سرویس سیاست مشرق- در جنگ اقتصادی تحمیلشده بر جمهوری اسلامی ایران، اندیشکدههای تحت نفوذ صهیونیستها در واشینگتن نقش محوری ایفا میکنند. این به اصطلاح اندیشکدهها با بودجههای کلان و طیف وسیعی از کارمندان، روی تجارت خارجی ایران متمرکز شدهاند تا حتی کوچکترین روزنههای تجارت کشورمان را با خارجرصد، فهرست و به وزارت خزانهداری گزارش کنند. در این میان، نقش مؤسسهای دستراستی و صهیونیستی به نام «بنیاد دفاع از دموکراسیها» (ّFDD) بسیار پررنگ است. چند روز قبل، یعنی در ۳۰ آپریل (۱۰ اردیبهشت)، یکی از کارمندان این مؤسسه که مع الاسف نام ایرانی را یدک میکشد، با نام «سعید قاسمینژاد»، مقالهای با عنوان «تورم در ایران اوج میگیرد»، در سایت بنیاد دفاع از دموکراسیها منتشر کرد. این فرد، در این مقاله، ضمن ابراز خوشحالی آشکار از فشار اقتصادی ناشی از تحریمها بر مردم ایران، مقامات کاخ سفید را به ادامه سیاست افزایش حداکثری تحریمها با هدف به زانو درآوردن کامل اقتصاد ایران تشویق کرد. خط آخر مقاله او چنین است:
" استمرار کمپین حقیقی فشار حداکثری، تهران را به انتخاب میان بقای رژیم یا رها کردن برنامههایش برای سلطه بر منطقه وادار خواهد کرد. واشینگتن باید به فشار روی ایران و نیروهای نیابتی ان ادامه دهد و برای مذاکره عجله نکند. صبر کلیدی برای پیروزی است."
اما این عنصر مزدور که اینچنین به صراحت و عیان به کارگزار دولت آمریکا برای دشمنی علیه ملت ایران تبدیل شده، کیست؟
سعید قاسمی نژاد، عضو «پژوهشی» پیوستهی اندیشکدهی فوقصهیونیستی «بنیاد دفاع از دموکراسیها» یا FDD است که به عنوان یکی از مراکز لابی حزب لیکود در سیاست ایالات متحده شناخته میشود.
وی فعال دانشجویی، دبیرکل تشکیلاتی موسوم به «دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال ایران» و مدیر مرکز ایرانی مطالعات لیبرالیسم در زمان دولت اصلاحات بود که در سال ۸۲ به اتهام اغتشاش و اخلال در نظم عمومی به دو سال حبس محکوم شد و اکنون به عنوان تحلیلگر دربارهٔ موضوعات مرتبط با سیاست و اقتصاد ایران با تلویزیون صدای آمریکا، فرانس ۲۴، رادیو بینالمللی فرانسه، رادیو فردا، تلویزیون بیبیسی فارسی، رادیو زمانه، رادیو دوچهوله و دیگر رسانههای ضدایرانی مصاحبه میکند. او دانشآموختهی رشته مهندسی عمران در دانشکده فنی دانشگاه تهران است. قاسمینژاد اکنون از مزدوران و مبلغان رضا پهلوی است و به شدت در حوزهی تحریم ایران فعال است و با دولت آمریکا همکاری میکند.
درباره سازمانی که قاسمینژاد در آن به مزدوری و خیانت مشغول است، باید گفت که نه تنها رسماً بازوی رژیم صهیونیستی در آمریکاست، که با دشمنان منطقهای ایران، مثل دولت امارات و شخص محمد بن زائد، ولیعهد امارات و حاکم واقعی این کشور، مرتبط است و در زمینهی ضربه زدن به منافع ایران با این شیخنشین همکاری تنگاتنگی دارد.
