به گزارش مشرق، به قم که میرسیم و آدرس را که پرس و جو میکنیم همه به ما نشانی یک منطقه بالا شهر و نسبتا مرفهنشین را آدرس میدهند و می گویند: «اینجا نیست؛ بالاشهر قم است». خودش میگوید آن زمان که ما این منزل را خریداری کردیم قیمتی نداشت و الان قیمت پیدا کرده است.
رنگ و روی خانه تداعی کننده اوایل سال 60 است؛ آنقدر قدیمی تا حدی که وقتی میخواستیم فضای خانه را برای مصاحبه تصویری آماده کنیم پایه عسلی کاناپه شکست و از جا در رفت! اما با لبخند و سینی چای بدست گفت: این خودش قبلا شکسته بود، خودم سر همش کرده بودیم.
بیشتر بخوانید
چرا زادههای این آقا «آقازاده» نشدند؟ + عکس
در اینترنت که اسمش را جست و جو میکنی، در کنار همه مواضع سیاسی اصلاحطلبانه، با حملات تند سایتهای ضدانقلاب علیهاش مواجه میشوی. ریاست کل دادگاههای انقلاب اسلامی استانهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و دادستان کل کشور آن هم در دوران ابتدای انقلاب در کارنامه هرکه باشد، قطعا مغضوب ضد انقلاب خواهد بود کما اینکه رئیس قوه قضائیه فعلی علیرغم اینکه مسئولیتی به مراتب کمتر داشت، در رقابتهای انتخاباتی به خاطر صراحت در برخورد با منافقین مورد حمله یکی از نامزدها قرار گرفت. همین مسئله مورد سوالمان از او شد که آن اظهارات را به صراحت غیرمنصفانه دانست.
سیدحسین موسوی تبریزی اما یک فعال سیاسی و اصلاحطلب است و علاوه بر کار قضایی در آن سطح، قبلا رئیس سابق خانهٔ احزاب بوده و الان نیز دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم است ولی با این حال اولین سمت خود در دوران مسئولیتیاش را بعد از پیروزی انقلاب و قبل از اینکه به تبریز برود، تاسیس دفتر تبلیغات اسلامی از سوی امام (ره) و بسط نواندیشی دینی در آن عنوان میکند.
اشتغال جوانان بهویژه تحصیلکرده، یکی از دغدغههای اوست و معتقد است که به رئیس جمهور در این خصوص آمار غلط میدهند. با این حال رونق تولید را عنوان خوبی برای سال میداند و معتقد است که اگر به خوبی اجرا شود، مشکل اشتغال حل خواهد شد.
گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین سیدحسین موسوی تبریزی دبیرمجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم را در ذیل بخوانید:
*از ظرفیت جوانان به اندازه کافی استفاده نمیشود
با توجه به مشکلاتی که در کشور وجود دارد، شما عملکرد اقتصادی دولت آقای روحانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
موسوی تبریزی: باید به عملکرد از چند منظر توجه کرد. نخست برنامهریزی و دوم سرمایه ای است که باید پشتوانه برنامهها باشد. هماهنگی در برنامه ریزی نیز موضوع سوم خواهد بود به عبارتی اگر پشتوانه برنامه، سرمایه هم باشد یک هماهنگی قوی لازم است تا بتوان به کمک آن برنامهها را درست پیش برد.
به نظر من کشور ما از نظر سرمایه چیزی کم ندارد. اکنون تحریمها سرمایه ما را شاید از نظر رقم کاهش داده باشد اما نقص و ایراد در این قسمت از کار نیست بلکه در حوزه برنامهریزی دچار ضعف هستیم که مجلس و دولت هر دو در این امر مقصر هستند و باید برنامهریزیهای صحیحی به خصوص برای تولید، اشتغال و جلوگیری از بیکار ماندن جوانان و به خصوص جوانهای باسواد صورت بگیرد، چرا که ظرفیت استفاده از این استعدادها در کشور وجود دارد.
امروز در کشور برنامههای روزمره و شعاری زیادی گفته و اعلام میشود اما در عمل هنوز آمار جوانهای باسواد بیکار نسبت به ۲ سال پیش کمتر نشده است. آمارهای رسمی ممکن است فرق کند و هر چند شاید طبق این آمارها این بیکاری مقداری کم شده باشد ولی قابل توجه نیست.
نمیگوییم که آمار گرفتهایم ولی در خانوادهها، رفت و آمدها و مردم میبینیم که واقعا مهمترین گرفتاری جامعه امروزی، جوانهای تحصیلکرده بیکار است. جوانهایی که تحصیل نکرده هستند و از روستاها و شهرهای دیگر مهاجرت کرده و به کارهای عادی و روزمره مثل کارگری و غیرکارگری مشغول اند، یک بحث است ولی جوانی که فوقلیسانس و دکترا گرفته به راحتی تن به کارهای سخت و شاید سطح پایین نمیدهد و از جهت دیگر کاری که برای آن تحصیل کرده و مدرک گرفته، موجود نیست و تمهیدی هم برای آن در نظر گرفته نشده است.
این برنامهریزی تنها مربوط به دولت نیست. هم دولت و هم مجلس باید در برنامهریزی هماهنگ باشند و اینطور نباشد که گروهها و افراد خاصی در برنامهریزی سهم بخواهند و سوء استفاده کنند. حال فرقی نمیکند که در پستهای دولتی یا در بخشهای کشاورزی، صنعت، ساختمان و یا سازندگی باشد. در همه اینها باید به جوانهای باسوادی که متخصصان کار هستند اولویت داده شود. نباید سرنوشت یک فرد متخصص که سرمایه کشور محسوب میشود به گونهای رقم بخورد که مجبور باشد به مهاجرت خارج از کشور امید ببندد.
