به گزارش مشرق، «عباس حاجی نجاری» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
موضوع رفتارهای منطقهای ایران، این روزها به محور اصلی فشارها و جنگ روانی قدرتهای غربی علیه ایران تبدیل گردیده است، به گونهای که پمپئو در گفتوگوی اخیر خود با وزرای خارجه فرانسه و انگلیس بر ضرورت همراهی اروپا با امریکا در برخورد با ایران در این عرصه تأکید کرده است.
آنچه در مواضع امریکاییها و اروپاییها در برخورد با نفوذ منطقهای ایران مورد تأکید قرار گرفته، نگرانی از افزایش نفوذ ایران و تأثیر آن در روند تعاملات کشورهای منطقه و شرایط داخلی آنهاست. بر اساس آخرین مواضع اعلامی اروپاییها علیه ایران که در گفتوگوهای اخیر مورد تأکید قرار گرفته، آنها مدعی هستند که ایران باید مواضع خود را در لبنان، سوریه، یمن و عراق تعدیل و بر اساس توافقنامه وین (درباره روابط سیاسی) روابط خود را با این کشورها تنظیم کنند. این مطالبه اروپاییها را امریکاییها صریحتر بیان کرده و مایک پنس، معاون رئیسجمهور امریکا با ادعای نقش بیثبات ساز ایران در منطقه مدعی شده است که امریکا تحت رهبری پرزیدنت ترامپ همچنان نیرومندانه در برابر ایران خواهد ایستاد.
بیشتر بخوانید:
فدا شدن حقوق بشر به خاطر چند مشت دلار
اروپایی ها موافق بازخواست حقوق بشری از عربستان
روحانی: همه میبینند که با برجام زندگی مردم میچرخد/ ظریف: برای توافق برجام باید همه تحریمها یکجا برداشته شوند
فارغ از جنجال تبلیغاتی غرب در مورد نفوذ منطقهای ایران، تأمل در ابعاد شکلگیری و تقویت نیروهای جبهه مقاومت، چرایی عصبانیت غرب را بیشتر آشکار میکند.
نقطه کانونی مقاومت در منطقه حزبالله لبنان است. نگاهی به نقش تاریخی حزبالله لبنان نشانگر آن است که این نیروی مقاومت از زمان شکلگیری نهتنها ثبات و آرامش را به لبنان که در گذشته آماج جنگهای داخلی میان گروههای مختلف لبنانی از فرقههای مختلف بود، بازگردانده بلکه توانست برای اولینبار در جهان عرب و فلسطین اسرائیل را شکست داده و از لبنان اخراج کند و برای این کشور یک مصونیت در برابر تهاجمات صهیونیستها ایجاد کند. ایثارگریهای رزمندگان حزبالله در سالهای اخیر در تقابل با گروههای تکفیری در سوریه و لبنان، عملاَ این گروه را به محبوبترین نیروهای مقاومت در منطقه تبدیل بهگونهای که تأثیر آن را در آرایش جریانهای سیاسی داخلی لبنان میتوان دید که باعث شد حزبالله تأثیرگذارترین نقش را در شکلگیری دولت لبنان داشته باشد بهرغم آنکه نخستوزیر از جریان مقابل جبهه حزبالله است و این نشانه آن است که حزبالله به انسجام و وحدت در لبنان بیش از کسب قدرت سیاسی اهمیت میدهد، در سوریه مجاهدتهای نیروهای مقاومت (حزبالله، دفاع وطنی، فاطمیون، زینبیون و…) و کمکهای مستشاری ایران مهمترین نقش را در شکست داعش و سرکوبی این جریان وابسته به قدرتهای استکباری و ارتجاع منطقه داشته است، این نیروها که بدون چشمداشت و با ایثار خود عملاَ نماد جدیدی از مقاومت در منطقه را متجلی کردند، به تضمینکننده ثبات در این کشور تبدیل شدهاند و شاید دلیل اصلی تلاش صهیونیستها برای خروج آنها از سوریه نیز همین نقش تعیینکننده و ثباتساز این نیروهاست که میتوانند آینده سوریه را شکل دهند. در عراق حشدالشعبی که تولد آن با تسلط داعش بر موصل و بخشهای شمالی عراق همراه شد، نقش تعیینکنندهای در شکست داعش و بازگرداندن ثبات به عراق داشت که از سالها قبل از ظهور داعش به دلیل جنایات امریکاییها در عراق، مردم این کشور را درگیر یک جنگ داخلی کرده بود. این نیرو اکنون به تأثیرگذارترین قدرت در عرصه جریان سیاسی عراق تبدیل شده است.
