به گزارش مشرق، در شرایطی که بازار اجاره مسکن پرهیاهوترین روزهای خود را میگذراند و اجاره نشینی دیگر خوش نشینی نیست، در شرایطی که چشم اجاره نشین ها پشت شیشههای بنگاه املاک خیره به رقمهای نجومی مبلغ رهن و اجاره بها می ماند، شنیدن عبارت «خانه صلواتی» غریب و دور از ذهن است. اما «محمد حاج محمدی» معادلههای ذهنی این روزهای اجاره نشین ها از بی انصافی صاحب خانهها را بر هم میریزد وقتی میگوید 22 سال است خانههایش را صلواتی اجاره میدهد، آن هم به عروس و دامادهایی که میخواهند زندگی مشترک را زیر یک سقف شروع کنند و آهی در بساط ندارند یا خانوادههای آبروداری که به هر دلیل کمیت زندگیشان لنگ مانده و بی سرپناه شدهاند.
بیشتر بخوانید:
نسخه دهه نودی مرشد چلویی اینجاست
زرق و برق دنیا پیش چشم قهرمان گزارش ما هیچ است و همه دلخوشی اش دعای خیری که در این سالها مستاجران خانههای صلواتی بدرقه توشه دنیا و آخرتش کردهاند. یک خانه 3 طبقه دارد. هر طبقه 80 متر، در یک طبقه خودش زندگی میکند و دو طبقه دیگر را برای رضای خدا صلواتی اجاره میدهد به خلق خدا، ثمره سالها تلاش و کاسبی و ارثیه پدریاش 5 خانه نقلی دیگر گوشه و کنار پایتخت است که میگوید میزبانانش مستاجران من نیستند و میهمان اوستا کریماند. در نازی آباد تهران به محمد کبابی شهره است و سالها همه او را به انصافش میشناسند و در مرام و منش کاسبی بی شباهت به مرشد چلویی معروف نیست.
یک حساب سرانگشتی کافیست تا دستت بیاید در بازار پر التهاب اجاره خانه، اگر 60 ساله باشی و صاحب 7 خانه، انصاف در گرفتن اجاره بها هم در مرامت باشد هر ماه اجاره خانهها به حسابت میآید و دوران سالمندی را با طیب خاطر می گذارنی، اما مرام «محمد عمو محمدی»؛ کاسب 60 ساله تهرانی این خوش نشینی را بر نمیتابد و میگوید: «سربلندم به درگاه خدا که در این سالها خشت خشت خانههایم پناه دهها زوج جوان بوده است. حالا تعدادی از زوجهای جوانی که سالها قبل میهمان خانه صلواتی من بودند صاحب خانه شدند و هنوز هم به من سر میزنند. چشم به صفر کرایه خانهها نبستم و تا یک سال قبل در مغازهام کاسبی میکردم.»
خودمانی با خدا؛ خانه از من مستأجر با تو!