چند وقت پیش من در اخبار جملهای از یکی از مسئولان شنیدم که خیلی متاسف شدم. او میگفت افراد باسواد و متخصصی که در خارج تحصیل کردهاند و سواد و مدرک کسب کردهاند، به ایران نیایند چون در ایران کار نیست. این برای من خیلی عجیب بود. چرا باید برای این افرادی که متخصص هستند کار نباشد؟ برعکس باید بگوییم که بیایند و اینجا برایشان کار درست کنیم. درست نیست به کسی که خودش هم میخواهد بیاید، بگوییم «نیا چون از بیکاری افسرده میشوی». البته این یک واقعیت است ولی چرا باید به این واقعیت برسیم؟
من یک بار با یکی از روزنامهها که به نظرم روزنامه ایران بود، در مورد وقایع سال ۹۶ مصاحبه کردم و گفتم که من معتقدم اکثر اینهایی که خیابانها آمده اند، به دلیل بیکاری است؛ چون آنهایی که کار داشته باشند و بتوانند زندگی خود را مدیریت کنند و به آینده خود امیدوار باشند، اینگونه بیبرنامه تظاهرات کنند و دل به خیابان نمیزنند. ما زمان شاه تظاهرات زیاد دیدیم ولی برای تظاهراتمان برنامه و هدف داشتیم. اینها که به خیابان آمده بودند، هدف نداشتند چون یکی به نعل میزد و دیگری به میخ. شعارهایشان هم به صورت آنی عوض میشد. یکی از آمارهایی که در خصوص این تظاهرات گرفته شد، این بود که ۳۰ تا ۴۰ درصد این افراد باسواد بودند و حیف است که جامعه ما به جایی برسد که به خاطر بیکار بودن و مشکل خانوادگی شاهد چنین مسائلی باشیم. البته این که جوانان بیایند و تظاهرات کنند، شاید هیچ اشکالی نداشته باشد ولی باید هدفشان مشخص باشد. اینکه دنبال چه میگردند.
ما دیدیم افرادی علیه بانکهایی که سپردههای آنها را نمیدادند، تظاهرات کردند و اینها هدف داشتند. عدهای میآمدند و در مورد عقب افتادگی حقوق بازنشستگیشان تظاهرات میکردند و اینها هم هدف داشتند؛ ولی اینکه در همان حین و بین یکی بلند میشود و شعار میدهد و دیگری پشتیبانی میکند، معلوم است که بیهدف آمده است.
*رونق تولید با کارآفرینی شکل میگیرد
اگر دولت و مجلس دلسوز هستند باید فکری نسبت به این مشکل بکنند و نهادهای دیگری مثل بنیاد مستضعفان و بنیادهای دیگری که هستند، ولو اینکه دولتی نباشند باید همکاری کنند و همانطور که رهبری نیز فرمودند اتحاد و اتفاق و عزمی برای این کار باشد. نام امسال رونق تولید است و رونق و تولید یعنی کارآفرینی. کارآفرینی نباشد تولید از کجا شکل میگیرد؟ تولید صحیح و رونق اقتصادی در صورتی است که افراد با سواد به کار گرفته شوند و اگر این کار را بکنند، به نظرم کشور ما مشکلی ندارد و واقعا هم آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و اگر بخواهد غلط بکند از روزنه همین افرادی است که مشکلات زیادی دارند و زندگیشان نابود شده و شرمنده زن و بچه خود هستند چون تنها هدفشان در زندگی این است که فریاد بزنند و درد خود را بگویند. آن وقت است که هرکسی که بلند شد و فریاد زد، این فرد بدون اینکه فکر کند میگوید: «صحیح است».
*آمار درستی به رئیس جمهور درمورد اشتغال نمیدهند
این اولین مشکل ما است که به نظر من باید حل شود. من نمیگویم دولت هیچ کاری نکرده؛ چون الحمدالله کارهایی کرده است. البته در قبال این آمار و ارقامی که میگویند حتی من که اطلاعات دارم هم قانع نمیشوم و فکر میکنم که آمار و ارقام درست به رئیس جمهور و مسئولانی از این دست نمیدهند و ثانیاً حتی این آمارها نسبت به نیازها خیلی کمتر است و مشکل از اینجا ایجاد میشود.
* اصلاحطلبان در حمایت از روحانی هزینه دادند
به آمار و ارقام اشاره کردید. به خاطر دارید که آقای روحانی در ایام انتخابات میگفت میزان تورم به آمار و ارقام نیست بلکه به جیب مردم است بنابراین با شعارهای اقتصادی که داد موجب شد اصلاحطلبان و مردم به سمت ایشان اقبال پیدا کنند. به نظر شما عملکرد دولت در بعد اقتصادی و ابعاد مختلف راضی کننده بوده است یا خیر؟ این سوال را از این حیث مطرح میکنم که اصلاحطلبان می گویند عملکرد ضعیف دولت باعث شده پایگاه اجتماعی اصلاحات تحلیل رود و این سرخوردگی و دلسردی باعث گلایه مندی اصلاحطلبان از دولت شده است، در این خصوص نظر شما چیست؟
موسوی تبریزی: اصلاحطلبان هزینه دادند و واقعاً آقای روحانی در طیف اصلاح طلبی تعریف نمیشد. متاسفانه در کشور انتخابات درست و حسابی نداریم و نظارت استصوابی شورای نگهبان اجازه نمیدهد که رقابت جدی شکل بگیرد. وقتی رقابت جدی نباشد تازه باید خیلی از اصلاح طلبان تشکر کرد چون با وجود اینکه نامزد مشخصی در صحنه انتخابات نداشتند، صرفاً به دلیل بالا بردن مشارکت مردم در انتخابات و جلوگیری از مشکلات بیشتر در کشور باز در صحنه انتخابات حاضر شدند.
اگر یک رییس جمهور با آمار و مشارکت پایین رییس جمهور شود، در مرحله نخست دشمنان جمهوری اسلامی خوشحال میشوند و فرصتطلبان نیز سوء استفاده خواهند کرد. به نظر من قضیه بالاتر از این است که فردی ضعیف با مشارکت پایین انتخاب شود. ممکن است برخیها بین ضعیف و ضعیفتر و بین قوی و ضعیف هم اشتباه کنند اما اصلاحطلبان صرفا به دلیل اینکه کشور و انقلاب را متعلق به خود میدانند و جهان نیز چشم خود را به انتخابات ایران دوخته است در انتخابات شرکت میکنند. اگر در یک انتخابات، میزان مشارکت ۱۰ درصد کمتر از دوره قبل باشد غربیها این مشارکت پایین را در بوق و کرنا میکنند و بر روی آن مانور میدهند.
