به گزارش مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
۱- جمهوری اسلامی در جبهه خارجی، به جایگاهی از اقتدار و گسترش عمق راهبردی رسیده است که نگران جبهه خارجی نباشیم. ضرب شستهای غافلگیرکنندهای که فرزندان مقاومت در فلسطین و یمن نشان دادند، بینیاز از تحلیل و تفسیر است. شلیک ۶۹۰ موشک از غزه (محاصره شدهترین و محرومترین حلقه مقاومت) به شهرهای رژیم صهیونیستی و همچنین حملات موشکی و پهپادی و […] به تاسیسات نفتی و نظامی آلسعود در عمق ۷۰۰ تا هزارکیلومتری، به هم خوردن توازن نظامی را بازگو میکند. اگر حماس و جهاد اسلامی و انصارالله توانمندی شان به گونهای است که وزیر دفاع اسرائیل و وزیر خارجه عربستان را در همین چند ماه اخیر ساقط کردند، ببینید توانمندی حزبالله و زرادخانه یکصد هزار فروندی موشکهای آن در چه سطحی است و دست برتر جمهوری اسلامی ایران در کدام ارتفاع قرار دارد. ما نگران جبهه خارجی نیستیم اما باید نسبت به نفوذ جریانی و شبکهای دشمن حساس بود.
۲- سایت گروهک ورشکسته ملی- مذهبی (بارگذاری شده از پاریس)، ۲۵ مرداد ۹۵ نوشت «سؤالات زیادی مطرح میشود که چرا باید گروههایی مانند نهضت آزادی، خود را خرج برخی محافظهکاران کنند که هیچ سنخیتی با آنها ندارند؟ این سؤال از سر فقدان استراتژی طرح میشود. پرسش کنندگان نمیدانند پاسخ مطلوبشان یا به تقابل میانجامد و یا به انفعال، در حالی که نه توان تقابل دارند و نه راهی برای خروج از انفعال. نباید نقش محافظهکاران میانهرو داخل حکومت و اعتدالگرایان را نادیده گرفت. پروژه آنها نُرمالیزاسیون است. این نیروها را باید از داخل حاکمیت جذب کرد نه از میان اصلاحطلبان؛ اتفاقاً این نیروها از سوی اصلاحطلبان در پروژه اصلی مدیریت میشوند.»
۳- هفتم آذر ۹۴ در حالی که ۳ ماه تا انتخابات مجلس دهم مانده بود، دبیرکل یک حزباشرافی به روزنامه شرق گفت: «باید از طرف مقابل سربازگیری کرد. در سیاست خارجی و برجام، برخی از دوستان که در انتخابات رقیب بودند، الان به نوعی حامی هستند». مدتی بعد نشریه صدا به قلم «عباس-ع» نوشت: «مهمترین هدف اصلاحطلبان، تعمیق شکاف در حاکمیت است. مهمترین عاملی که در شرایط کنونی به عنوان پیشران فرآیند ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت میان اصولگرایان تندرو با سایر اصولگرایان است. نهایی کردن شکاف میان جناح حاکم، بسیار مهم است.
اصلاحطلبان باید نقش گُوهِ را بازی و شکاف را به مرز جدایی کامل برسانند. دولت حتی بهتر از اصلاحطلبان میتواند بخشی از این اهداف را محقق کند». شبیه همین پروژه با ابعاد و شگردهای مختلف، برای جدا کردن و عقب انداختن دولت از حرکت شتابان نظام در جریان است.
۴- آیا شک برانگیز نیست نویسنده کتاب پدرخوانده علیه مرحوم هاشمی (که سایه او را در نشریات زنجیرهای دوره اصلاحات با تیر میزد)، عضو مرکزیت حزب برآمده از دولت سازندگی میشود و از دل همین حزب، زمزمه تغییر قانون اساسی و جمهوری سوم را مطرح میکند؟ چرا درست زمانی که نشریه فرانسوی شارلی ابدو به خاطر اهانت به ساحت پیامبر اعظم (ص) مورد اعتراض مسلمانان جهان بود، روزنامه مردم امروز با سردبیری همین فرد، تیتر «من هم شارلی هستم»! را برگزید؟ همین حالا چرا روزنامه حزبی تحت مدیریت وی اقدام به جنگ هراسی میکند؟ فردی با این سوابق، چگونه حکم مشاور رسانهای نهاد ریاستجمهوری و دبیر شورای بررسیهای ویژه میگیرد؟ حضور وی در مراسم افطار رئیسجمهور با فعالان سیاسی برای چه بود؟ امثال او چه مشورتهایی میتوانند بدهند؟!
