به گزارش مشرق، خسته نمیشوند انگار. ماجرا انگار هیچوقت برایشان رنگ تکرار نمیگیرد. گرما، روزهداری، تحریم و فشار اقتصادی، هیچکدام در عهدی که از ۴۰ سال قبل با پیر مکتبشان بستند، خللی ایجاد نمیکند. حالا هر سال مصممتر از سال قبل و امیدوارتر میآیند و عجیب، اطمینان دارند به وعده بزرگمردی که از فردای روشنی خبر داده که در آن از ظالم و ظلمش خبری نیست؛ آنقدر که حساب روزهایش را هم دارند.
بیشتر بخوانید:
عکس / روز قدس در کشمیر
عکس / سفیر کوبا با تیشرت چگوارا در راهپیمایی روز قدس تهران
آنقدر که زهرا کوچولوی ۴ و نیم ساله مطمئن است وقتی خانم باوقار ۲۵ سالهای شود، دیگر هیچ کودک فلسطینی هیچ تصویری از نظامیان بیرحم اسراییلی در ذهن نخواهد داشت و هیچ مادری در غزه، نوزادش را با خون خودش سیراب نخواهد کرد. راهپیمایی روز قدس امسال هم با حضور شاداب و پرامید اقشار مختلف، صحنه قدرتنمایی ایمان مردمی مقاوم و خستگیناپذیر در برابر ظلم رژیمی پر سروصدا اما توخالی بود.
حساب روزهایش را هم دارم!
برخلاف افرادی که صدایشان را با قدمهایشان میزان کردهاند و در حال حرکت، با شعارهایشان از اسراییل و حامیانش اعلام انزجار میکنند، آرام وسط خیابان ایستاده و چیزی نمیگوید. خوب که نگاه کنی اما، صدایش خیلی رساست. حرفهایش را با نوشتههایی که روی دست گرفته، اعلام کرده؛ «روزشمار: ۷۶۱۴ روز مانده تا نابودی اسراییل غاصب.» و «معامله قرن شکستخورده است.» میپرسم: این نوشتهها را از میان اقلام فرهنگی مراسم انتخاب کردهاید؟ در جواب میگوید: «نه. خودم نوشتهام. هر دو هم از صحبتهای رهبر انقلاب است.»
میگویم: ۷۶۱۴ روز؟ اینقدر دقیق؟ فوری میگوید: «بله. حساب روزهایش را هم دارم. من به وعدهای که رهبرم درباره پایان کار اسراییل داده، یقین دارم. آقا تا به حال هرچه گفتهاند، همان شده. برجام را ندیدید؟ گفتند: مذاکره نکنید، آمریکا جِرزن است. نتیجه را همه دیدند. باز هم گفتند: به اروپاییها اعتماد نکنید…»
نه آقا! زودتر از این حرفها کارشان تمام است...
مشغول گفتوگوییم که مرد میانسالی از کنارمان میگذرد و در همان حال با اشاره به عدد نوشتهشده روی تابلوی دستنویس، با لبخند میگوید: «آقا! به آنجا نمیکشد. کارشان خیلی زودتر از این حرفها تمام میشود.» میپرسم: استدلالتان چیست؟ میایستد و با آرامش و اطمینان میگوید: «آن فرمایش آقا مربوط به یک موقعیت خاص بود. بعد از توافق هستهای ایران با ۱+۵، اسراییل اعلام کرد هیچ نگرانی درباره جنگ میان ایران و اسراییل نخواهد بود و امنیت اسراییل برای ۲۵ سال آینده، تضمین است. رهبر انقلاب هم در پاسخ به این اظهارنظر بیپایه، گفتند: اسراییل اصلاً ۲۵ سال آینده را نخواهد دید.
وگرنه خود آقا بارها تبیین کردهاند که اسراییل آنقدر ضعیف شده که اصلاً به آنجا نمیرسد. به موقعیتشان در سوریه نگاه کنید؛ چه مناطقی در دستشان مانده؟ در لبنان چطور؟ با اینکه تلاش میکنند خود را قدرتمند و باهیبت نشان دهند، اما همه ادعاهایشان توخالی است.»