در انتخابات سال ۷۶ شرایط به گونهای شده بود که ارتباطات ایران با اروپا و کشورهای خارجی کاهش یافته بود. دولت سازندگی علیرغم اینکه کارهایی را صورت داده بود اما جمعیت جوان جامعه انتظاراتی داشت که عدم برآورده شدن این انتظارات دلخوری به وجود آورده بود. آقای خاتمی با شعارها و صحبتهایی که در زمان انتخابات صورت داد، تنوع را در جامعه به وجود آورد و میزان مشارکت بالای مردم در انتخابات چند ماهه اثر خود را گذاشت. به عبارتی دو الی سه ماه از انتخابات نگذشته بود که کشورهای غربی و اروپایی درخواست بازگشایی سفارت خود در ایران را دادند. میزان مشارکت مردم در انتخابات در همین شهر قم در حدی بود که بالای ۷۰ درصد مردم قم به آقای خاتمی رای دادند با اینکه شدیداً به نفع آقای ناطق کار و فعالیت میشد.
*کسی که به انتخابات و مشارکت مردم توجه نکند به کشور بیتوجهی کرده است
پس معتقد هستید که مشارکت بالا در انتخابات می تواند در آینده کشور و مناسبات داخلی و بین المللی بسیار تاثیر گذار باشد.
موسوی تبریزی: مشارکت و مردم سرمایه کشور هستند و کسی که به انتخابات و مشارکت مردم توجه نداشته باشد در واقع به کشور جمهوری اسلامی بی توجهی کرده است.
اصلاحطلبان در شرایط فعلی معتقدند که به دلیل عملکرد ضعیف دولت سرمایه اجتماعی آنان تحلیل رفته است، به همین دلیل برخی از آنان بحث مشارکت مشروط و یا تحریم انتخابات را مطرح می کنند.
موسوی تبریزی: اصلاحطلبان میگویند ما همه سرمایه خود را در این راه به میدان آوردهایم، اما مشکلاتی که پس از انتخاب مسئولان به وجود آمد، سبب شده که مردم سرخورده شوند. به خصوص طیف جوان، چرا که آنان با شور و شعف عجیبی در انتخابات مشارکت کردند اما امروز دیگر انگیزه قبلی را ندارند. برخی از خانوادهها که به من رجوع میکنند میگویند که ما دیگر در انتخابات شرکت نمیکنیم و لطفاً به ما نگویید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنید.
*اصلاحطلبان سال 92 بین اصلح و صالح، دومی را انتخاب کردند
آقای موسوی تبریزی! شما به نظارت استصوابی شورای نگهبان اشاره کردید. شما در سال ۹۲ آقای محمدرضا عارف را به عنوان یک کاندیدای اصلاح طلب در صحنه رقابتها داشتید. آقای عارف یک شخصیت اصلاح طلب و معاون اول خاتمی بود، امروز ریاست مهمترین شورا و اتاق فکر اصلاح طلبان به نام شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان را بر عهده دارد. چرا از عارف حمایت نکردید؟
موسوی تبریزی: آقای خاتمی و دوستان ایشان به دلیل مصلحت آقای عارف را کنار زدند. چون اقتضای جامعه این بود که عارف کنار زده شود. البته مرحوم هاشمی و احزاب بزرگ از آقای روحانی حمایت میکردند و عده کمی حامی محمدرضا عارف بودند و بالاخره نظرسنجیها هم موثر بود. احتمال داده میشد که آرا بین آقایان عارف و روحانی تقسیم شود. اگر این اتفاق می افتاد، هیچکدام از این دو نفر برنده انتخابات نمیشدند. بنابراین آن زمان بین اصلح و صالح یکی را انتخاب کردیم. البته نگاه حاکمیت بین دو نامزد نیز مدنظر بود و اصلاحطلبان از نگاه صد در درصدی خود کوتاه آمدند.
من نمیگویم عملکرد آقای عارف نمیتوانست از روحانی بهتر باشد چراکه قطعاً مشکلاتی پیش میآمد که محمدرضا عارف نمیتوانست در مقام رئیس جمهور ایران عملکرد خوبی را ارائه کند.
*اگر به گذشته برگردیم باز هم از روحانی حمایت می کنیم
یعنی با گذشت شش سال از انتخابات سال ۹۶ همچنان حمایت اصلاح طلبان از حسن روحانی را انتخاب درستی میدانید؟
موسوی تبریزی: بله؛ در آن زمان با آن شرایط انتخاب درستی کردیم. حتی حمایت اصلاح طلبان در سال ۹۶ نیز از آقای روحانی درست بود.
یعنی اگر به عقب برگردید باز از حسن روحانی حمایت می کنید؟
موسوی تبریزی: به عقب برگردیم که شرایط عوض نمیشود. بنابراین باز هم همان میشود و ما باز هم از حسن روحانی حمایت میکنیم.
جناب موسوی تبریزی سال ۹۲ در خصوص دوگانه عارف روحانی از شما هم نظر خواهی شد؟
موسوی تبریزی: بله من خودم در جلسات شورای هماهنگی جبهه اصلاحات شرکت میکردم و نظر من هم آقای روحانی بود.
*روحانی انتظارات اصلاحطلبان را برآورده نکرد
به نظرتان آقای روحانی انتظاراتتان را برآورده کرده است؟
موسوی تبریزی: برآورده نکرده است. البته هرکسی هم میآمد نمیتوانست برآورده کند. کشور ما دارای مشکلات زیادی است و بحثی در این باره وجود ندارد. آن زمان با تحریم ها دست و پنجه نرم می کردیم و تا تحریمها مقداری نیز برداشته شد مشکلاتی وجود داشت. حاکمیت در میان حاکمیت است و اختلافات نیز وجود دارد. تعارف که نداریم؛ من نمیخواهم خیلی چیزها را باز کنم. بالاخره باید دم از وحدت بزنیم اما واقعیت این است که بعضی ها گوش نمیکنند. این همه رهبر معظم انقلاب برای سال های مختلف عنوان انتخاب میکنند، اما نتیجه این نامگذاری ها چه شده است؟ آیا واقعا اتفاقی رخ داده؟ امسال باید ببینیم که رونق تولید چقدر در کشور محقق می شود؟
رهبر معظم انقلاب بر روی مسئله درستی دست گذاشتند. چرا که اگر تولید رونق پیدا کند منجر به ایجاد اشتغال و خودکفایی در کشور می شود و همین امر سبب سر کار رفتن متخصصان خواهد شد. باید همه مردم ایران را تشویق کنیم که تولیدات ایران را خریداری کنند. البته تشویق کردن خالی کافی نیست؛ باید کیفیت را آنقدر بالا ببریم که کسی به دنبال برندهای خارجی و ترک نرود. متاسفانه در حوزه تولید با ضعفها و نارساییهای مواجه هستیم. چهل سال از انقلاب گذشته و ما هنوز نتوانستیم در ایران چادر مشکی تولید کنیم. چادر مشکی که در ایران کم تقاضا ندارد.
