سرویس جهان مشرق - امسال نودمین سالگرد روابط دیپلماتیک ایران و ژاپن است؛ کشوری که نمودار روابطش با ایران هیچگاه افت و خیز قابل توجهی نداشته و مقامات و دیپلماتهایش هم همیشه بر روابط نزدیک دو طرف و حرکت به سمت گسترش آن تأکید کردهاند. شاید در این نود سال هیچگاه ژاپن به اندازه این روزها به سرخط اخبار ایران تبدیل نشده است. ترامپ به توکیو سفر میکند، محمد جواد ظریف هم به سرزمین آفتاب تابان میرود و سپس شینزو آبه نخست وزیر ژاپن به تهران میآید. این اولین بار است که نخست وزیری از ژاپن به ایران سفر میکند.
بسیاری از تحلیلگران آبه را در این سفر، حامل پیام ترامپ برای مقامات ایران میدانستند؛ رئیس جمهور آمریکای پیمان شکن، بعد از خروج از برجام، تحمیل تحریمهای جدید و بازگشت تحریمهای تعلیقشده، قراردادن سپاه در لیست سازمانهای تروریستی و دهها اقدام دیگر ضدایرانی، حالا به دنبال گرفتن یک عکس دو نفره با همتای ایرانی خود است تا آلبوم انتخاباتیاش تکمیل شود.
ژاپن البته تا پیش از سفر آبه میانجیگری میان آمریکا و ایران را رسماً تأیید نکرد. اما اولین دستور کار آقای آبه به محض ورود به تهران، روابط ایران و آمریکا بود. توکیو ۵ درصد از نفت مورد نیاز خود را از ایران تأمین میکرد و ۸۰ درصد دیگر را از تنگه هرمز؛ بنابراین افزایش تنشها مستقیماً با منافع این کشور در ارتباط است و تصور قطع شریان حیاتی اقتصاد ژاپن، به اندازه بمبهای منفجرشده در آسمان هیروشیما و ناگازاکی، برای آنها هولناک است.
همزمان با نودمین سال روابط دوجانبه ایران و ژاپن، تحولات جاری و تبدیل شدن ژاپن به سرخط اخبار ایران و با شروع زمزمه سفر آقای آبه به تهران، خبرنگار مشرق به ژاپن رفته است تا تصویری دقیقتر از این کشور توسعه یافته و یکی از قدرتهای اقتصادی جهان برای مخاطبان مشرق ترسیم کند.
در مجموعه مطالب سفرنامه ژاپن، گزارشهایی از هیروشیما و محل انفجار اتمی، جزیره اوکیناوا (اصلی ترین پایگاه نیروهای آمریکایی)، گفتگو با مردم، اساتید دانشگاه، نخبگان و مقامات سابق و فعلی این کشور، بازماندگان انفجار اتمی و همچنین مشاهدات روزمره اجتماعی- فرهنگی را به مخاطبان محترم ارائه خواهد کرد.
******
با قسمت اول این سفرنامه همراه باشید:
سفر به هیروشیما با سرعت ۳۰۰ کیلومتر در ساعت
هواپیما در فرودگاه کانسای اوساکا فرود میآید؛ جایی که با هیروشیما حدود ۴۰۰ کیلومتر فاصله دارد. شاید پس از حدود ۱۶ ساعت معطلی برای پرواز غیرمستقیم تا رسیدن به مقصد، طی یک مسافت ۴۰۰ کیلومتری دیگر، بدترین خبر ممکن باشد، اما سفر با قطار سریع السیر معروف به "شینکانسن" با سرعت ۳۰۰ کیلومتر در ساعت، اولین تجربه هیجان انگیز است. مسیر ۴ ساعته را یک ساعت و ربع طی میکنیم. در طول مسیر حساب میکردم از تهران تا مشهد با چنین قطاری ۳ ساعت میشود… اگر بشود!
شینکانسن قطار بین شهری است که از جنوب تا شمال ژاپن کشیده شده است. البته سفر با این قطار برای ژاپنیها هم کم هزینه نیست و بلیط آن در برخی مسیرهای طولانی تا معادل ۱۰۰ دلار برای هر نفر میشود.
هیروشیما؛ شهرِ سوختن و ساختن!
اینجا هیروشیمای معروف است. شاید اولین شهر ژاپن که برای ما ایرانیها حتی قبل از توکیو در ذهن بیاید، هیروشیما باشد؛ و بعد ناگازاکی. شهری که بمب «پسر کوچک» آن را سوزاند و با خاکستر یکسان کرد.