در مسجدالرسول محله نازی آباد تهران زیر سقف خدا ظهر یکی از روزهای گرم مرداد روایت بخشش «محمد عمو محمدی» را میشنویم از 22 سال قبل تا امروز؛ «ماجرا از سال 75 شروع شد، در نازی آباد مغازه کبابی داشتم. زمین 100 متری خریده بودم و بعد از گرفتن مجوز مغازه ای ساختم و یک طبقه مسکونی برای زندگی. یک روز از طرف شهرداری نامه ای آمده بود، از محتوای نامه سر در نیاوردم، نامه را به یکی از دوستانم نشان دادم و او گفت شهرداری مجوز ساخت دو طبقه دیگر را هم به شما داده است و برای گرفتن جواز باید به شهرداری بروید. اهمیتی ندادم، علاقه ای به ساخت و ساز دوباره و دردسر بنایی نداشتم. تا اینکه یکی از دوستان قدیمیام به نام حاج رضا انباردار گفت بیا و خانهات را بساز به نیت اسکان دادن زوجهای جوان. به پیشنهادش فکر کردم. استخاره کردم و خوب آمد و دو طبقه دیگر روی خانهام ساختم به همان نیت. ساخت خانه که تمام شد به مسجد رفتم و گفتم خدا این دو طبقه خانه از من مستاجرانش با تو، بنده ای که گره به کارش افتاده و سرپناهی ندارد میهمان خانه من کن. در چشم به هم زدنی و از طریق یک واسطه، اولین مستأجر خانه صلواتی جلوی راهم سبز شد و گریه از سر شوق او و دعای خیرش وقتی فهمید قرار نیست اجاره خانه بدهد انگیزهام را در این راه بیشتر کرد. آن موقع که دو طبقه خانه داشتم و آن را صلواتی اجاره میدادم فکرش را هم نمیکردم خدا در رحمت را به زندگیام باز کند. ارثیه پدری رسید، چه کنم و چه نکنم تصمیم گرفتم خانه بخرم و صلواتی اجاره دهم. دو خانه شد سه و چهار و پنج و شش و هفت. حالا 8 واحد آپارتمان دارم و همه آنها را صلواتی اجاره میدهم.»
از ماشین 500 میلیونی تا 60 خانواده در انتظار اسکان
«محمد عمو محمدی» چشمش را به روی همه دلخوشی های لاکچری این روزهای زندگی شهرنشینی بسته است. از ماشین آنچنانی گرفته تا خانه لوکس و لاکچری در شمال شهر و میگوید: «من یک موتور دارم و یک پژو 405، با موتورم در محل تردد میکنم و مسیر دورتر را با ماشین گز میکنم. یک روز دوستی گفت لذت مال و اموالت را نمیبری حاج محمد! میگفت به عوض این همه حاتم بخشی یکی از خانههای کوچکت را بفروش، ماشین لوکس آخرین مدل خارجی بنداز زیرپای خودت و خانوادهات. اما من اینطور فکر نمیکنم. حالا من ماشین 500 میلیونی زیرپایم باشد که چی؟ لذت از نگاه من این نیست. لذت و دلخوشی من دعای خیر دهها زن و شوهر جوانی است که اول راه زندگیشان خدا سر راهم قرار داد. می دانید چند خانواده در نوبت اسکان رایگان در خانههای صلواتی هستند؟ 60 خانواده در نوبت اسکان هستند، از زن و شوهر جوان در آستانه تشکیل زندگی که با این شرایط اقتصادی کمیتشان لنگ شده بگیر تا خانواده آبرودار ورشکسته.»
فراخوانی برای خیران و ثروتمندان!
«رسم خانههای صلواتی باید پابرجا بماند، تا وقتی خودم زنده هستم سکان را در دست گرفتم، اما وصیت کردم هر وقت سرم را روی زمین گذاشتم همسر و بچههایم در خانههای صلواتی را به روی مردم باز نگه دارند.» این را حاج محمد میگوید و از رؤیایی میگوید که هر شب آن را در ذهن میپروراند؛ «حالا برای خانههای صلواتی رویاهای زیادی دارم که امیدوارم بالاخره یک روز به واقعیت بپیوندد. اگر خیران دست به دست هم دهند این رؤیا آنقدرها هم دور نیست. اینکه یک زمین بزرگ بخریم و با سرمایه همه خیران 400 واحد مسکونی در آن بسازیم. نام این مجتمع را هم بگذاریم مجتمع صلواتی. همیشه گفتهاند یک دست صدا ندارد. اگر ثروتمندانی که پولشان از پارو بالا میرود و کمتر خیرشان به اطرافیان میرسد نیت کنند، شهرخاکستری تهران گلستان میشود.»