آقای موسوی تبریزی وقتی این مطالب را می گویید برای عدهای این سوال طرح میشود که ما برویم مذاکره کنیم شاید این مشکلات اقتصادی حل شود. به نظر شما در دوگانه حل مشکلات اقتصادی با استفاده از ساختار داخلی و مسئله مذاکره و تعامل بین المللی کدام یک در کفه ترازو سنگین تر خواهد بود؟
موسوی تبریزی: آمار می دهند که ۹۰ درصد داروها در کشور خودمان است اما من به شما میگویم که مواد اولیه این داروها را از خارج از کشور می آید. ما به خودکفایی نمیرسیم مگر اینکه با دنیای بین الملل مذاکره کنیم. اگر ما با آنها مذاکره نکنیم، آنها نیز نیازی نمیبینند که دنبال ما بیایند و ما باید در مذاکرات را باز کنیم.
مذاکره هم کردیم ...
موسوی تبریزی: اثرش را هم داشت. ما هر جا که مذاکره کردیم اثر آن را هم دیدیم. مذاکرات از زمان آقای هاشمی شروع شد. امام (ره) مطلبی را در رابطه با خارجی ها و اروپایی ها بعد از جنگ عنوان فرمودند. آقای ولایتی آن زمان وزیر امور خارجه بود و می توانید از ایشان بپرسید. امام (ره) فرمود بروید مذاکره کنید؛ به حرف های من توجه کنید، اما این به معنای این نیست که مذاکره نکنید. توجه به اصول مذاکره کردن به این معنا نیست که مذاکره صورت نگیرد. وقتی حرف از مذاکره میزنیم منظورمان صرفاً مذاکره با آمریکا نیست بلکه مذاکره با کشورهای دیگر هم مد نظر است. ما بدون مذاکره با دنیا نمی توانیم تعامل ایجاد کنیم.
به عنوان مثال با همین آقای بشار اسد هم بدون مذاکره نمیتوانیم کاری را پیش ببریم. ما باید مذاکره کنیم که مقداری از خرابیهایی که در کشور سوریه به وجود آمده را طی قراردادی بسازیم. هم تعدادی از جوانان ما مشغول به کار می شوند هم خرابی های سوریه جبران می شود. اگر همین آقای بشار اسد فردا ببیند که ترکیه پیشنهاد بهتری از ما دارد با ترکیه کار خواهد کرد. بنابراین هر کشوری بر اساس منافع ملی خود عمل می کند و و چین و روسیه نیز از این قاعده مستثنا نیستند.
در دهه 60 که به دلیل کشتار ایرانیها در مکه دو سال حج تعطیل شد، امام (ره) به آقای خاتمی فرموده بود که شما از طریق وزارت ارشاد مذاکرات خود با عربستان را شروع کنید. امام حتی با وجود اینکه اعلامیهای را درباره با حج صادر کرده بودند، اما تاکید داشتند که مذاکره صورت بگیرد. بنابراین با مذاکرات صورت گرفته دوباره سفر ایرانیان به حج برقرار شد. امروز نیز با مذاکره مجدد پس از فاجعه منا حج برقرار شده است و بین ایران و عربستان قراردادهای منعقد شده که به اذعان خود مسئولان پس از این قراردادهای منعقد شده شرایط بهتر از سابق شده است.
ما اگر به دنبال کار آفرینی هستیم باید با سرمایهگذاران کارآفرین خارج به ویژه اروپا هماهنگ شویم. البته مشکل اصلی کارآفرینان اروپا نیز آمریکا است. آلمان اکنون با ما مشکل چندانی ندارد اما کارخانههای مهم این کشور در رد و بدل کردن حسابها در تبادل با آمریکا هستند.
من نمیگویم همه مسائل باید با آمریکا حل شود اما مذاکره و تبادل داشتن مسئله مهمی است. همانگونه که سرمایه داشتن برای ایجاد یک کار بسیار میتواند مهم باشد. مذاکره کردن نیز وجه دیگر کار محسوب می شود. قرآن حتی در خصوص مذاکره با بدترین آدم مثل فرعون تاکید دارد که فرعون علیرغم اینکه طغیان میکند، اما باز آرام و منطقی با وی گفتوگو و صحبت کنید. شاید این فرد از خداوند بترسد و یا این که نظرش عوض شود.
بنابراین قرآن، پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) همواره بر مذاکره تاکید داشتند. پیامبر اکرم (ص) چندین بار به سران کشورهای دیگر نامه فرستاد. امام علی علیه السلام هم همواره مفصل با عثمان که از دو خلیفه دیگر تعامل کمتری داشت گفتگو و مذاکره میکرد تا آنجایی که وقتی عثمان بنا داشت به ایران لشکرکشی کند. امیرالمومنین علیه السلام حتی به عثما مشاوره داد که چرا خودت میخواهی در جنگ با ایران شرکت کنی؟ چرا که اگر تو را در این جنگ بکشند، میگویند رئیس کشور اسلامی را کشتیم و اینجا نیز به هم میریزد.
* آمریکا قابل اعتماد نیست و نباید حتی به پیشنهاد مذاکره آنان گوش کنیم
اخیرا مقام معظم رهبری اشاره داشتند که ما مشکلی نداریم که با اروپا یا مذاکره داشته باشیم اما درخصوص مذاکره با ترامپ و دولت فعلی آمریکا تاکید فرمودند که با دولت فعلی مذاکره نمیکنیم. بسیاری از شخصیتهای اصلاحطلب و اصولگرا نیز تاکید دارند که مذاکره با ترامپ به صلاح نیست. نظر شما در این خصوص چیست؟
موسوی تبریزی: اولین شرط ما در خصوص مذاکره با دولت ترامپ این است که به برجام برگردد و برجام کامل را قبول کند. وقتی آنان به برجام برگشتند، بنابراین خود به خود تحریمها نیز باید از بین برود. چون تحریمها نیز بر اساس برجام ایجاد شده است. وگرنه هیچ عاقلی با کسی که علیرغم اینکه ساعتها برای گفتو گو وقت گذاشته به یکباره و خودسرانه خارج شده دوباره گفتوگو نمیکند. آمریکا به برجام برگردد و اگر صحبت دیگری دارد نیز میتواند با ما به گفتگو بنشیند. در غیر این صورت آمریکا قابل اعتماد نیست و نباید حتی به پیشنهاد مذاکره آنان گوش کنیم.