«مهدی محمدی» لبخندبرلب ادامه میدهد: «قرآن فرموده که قوم یهود، جانش را بسیار دوست دارد و بسیار ترسوست. به همین دلیل کافی است درمقابل یک اراده قوی قرار بگیرد. آن وقت کارش تمام است. به جنگهایی که ارتش اسراییل در سالهای اخیر با گروههای مقاومت کوچک لبنانی و فلسطینی داشته، نگاه کنید؛ از ۳۳ روز به ۱۸ روز و ۱۲ و ۲ روز رسیده. این نشانه ضعف اسراییل است و انشاالله دفعه بعد، در کمتر از این مدت، کارشان تمام است.»
خواستیم بگوییم نمیتوانند به ما ضربه بزنند
از تجمع تعداد زیادی از حاضران در نقطهای از خیابان انقلاب، میشود حدس زد اتفاق جالبی در حال رقم خوردن است. نزدیکتر که میشویم، متوجه حضور یک مهمان ناخوانده در راهپیمایی میشویم؛ ترامپ!
ترامپ آن وسط ایستاده و چند نوجوان پلنگیپوش با جدیت مشغول فراهم کردن شرایط برای یک آتشبازیاند. انگار میخواهند بگویند آتشی که رییسجمهور آمریکا با حمایت از اسراییل و انتقال پایتختش به قدس شریف برپا کرده، قبل از هرکس، دامن خود او را خواهد گرفت. دود فضا را پر میکند و ترامپ در آتشی که با شعارهای حاضران شعله میگیرد، محو میشود؛ انگار هیچوقت نبوده. از پشتسر میشنوم پسر ۴-۳ سالهای در آغوش مادرش میپرسد: چرا آتیش زدن؟ و مادرش میگوید: چون آمریکا، کارای بد میکنه. بچهها رو میکشه.
در میان تکبیرها، سر صحبت را با یکی از نوجوانان پرشور برنامه باز میکنم و میگوید: «از ۲ روز پیش به فکرمان رسید طرحی برای روز قدس اجرا کنیم. اما همین دیشب دستبهکار شدیم. حدود ۱۰ نفر بودیم. از ساعت ۷ عصر در پایگاهمان شروع به کار کردیم و درست کردن آدمک ترامپ تا حدود ساعت یک نیمهشب طول کشید.» از «امیرمحمد اقبالی» ۱۶ ساله میپرسم: با این کار میخواستید چه پیامی به چه کسی بدهید؟ بدون مکث میگوید: «ما بچههای ۱۵ تا ۲۰ ساله که این آدمک را درست کردیم و به آتش کشیدیم، میخواستیم بگوییم هیچ کاری از این آدم دیوانه که حامی اصلی اسراییل است، برنمیآید و او با حرفهای ابلهانه و تحریمهایش نمیتواند ضربهای به ما بزند.»
تا زندهایم، میدان را خالی نمیکنیم
مثل یک سرو، با اقتدار در میانه خیابان ایستاده. خیال نکن چون ۲ چشممش بیسو شده، نمیبیند هموطنانش ۴۰ سال بعد از انقلاب هنوز همانطور غیرتمندانه آمدهاند وسط میدان استکبارستیزی. و فکر نکن چون ۲ دستش را پشت خاکریزها جا گذاشته، دیگر میدان را خالی میکند و گوشه خانه مینشیند. امثال «داود نظاماسلامی»، جانباز ۷۰ درصد، هنوز و همیشه علمدار میدان جنگ با اسراییلیان بوده و هستند.
نزدیک میروم و میگویم: از هرکس بپرسیم، میگوید شما با جانفشانی در ایام دفاع مقدس، رسالتتان را انجام دادهاید و حالا دیگر نوبت دیگران است. لبخند میزند و میگوید: «نه. هیچوقت مسئولیت از روی دوش ما برداشته نمیشود. تا وقتی زندهایم، وظیفه داریم در اتفاقات مهم شرکت کنیم و در هر مناسبتی، انزجارمان را از آمریکا و مستکبران اعلام کنیم. امسال این وظیفه، حساستر هم شده است چون صحبت از چیزی به نام معامله قرن در میان است. به همین دلیل من و تمام ملت ایران آمدهایم به تبعیت از فرمایشات رهبرمان اعلام کنیم این معامله از همین حالا شکست خورده است و پیروزی از آنِ مردم مظلوم فلسطین و همه آزادیخواهان جهان است.»