کمپین راه بیندازید برای پر کردن خانههای خالی تهران
13 درصد خانههای پایتخت خالی از سکنه است. این خبری بود که مدتی قبل کام صاحبِ خانههای صلواتی تهران را تلخ کرد. عمو محمدی میگوید: «خبر خالی بودن 13 درصد خانههای تهران قلبم را به درد آورد. من سواد درست و حسابی ندارم، از دخترم پرسیدم فکر میکنی 13 درصد خانه تهران چند واحد مسکونی میشود؟ دخترم گفت نمیدانم آقاجان ولی من هم جایی خواندم که نوشته بود بیشتر از 490 هزار واحد مسکونی خالی از سکنه در تهران وجود دارد. این را که دخترم گفت شوکه شدم. به تعداد هر خانه خالی در پایتخت یک دختر و پسر جوان، یک خانواده آبروداری که به هر دلیل جایی برای زندگی ندارند میتوانند سقفی روی سرشان باشد. من دختر و پسرهایی را میشناسم که بیشتر از 5 سال در دوران عقد ماندهاند و سر خانه و زندگیشان نرفتهاند چون نتوانستند خانه ای رهن و اجاره کنند، خانوادههای آبروداری را میشناسم که به هر دلیلی آواره شدهاند و سقفی روی سرشان نیست، اطراف حرم حضرت عبدالعظیم و حرم امام خمینی (ره) چادر زدهاند و با عنوان مسافر در آن چادرها شب را به روز میرسانند، آن وقت ما 490 هزار خانه خالی در همین تهران خودمان داریم که خاک میخورد. این روزها فعالان اجتماعی و رسانه ای به هر بهانه ای کمپین راه میاندازند. اگر خواننده این جملات هستید بیایید برای پر کردن خانههای خالی تهران هم یک کمپین راه بیندازیم و نامش را بگذارید کمپین مستاجران صلواتی در خانههای خالی.
اجاره بهای شما؛ فاتحه ای برای شادی روح پدرم
روایت «فاطمه فراهانی» شنیدنی ست؛ بانوی میانسالی که پولش از پارو بالا نمیرود. یک حقوق بازنشستگی دارد و به قول خودش آب باریکه ای که روزگارش را با آن میگذراند اما بعد از آشنایی با حاج «محمد عمو محمدی» به جمع صاحب خانههای صلواتی پیوسته است؛ «با ارثیه پدری یک خانه نقلی خریدم، به بنگاه سپردم برایم مستأجر پیدا کند، یکی دو نفر آمدند و بالاخره خانه را پسندیدند، برای تنظیم قرارداد به بنگاه املاک رفتم، منتظر مستأجر بودم و در فکر حساب و کتاب پولی که قرار بود بگیرم، مردی میانسال همراه زن و مردی جوان وارد بنگاه شدند تا قرارداد اجاره خانه را امضا کنند. مشاور بنگاه املاک اجاره نامه را بلند بلند میخواند. موجر: محمد عمو محمدی، مستأجر آقای... ودیعه و مبلغ اجاره بها: صلوات بر محمد و آل محمد (ص). صدای صلوات در بنگاه املاک پیچید. سرم را بلند کردم دیدم زن و شوهر جوان هر دو گریه میکنند. دلم لرزید، کمی دقیق شدم متوجه شدم حاج آقا از آشنایان دور است، پیگیر ماجرا شدم. مسئول بنگاه املاک گفت حاج آقا عمو محمدی همه خانههایش را صلواتی اجاره میدهد، غافلگیر شدم. حساب و کتاب این بخشش بی چشمداشت در این دوره و زمانه چه بود؟ من کجای کار بودم؟ چشمم را به روی مال دنیا بستم و تصمیم گرفتم با همین داشته اندکم ادامه دهنده این بخشش باشم و حالا یک سالی هست که خانهام را صلواتی اجاره دادم برای شادی روح پدرم و دعای خیر مردم.» حالا میگوید میهمان خانه نقلی من؛ زن و مردی ورشکسته ای هستند که همه دار و ندارشان را برای پرداخت بدهی فروخته بودند و خدا آنها را سر راه من قرار داد.»