در جستجویی که در فضای اینترنتی داریم رسانه های معاند از شما به عنوان قاتل خشن و بی رحم یاد می کنند. هرچند اقدامات شما در برخورد با منافقین همواره مورد تجلیل و تحسین نیروهای انقلابی و داخلی بوده است، در یک دوره شما وارد کار های دموکراتیک و حزبی شدید. این تغییر نوع فعالیت و تغییر نگرش به فعالیت سیاسی نشات گرفته از چه بوده است؟
موسوی تبریزی: اولین سِمَت من بعد از پیروزی انقلاب و قبل از اینکه به تبریز بروم، مسئولیت در دفتر تبلیغات اسلامی از سوی امام (ره) بود. آن زمان وقتی دفتر تاسیس شد، دو دیدگاه وجود داشت. نخست، نگاه اسلام و اجتهاد سنتی بود و دیدگاه دوم نیز احکام نو و اجتهاد تازهتر و فعالتر در مسائل مختلف بود. ما به سمت دیدگاه دوم گرایش داشتیم و امام (ره) نیز همواره این دیدگاه را تایید میکردند. البته وقتی من به تبریز رفتم، مسئول این کار آقای عبائی شدند و یک گروه نواندیشی دینی بود و مجلههایی که ما در همین دفتر تبلیغات چاپ میکردیم، همه بر اساس نواندیشی دینی بودند. مثلاً ما زبان انگلیسی و زبان عربی را برای اولین بار به قم آوردهایم و یا آموزش به خانمها را برای اولین بار در قم کلید زدیم.
تا سال ۷۳ من خودم عضو شورا بودم و آقای عبائی تا پایان دوره اول مجلس ششم از سوی رهبری رئیس دفتر تبلیغات اسلامی بود. آقای جعفری گیلانی حضور داشتند و مقابل این تفکر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز تفکر سنتی داشتند. فقه پویا و غیر پویا وجود داشت که فقه توسط دفتر تبلیغات اسلامی دنبال می شد و امام (ره) نیز همواره حمایت میکردند، بنابراین ما دید فرهنگی خاص خود را داشتیم. من یک سال در تبریز حضور داشتم و 30 کمیته از 40 کمیته موجود در تبریز در اختیار جریان خلق مسلمان بود. آنها اسلحهها را از پادگانها به کمیتهها برده بودند و حزب خلق مسلمان را راه انداخته و فعالیت میکردند.
در برابر آن 30 کمیته جریان خلق مسلمان، چند کمیته امام خمینی(ره) و آقای شریعتمداری فعالیت داشتند.کمیتههای امام خمینی(ره) که زیر نظر مرحوم آیتالله قاضی طباطبایی نخستین امام جمعه تبریز بود، کمتر از تعداد انگشتان یک دست بود. ما آنقدر با کمیتههای آیتالله شریعتمداری ساختیم و ادامه دادیم و صبر کردیم تا اینکه آنها حملات را شروع کردند. یعنی درست زمانی که قرار بود قانون اساسی به رای گذاشته شود، آقای شریعتمداری نیز تاکید داشتند که به اصل 100 قانون اساسی رای نخواهند داد. اینها میتوانستند و مختار بودند که رای ندهند اما به صندوقها، فرمانداریها و استانداریها حمله و رادیو و تلویزیون را تصرف کردند. همه این حملات با مشارکت کمیته مرکزی مسلحانه جریان خلق مسلمان صورت میگرفت.
*در حدود هشت ماه درگیری با خلق مسلمان، فقط ۱۲ اعدامی داشتیم
برخی گروههای مسلحانه دیگر نیز از کردستان و غیره به آنها اضافه شده بودند. بالاخره تصمیم گرفتیم با سپاه و کمیتههای خود طومار آنها را جمع کنیم. در حدود هشت ماه که با آنها درگیر بودیم، فقط ۱۲ اعدامی داشتیم و تعداد زندانیان ما حداکثر ۶ و تبعیدیهای ما حداکثر 5 نفر بودند. از آن ۱۲ اعدامی، ۵ الی 6 نفرشان از کردستان آورده و در جریان خلق مسلمان جا داده بودند. آخرین شب که با اتحاد سپاه، کمیتهها، نیروی هوایی و مختصری از کمیتههای دادگاه های انقلاب به آنها حمله کردیم، تعدادی از معارضان و دیگر افراد فاسد را دستگیر کردیم.
به نظر شما موسوی تبریزی فعلی سیاسی و اصلاح طلب است یا موسوی تبریزی آن زمان؟ من معتقدم که موسوی تبریزی آن زمان که مدیریت و قدرت تقریباً حسابی در اختیار داشت، سیاسیتر بود. زمانی که به تهران آمدم و در شهریور ماه سال ۶۰ دادستان کل انقلاب شدم، تنها در تهران ۶۰۰ نفر را ترور کرده بودند. آن زمان کمیته انقلاب زیر نظر مرحوم آیتالله مهدوی کنی بود. سپاه زیر نظر آقای محسن رضایی و داستانی نیز به صورت مستقل زیر نظر شهید لاجوردی بود.
هنگامی که قرار بر حمله به این گروهکها میگذاشتند، چون هماهنگی در بین آنها وجود نداشت، بعضاً علیه همدیگر نیز اقدام و منافقین نیز فرار میکردند.
تا قبل از اینکه من به تهران بیایم، حتی یک خانه تیمی نیز در تهران شناخته نشده بود و من در حالی به تهران آمده بودم که حزب جمهوری اسلامی به دلیل حضور نفوذیها منفجر شده بود و به دلیل نفوذ، آقای قدوسی دادستانی کل انقلاب و مرحوم شهید باهنر و رجایی شهید شده بودند. هر هفته یکی از امام جمعههای تبریز، کرمانشاه و یزد شهید میشدند.