شاید هیچکس مثل آقا داود نتواند آن دوردستها را ببیند و بگوید حضور مردم ایران در صحنههایی مثل راهپیمایی روز قدس، تا چه میزان میتواند به تقویت امنیت داخلی کشورمان کمک کند: «اینکه مردم ما در روز قدس به خیابانها میآیند، فقط دفاع از فلسطین و جبهه مقاومت نیست. این حضور، یک پیام برای آمریکا و غرب دارد و آن اینکه ملت ما همیشه در صحنه است و در دفاع از امنیتی که ۴۰ سال است برایش زحمت کشیده و خون داده، کوتاه نمیآید. این پیامی برای دنیاست که این مردم همیشه پشتیبان نظام جمهوری اسلامی هستند.»
هیچکس مجبور نبود؛ انتخاب کردیم و آمدیم
حالا دیگر برای خیلیها تبدیل به چهرههای آشنا شدهاند. بچههای گروه سرود پایگاه بسیج صاحبالأمر (عج) اینجا هم روی سن رفتهاند و با اجرای مسلط و زیبایشان به تجمع باشکوه مردم در راهپیمایی روز قدس رونق دادهاند. ازشان میپرسم: بهخاطر اینکه باید برای اجرای سرود میآمدید، مجبور شدید در این گرما اینجا حاضر شوید؟ «امیرعلی علیمحمدی» خیلی جدی میگوید: «اتفاقاً وقتی میآمدیم، چند نفر از بچهمحلها هم همین را گفتند که برای چه به خاطر مردم یک کشور دیگر در این گرما خودتان را اذیت میکنید؟ اما هیچ اجباری در کار نبوده. گروه ما، کاملتر از این است اما امروز ۱۵ نفرمان دوست داشتیم، انتخاب کردیم و به راهپیمایی آمدیم. هیچکس ما را مجبور نکرد و آنهایی هم که دلشان نمیخواست، نیامدند.»
او میگوید: «ما آمدیم چون هم امر رهبرمان بود و هم اعتقاد خودمان. ما به خاطر نوجوانان فلسطینی آمدیم. آنها هم مثل ما دوست دارند در کشور خودشان آزاد باشند و فعالیت کنند اما گرفتار ظلم صهیونیستها هستند. ما خودمان را جای آنها میگذاریم و میبینیم خیلی سخت است. امروز برای دفاع از آنها آمدیم.»
بیتفاوت باشیم، فردا پایشان به خانه خودمان باز میشود
دارند یکی از آن سلفیهای عزت را به نام خودشان ثبت میکنند. خانواده باصفای «یزدانپور» با ۳ فرزندشان «امیرعباس»، «امیرعلی»، و «مرضیه» را میگویم که در مجموع، بیش از ۲۰ سال است پای ثابت راهپیماییهای روز قدس هستند. خانوادهای فرهنگی که در آن، پدر، مدیر مدرسه، مادر، معلم و دختر خانواده، دانشجو-معلم است و خوب میدانند مشق مقاومت را باید از کودکی با بچهها تمرین کرد. مادر میگوید: «هر سال آمدهایم؛ قبل از به دنیا آمدن بچهها تا امروز. تازه، مادربزرگ بچهها هم آمده اما به دلیل کهولت سن، در ماشین مانده. وقتی گفتیم: شما برایتان سخت است. بهتر است در خانه بمانید، ناراحت شد و گفت: همینکه بیایم و در آن فضا باشم، برایم کافی است. میخواهم وظیفهام را انجام دهم.»
میپرسم: بعضیها میگویند: چرا خودتان را با زبان روزه به سختی میاندازید؟ مگر فلسطینیها حضور شما را میبینند و متوجه میشوند به خاطرشان رفتهاید راهپیمایی؟ پدر خانواده میگوید: «مهم نیست آنها ببینند یا نه. ما تکلیفی بر عهده داریم و باید به وظیفهمان در دفاع از مظلومان عمل کنیم. اتفاقاً در یک هفته گذشته، از اینجور حرفها در فضای مجازی زیاد دیدم. بعضیها میخواستند مردم را دلسرد کنند که به راهپیمایی نیایند اما کور خواندهاند. هر سال مردم، پرشورتر میآیند. آنها نمیدانند اگر امروز به مصیبت فلسطین بیتفاوت باشیم، فردا پای اسراییل و آمریکا به کشور خودمان باز میشود.