۵- سایت «خ» وابسته به دو مدیر ارشد رسانهای و مطبوعاتی دولت، ۱۹ بهمن ۹۲ چند روز پس از ماجرای موهن توزیع سبد کالا تحلیلی را منتشر کرد، که مدیرانش، با گذشت پنج سال، هنوز هیچ توضیحی درباره علت انتشار آن ندادهاند؛ «جایزه بهترین کارگردانی برای روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی… توزیع سبد کالا به مردم با شیوهای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیشبینی باشد. او دقیقاً همین اتفاق -ازدحام، دعوا و مرافعه و احیاناً له شدن در زیر دست و پا- را پیشبینی میکرد و اصلاً آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت]! [به عبارت دیگر روحانی به یک نمایش داخلی برای ارائه در جشنوارههای سیاسی خارجی نیازمند بود. نگاه کنیم به اظهارات اخیر شرمن که گفت: «شما در اخبار دیدید که ایران اخیراً به طور قابل مشاهدهای غذا بین مردم فقیرش توزیع کرده تا نشان دهد کاهش هدفمند و محدود تحریمها، تاثیر مستقیم بر مردم داشته است» … این دقیقاً همان نتیجهای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا داشته، اینکه تحریمها تاثیر مستقیم و انکارناپذیر داشته؛ اینکه اوضاع اقتصادی مردم نه تنها رو به راه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد مرغ و چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند… درست است که روش توزیع سبد کالا چندان مناسب نبود، اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن شدند، میارزید»!
۶- اسفند ۹۷، «امیر آریا- ز» از سوی شهرداری تهران به سرپرستی شرکت برج میلاد منصوب شد. او از دوستان نزدیک کاوه مدنی (معاون محیط زیست و جاسوس فراری)، بازداشتی فتنه ۸۸ و از امضاءکنندگان نامه ۵۵ نفره به دولت اوباما درباره درخواست تحریم ایران بود. این انتصاب، اتفاقاً با اظهارات رئیسشورای شهر همزمان شد. محسن هاشمی به ویژهنامه اعتماد گفته بود «در مورد حناچی، بعضی مخالف انتخاب وی بودند. البته در هر دو مورد نجفی و حناچی با دخالت مستقیم رئیسجمهور مسئله حل شد. وقتی وزیر کشور به دلیل مخالفتهای امنیتی نتوانست حکم حناچی و نجفی را امضا کند و با وزیر اطلاعات به اختلاف نظر برخوردند، روحانی ورود پیدا کرد و مسئله خاتمه یافت. [خبرنگار اعتماد: هاشمی لبخندی میزند و به شوخی میگوید: این هم طبیعی است، بالاخره رئیسجمهور برای همین کارهاست دیگر!]». چرا پاسخ استعلام وزارت اطلاعات زیر پا گذاشته شد؟ چه کسانی این مشورت را دادند؟
۷- وزارت اطلاعات اواخر سال گذشته، با تحرکات ضدامنیتی شبکه وابسته به کمونیستها و چپهای آمریکایی در هفت تپه خوزستان برخورد کرد. اما چند عضو فراکسیون امید، جانب متهم امنیتی (اسماعیل- ب) را که ارتباطش با گروهک حزب کمونیست در اروپا اثبات شده بود، گرفتند. به عنوان نمونه مشابه، چگونه است فلان معاون دانشگاه مرتبط با سران فتنه، به جای صیانت از احکام اسلامی، جانب حرمت شکنان و معارضان حجاب را میگیرد؟ چه اتفاقی افتاده که چپهای آمریکایی، تصویر خبرنگار بازداشتی روزنامه سوپر کاپیتالیست شرق را به دست میگیرند؛ فردی که حین تحریک به آشوب در روز کارگر بازداشت شد؟ زنجیره این اتفاقات، تصادفی است؟!
۸- پس از مراسم افطار رئیسجمهور با جمعی از فعالان سیاسی، یک عضو حزب منحله مشارکت، خلاصه سخنان روحانی را منتشر کرد: «مشکلات کنونی کشور با زمان جنگ تحمیلی قابل مقایسه نیست… توجه داشته باشیم که راهحل مشکلات چیست و دولت چقدر اختیار دارد؟ دولت در سیاست خارجی چقدر اختیار دارد؟». این چندمین بار بود که برخی دولتمردان ادعا کردند فشار و تحریمهای فعلی در چهل سال گذشته بیسابقه است! کدام مشاوران، این خط را دادند و کدام پیام با این سخنان به دشمن منتقل شد؟ قوت یا ضعف؟ بیآنکه بخواهیم فشارهای تحریمی را انکار کنیم، باید گفت کشور بارها فشارهایی به مراتب دشوارتر را با موفقیت از سر گذرانده است. ما در دهه اول انقلاب، درگیر تروریسم و تجزیهطلبی و غائلههای زنجیرهای در مناطق مختلف بودیم. همزمان، آمریکا چند بار از طریق طبس و پایگاه هوایی شهید نوژه در صدد کودتای نظامی برآمد و مدتی بعد درگیر جنگ نابرابر با صدام و متحدانش شدیم. ما تحریم مطلق نظامی و اقتصادی بودیم و فروش نفت ما به حداقلیترین وضعیت ممکن رسیده بود.