انور سادات ملعون زمانی در یک مصاحبه به تمسخر گفته بود که این چه حکومتی است که هر هفته یکی از افراد موثر میپرد و کشته می شود، بنابراین تهران را با این وضعیت تحویل گرفتیم و در نخستین کاری که صورت دادیم، از سپاه دادستانی و کمیتههای انقلاب دعوت کردیم و دور هم نشستیم و به آنها گفتیم که از امروز تا چند ماه هیچکس حق ندارد کسی را دستگیر کند. اگر اطلاعاتی نیز دریافت شد، باید کانون و مرکزی باشد که همه اطلاعات در آنجا تجمع میشود. آن مرکز متشکل از نمایندگان کمیته سپاه و دادستانی و نماینده بنده که آقای فلاحیان بود.
ما تا چهل روز هیچ اقدام عملی صورت ندادیم؛ چرا که معتقد بودیم اگر خانههای تیمی نیز شناخته شدند، نباید حمله کنیم. در هر خانه تیمی ۵ نفر بیشتر حضور نداشتند که یک نفر از آنها میدانست که باید با چه کسی رابطه بگیرد؛ بنابراین از این خانه تیمی ۵ نفره، یک نفر با آنها در ارتباط بود. بنابراین از مجموع این یک نفرها فقط تعداد محدود از افراد با بالاتر در ارتباط بودند.
شبکهای ارتباط داشتند.
موسوی تبریزی: بله یک شبکه حسابی و گسترده.
شناسایی سخت بود؟
موسوی تبریزی: فوقالعاده سخت بود.
یک روش که قبلاً به آن اشاره کردید ظاهراً ارتباط با بنگاههای املاک بود.
موسوی تبریزی: نمی پرسیدیم. به مشاور املاکهایی که متدین بودند، میگفتیم که اگر افراد مشکوک برای اجاره منزل آمدند و مخصوصاً اگر مجرد بودند به ما خبر بدهید. تلفن دادستانی کل را به این مشاور املاکها داده بودیم. البته عمده روشاش این بود که سپاه و کمیته نیز اطلاعات کسب میکردند؛ چون کمیته در تمام محلهها بود. سپاه هم کمتر از کمیته بود ولی در غالب محلهها حضور داشت. با این حال چون قرار بود اطلاعاتی در یک جا جمع شود، اطلاعات جمعآوری میشد و بنا بر این بود که اقدام عملی نباشد و باید از دور و غیر محسوس تحت نظر باشند. خانه تیمی بعدی را با یک نفری که در این خانه تیم کشف شده بود، پیدا میکردند. این سلسله ادامه پیدا میکرد تا به آن ماجرای نیمروزی رسید که فیلمش را هم درست کردند و البته همهاش را هم به خودشان نسبت دادند.
*بعد از ماجرای نیمروز، رجوی خط فرار را به منافقین داد
البته خدا خیرشان بدهد چون آنها هم کمک کرده بودند. با این روش به آن نیمروز رسیدیم و یعنی به خود موسی خیابانی و زن رجوی دست یافتیم. از این طریق به سایر بزرگان آنها همچون پسر مرحوم آقای گیلانی و پسر آقای جنتی که در خانههای تیمی بودند، رسیدیم. این عملیات با اطلاع من از ۴ نیمه شب شروع شد و تا ۱۰ صبح نیز تمام شد. البته بیشتر آنها به دلیل اینکه اسلحه داشتند و درگیری مسلحانه ایجاد شد، کشته شدند ولی پسران برخی از بزرگان همچون آقای جنتی کشته شدند و پسر آقای گیلانی هم فرار کرد؛ ولی در مسیری که میخواست از ارومیه به خارج فرار کند کشته شد.
برخی هم دستگیر شدند و الحمدلله خیلی خوب و زود مسئله جمع آوری شد. این مسئله به جایی رسید که خود رجوی اعلام کرد که دیگر در ایران ماندن فایدهای ندارد و خط فرار را به گروهک منافقین داد گفت و واجب است که همه فرار کنند. اکثر آنها هم که از کردستان و ارومیه فرار میکردند، دستگیر میشدند و آنها هم که دست به اسلحه می بردند بعضاً کشته میشدند.
* بعد از دادستانی کل انقلاب یک حکم هم ندادم
البته یک عده هم فرار کردند و از آن موقع به بعد، ترور در تهران به کلی تمام شد. حالا من نمیدانم اصلاحطلبی با برنامه کار کردن است یا به این شکل بیدلیل و الکی کشتن است. البته این را هم بگویم که آنهایی که برخی عناوین را به من نسبت میدهند جزئیات احکام را نمیدانند. من در تهران بعد از دادستانی کل انقلاب یک حکم هم ندادم. دادستان کل اصلا حکم میدهد و مدیریت میکند و این قاضی ها هستند که حکم می دهند.
آقای قدوسی که قبل از من دادستان بود هم حکم میداد و مدیریت میکرد. مدیریت ما مهم بود نه حکم دادن ما. اینها کارهای دشمنان است که برخی عناوین را مطرح میکنند. حتی در تلویزیون هم میگفتم که کسی علیه مردم و مسلمانان و اسلام مشخصات اسلحه بردارد، همانطور که اسلحه در دستش است، حکمش اعدام است. در بیت امام هم روی همان صندلی که امام می نشست و سخنرانی میکرد گفتم و از فقهای بزرگ نقل کردم و احکامشان را میگفتم که باغی است. حالا اینکه دشمنان از عناوینی مثل تندرو استفاده کنند یا هر عنوانی، من هیچ عملی انجام دادم که مشکل داشته باشد.
برخی میگویند که حکم بغی و محاربه از زمان شما زنده شد و قبل از آن کسی این احکام را اجرا نمیکرد.
موسوی تبریزی: این احکام از زمان شیخ طوسی و سید مرتضی است و این تمام فقه ما است. موقعی که هنوز منافقین شهید رجایی شهید نشده بود و منافقین فقط اعلام جنگ مسحانه کرده بودند، یک مصاحبه کردم و در مورد این مسائل صحبت کردم که در تهران هم پخش شد. آن مصاحبه در مجلهای با عنوان پاسدار انقلاب پخش شد و در آن به طور مفصل از نظر فقهی در سه شماره اینها را مورد بحث گذاشتیم.