در خرداد ۹۶، نشریه آمریکایی دیلی بیست اسناد مهمی از پست الکترونیکی سفیر امارات در واشنگتن را که توسط گروه «گلوبال لیکس» هک شده بود، منتشر کرد که در بخشی از این اسناد، ایمیلهایی درباره افرادی وطنفروش وجود داشت که برای تحریم ایران و جلوگیری از سرمایهگذاری در این کشور از امارات پول میگرفتند.
هک ایمیلهای سفیر امارات در آمریکا، رابطه عمیق «بنیاد دفاع از دموکراسیها» موسوم به FDD (متعلق به «شلدون ادلسون» کازینودار و میلیاردر یهودی و دوست مشترک بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی و دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا و اماراتمتحده برای پیشبرد سیاستهای این کشور و ضربه زدن به رقبای منطقه آن پرده برداشت.
در یکی از ایمیلهای منتشر شده که «مارک دوبوویتز»، رئیس مؤسسه دفاع از دموکراسیها به تاریخ ۱۰ مارس به سفیر امارات ارسال کرده، فهرست شرکتهای سرمایهگذار در ایران، امارات و عربستان پیوست شده است، او در این ایمیل نوشته است: «جناب سفیر، متنی که به پیوست ارائه شده، فهرستی است از شرکتهایی از هر کشوری که همزمان با ایران با امارات متحده عربی و عربستان سعودی هم تجارت دارد. همانطور که با هم صحبت کردیم، میتوان شرکتهای این فهرست هدف را بر سر دو راهی قرار داد.» در این فهرست اسامی شرکتهایی چون «ایرباس» فرانسه و «لوک اویل» روسیه به چشم میخورد.
مارک دوبوویتز، رئیس مؤسسه دفاع از دموکراسی و یکی از طراحان اصلی تحریمهای ایران، بارها بر لزوم استفاده آمریکا از تحریمهای غیرهستهای جهت مجبور کردن ایران برای ترک آنچه که «سرکوبهای داخلی، آزمایشات موشکی و حمایت از تروریسم» خوانده شده، تأکید کرد. وی ادعا کرده بود: «اگر تحریمها با طرحهای جدی برای تقویت جامعه مدنی ایران همراه نشود، آنگاه به هدفتان یعنی تضعیف حکومت (ایران) و تغییر سیاسی اجتماعی نخواهید رسید.». دوبوویتز و همکارانش در ماههای اخیر دهها بار به اروپا، خاورمیانه و حاشیه خلیج فارس، سفر کردهاند تا با روشهای مختلف شرکتها را از ایجاد روابط اقتصادی با ایران بترسانند و برای قرار گرفتن نام سپاه پاسداران در فهرست تروریستی آمریکا، بیشترین تحرک را داشتهاند." [۱]
پایگاههای اینترنتی از جمله اینترسپت، محتوای برخی از ایمیلها میان سفیر امارات با لابی صهیونیستی را منتشر کردند؛ این پیامها حکایت از این دارند که ارتباط محکمی میان امارات و «مؤسسه دفاع از دموکراسیها» وجود دارد. [۲]
اما شاید مرور مسیری که قاسمینژاد برای تبدیل از یک «فعال دانشجویی» به «مزدور ضدایران» طی کرد، از باب عبرتگیری سیاسی، خالی از لطف نباشد. برای این، منظور، رجعتی به آرشیو مطبوعات دوره اصلاحات (زمان دانشجویی قاسمینژاد) بد نیست.