درباره مختصات و جزئیات این حمله مطالب بسیاری منتشر شده و در دسترس است. در ساعت ۸ و ۱۵ دقیقه صبح روز ۶ آگوست ۱۹۴۵، آمریکا اولین آزمایش اتمی خود را بر روی شهر هیروشیما انجام داد. بمب اتمی آمریکا، تا شعاع ۲ کیلومتری همه چیز را در دمای چندهزار درجه سانتیگراد ذوب کرد. و تا کیلومترها آنطرفتر، تشعشعاتش زمین و ساکنانش را آلوده ساخت و ۲۰۰ هزار نفر قربانی اولین آزمایش عملیاتی سلاح هستهای شدند. طی ۵ ماه پس از انفجار، ۶۰ هزار نفر از عوارض این انفجار جان باختند. بسیاری از قربانیان بر اثر سرطان خون، سرطان پوست و بیماریهای ناشناخته دیگری جان باختند.
موزه هیروشیما، روایت دردناکی از سوختن مردم این شهر پس از انفجار اتمی است. البته روایت آنهایی که در فواصل بیش از ۲ کیلومتر در معرض انفجار قرار گرفتند؛ وگرنه از افراد نزدیکتر به مرکز انفجار، چیزی جز خاکستر باقی نماند.
** موزه صلح هیروشیما: صحنههای دردناک یک جنایت جنگی
آقای "کاتو" معاون موزه یادمان صلح هیروشیما روی تصاویر از هیروشیمای پیش از بمباران هستهای میگوید. پیش از انفجار ۳۵۰ هزار نفر در این منطقه زندگی میکردند. شهری بزرگ که تجارت، صنعت و گردشگری در آن رونق خوبی داشت. اما ظرف ۱۰ ثانیه با خاک یکسان شد.
مرکز انفجار (تصویر بالا)، اقامتگاههای مسافری به سبک سنتی ژاپن بوده است. گنبد معروف ژاپن هم یکی از مراکز صنعتی و تجاری هیروشیما بود که حالا بنای نیم سوخته و تخریب شده آن نماد بمباران و مقاومت ژاپن شده است. بیشتر خانههای مردم هیروشیما خانههای چوبی بود که پس از انفجار در حرارت چندهزار درجهای، با ساکنان و هرچه که در آنها بود، خاکستر شدند.
معاون موزه صلح توضیح میدهد که اولین گروه امدادگران (بیشتر مردم عادی)، ظهر همان روز انفجار از شهرهای اطراف پیاده یا با قایق و کشتی به هیروشیما میرسند. مردم ژاپن و هیروشیما تا مدتها نمیدانستند چه اتفاقی افتاده و این انفجار مهیب ناشی از چه چیزی بوده است. بنابراین افرادی هم که برای کمکرسانی به هیروشیما آمدند، به دلیل همین ناآگاهی از انفجار اتمی، به تشعشعات هستهای آلوده شده و جان خود را از دست میدهند.
در روز انفجار، بیش از ۸۰۰۰ دانش آموز در مدارس این شهر حضور داشتند که توسط دولت ژاپن و برای کمک به نوسازی مدارس به هیروشیما منتقل شده بودند. ۶۳۰۰ نفر از آنان بلافاصله در لحظه انفجار کشته میشوند. بسیاری از آنان نیز در روزها و هفتههای بعد بر اثر شدت سوختگی و بیماریهای ناشی از آلودگی هستهای، جان خود را از دست میدهند. در قسمتی از موزه، لباسها و وسایل باقیمانده از این دانش آموزان به نمایش درآمده است.
باران سیاه بر شهر خاکستر شده
۲۰ دقیقه پس از انفجار اتمی، باران سیاه در هیروشیما شروع به باریدن میکند؛ بارانی آلوده به مواد رادیواکتیو که مردم تشنه و سوخته هیروشیما از آب آن برای رفع تشنگی یا مرهم سوختگیهایشان استفاده میکنند. باران سیاه تا شعاع ۳۰۰ کیلومتری محل انفجار تمام رودخانهها و زمینهای کشاورزی و … را آلوده کرده و حتی ماهیهای داخل رودخانهها نیز از آن جان سالم به در نبردند. بیماریهای ناشناخته، دومین قاتل مردم پس از انفجار اصلی بود.