در مورد پرونده باند مهدی هاشمی و حکمی که برای آنها صادر شد اطلاع داشتید؟
موسوی تبریزی: نه؛ این را از آقای ریشهری بپرسید چون مربوط به وزارت اطلاعات است. البته من دادستان کل انقلاب بودم و فقط دادگاههای انقلاب غیر ارتش و غیر سپاه در اختیار من بود. دادگاه ارتش زیر نظر شورای عالی قضایی بود و آنها هم آقای ریشهری را مسئول دادگاه ارتش قرار داده بودند.کودتای نوژه و جریان مهدی هاشمی همگی دست آقای ریشهری بود.
این سوال را از این باب مطرح کردم که عدهای مدتی است علیه اقدامات جنابعالی و آقای رئیسی و سایر فعالین حوزه قضایی در آن دوران علیه منافقین اظهاراتی را مطرح میکنند.
موسوی تبریزی: باشد؛ چه اشکالی دارد؟ همه ما قابل نقد هستیم.
هدفشان چیست؟
موسوی تبریزی: از خودشان بپرسید.
رهبر انقلاب هم در این خصوص و در پاسخ به آنها که علیه اعدام منافقین حرف میزدند گفتند که نباید جای جلاد و شهید عوض شود.
موسوی تبریزی: اصلاً یک جمله از آقا (رهبر انقلاب) نقل کنم و هیچ ابایی ندارم و ببرید به خودشان هم نشان دهید. وقتی من دادستان کل انقلاب شده بودم و ایشان مجروح شده بودند، دوره ای بود که انتخابات انجام شده و ایشان رئیس جمهور شده بودند. من ملاقاتی با ایشان داشتم ولی حالشان خوب نبود. نوعا در منزل بود و آن موقع زیاد بیرون نمیآمد. وقتی خدمتشان رسیدم، خدا شاهد است که فرمایششان این بود که «وقتی شنیدم که شما دادستان کل انقلاب شدید، خیلی خوشحال شدم و میدانم که مسائل را حل میکنید». دلیلش را هم گفت و این بود که «هم شما قاطع هستی و هم مدیریت قوی دارید». بیشتر هم به خاطر آذربایجان بود چون مسئله آذربایجان از مسئله مجاهدین و کمونیستها هم بالاتر بود چون مسئله مرجعیت بود. حل کردن غائله آذربایجان جز با مدیریت ممکن نبود چون مسنترین علمای تبریز طرفدار آقای شریعتمداری و مروجاش بودند. با اینکه دادستانکل انقلاب شده بودم، بعد از آقای مدنی به آقای مدنی نوشتند که من به آنجا بروم و امام جمعه تبریز شوم.
البته ما جوان بودیم و بری از اشتباه نبودیم و ممکن است اشتباه کرده باشیم ولی شما ببینید که تمام پروندهها و امور مالی ما آنقدر قدرت داشت که هر وزیری که از مجلس را میگرفت، احساس میکرد که باید پیش ما بیاید و از ما حمایت بگیرد. قدرت دادستان کل مثل الان و مثل آقای رئیسی که رئیس قوه قضائیه هست هم نبود و قدرت دادستان کل بالا بود. حکم اولین دادستانی را من به آقای رئیسی دادم. قبل از من آقای قدوسی به ایشان در همدان حکم دادیاری داده بود. بعد ایشان به تهران آمد و من هیچ مشکل تندروی از ایشان نمیدیدم و ایشان یک شخصیت اخلاقی بود. این را نه فقط الان بلکه در دوران انتخابات ریاست جمهوری هم گفتم؛ ولی الان مشکل خاصی از ایشان نشنیدم. مگر این که اعدامهای دهه ۶۰ را پیش بکشند.
یکی از افرادی که این پروندهها را بررسی میکرد، آقای ری شهری بود. چون ایشان به امام گزارش داده بود، در این باره باید از ایشان بپرسید و اینکه چه گزارشی در مورد منافقین و حمله به کردستان داده بود را من نمیدانم. صدام بعد از قبول قطعنامه دوباره به کردستان حمله کرد. آن موقع آقای ری شهری بر این باور بود که اعضای آزاد مجاهدین خلق با هم قرار گذاشته بودند که صدام به هر شهری رسید تا به او کمک کنند. زندانیهایشان هم قرار گذاشته بودند که شورش کنند، آزاد شوند و به صدام کمک کنند. این را به امام گزارش داده بودند و امام هم حکم داده بود که چند نفر به صورت شورایی مسئله زندانیهایی که در زندان هستند را پیگیری کنند و ببینند که اگر اینها در حمایت از مجاهدین خلق در موضع خود به نفع منافقین محکم هستند، حکمشان اعدام است. اینها از مجاهدین خلق طرفداری کرده و با اسلحه دستگیر شده بودند ولی با اغماض نظام جمهوری اسلامی چون آدم نکشته بودند، به ۱۰ تا ۲۰ سال زندان محکوم شده بودند.
*اگر اکنون دادستان انقلاب بودم رشوهخواری و پارتیبازی را در کشور نابود میکردم
اگر الان دادستان انقلاب بودید چه پرونده و تخلفی را پیگیری می کردید؟
موسوی تبریزی: پارتی بازی، رشوه خواری و تهمت زنی. این سه تخلف کشور را نابود میکند. پارتیبازیهایی که در مسئولیتها ایجاد میشود. رشوهخواریهایی که افراد کم ارزش را در جاهای خیلی با ارزش قرار میدهند و مسئله فساد که مهم است.
فسادهایی مثل حقوقهای نجومی.
موسوی تبریزی: حقوق نجومی هم فساد است و تفاوتی ندارد. ما در دوره سوم مجلس مثلا تصمیم گرفتیم که حقوق دکترا، فوق لیسانس و لیسانس با هم فرق کند. برای وزرا و روسای سه قوه رئیس دیوان عالی کشور و قضات قوه قضاییه که بالای ۱۰ سال کار کردهاند حقوقشان مقداری بالاتر برود.