روز ۲۰ خرداد ۱۳۸۲، در پی تجمعات «صنفی» در کوی دانشگاه به بهانهی مطرح شدن بحث خصوصیسازی دانشگاهها، با طراحیهای قبلی و نقشآفرینی برخی دستگاههای دولت اصلاحات و نمایندگان مشارکتی مجلس ششم، این تجمعات به بیرون کوی دانشگاه و محدودهی امیرابادشمالی کشید و میرفت که دوباره غائله تلخ ۱۸ تیر ۷۸ تکرار شود. این بار اما با درایت و کاردانی فرمانده وقت نیروی انتظامی، محمدباقر قالیباف، و فرمانده وقت پلیس تهران، مرتضی طلایی، ماجرا با کمترین خسارت و بدون خونریزی جمع شد، ولی عوامل آشوب که هم دانشجو هم غیردانشجو در میان آنها بود، دستگیر شدند. گفتنی است که این تلاش برای فتنهآفرینی، مقارن با بحث «لوایح دوقلو» یا همان لایحه افزایش اختیارات رئیس جمهور بود که از طرف خاتمی و جریان دوم خرداد، با هدف گرفتن امتیازات بسیار بنیادین از نظام مطرح شد و در نهایت توسط شورای نگهبان رد شد.
اما نکتهی مرتبط با موضوع این مقاله، به جلسهای مطبوعاتی در اوایل تیرماه سال ۸۲ بازمیگردد که در آن، سیدمحمد حسن ابوترابیفرد و محسن صفایی فراهانی (دو عضو هیأت رسیدگی به این غائله در مجلس ششم) و دو تن از دانشجویان دستگیرشدهی عضو ستاد آشوب کوی دانشگاه برگزار شد که مشروح ان را خبرگزاری فارس پوشش داده بود. نام یکی از دانشجویان آشوبگر، «پیمان عارف» و دیگری «سعید قاسمینژاد» بود. عارف، عضو انجمن اسلامی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و قاسمینژاد، دبیر واحد سیاسی نشریه دانشجویی فردا، وابسته به حزب دومخردادی مشارکت در دانشکده فنی بود. سخنان آن روز این دو چهره، که بعدها سر از خارج از کشور درآوردند و جزو اپوزیسیون جمهوری اسلامی شدند، بسیاری از خطوط و پیوندهای خائنانه و خبیثانه آنها با بخشی از اصلاح طلبان درونحکومتی (حتی در بخشهای امنیتی) روشن میکرد.
پیمان عارف، به صراحت از رابطهی مستقیم و تنگاتنگ آشوبگران با «فاطمه حقیقتجو» (از افراطیون مجلس افراطی ششم و سهمیهی دفتر تحکیم وحدت در فهرست اصلاحطلبان در انتخابات ۷۸) گفت:
" در روز ۱۹ خرداد یعنی یک روز قبل از شروع قضایای اخیر برای دیدار با خانم فاطمه حقیقت جو به مجلس شورای اسلامی رفتم که وی بحث به بن بست رسیدن اصلاحات را مطرح کرد و گفت: تنها راه باز شدن این بن بست تصویب لوایح دوگانه است منتهی شورای نگهبان مقاومت میکند و از آنجایی که جنبش دانشجویی پیشتاز و پیش گام اصلاحات بوده و اصلاحات را این جنبش به وجود آورده و ادامه دهنده آن در مواقع سخت نیز بوده و با توجه به اینکه شاه کلید باز شدن بن بست اصلاحات تصویب لوایح دوگانه است تنها جنبش دانشجویی میتواند این کار را انجام دهد."
عارف از هماهنگی کامل حراست وزارت علوم و دانشگاه تهران با زمینهسازی اغتشاش گفت:
" ایشان (حقیقتجو) ایشان گفت که فردا یعنی روز سه شنبه بیستم خردادماه دانشجویان کوی دانشگاه راهپیمایی میکنند و همه چیز با مسؤولین و حراست دانشگاه هماهنگ شده و آقای (محسن) سازگارا در جریان است و هنگامیکه دانشجویان کوی حرکت کردند بچههای طبرزدی هم پیدا میشوند و قرار شد تا من هرچه در جریان قضایا می بی نم و می شنوم را از طریق تلفن به خانم حقیقت جو منتقل کنم."
