به گزارش مشرق، از زمان انتشار خبر قتل میترا استاد، همسر دوم محمدعلی نجفی شهردار اسبق تهران، این اتفاق به سرعت به یکی از اصلیترین سوژههای رسانههای کشور بدل شد.
به هنگام مواجهه با چنین اخباری که در آن انسانی به قتل رسیده و انسان دیگری قاتل شده، به طور طبیعی آنچه که باید پیش و بیش از هر چیزی در انسان بروز و ظهور یابد، روح و جسمی آکنده از غم و اندوه است. در مرحله بعدی نیز باید انتظار داشت که روال قانونی این پرونده همانند پروندههای مشابه توسط محاکم قضایی طی شده و نتیجه آن مشخص شود.
بیشتر بخوانید:
نجفی شلیک کرد، شما نکنید!
اما در ماجرای قتل همسر دوم نجفی فضای سیاسی منتظر طی روال طبیعی و قانونی نماند و فضای مجازی کشور بلافاصله از شایعه و گمانهزنی درباره این اتفاق پر شد و لحظه به لحظه اخبار تکمیلی درباره این سوءقصد در میان مردم رد و بدل میشد.
آنچه در روزهای گذشته درباره این جنایت مورد توجه بود، این است که فضای سیاست در جامعه ایرانی روند خطرناکی را طی میکند و آن هم از بین رفتن اخلاقیات است و برخی در هرجناحی در هر اتفاقی از این دست تلاش میکنند بیش از آنکه به اصل موضوع رسیدگی و از اتفاقات مشابه از این دست پیشگیری کنند، ماهی خود را از این آب گل آلود بگیرند.
پیش از این هم در ماجرای اسلحه کشیدن یک مداح در سالهای گذشته، شاهد بودیم که برخی روزنامههای زنجیرهای و کاربران فضای مجازی، با منتسب کردن وی به جناح مقابل نه تنها رقیب سیاسی، بلکه در برخی موارد مسائل مذهبی را مورد هجمه قرار دادند. در آخرین نمونه از این تسویه حسابهای سیاسی، زمانی که احد قدمی در اقدامی غیرقابل دفاع، به شخصیتهای اهل سنت بیحرمتی کرد، روزنامه اصلاحطلب آرمان با علم بر نسبت سببی این مداحِ هتاک با محمود احمدی نژاد، بر آن شد تا از این مسئله بهرهبرداری سیاسی کنند.
حال در ماجرای نجفی فضای خوبی بود تا اصولگرایان که در گذشته چندباری از سوی رقیبشان مورد حمله قرار گرفتند، بهنحوی تلافی کنند.
محمدعلی نجفی از افراد شناختهشده جناح اصلاحطلب، موسس حزب کارگزاران، وزیر دولتهای هاشمی و خاتمی، مشاور اقتصادی حسن روحانی و شهردار منتخب شورای پنجم شهر تهران، تمام ویژگیها و فاکتورهای لازم را داشت تا سوژه مناسبی برای حساب و کتاب جدی اصولگرایان با رقیب باشد. البته بودند برخی نیروهای وابسته به این جریان که انگیزه داشتند همین رویکرد را اتخاذ کنند اما مثلاً روزنامه کیهان به عنوان یکی از نمادهای اصولگرایان که احتمالاً اصلاحطلبان تصور میکردند پیش و بیش از دیگران از این فرصت پیش آمده بیشترین بهرهگیری را کند، امّا رویه کاملاً اخلاقی را در پیش گرفت و به این موضوع صرفاً در قالب خبر پرداخت و پیش از مشخص شدن ابعاد ماجرا، چیزی از خود به آن اضافه نکرده است.
بسیاری از رسانههای اصلی جریان اصولگرایی هم بر همین منوال عمل و تلاش کردند که ماجرا را بیش از آنکه مسئلهای سیاسی باشد، در حوزه طبیعی خود یعنی جنائی و قضایی پیگیری کنند.
اما در مقابل، برخی اصلاحطلبان که به نظر میرسید در برابر جنایت همحزبیشان در بدترین حالت «سکوت» اختیار کنند، اما در رویکردی بهتبرانگیز، پا را فراتر گذاشته، از مدار اخلاق، انصاف و حتی انسانیت خارج شده و در حالی که هنوز جوانب پرونده آشکار نیست، شروع به تهمتپراکنی علیه مقتولی کردند که فرصت دفاع از خود را ندارد.