این قانون بر اساس معیار است و فرض کنید برای مثال اگر پسر یک کارگر ساده فوق لیسانس و دکترا بگیرد و مشغول کار شود تفاوتی با پسر یک حضرت آیت الله العظمی یا فلان وزیر ندارد. این معیار بر اساس علم و مدرک بود و این عدالت است. اگر بر اساس عدالت امتیاز قائل نشویم ظلم است.
مثلا اگر کارگر ساده هم ۱۰ میلیون و یک دکترا هم ۱۰ میلیون بدهیم باز این ظلم است چون این فرد این همه زحمت کشیده و اندیشه اندوخته است و فکر دارد و یک سرمایه است. باید به اندازه ارزش این سرمایه و پول داد و این ظلم نیست بلکه عدالت است. بالاترین و بهترین تفسیر را در عدالت امیرالمومنین(ع) دارند. سوال میکنند که عدالت بالاتر است یا ارزش؟ حضرت میفرمایند «العدل افضل». عدالت از بخشش بهتر است چون در بخشش آدم پولی را از جیبش بر میدارد و به کسی میدهد درحالی که ممکن است فرد اهل و یا نااهل باشد و ممکن است بخشش از موضع خود خارج شود اما عدالت هر چیزی را در جایگاه خودش قرار میدهد.
فرد بیسواد، کم سواد یا متوسط هرکس باید در جای خودش باشد. وقتی یک فرد را از خارج دعوت کردهایم که با سواد است و ارزش دارد ولی میگوید ماهی ۱۰۰ میلیون تومان به من بدهید تا این کار مهمتان را انجام دهم، اگر بدانیم که ارزش دارد باید بدهیم. این ۱۰۰ میلیون تومان مال ملت است و آن کاری که میخواهید انجام بدهد هم برای ملت است. اگر به او بگویم ۱۰ میلیون تومان می دهیم؛ میخواهی بیا و نمیخواهیم نیا، فردا یک نفر را میآوریم که نااهل است و کلی به مملکت ضرر میزند.
نجومی یعنی اینکه که بیخود و بی جهت و بدون ارزشهای واقعی حقوقهای بالایی بگیرند. اما کسی که علم و سابقه دارد و چند سالی کار کرده و هر چند سال حقوقش بالا رفته و الان برای مثال ۱۵ میلیون تومان شده را نجومی نمیگویند و خلاف حق هم نیست.
برخی حمایت اصلاح طلبان از آقای لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را مطرح میکنند. اگر یک زمان این مسئله در شورای عالی سیاستگذاری مطرح شود نظر شما چیست؟
موسوی تبریزی: این را جواب نمی دهم چون نوعی خودسانسوری است و حتی برای آقای لاریجانی هم درست نیست. حال یک جواب کلی می دهم. اگر ببینیم که اصولگرا یا اصلاح طلب و یا متوسط یک آدم با ارزش بیشتر و با سابقه کار بهتر و عدالت و انصاف بهتر بیاید، برادر خودم را هم در مقابل چنین شخصی انتخاب نمی کنم. خدا شاهد است که من همیشه دنبال این بودم به هیچ وقت به عنوان حزب و سیاسی فکر کردم چون این مسئله هر چند سیاسی است ولی مربوط به مردم کشور و توسعه کشور و تولید کار است و اگر کوچکترین نظرات گروهی جناحی در آن دخیل باشد فکر نمیکنم که عدالت داشته باشیم اگر چنین گرایش و نظری داشته باشیم.
بستگی دارد که آن موقع چه کسانی در معرکه باشند و چه کسانی از قلم شورای نگهبان بگذرند. از حالا میگویم که در انتخابات شرکت خواهم کرد ولی آن روز بین اصلاح طلب و اصولگرا فرقی نخواهم گذاشت و بین خوب و خوبتر، خوب تر را انتخاب میکنم. من مقداری اطلاعات در کشور دارم و از نظر سیاسی آگاهی دارم و میشود گفت در مسائل کشور مجتهدم و هیچ وقت هم سیاست را رها نکردهام. الان که نزدیک سی سال است در قم هستم و تدریس می کنم مسائل سیاسی را هم دنبال می کنم و برای خودم اجتهاد در مسائل سیاسی مانند اجتهاد در فقه دارم. این مقدار میدانم که حرام است که آدم یک شخص با استعداد و سواد و ایمان و قدرت مدیریت بیشتر را کنار بگذارد و برای کشور فردی کمتر از آن را انتخاب کند.
مقداری سطح پایین نگاه کنیم. مثلا فرد مومن فوت شده و یک نفر را میخواهند به عنوان قیم برای بچه های عمومی انتخاب کنند. قیّم باید قاضی انتخاب کند و اگر قاضی یک نفر نزدیک به خود را انتخاب کند معصیت بزرگی مرتکب شده است. باید برای نگهداری از آن بچه ها و مال و اموال متوفی ببینند که کدام رئوفتر و عادلتر است و مال اینها را بهتر حفظ میکند تا این بچه ها را به او بسپارند. این سطح پایین است و چه برسد به سطح بالا و مسائلی چون انتخاب رهبر و مرجع تقلید.
*اظهارات انتخاباتی روحانی علیه رئیسی غیرمنصفانه بود
به نظر شما اینکه آقای روحانی در انتخابات اخیر بحث پرونده های دهه ۶۰ را با آقای رئیسی نسبت داد و آن اظهارات را بیان کرد منصفانه بود؟
موسوی تبریزی: من معتقدم که این مباحثه های انتخاباتی نوعاً عادلانه نیست. یعنی طغیان میشود. مگر آقای احمدینژاد که این حرف های بیخود را زد منصفانه بود؟ بعضیها که علیه آقای ناطق یا علیه آقای خاتمی آن حرفها را زدند منصفانه بود؟ نه؛ باید شایستگیها طبق قانون بررسی شود و شورای نگهبان که تایید کرد دیگر در مباحثه ها باید فقط خودشان را بگویند و شایستگی های خودشان را ثابت کنند نه با این حرفها که دشمن هم سوء استفاده می کنند. من در مورد تعبیراتی که در مورد آقای رئیسی استفاده شده بود همان موقع مصاحبه کردم. من آن تعبیرات را دوست نداشتم چون دیگران هم میتوانستند تعبیرهای دیگری را در مورد آقای روحانی بگویند که هیچ کدامشان منصفانه نبود.