یادمان نرود که اسلام، مرز جغرافیایی ندارد. این، موضوع اصلی است. تا وقتی باور داشتهباشیم مرزهای جغرافیایی نمیتواند سرنوشت کشورهای مسلمان را از هم جدا کند، حضور در میدانهایی مثل راهپیمایی روز قدس را برای خودمان وظیفه میدانیم.»
معامله قرن کجا بود؟! این قرن، قرن خمینی است
راست گفتهاند دود از کنده بلند میشود. در میان شور و نشاط نسل جوانی که رویشهای انقلاباند، نمیشود از حضور باصلابت و امیدبخش پیشکسوتان در راهپیمایی هم بهسادگی گذشت. بزرگترهایی مثل «محمدعلی لطفعلیخانی» که در حلقهای از دوستان همسنوسالش پیش میآید و یک سوغاتی هم برای تلآویونشینان دارد!
میپرسم این موشک از کجا آمده؟ سینه ستبر میکند و با چهرهای خندان میگوید: «خودم با یونولیت ساختهام. هر سال با یک طرح جدید به راهپیمایی روز قدس میآیم مثلاً پارسال تابوت اسراییل را ساختهبودم. اما این موشک، نمادی از موشکهای فلسطینی است. ببینید، فلسطینیها مبارزهشان را اول با سنگ شروع کردند. بعد، به فلاخن رسیدند. اما وقتی هر روز اسراییل با موشکها و بمبهایش مردم فلسطین را کشت، دیگر ابزار مبارزه مردم فلسطین هم تغییر کرد. حالا مبارزان فلسطینی با موشکهای دستسازشان به جنگ اسراییلیها میروند.»
به اعتقاد آقا محمدعلی، همین موشکهای بهظاهر ساده، تکلیف معامله قرن را هم روشن خواهد کرد: «بُرد موشکهای ساده فلسطینی حتی تا تلآویو هم میرسد. اینجاست که میگوییم «تِرَمپ (یعنی آدم سرگردان)» با مطرح کردن موضوع «معامله قرن»، حرف بزرگتر از دهانش زده. چون همین موشکهای بهظاهر ساده فلسطینیها میتواند کارهای عظیمی انجام دهد، نقشههای آنها را خراب و به آنها ثابت کند این قرن، قرن خمینی است و آنها با طرحهایی مانند معامله قرن نمیتوانند عظمت قرن خمینی را کمرنگ کنند.»
بچهها درد کودکان فلسطینی را بهتر از ما میفهمند
همه سکوت کردهاند و با لبخند مشغول تماشای هنرنمایی یک پسر کوچولو روی سن هستند که میکروفون را به دهانش چسبانده و تندتند میخواند: «ما همه به شور و به التهابیم / برای دشمنا اوج عذابیم / اومدیم تا بفهمونیم به دنیا / ما همه بچههای انقلابیم / دلامون شیداست، پرچممون بالاست / عَلَمِ خمینی تو دست ملت ماست…»
از سن که پایین میآید، دنبال مادرش میگردد و یکدفعه میان جمعیت ناپدید میشود. میپرسم: این پسر کوچولو که شعر میخواند، کجا رفت؟ خانمها میگویند: «علیاصغر را میگویید؟ همین جاست. صبر کنید…» و پیدایش میشود؛ پسر ۶ سالهای که با آن چفیه و لباسی که شبیه لباس نیروهای مقاومت است، حسابی بامزه شده. میپرسم: این لباسها رو کی برات خریده؟ میگوید: «مامانم دوخته.» میگویم: داشتی چی میخوندی اون بالا؟ زیر لب شروع به خواندن میکند اما خجالت نمیگذارد ادامه دهد. اینجاست که مادر به کمکش میآید و میگوید: «در راه که با خانمهای هیئت فاطمیون تهرانپارس میآمدیم و این شعر را میخواندیم، علیاصغر آن را حفظ کرد و به میدان انقلاب که رسیدیم، رفت بالای سن و آن را اجرا کرد.» «محترم اسدیان» لبخندبرلب ادامه میدهد: «این بچهها، ثمره هیئت ما هستند…»
