به گزارش مشرق، یک کاربر فضای مجازی در ادامه روزنوشت های خود از شهر سیل زده پلدختر، در اینستاگرام نوشت:
روزنوشتهای سفر به لرستان/۱۹
روز هشتم ۹۸/۱/۲۰ قسمت اول
واقعاً آخوندها حمله کردند به لرستان!
من هرچی میخواهم از اینها ننویسم، نمیشود! شهر را تحت شعاع قرار دادند.
میانسالی نشسته بود جلوی مغازهاش. همه چیزش رفته!
چند آخوند مغازهاش را گلروبی میکردند. اما خودش و پسرش دست به کمر بودند!
پدر به آخوندها گفت «شهر آخوند نمیخواد ما برنج میخوایم، خانه میخوایم و....»
آخوندها چیزی نمیگفتند جز انشالله که آنها هم مییاد.
ولی پدر مگر ول میکرد! هی کنایه و طعنه میزد. آخوندها کارشان تمام شد رفتند!
آمدم عکس بندازم، پشتشان را کردند!
در شهر تراکتهایی پخش شده؛ هموطن ممنونیم. کار قشنگی است.
با آنکه آب شهر وصل شده ولی بازهم آب معدنی توزیع میشود. غذای گرم بسیار است. به روستاها هم کم و بیش میرسد. نیروهای مردمی دیگر به پلدختر نیایند.
یه آشپزخانه پیدا کردم؛ ۳ تا بچه تهرانی. فلافل میزنند! روزی ۲۰۰۰ تا!
آن دو اخوند مسئول تهرانی را دوباره دیدم! چند عکاس در پیشان میدویدند! به همراه آخوندها گفتم: نکنید این کار را!
گفتند «بابا! میخواهیم رسانهای کنیم که بچه حزباللهیها بیایند.»
گفتم راهش این نیست. با عینک فوتوکرومیک و شاسی بلند نمیشود.
گفتم چند روز بیل بزنند، خدا خودش آنها را رسانهای میکند. واقعاً میکند. مگر همت و باکری را عکاس رسانهای کرد؟!
سکوت کردند و رفتند. و دوباره عکاسها در پیشان!
خودشان را نمیدانم، یحتمل صادقانه آمده باشند. ولی حتماً همراهایشان فهمی از رسانه ندارند. و همین کار را خراب میکند.
اینجا همه یک گوششان به خوزستان است. پچوپچ فرمانده ارتش و سپاه را شنیدم:
«جنس سیل خوزستان با اینجا فرق دارد. آنجا خروش ندارد. آرام میآید و تا چندماه ساکن میماند. ۵۰۰ هزار نفر آواره خواهند شد…»
خدایا خودت کمک کن. ما جز تو کسی را نداریم...