بنا بر اظهارات این دانشجوی وقت رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران، خانم حقیقت جو اظهار داشت که دانشجویان باید از پایین حرکت کرده تا ما از بالا از طرف جبهه مشارکت با شورای نگهبان چانه زنی بکنیم تا لوایح دوگانه تصویب شود.
حتی به اعتراف پیمان عارف، انتظامات و مسؤولان کوی، سنگ و دسته بیل و دسته کلنگ هم برای ایجاد آشوب، برای آشوبگران تدارک دیده بودند. او با اشاره به باز گذاشته شدن درهای خوابگاه کوی دانشگاه تهران، کوتاهی مسؤولین انتظامات جهت جلوگیری از تسرّی حرکت دانشجویی به بیرون از خوابگاه، ریخته شدن سنگ در منطقه غربی و پشت کوی دانشگاه به اسم ساخته شدن پارک، وجود دسته بیل و دست کلنگ در پشت کوی و استفاده دانشجویان از آنها، تصریح کرد:
"اینها همگی مؤید این مطلب است که مطابق حرف خانم حقیقت جو، برنامه از قبل هماهنگ شده بود و این وسایل که در کوی وجود داشت از هوا نمیتوانست وارد کوی شود بلکه فقط با هماهنگی برخی مسؤولین دانشگاه این امر امکان پذیر بود. "
عضو انجمن اسلامی دانشکده حقوق و علوم سیاسی افزود:
" اینکه در خوابگاه کوی کوکتل مولوتف ساخته میشود و یا آماده آن وارد کوی میشود و مورد استفاده افرادی که خیلی از آنها ساکن کوی نبودند قرار میگرفت و همچنین باتوجه به اینکه بعد از ۱۸ تیر ۷۸ جهت برگزاری هیچ برنامهای در خوابگاه کوی مجوزی داده نمیشد اما در روز شروع واقعه حداقل سه بار معاون دانشجویی دانشگاه تهران با دهنوی مسؤول شورای صنفی خوابگاه دیدار میکند و جهت برنامه شورای صنفی مجوز داده میشود. همه اینها ما را به این نتیجه میرساند که مسؤولین دانشگاه در این زمینه مقصر هستند، به عنوان مثال دانشجو که نمیتواند جهت ساختن کوکتل مولوتف بنزین وارد کوی کند چون در کیف جای نمیشود و فقط با هماهنگی این امر امکان پذیر است." [۳]
گفتنی است، معاون وقت دانشجویی دانشگاه تهران که طبق اظهارات عارف، اصرار داشت این مراسم انجام بگیرد، عضو یک تشکیلات امنیتی و از اعضای دومخردادی افراطی و داغ آن مجموعه محسوب میشد. عارف حتی در همین نشست میگوید که وقتی روز بعد از آشوب، از دفتر همان معاون دانشجویی بیرون آمد، توسط ضابطان قضائی دستگیر شد.
اما اظهارات سعید قاسمینژاد، آشوب طلب آن روز کوی دانشگاه و عضو کنونی بنیاد صهیونیستی دفاع از دموکراسیها که این روزها به شدت در وطنفروشی و دادن کدهای تحریمی به وزارت خزانهداری آمریکا فعال است، در آن جلسه بسیار شنیدنی است. او در آن جلسه، در حضور خبرنگاران گفت:
" وقتی آقای مروج تئوریسین مقاومت مدنی هر روز در دانشگاه بحث مقاومت مدنی را مطرح میکند و عناصر ملی مذهبی که در دادگاه به ۱۰ یا ۱۱ سال حبس محکوم شدند هرروز توسط انجمن اسلامی دعوت میشوند و مسؤولین دانشگاه به عنوان مسؤولین این نظام هیچ اقدامی نمیکنند، طبیعی است که شاهد فتنه و آشوب در کشور باشیم."
