به گزارش مشرق، میرزا رضا کرمانی فرزند ملاحسین عقدایی (عقدا از توابع یزد) است، اما چون میرزا در کرمان متولد شد و تربیتش در کرمان بود، کرمانی محسوب میشد. او در جوانی به تهران سفرکرد و بیش از یک سال در تهران ماند و خدمت سیدجمالالدین اسدآبادی رسید و جذب او شد. اولین مواجهه میرزا با ظلم و زور آب و ملکی به نام «نشورو» بود که توسط محمد اسماعیلخان وکیلالملک ستانده و به دیگری سپرده شد.
این ظلم و زور در روحیه میرزا رضای کرمانی تأثیر عمیق گذاشت. او که دیگر ملک و زمینی در اختیار نداشت به یزد مسافرت کرد و در جرگه طلاب مشغول تحصیل شد و از آن جا به تهران آمد. پس از اینها، شیخ سمساری و دستفروشی را به عنوان شغل انتخاب میکند و به مجلس اعیان و اشراف راه پیدا میکند و آداب حضور در این مجالس را میآموزد.
ببینید:
انگیزه "میرزا رضا کرمانی" از قتل ناصرالدینشاه +عکس
او پس از مدتی دلالی وارد دستگاه حاجامینالضرب تاجر معروف تهران میشود. این فرصت تازه برای میرزا رضای کرمانی بود تا دایره ارتباطات خود را گستردهتر کند. از جمله کسانی که میرزا با او ارتباط داشت، کامران میرزا بود اما این ارتباط زمینهای شد که بار دیگر زخم کهنه میرزا زبان باز کند. کامران میرزا یک بار در قبال خرید دو شال از دادن پول خودداری کرد و میرزا نیز شال را از کس دیگر برای فروش گرفته بود و با مشکلاتی مواجه شد. به همین دلیل با کسالت به عمارت کامرانمیرزا رفت و شجاعانه از وی طلب پول کرد، اما کامرانمیرزا که به استبداد شهره بود دستور داد پول او را پرداخت کنند و در قبال پرداخت هر اسکناس یک سیلی به او بزنند.
این ظلم در دل و خاطر میرزا ماندگار شد تا اینکه میرزا با جنبش ضد استعماری تنباکو که با فتوای میرزای شیرازی آغاز شد همکاری کرد و چون با بسیاری از بزرگان آشنایی داشت از آنان خواست تا با جنبش همراه شوند. این اقدام میرزا بهانه به دست کامران میرزا داد تا در نامهای او را یکی از محرکین علیه این امتیاز به شاه معرفی کند به این ترتیب میرزا دستگیر شد.
میرزا مدتی را در زندان سپری کرد. بعد از ۱۴ ماه آزاد شد و بعد از آزادی به دیدار سیدجمال به استانبول رفت و وقتی شرح حال خود را به سید گفت، سید به او پاسخ داد ایران آباد نمیشود مگر به قطع ریشه شجره خبیثه استبداد.
میرزا پس از اینکه از استانبول برگشت تصمیم گرفت شجره خبیثه را قطع کند و شاه مقارن با پنجاهمین سال سلطنت خود برای زیارت به حرم عبدالعظیم حسنی (ع) رفت و میرزا به بهانه تقدیم نامهای به او به تپانچه ۶ تیر به او شلیک کرد. شاه آهی کشید و دیگر نفس نکشید. میرزا بعد از ترور شاه دستگیر شد و او را به تهران آوردند. نخست در اتاق کوچکی در حیاط آبدارخانه زندانیاش کردند و زنجیر دانه درشتی به گردن او آویختند و به آن قفل زدند.
استنطاق میرزا به عهده ابوترابخان نظمالدوله بود و صورت این استنطاق برای اولین بار در شماره نهم و دهم روزنامه صوراسرافیل مورخ ۲۸ جمادیالاخر ۱۳۲۵ هجری قمری و ۲۴ اسفند ۱۲۸۶ هجری شمسی منتشر شد.
میرزا در استنطاق خود کمال شجاعت و خونسردی و صداقت را نشان داد. با اینکه او را جسما و روحا شکنجه کردند، نام کسی جز مراد خویش سیدجمال الدین اسدآبادی را نبرد.
مظفرالدین شاه به عنوان شاه جدید در ۱۵ مرداد ماه ۱۲۷۵ شمسی وارد تهران شد و پس از آنکه به زیارت آرامگاه پدر رفت در تالار عمارت بادگیر روی تخت طاووس جلوس کرد.
پس از ورود شاه جدید محبس میرزا را عوض کردند و او را از حیاط نارنجستان ابتدا به سربازخانهای که نزدیک میدان ارگ قرار داشت و سپس به یکی از خلوتهای اندرون شاه سابق منتقل کردند. بر خلاف تصور مردم که گمان میکردند میرزا رضا بعد از کشتن شاه چند روز بیشتر زنده نخواهد ماند او را قریب به ۴ ماه در توقیف نگاه داشتند. در این مدت به طریق مختلف سعی کردند نام همدستان و شرکای جرم را از زبانش بیرون بکشند، ولی آخر مشخص شد علت محرک اصلی میرزا همان تعدیات و ستمهایی بود که کامران میرزا و وکیلالدوله دربارهاش روا داشته بودند.
چنانکه ناظمالاسلام کرمانی در تاریخ بیداری مینویسد: مظفرالدین شاه خیال کشتن میرزارضا و قصاص آن را نداشت و کراراً گفته بود قصاص و کشتن میرزا رضا تشفی قلب من نیست. من اگر بخواهم انتقام بکشم باید تمامی اهل کرمان را از دم تیغ و شمشیر انتقام بگذرانم. در نهایت مظفرالدین شاه اجازه اعدام میرزا رضا را داد و در نیمه شب سهشنبه در میدان مشق داری برپا گردید و میرزا را سربازها دو ردیف تفنگ در دست به پای دار آوردند و او را به دار زدند و پس از چند روز جسد او را به گورستان حسنآباد که بعدها اداره آتشنشانی در آن محل بردند و دفن کردند.