میپرسم: بچهها درکی از ماجرای فلسطین دارند؟ مادر با اطمینان میگوید: «بله. کاملاً. وقتی برایشان توضیح میدهیم، نهتنها متوجه میشوند، بلکه بعداً واکنشهایی نشان میدهند که انسان را متعجب میکند. گهگاه عکسهای بچههای فلسطین و یمن را نشانشان میدهم و از وضعیت آنها برایشان میگویم. مثلاً وقتی دخترم گفت برایش برچسبهای عروسک باربی بخرم، گفتم: میدانید اینها فقط ظاهرش قشنگ است اما در اصل برای این است که حواس شما را پرت کنند؟ بچهها گفتند: یعنی چی؟ عکسهای بچههای یمنی را که گرسنه هستند و بیگناه کشته میشوند، نشانشان دادم و گفتم: میخواهند حواس شما و ما را پرت کنند که نرویم این بچهها را نجات دهیم. چون میدانند ما اگر حواسمان باشد، به کمک آنها میرویم. بچهها خیلی خوب این مسائل را میفهمند و همزادپنداری میکنند. یکبار که داشتم به آنها غذا میدادم، علیاصغر گفت: الان بچههای یمنی چیزی دارند بخورند؟ …»
من که ۲۵ ساله شوم، دیگر اسراییل وجود ندارد
انگار آمدهاند به مفرحترین گشتوگذار خانوادگی. با شور و نشاط شعار میدهند و عکس یادگاری میگیرند. خانواده «بَرجویی» هم با ۲ دخترشان «فاطمه» ۹ ساله و «زهرا» ۴و نیمساله آمدهاند با کودکان فلسطینی همدردی کنند. پدر خانواده میگوید: «آگاهانه بچههایمان را در این گرما به راهپیمایی آوردیم. با توجه به درد و رنج کودکان فلسطینی که در چند سال اخیر شدت بیشتری هم گرفته، بچههای ما هم با این موضوع آشنا شدهاند. آنها هم ازطریق اخبار و تصاویر، این ظلم و بیعدالتیها را میبینند و ناراحت میشوند. به همین دلیل دوست دارند با حضورشان در راهپیمایی، کمک کوچکی به بچههای فلسطینی بکنند.»
فاطمه خانم هم که امسال روزههایش را کامل گرفته، میگوید: «من امروز آمدهام به آمریکا نشان بدهم که هیچ غلطی نمیتواند بکند و ما تا آخر، پشت سر فلسطین هستیم. من میدانم اسراییل سرزمین بچههای فلسطینی را اشغال کرده و با آنها جنگ میکند. آمدم راهپیمایی که به آن بچهها بگویم به یادشان هستم.»
داستان زهرا اما چیز دیگری است. نوشتهای که او در دست گرفته، یک دنیا حرف دارد: «زهرا هستم، متولد ۹۳. ای قدس عزیز! من بر خاک پاک تو قدم خواهم گذاشت چون اسراییل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید. روزشمار وعده خدا از زبان امام خامنهای.»
پدر لبخندبرلب درباره این نوشته میگوید: «زهرا ۴ سال و نیمه است. تازه به دنیا آمدهبود که آقا آن جمله معروف درباره پایان کار اسراییل تا ۲۵ سال آینده را گفتند. حالا ۴ سال از آن روزها گذشته و از عمر اسراییل فقط ۲۱ سال مانده. ما به این وعده، ایمان داریم. این وعده خدا درباره پایان ظلم اسراییل است که از زبان نایب امام زمان (عج) بیان شده و ما یقین داریم محقق میشود. به راهپیمایی روز قدس هم میآییم تا به تحقق این وعده کمک کنیم. اینطور است که یقین داریم وقتی انشاالله زهرا یک خانم ۲۵ ساله شدهباشد، دیگر چیزی به نام اسراییل وجود خارجی ندارد.»