او در اعترافی تلخ، به بازیچه شدن خود توسط مسؤولین اصلاحطلب دولت در وزارت علوم و دانشگاه تهران با هدف آشوبآفرینی و امتیازگیری سیاسی در رأس، با اشاره به مقالات خود در نشریهی «فردا» (وابسته به مشارکت) ازقبیل «آقای علوی تبار شوخی میکنید، آنها برای آغاجری نیامده بودند، مفهوم ایدئولوژی، شیعه علی و پیرو استالین، اعتراف زندان، حکومت دموکراتیک دینی و فاشیسم» تصریح کرد:
" در مقالههای من تندروی شده بود و دانشجویان را جهت شورش، آشوب و تنش تشویق میکردم اما مسؤولین نه تنها هیچ تذکری به من نمیدادند بلکه حتی فرجی دانا رئیس دانشگاه تهران به خاطر نوشتن مقاله «آنها برای آغاجری نیامده بودند» مرا رسماً تشویق کرده و جایزه بهترین مقاله سیاسی دانشگاه تهران را به من داد درصورتی که اگر مسؤولین تذکری میدادند و یا لااقل تشویق نمیکردند قطعاً کارم به اینجا کشیده نمیشد."
وی با اشاره به موضع گیری مسؤولین دانشگاه تهران در روزهای منتهی به ۲۰ خرداد ۸۲ و تحریک آمیز خواندن این موضع گیری ها تصریح کرد:
" رییس دانشگاه تهران (فرجی دانا) ساعت ۱۰ شب بعد از چند شب شلوغی راجع به خصوصی سازی در جمع دانشجویان صحبت میکند، در حالی که خود میداند اینهایی که جمع شدند، اصلاً بحث خصوصی سازی برایشان اهمیت ندارد، بلکه این بحث یک بهانه بود و بخش عظیمی از تقصیرها مربوط به خود مسؤولین میباشد."
قاسمی نژاد با بیان اینکه دانشگاه تهران در دست مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت میباشد، از حقیقتی تلخ و قابلتامل پرده برداشت:
"احزاب وقتی از جاهای دیگر ناامید شوند به دانشجویان فشار وارد کرده تا از بالا چانه زنی کنند و امتیازگیری نمایند. ما از مدتها قبل از منشأ خط گیری انجمن اسلامی مطلع بوده و میدانستیم که بعضی از گروههای سیاسی قصد دارند تا از ما سوءاستفاده کنند." [۴]
نکتهی به شدت عبرتآموز، درباره انتهای راه «اصلاحطلبی» به روایت مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب و دیگر دار و دستههای سیاسی رادیکال موسوم به جبهه دوم خرداد، همین سرنوشت امثال قاسمینژاد، سازگارا و حقیقتجو است. محسن سازگارا، عضو سازمان منحله مجاهدین انقلاب، از دستپروردگان و نوچههای سیاسی بهزاد نبوی، از مؤسسان روزنامه ساختارشکن «جامعه» (و بعد توس) در دولت اصلاحات و از متهمان پرونده انفجار نخستوزیری در ۸ شهریور ۶۰، اکنون جیرهخوار صهیونیستهای افراطی در اندیشکدهی واشینگتن برای سیاست در خاور نزدیک است. او که در سال ۸۸ در توهمات خود، خویش را رهبر کنشهای مدنی «جنبش سبز» میدانست و با تئوریهایی چون زدن اتو به برق در ساعت ۱۰ شب، میخواست نظام را براندازی کند، اکنون حلقهی وطنفروشانی است که با مزدوری در آمریکا، برای تحریم هر چه بیشتر ملت ایران فعالیت میکند.
فاطمه حقیقتجو، عضو تندرو و افراطی دفتر تحکیم وحدت که داستان جسارتهای او به ارکان نظام در نطقهای پیش از دستور در مجلس ششم، معروف است که از قضاء در مجلس ششم «چادر» بر سر میکرد، امروز کشف حجاب کرده و به اعتراف خود به صورت «ازدواج سفید» در آمریکا زندگی میکند و به سان محسن سازگارا، با پول صهیونیستها در اندیشکدههای دستراستی آمریکا روزگار میگذراند.