ژاپن در شرایطی قربانی "آزمایش اتمی" آمریکا شد که خود را برای تسلیم آمده میکرد (آلمان نازی تسلیم و هیتلر ماهها قبل خودکشی کرده بود، موسولینی هم به دست پارتیزانها کشته شده بود) و ژاپن در حال یافتن راهی برای مذاکره با آمریکا و پذیرش آتش بس و تسلیم بود. اما پروژه منهتن و سلاح های اتمی تولید شده نیاز به یک زمین واقعی برای آزمایش داشت.
نظر مردم و مقاماتِ امروز ژاپن درباره جنایت آمریکا چیست؟
اما بسیاری این انفجارها را برای پایان جنگ جهانی ضروری میدانند. نکته جالب توجه اینکه در میان ژاپنیها نیز کم نیستند کسانی که معتقدند برای جلوگیری از ادامه جنگ و قربانی شدن (احتمالاً) میلیونها نفر، لازم بود صدها هزار نفر کشته شوند!
وزیر دفاع اسبق ژاپن از جمله مهمترین مقاماتی است که چنین نظری داشت. در سال ۲۰۰۷ فومیو کیوما در اظهارنظری گفت: «برای پایان دادن به جنگ جهانی دوم، چارهای جز بمباران اتمی و کشتار تعداد کثیری از مردم وجود نداشتهاست.» اظهاراتی که مورد اعتراض شینزو آبه نخست وزیر قرار گرفت و وزیر دفاع مجبور به عذرخواهی و استعفا شد.
البته در میان مردم ژاپن نیز چنین نظراتی شنیده میشود. نکته جالب توجه در برآورد احساس مردم ژاپن نسبت به آمریکا اینکه امروزه کمتر میتوان از یک ژاپنی صراحتاً حس نفرت یا دشمنی با آمریکا را دریافت کرد. نسل جدید ژاپن مدرن و پیشرفته امروز، گرچه در کتابهای درسی و موزهها درباره این قتل عام میبینند و میشنوند، اما گویی بخشی از افکار عمومی این کشور، خود ژاپن را نیز مقصر میداند و به همین دلیل صراحتاً آمریکا را سرزنش نمیکنند؛ بلکه تنها در مذمت و پلیدی جنگ و ضرورت تلاش برای "صلح جهانی" سخن میگویند. این موضوع در سخنرانی شینزو آبه در کنگره آمریکا نیز به چشم میخورد، آنجا که از مردم آمریکا به دلیل کشته شدن آمریکاییها در جنگ جهانی دوم عذرخواهی میکند.
اما باراک اوباما که به هیروشیما سفر کرده بود، ضمن حضور در همین یادمان صلح و احترام به کشتههای جنگ، از عذرخواهی بابت این جنایت جنگی خودداری کرد.
پس از بازدید از موزه، حس نفرت از این جنایت دردناک، سراسر وجود انسان را فرامیگیرد. و علامت سوالی بزرگ که"چگونه میتوان دل را با عامل این جنایت، صاف کرد و دست دوستی داد" و قاتل صدها هزار نفر از مردمان کشورت را در جای دوست و متحد اول نشاند؟ این سؤالی بود که برای رسیدن به پاسخش از راننده تاکسی تا مقامات سابق و فعلی و کارشناسان و دیپلماتها و نخبگان ژاپنی را پرس و جو کردیم تا بتوانیم به برداشت ملموستر و قابل فهمتری از منطق و احساس ژاپنی برای مخاطبان ایرانی برسیم.
با گذشت ۷۴ سال از حملات اتمی، تسلیم و اشغال ژاپن، مردم ژاپن همچنان از این "تسلیم" آزرده و مجروح است. گرچه در ابتدای این گزارش، از تاثیرات انفجارهای اتمی بر شهرها و مردم آن نوشتیم، و از آلودگی و فجایع ناشی از تشعشعات هستهای تا کیلومترها آنطرف تر گفتیم، اما یک تخریب گستردهتر و یک آلودگی وسیعتر در پی این دو انفجار (و تسلیم و اشغالِ پس از آن رخ داد) که هنوز هم، روح و روان مردم و مسوولان ژاپن آلوده و مجروحِ این " تسلیم" است. گویی جامعه ژاپنی، با وجود پیشرفت خیرهکننده در وجوه مختلف (اقتصادی - صنعتی - فناوری - بهداشت و …) و ساخت مدرنترین شهرها و امکانات شهری دنیا، هنوز نتوانسته است روحیه مردمش را بازسازی و احیا کند. اینکه نتوانسته است یا "نخواسته" است یا "نگذاشتهاند" مساله دیگری است که تحلیل و پی بردن به آن در این گزارش نمیگنجد.