انصارالله یمن که سالهای اخیر در قبال تجاوز سعودیها به یمن ایستادگی کرده و روزبهروز قدرتمندتر شده است تنها از خاک و وطن خود دفاع میکند. نگاهی به صحنه یمن متجاوزان واقعی را آشکار میکند. آیا نیروهای یمنی که از وطن خود در قبال تجاوز دفاع میکنند باید سرزنش و سرکوب شوند یا نیروهای متجاوز سعودی و اماراتی و مزدوران آفریقایی آنها که سالهاست مردم یمن را با حمایت ارتشهای امریکا، انگلیس، فرانسه و… سرکوب میکنند. در فلسطین نیز حماس و جهاد اسلامی تنها برای نجات مردم از دست جنایات صهیونیستها مبارزه میکنند و این آرمانی است که نهتنها اعراب و مسلمانان، بلکه مردم در کشورهای اروپایی نیز از آن حمایت کرده و رژیم صهیونیستی را به دلیل جنایاتش علیه فلسطینیان محکوم میکنند و حمایت ایران نیز از نیروهای مقاومت یک حمایت مشروع، انسانی و اسلامی است.
آنچه اروپاییها و امریکا را این روزها به تکاپو انداخته است که به بهانه آن بر ایران فشار بیاورند، همین نقش ثباتساز نیروهای مقاومت در کشورهای متبوع خودشان است. اما از آنجایی که این نیروها منافع حکام وابسته به غرب را در کشورهای خود به خطر انداختهاند، تصور امریکا و اروپا این است که با فشار بر ایران قادرند تا آنها را به تسلیم واداشته و از معادلات کشورهای خود حذف کنند. فارغ از آنکه، هر یک از این نیروها چه ایران از آنها حمایت بکند و چه حمایت نکند، خود به جریان تعیینکننده در کشورهایشان تبدیل و نهادینه شدهاند.
اما نکته دیگری که غربیها را بیشتر نگران کرده، تبدیل ایران و نیروهای مقاومت به عمق راهبردی یکدیگر است. این به معنای آن است که همانگونه که حمایتهای معنوی و بعضاً مادی ایران به این نیروها در حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشورشان کمک کرده است، وجود آنها در مرزهای رژیم صهیونیستی و یا نقاط حساس منطقه سبب شده است که امریکاییها و صهیونیستها در روند تقابلشان با ایران اسلامی، نتوانند تصور تهدید ایران را هم در ذهن بگذرانند چراکه در آن صورت باید تمام منافعشان در منطقه را در خطر ببینند و این مهم بیانگر به نتیجه رسیدن سرمایهگذاریهای مجدد ایران در سالهای اخیر است.
مؤلفه تأثیرگذار دیگر در این عرصه این است که ایران اسلامی با حمایت از مقاومت فلسطین و همکاری در شکست داعش و دیگر مزدوران منطقهای امریکا، جایگاه ویژهای در میان مردم منطقه پیدا کرده است و این خود نگرانی اصلی حکام منطقه و وابستگان آنها را در پی داشته است و این واقعیت بیانگر آن است که گفتمان انقلاب که تجلی عینی و عملیات دینداری و دینباوری است، به نقطه کانونی شکلگیری تحولات آینده منطقه تبدیل شد که در ذیل آن موج سوم بیداری اسلامی در منطقه در حال وقوع است.