«سعید قاسمی نژاد»، تبدیل به یکی از مظاهر وطنفروشی و خیانت به مردم ایران شده است، کسی که در مقالههای خود، از اثرگذاری تحریمهای نامشروع و غیرقانونی آمریکا علیه ایران، آشکارا ابراز خوشحالی میکند و کار او در مؤسسه صهیونیستی FDD لیست کردن همه شرکتهای خارجی است که به هر طریقی با ایران تجارت میکنند و ارائه این لیست به وزارت خزانهداری آمریکا جهت تحریم است. به بیان دیگر، این خائن وطنفروش، مستقیماً در دشمنی و خباثت تیم ترامپ-بولتون-پومپئو علیه ایران فعال است. قاسمینژاد کسی بود که در همان سال ۹۵ که ترامپ در انتخابات آمریکا پیروز شد، جمعی از همپالگیهای خود را جمع کرد تا ضمن نوشت نامهای به ترامپ، او را به خروج از توافق با ایران و بازگرداندن همه تحریمها و افزایش حداکثری فشار روی ایران تشویق کردند.
گزارش مشرق درباره نامه به ترامپ را در اینجا بخوانید:
نامه ۳۰ «ضدانقلاب» به ترامپ؛ پرده آخر «وطنفروشی» لیبرالهای وطنی+تصاویر
وقتی به اسامی امضا کنندهی آن نامه کذایی نگاه میکنیم، به نامهایی برمی خوریم که روزی در ایران، تحت عنوان «فعال دانشجویی»، مورد حمایت محافل اصلاحطلب لانه کرده در ساختار جمهوری اسلامی بودند تا ذیل استراتژی «فشار از پایین و چانهزنی از بالا» ی سعید حجاریان، با ایجاد فتنه در دانشگاهها، امتیازات در سطح حاکمیت توسط حزب مشارکت و سازمان «مجاهدین انقلاب» و حلقهی امنیتی جبهه دوم خرداد درو شود. «امیرحسین اعتمادی»، «احمد باطبی»، «نیما راشدان»، «سلمان سیما» و…که امروز تشکیلات وطنفروشی به نام «فرشگرد» را در آمریکا حول هواداری از رضا پهلوی و تقدیس ترامپ و تیم صهیونیستی او راه انداختهاند و برای تحریم هر چه بیشتر و تنگ شدن حلقهی فشار اقتصادی روی مردم ایران فعالیت میکنند، زمانی کارگزاران محافل «امنیتی» جبهه دوم خرداد در وزارت علوم اصلاحات بودند.
نکته قابلتامل این جاست که همکاری این تشکیلات افراطی درونکشور با دستپروردگان دیروز خود در واشینگتن، به طور غیرمستقیم همچنان ادامه دارد و این رشتهی «مودت» همچنان برقرار است، چرا که از یک سو امثال قاسمینژاد در واشینگتن برای افزایش تحریمها و بستن کانالهای اقتصادی ایران فعالیت مزدوری میکنند و از این سو، در تهران، کارفرمایان دیروز قاسمینژادها از همان فشار تحریمها برای فشار گذاشتن بر نظام و امتیازگیری سیاسی شبانه روز تحلیل و مقاله و یادداشت و سخنرانی ارائه میدهند که اگر «مذاکره» (بخوانید تسلیم مطلق با توجه به شرایط دوازدهگانه پمپئو) را نپذیریم، قحطی میآید و جنگ میشود و...
به هر حال، محصول خط تولید سیاسی احزابی چون مشارکت (سکولاریستهای غربشیفته)، مزدوران وطنفروشی چون قاسمینژاد و راشدان و اعتمادی و باطبی شدهاند که دیری نخواهد گذشت که دوران مزدوری آنها به پایان میرسد و آنچه برایشان میماند کارنامهای سیاه و تباه از دشمنی در مقابل ملت بزرگ ایران است.