مشاهدات و گفتگو با مردم و نخبگان ژاپن این حقیقت را آشکار میکند که اعتماد به نفس و عزت جامعه ژاپن، با تسلیم بی قید و شرط در مقابل آمریکا، از بین رفته است. یعنی تا قبل از تسلیم، ژاپنیها به قدری عزت نفس و روحیه ایستادگی داشتند که به عنوان مثال، در نبرد اوکیناوا، تا آخرین نفر در مقابل نیروهای آمریکایی ایستادگی کردند و هرجا که احتمال اسارت میدادند، به روشهای مختلف (از جمله روش معروف هاراگیری) خودکشی میکردند تا مبادا پس از اسارت خود یا خانوادهشان به دست نیروهای آمریکایی، تحقیر شوند و عزتشان پایمال شود.
این بخش از تاریخ جنگ برای ژاپنیها، جزو افتخارات و مایه مباهات است که در کلام آنان، حس غرور از این رشادت فرماندهان، سربازان و حتی غیرنظامیان، موج میزند. (در گزارش اوکیناوا درباره این موضوع بیشتر خواهم نوشت.)
هیروشیما ۷۴ سال قبل سوخت؛ همانند بسیاری از شهرهای دیگر ژاپن. نزدیک به چهار میلیون نفر از مردم ژاپن در این جنگ کشته شدند. اما مردمش با تلی از خاکستر برجای مانده، ماندند و آن را دوباره ساختند. اما آن چیزی که اصطلاحاً کمر ژاپن را شکست و هیچگاه ساخته نشد، ضربه "تسلیم" شدن بی قید و شرط در برابر آمریکا بود. تسلیم اتفاق هولناکی بود که از فرماندهان نظامی ژاپن تا مردم عادی، مرگ را بر ذلت "تسلیم" ترجیح میدادند.
پس از جنگ، تا ۵ سال ژاپن محاصره مطلق بود. اجازه هیچگونه تجارت و تبادل خارجی نداشت؛ حتی اجازه ساخت و استفاده از کشتیهای تجاری نیز به این کشور داده نشد. واردات هرگونه مواد اولیه و حتی نفت خام نیز به ژاپن ممنوع بود و آنها از ذغال سنگ برای تامین انرژی مورد نیاز استفاده میکردند. قانون اساسی این کشور را آمریکاییها همچون دیکتهای خواندند و ژاپنیها نوشتند...
شاید اولین اشکال به این تحلیل از جامعه ژاپن این باشد که این کشور از زیر آوار خرابیهای جنگ، توانسته است به یکی از قدرتهای برتر اقتصادی در جهان تبدیل شود و چه اعتماد به نفسی از این بالاتر برای مردم ژاپن… اما این همه واقعیت نیست.
حالا نخست وزیر آبه سالهاست تلاش میکند بدون اینکه گرهای بر پیشانی دوستان آمریکایی خود بیندازد، گره از برخی بندهای قانون اساسی - در زمینه توانمندیهای دفاعی - باز کند تا کمی اعتماد به نفس را به جامعه ژاپن بازگرداند.
در گفتگو با یکی ازدیپلماتهای ژاپنی، تلخی ذکر یک خاطره از جنگ عراق و کویت را با تمام وجود احساس کردم: در حمله عراق به کویت، به دلیل ممنوعیت مطلق حضور نظامیان ژاپن در خارج از مرزهای این کشور، آنها به ائتلاف جهانی علیه عراق، عدد قابل توجه ۱۴ میلیارد دلار کمک مالی کردند. اما پس از شکست ارتش صدام، کویت با برافراشتن پرچم کشورهای حامی خود، از آنان تقدیر کرد؛ جایی که نه پرچم و نه نامی از ژاپن به میان آمد. ژاپنیها این اقدام کویت را توهین و تحقیر بزرگی میدانند که پس از گذشت سالها، هنوز هم - برای توجیه ضرورت اصلاح قانون اساسی - از آن به تلخی یاد میکنند...
ادامه دارد…
گزارش از: حسن سلیمانی