در اولین گام، برخی اصلاح طلبان، که در گذشته داعیه طرفداری از حقوق زنان و ادعای فمینیسم داشتند با پیش کشیدن فرضیه ارتباط مقتول با یک مرد بیگانه اینگونه مطرح کردند که "میترا استاد" مهدورالدم است! در حالی که نه شاهدی بر این مدعا داشتند و نه خود نجفی چنین ادعایی داشته است. جالب اینکه برخی از این اشخاص در گذشته در بسیاری از امور سیاسی همجهت با جریاناتی بودند که اساساً حکم الهی قصاص را ناعادلانه میدانستند، اما برای توجیه اقدام غیرقابل دفاع نجفی و پیش از آن برای توجیه خود، احکام شرعی مهدور الدم را نیز صادر کردند!
اوج بیاخلاقی اقدام برخی به ساخت هشتگ #من_نیز_همسرم_را_کشتم بود تا با کشتن خیالی همسرشان، همجناحیشان را تبرئه کنند و به خاطر سیاست، تهمت قتل را هم بپذیرند.
بیاخلاقی دیگری که از جانب برخی اصلاح طلبان رخ داد، تهمت زدن به مقتول و مطرح کردن ارتباط وی با دستگاههای امنیتی و یا به اصطلاح "پرستو" بودن اوست! برخی فعالان در فضای مجازی که تا پیش از این سکوت پیشه کرده و از بهرهگیری جناحی و سیاسی از این واقعهیِ مستعدِ بهرهگیری، خودداری میکردند، با چنین بیاخلاقیهای شگفتانگیزی از ناحیه اصلاحطلبان، نمیتوانستند پاسخی به این ادعاها ندهند. گفتوشنودهایی که بیش از هرچیز و هرکس، قاعدتاً به ضرر اصلاحطلبان و بالاتر از همه شخص محمدعلی نجفی بود.
به نظر میرسید اساساً برای اصلاحطلبان اهمیتی ندارد که با این کنکاشها و ادعاها که قاعدتاً پس از طرح آن باید راستیآزمایی و یا تحلیل میشد، چه بر سر نجفی و آبروی او خواهد آمد، بلکه هدف اصلی آن بود که به هر طریق و حتی با متهم کردن نجفی به انواع و اقسام فساد، فقط خود را از مهلکه برهانند. که البته میتوان از پیشینه تدبیر سیاسی در این جریان حدس زد که تا چه حد از تبعات این "بومرنگ اتهام" برای خود غافلند.
فارغ از توجیهات سطحی و سخیف فضای مجازی برای تبرئه نجفی، برخی اصلاحطلبان هم فضا را مناسب دیدند تا به رقبای درون گفتمانی خود بر سر انتخاب نجفی بهعنوان شهردار تهران بتازند.
غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران درباره نجفی نوشته بود "ماهیت تاسفبار حادثه قتل میترا استاد هر چه باشد نمیتوان مسئولیت کسانی را که دو سال قبل علیرغم اصرار و تذکر برخی دلسوزان و مراکز مسئول، این چاه ویل را برای اصلاحات و نجفی حفر کردند، نادیده گرفت".
روزنامه شرق نیز در شماره دیروز خود، با انتقاد از کرباسچی نوشت که وی حزب اتحاد ملت (مشارکت سابق) و نزدیکان آن را هدف نیش و کنایه خود قرار داده است.
تاکنون آنچه از ماجرای نجفی قطعی است آن است که او همسر دوم خود را به قتل رسانده و قریب به اتفاق آنها که در فضای مجازی مشغول رایزنی و صدور احکام گوناگون برای نهادها و اشخاص مختلفند، چیز بیشتری نمیدانند. این ماجرای قتل نجفی از آن جهت حائز اهمیت و البته خطرناک است که نشان میدهد فضای سیاستزده حاکم بر فعالیتهای جناحهای سیاسی کشور به مرحلهای از خطر رسیده که از ابتذال هم عبور کرده، به نوعی که در هر مسئلهای سعی در توجیه خرابکاریهای افراد وابسته به جناح خود دارند که این مسئله موجب حاکم شدن نوعی عملگرایی مبتذل در فضای سیاسی و اجتماعی کشور شده است.