعیت خاکستریاند. یعنی وضعیتشان در حال بررسی است و مایلند که به FATF بپیوندند اما هنوز آن شرایط را پیدا نکردهاند. این ۴۰ مورد توصیه اولاً فقط مختص ایران تنظیم نشده و درواقع FATF با کشوری که قرار است امضا کند یک برنامه اقدام و پروتکل دوطرفه امضا میکند که کشور مورد نظر با پولشویی و تروریسم مقابله کند. چون بهترین راه برای مبارزه با تروریسم شناسایی منبع مالی تروریسم است که در اینصورت درآمدش از بین میرود و ریشهاش از بیخ و بن کنده میشود، اما الان دعوا بر سر چهار لایحهای است که باید جنبه قانونگذاری در کشور پیدا کند. مبارزه با پولشویی، مبارزه با تروریسم سازمانیافته که مراحل مجلس و شورای نگهبان را طی کرده و پروندهاش بسته شده، تنها کنوانسیون پالرمو و دیگری CFT باقی مانده که مبارزه با تروریسم سازمان یافته و جرائم سازمان یافته است. الان بحث بر سر این است که به نظر منتقدان امنیت ملی ما به خطر میافتد.
چون در این دو مورد پیشبینیهایی شده که دسترسی به حسابهای بانکی ما میسر میشود و به منابع مالی ما اشراف پیدا میکنند که خطرناک است و عملاً دست به خودتحریمی میزنیم. درحقیقت شرکتهایی که بعداً ممکن است ذیل واژه تروریسم قرار گیرند، دچار مشکل میشوند و از این جهت مخالفت میکنند، البته چندین اشکال اساسی هم میگیرند. اکنون مجلس شورای اسلامی در مورد پالرمو موادی که میتواند خطرناک باشد و بعداً ما را دچار دردسر کند را ذکر کرده و تفسیر آن را براساس قوانین داخلی خودش دانسته که از نظر ایران قابل قبول نیست. در واقع مواد ۲، ۳، ۵، ۱۰ و ۲۳ پالرمو را براساس قوانین و اصول قانون اساسی خودمان تفسیر خواهیم کرد و نه بر اساس آنچه دیگران تصمیم بگیرند. ضمن اینکه اگر ماده ۱۴ برخلاف شرع باشد، اجرایی نخواهیم کرد. منتقدان آنچه مجلس نوشته را خوب میدانند ولی تحفظی که به کار بردهاند، طبق قوانین بینالمللی اگر در مادهای شرط بگذارید که اساس کنوانسیون را زیر سوال ببرد، آن شرط برای اکثریتی که آن کنوانسیون را امضا کردهاند، قابل قبول نخواهد بود. حقوقدانان موافق نیز میگویند اولاً ایران تنها نیست که از تحفظ خود گفته بلکه سایر کشورها هم درباره قوانین خود گفتهاند. دوماً، طبق ماده 23 FATF، عنوان شده که قوانین داخلی کشورها برای FATF محترم و قابل اجراست. درحقیقت یک اختلاف حقوقی است. به عنوان یک تحلیلگر باید بگویم که اولاً یکسال و نیم طول میکشد و FATF نمیتواند انقلت بگذارد و تنها اعضای کنوانسیون پالرمو ممکن است به ایران ایراد بگیرند. اگر آنها را متقاعد کردیم که فبها و اگر نکردیم به وضعیت کنونی برمیگردیم و چیزی را از دست نمیدهیم. یک وقت هست که تعهدی را میپذیریم که غیرقابل بازگشت است و یک موقع تعهدی را پذیرفتهایم و قانونا موادی که با مقررات داخلی ما قابل قبول است را ذکر کردهایم. بر فرض اینکه گیر دهند و متقاعد هم نشده باشند مثل قانون کار خواهد شد. قوانین بینالمللی درباره قانون کار ایران سالهاست که اختلاف نظر داریم. آیا ما الان دچار معضل شدهایم؟ یا درباره ماده ۱۸ قانون حقوق بشر تحفظ داریم و این همه سال است که به ما گیر میدهند در حالی که در صحنه بینالملل دچار مشکل نشدهایم. اما حسن کار چیست؟ اگر همین فردا این مراحل را طی کنیم، شورای مربوطه در FATF بپذیرد که اینها را اجرایی کردهایم، بلافاصله وضعیت ما از ریسک ۶ به ۵ تبدیل میشود. مثل وضعیتی که آنها ما را از حالت قرمز درآوردند و از وضعیت ۷ که بدترین سطح ریسک است و بدتر از آن دیگر وجود ندارد به ۶ آمدیم و کلی راه برای ما باز شد. اگر این را بپذیریم از وضعیت ۶ به ریسک ۵ تبدیل میشویم که به معنای میلیونها دلار صرفهجویی در وضعیت بیمه کشتیرانی و بیمه کالاهای صادراتی و غیره خواهد بود. درواقع ریسک سرمایهگذاری خارجی در ایران کمتر میشود. سوال خوب منتقدان این است که در شرایطی که تحریم هستیم این دو تعهد به چه دردمان میخورد؟ هر موقع این تحریمها لغو شد، این کنوانسیونها را میپذیریم. پاسخی که به این انتقاد بجا داده میشود این است که اگر این را نپذیریم شرایط الان برای ما مشکل میشود. ما تا دو سال دیگر کلی کار داریم. بنابراین چون معلوم نیست تحریمهای آمریکا چه زمانی تمام شود بهتر است در ابتدا این سد را بشکنیم که در اینصورت با دست پرتری با تحریمهای آمریکا مقابله میکنیم. بنابراین بحث بر سر این است که آیا باید منتظر شویم که در ابتدا تحریمهای بینالمللی لغو شود و بعد کنوانسیون را بپذیریم یا اینکه اصلاً قید آن را بزنیم. درواقع این را باید برای مردم صریح و شفاف بیان کرد. این بدان معناست که وضعیت ایران به وضعیت قرمز و به سطح ریسک هفت برمیگردد. باز میلیونها دلار خرج هزینههای حمل و نقل و بیمه اعم از کشتیرانی و بیمه کالاها خواهد شد و هزینههای کلانی برای دور زدن تحریمها خواهد شد. برای اینکه پول بگیریم برای هر صد دلار حداقل باید ۱۰ دلار هزینه کنیم. اینکه منتقدان دارند نقد میکنند، کار بسیار درستی میکنند و نباید گفته شود اینها کاسب تحریم هستند بلکه افرادی دلسوزند که انتقاد میکنند. تنها مشکل این است که آلترناتیوی برای FATF بیان نمیکنند و راه جایگزین، افتادن در مسیر تحریمها و تولید بابک زنجانیها به منظور دور زدن تحریمهاست. بنابراین نه منتقدان باید طرفداران FATF را به خیانت متهم کنند و نه موافقان، مخالفان را که دلسوزانه مخالفت میکنند متهم به قاچاق و پولشویی کنند. این اتهامات برای داخل کشور به مثابه سم مهلک است و ما باید به هم اعتماد کنیم و دنبال راه حل منطقی باشیم.
پادزهر خدعه استفاده از تهدید و شبح جنگ
رسول سناییراد در روزنامه جوان نوشت:
استفاده از تهدید و شبح جنگ یکی از شگردهای معمول در دنیای سیاست برای ایجاد هراس و پیشبرد اهداف است که بارها علیه ایران اسلامی تجربه شده و وقتی از سوی دشمنانی، چون امریکای جنایتکار و برخی دولتهای اروپایی متحد آنان باشد، در پیوند با شکستهای تاریخی در برابر قدرتهای جهانی احتمال باورپذیری بیشتری هم دارد. چنین شگردی بارها از سوی امریکا و رژیم صهیونیستی بهکار گرفته شده و البته به برکت روحیه انقلابی برآمده از مکتب جهادی امام و رهبری و همچنین توان بازدارندگی و قدرت نظامی کشورمان رنگ باخته و جدی گرفته نشده است.