۹- مشورت بزرگنمایی تحریمها، هل دادن به داخل نقشه دشمن است. ریچارد نفیو معمار اصلی تحریمهای فلجکننده، در کتاب «هنر تحریمها»، شکستن «استقامت» کشور هدف را مهمترین هدف تحریم میخواند و میافزاید «بهترین تعریف استقامت، قاطعیت روحی و روانی برای انکار پیروزی کشور تحریمکننده و ادامه دادن مسیر خود است». او درباره اینکه «درد تحریمها و استقامت طرف مقابل را چگونه میتوان سنجید؟»، مینویسد: رصد استقامت کشورها، نمایانگر اولویتها و نقاط ضعف برنامه مقاومتی دولتها در مقابل تحریم است. آمریکا برای دستیابی به چنین تصویری، از اولویتهای بودجهای، نگرشهای مردمی، اسناد راهبردی و «سخنرانی سران کشور هدف» بهره میبرد. نفیو تاکید میکند «وقتی یک کشور اعتراف میکند که مشکل تحریم دارد، تقریباً نیمی از کار انجام شده. اساساً این نوع اعتراف، دشواریهای خاصی برای هر دولت دارد چراکه به دشمنانش نشان میدهد آسیبپذیریهایی که آنها دنبالش بودند، کاملاً نمود پیدا کرده است.».
۱۰- کدام مشورت باعث شد تا دولتمرد ما ۲۲ مهر ۹۲ در دانشگاه تهران بگوید «خزانه خالی است» و بدین ترتیب تیم مذاکرهکننده را از قدرت چانه زنی خلع کند؟ جنگ مذاکرات، آغاز نشده مغلوبه شد اما بعدها معلوم شد مدیران نجومی در همین دوره، حقوق و پاداشهایی از ۳۰ تا ۷۳۰ میلیون میگرفتهاند! دشمن شبیه این اظهارات را به احساس ضعف و ناتوانی حمل کرده؛ چنانکه سایت رادیو فرانسه ۱۹ مهر ۹۲ نوشت «ارزیابی غرب از وضعیت دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد»!
11- درست زمانی که توماس فریدمن (تحلیلگر ارشد دموکرات و مشاور دولت اوباما ) به روزنامه ملیت ترکیه میگفت «آمریکا دیگر حتی به اندازه یک بند انگشت توان مداخله نظامی در خاورمیانه ندارد؛ ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خود را روی آن انداختیم. همه ترکشهای جنگ به ما اصابت کرد»، مشورتهای غلط با محوریت «هراس از شبح جنگ»، به برخی مدیران و رسانههای ما تزریق شد. طبیعتا تصور مبتنی بر «خزانه خالی» و «جنگ پیشرو»، موجب کج چیده شدن بنای برجام شد. نکته قابل تامل اینکه اوباما 21 دی 95 در نطق خداحافظی در شیکاگو گفت «اگر 8 سال پیش به شما گفته بودم میتوانیم برنامه هستهای ایران را بدون شلیک یک گلوله تعطیل کنیم، احتمالا میگفتید بیش از حد بلندپروازانه است. اما با توافق توانستیم». توماس فریدمن هم 12 تیر ماه 94 (10 روز قبل از اعلام توافق) در نیویورک تایمز نوشت «توافق پیشرو یک توافق بدِ - خوب است و به اوباما این امکان را میدهد تا به کنگره و اسرائیل بگوید این بهترین توافقی است که با یک غلاف خالی از اسلحه میتوان به دست آورد». متاسفانه قرائن نشان میدهد همان مشورتها و اصرار مشکوک بر جنگ هراسی ادامه دارد.
۱۲- برخی مجموعههای اجرایی به دلایل مختلف، مجال تحرک عناصر معارض را در حوزههای مختلف فراهم میکنند، اما وقتی عوارض و خسارات آن پدیدار شد و دولت را در حوزه تدبیر و کفایت ناتوان کرد، همان مدیران، مسئولیت را متوجه فقدان اختیارات، قانون اساسی و یا سایر دستگاهها میکنند. و حال آنکه به اعتبارهدر دادن فرصتها و جلب تهدیدها باید پاسخگو باشند. گویا همّ و غمّ برخی مدیران همچنان، ادامه دوقطبیهای غفلت آفرین در داخل، به جای تغییر گارد در مقابل دشمن است. ادعای «اختیارات نداریم» یا مسامحه در مقابل برخی تحرکات علیه احکام اسلامی، و بستر سازی برای رفتارهای هنجار شکنانه و ساختارشکنانه، از چنین اراده معیوب حکایت میکند. مسئولیت دنیوی و اخروی این رویکردها هر جا که باشد، بر دوش دولتمردانی سنگینی میکند که سوگند خوردهاند پاسدار مذهب رسمی، جمهوری اسلامی و قانون اساسی باشند، خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور و ترویج دین و اخلاق کنند، و در حراست از مرزها و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور از هیچ اقدامی دریغ نورزند. این مسئولیت بسیار سنگینی است؛ اگر حجابها و غفلتها بگذارند.