مستأجر خدا بودیم حالا صاحب خانه شدیم!
حلاوت کار خیر را در این سالها به کام خیلیها نشانده و این شیرینی را اینقدر زیر زبان مزه مزه کردهاند که خودشان هم به ریسمان مهرمندی چنگ انداخته و خیر شدند؛ مثل «ناصرمحبوب» که حالا به گفته حاج عمو محمدی راه و رسم ریش سفیدان را در پیش گرفته است.
زیر سقف الهی در خانه خدا سراغش میرویم، شانه به شانه حاج آقا عمو محمدی میایستد و از سال اول زندگی میگوید: «سال اول ازدواج سال سرنوشت سازی برای زوجهای جوان است. دختر و پسر وارد مرحله جدیدی از زندگی میشوند و با کوهی از مشکلات اقتصادی مواجهاند. لطف خدا بود که سال اول زندگی مشترک من با کمک حاج محمد عمو محمدی به بهترین شکل گذشت. یک سال اول، ما در خانه ای صلواتی زندگی کردیم. دغدغه پول رهن و اجاره بهای ماهیانه را نداشتیم. حاج آقا میگفت یک سال در خانه من مهمان خدا هستید، اجاره خانه و پول پیش نمیخواهم، فقط دست روی دست نگذارید و تلاش کنید. سال 88 وضعیت اقتصادی اینطور متلاطم نبود و من و همسرم یک سال بی وقفه تلاش کردیم و با توکل به خدا و وام و قرض و قوله صاحب خانه ای کوچک و نقلی شدیم. حالا گروهی تشکیل دادهایم از جوانان خیر در نازی آباد تهران تا باری از دوش خانوادههای نیازمند برداریم، گاهی با دادن سبد آذوقه به خانوادههایی که به نان شبشان محتاجاند و گاهی با جمع کردن پول و آزاد کردن زندانی در بند.»
از قرارداد صلواتی در بنگاه تا بخشش 7 متری از خانه مسکونی
مشاوران املاک نازی آباد تهران صاحبِ خانههای صلواتی را میشناسد. میدانند هر وقت سر و کله «محمد عمو محمدی» در بنگاه پیدا میشود قرار است در خانه ای به روی یک خانواده نیازمند باز شود. حالا یکی از مشاوران املاک هم به سهم خودش به جرگه خیران پیوسته است. عمو محمدی میگوید: «مشاور املاک محله برای نوشتن قرارداد اجاره خانههای صلواتی پولی دریافت نمیکند و قرارداد را رایگان مینویسد. من برای اطمینان و محکم کاری قرارداد اجاره مینویسم به مدت یک سال. بالاخره در کار خیر حاشیههایی هم وجود دارد و نوشتن قرارداد اجاره برای دوری از این حاشیههاست.» عمو محمدی خاطره جالب دیگری از دو سال قبل و خرید هفتمین خانه صلواتی دارد؛ «دو سال قبل برای خرید یک خانه صلواتی در بنگاه با فروشنده قرار گذاشتیم. آن زمان قیمت آپارتمان 50 متری در نازی آباد تهران متری 3 میلیون تومان بود. قیمت کل خانه 150 میلیون تومان میشد. به فروشنده گفتم چقدرش را از ما نمیگیری؟ می دانی من این خانه را برای سکونت خودم یا اطرافیانم یا اجاره دادن و گرفتن کرایه خانه نمیخواهم. مشاور املاک جلو افتاد و گفت حاج آقا خانههایش را صلواتی به زوجهای جوان اجاره میدهد و پولی از کسی نمیگیرد. فروشنده کمی مکث کرد و گفت پس من 20 میلیون تومان از قیمت خانه یعنی به اندازه 7 متر را از شما نمیگیرم، انشاءالله من هم در ثواب هر مستأجر صلواتی که در این خانه زندگی میکند تا آخر عمر شریک باشم.»