اما شوربختی آنجاست که گاه برخی از عناصر سیاسی مرعوب و یا خدعهگر داخلی نیز برای دستیابی به اهداف خود با القای خطر جنگ و تهدید دشمن، بهویژه شبح جنگ احتمالی امریکا با حضور امثال ترامپ در رأس قدرت و همراهی و تحریک صهیونیستها و آلسعود را بهکار گرفته و سعی دارند با ایجاد هراس در افکار عمومی و ایجاد چالشهای ساختگی مسئولان عالی و وفاداران نظام را برای پذیرش برخی سیاستهای سازشکارانه و مرعوبانه تحت فشار قرار دهند. بهعنوان مثال الزامی معرفی کردن پذیرش برجام و حتی افایتیاف با تکیه بر چنین حربهای دنبال شده و میشود.
حال آنکه در بیانیه گام دوم انقلاب، رهبر حکیم و فرزانه انقلاب به زیبایی پاسخ این شگرد خبیثانه را اینچنین داده است: «ایران مقتدر امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالشهای مستکبران روبهرو است، اما با تفاوتی کاملاً معنی دار. اگر آن روز چالش با امریکا بر سر کوتاه کردن دست عمال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه جاسوسی بود، امروز چالش بر سر حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع امریکا از منطقه غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمینهای اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته حزبالله و مقاومت در سراسر این منطقه است؛ و اگر آن روز مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاحهای پیشرفته ایرانی به نیروهای مقاومت است و اگر آن روز گمان امریکا آن بود که با چند ایرانی خودفروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملت ایران فائق آید، امروز برای مقابله سیاسی و امنیتی با جمهوری اسلامی، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از دهها دولت معاند یا مرعوب میبیند و الته بازهم در رویارویی، شکست میخورد.»
القای خطر جنگ و استفاده از هراسافکنی از قدرت نظامی دشمن برای پیشبرد اهداف سیاسی و تحمیل خواستههای زورگویانه در برخورد با واقعیتهایی چون؛ ۱- برخورداری جمهوری اسلامی از توان نظامی و تسلیحات راهبردی که به آن بازدارندگی میدهد؛ ۲- برخورداری ایران اسلامی از عمق منطقهای و حمایت مقاومت گسترده منطقهای که امکان ضربه به دشمن را در خارج از مرزها فراهم میکند و ۳- ناتوانی دشمن از تشکیل ائتلاف قدرتمند که ائتلاف عربی و ائتلاف نامرئی در جنگ نیابتی سوریه نمونه آن است، بیاثر شده و لذا تنها یک شگرد نخنما و تکراری است که تنها میتواند عناصر مرعوب یا ناآگاه را تحت تأثیر قرار دهد.
توسل امریکا و برخی کشورهای متحد منطقهایاش به پادوهای روسیاه داخلی و گروهکهای ضدانقلابی برای اقدامات ایذایی و تروریستی ناشی از همین تغییر وضعیت است که درواقع نوعی فرار از مواجهه به دلیل
هزینههای سنگین احتمالی بوده که البته اثربخشی آن هم از قبل معلوم و در همان دوران اولیه پیروزی انقلاب به آزمایش گذاشته و معلوم شده است.
اختصاص یک فراز از بیانیه گام دوم انقلاب به این موضوع، انتقال دانسته و تجربهای گرانسنگ به نسل امروز است که با واقعبینی صادقه بتواند بر این شگرد سوخته دشمن فائق آمده و دشمنان را در استفاده از این خدعه برای پیشبرد اهداف ناکام گذارند. البته بیشتر از جوانان برخی بازیگران و مسئولان سیاسی محافظهکار یا ناآگاه از توان بازدارندگی مدافعان نظام نیازمند این آگاهی و توجه هستند.