تنفیذحکم ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای

برای اولین بار بخش‌هایی از کتاب «روایت رهبری» نوشته سیدیاسر جبرائیلی متعلق به انتشارات انقلاب اسلامی تقدیم شما می شود.

به گزارش مشرق، برای اولین بار بخش‌هایی از کتاب «روایت رهبری» نوشته سیدیاسر جبرائیلی متعلق به انتشارات انقلاب اسلامی تقدیم شما می شود؛

اجلاسیه سوم خبرگان و بررسی طرح «فروع اصل ۱۰۷»

پس از آغاز به کار مجلس خبرگان رهبری و انجام مقدمات مربوط به فعالیت مجلس نظیر تدوین آیین‌نامه‌ها، مهم‌ترین مبحثی که پیش روی اعضا قرار داشت، نحوه عمل خبرگان به وظایف مصرح در قانون اساسی به‌ویژه اصلی‌ترین وظیفه یعنی انتخاب رهبری بود. برای این منظور، خبرگان فارغ از فضایی که در رابطه با آیت‌الله منتظری وجود داشت، کمیسیونی با عنوان «کمیسیون اصل ۱۰۷ قانون اساسی» تشکیل داده و مقرر کردند وظیفه آن، تحقیق و بررسی درباره «همه موارد مربوط به شرایط و صفات رهبر» و نیز درباره «همه افراد در مظان رهبری» باشد.
اصل ۱۰۷ دو شیوه برای تعیین رهبر پیش‌بینی کرده بود؛ شیوه نخست که میان خبرگان به «صدر اصل ۱۰۷» مشهور شد، ناظر به پذیرش فردی به‌عنوان رهبر و مرجع از سوی اکثریت قاطع مردم بود و شیوه دوم که به «ذیل اصل ۱۰۷» شهرت یافت، مربوط به تعیین رهبر از طریق رای‌گیری در مجلس خبرگان بود.
خبرگان با رای خود به طرح شناسایی رهبر آینده در روز ۲۶ تیر ۱۳۶۴، عملاً با طرح تعیین مصداق رهبری نیز موافقت کرده بودند. از مباحث و مذاکرات خبرگان پیدا بود، اکثر اعضا با این مساله که آیت‌الله منتظری ردای رهبری آینده انقلاب را به تن کنند، مخالفتی نداشتند و اگر بحث و اختلافی وجود داشت، مربوط به سازوکار و شکل تعیین ایشان بود.

بیشتر بخوانیم:

نویسنده کتاب «روایت رهبری»:

آقای منتظری چندین ماه قبل از عزل‌شان چنین تصمیمی را پیش‌بینی کرده بودند / سال ۵۸ توطئه می‌کنند که مجلس خبرگان را منحل کنند

پاسخ به شبهه‌ای درباره دخالت رهبری در مجلس خبرگان

چرایی انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری انقلاب



نباید عجله کرد

در این جلسه آقای خلخالی با بیان اینکه مردم آیت‌الله منتظری را به‌عنوان رهبر پس از امام پذیرفته‌اند و شک ندارند که او تالی‌تلو امام است، گفت: «حضرت امام روزی نیست، هفته‌ای نیست، ماهی نیست که مسائل و مشکلات مملکتی را به ایشان ارجاع ندهند. کدام امامی تا به حالا به این امام بعدی اینقدر مراجعه کرده؟»
با این حال آقای خلخالی نقل کردند که یک بار دو سال پیش درباره آیت‌الله منتظری از امام سوال کرده‌اند و امام پاسخ مثبت داده اما فرموده‌اند نباید عجله کرد؛ یک بار هم بهمن‌ماه ۱۳۶۳ شق اول اصل ۱۰۷ را درباره آیت‌الله منتظری برای امام خوانده‌اند و امام باز فرموده‌اند عین مساله است، منتها نباید عجله کرد.
تصور اعضای خبرگان این بود که امام (قدس‌سره) آیت‌الله منتظری را برای رهبری آینده در نظر دارند و برای مقابله با پیشامدهای ناگوار، باید در اسرع وقت، وظیفه‌ای را که قانون اساسی در این زمینه به دوش‌شان گذاشته، انجام دهند؛ لذا مساله به‌قدری برای خبرگان بدیهی است که برای اقدام خود نه‌تنها نیازی به مشورت با امام (قدس‌سره) نمی‌بینند، بلکه هم در بیان فضایل آیت‌الله منتظری و هم اساساً در تبیین صلاحیت ایشان برای رهبری انقلاب، محور استدلال‌ها، تاییدات امام (قدس‌سره) است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌گویند: «ماها اصلاً فکر نمی‌کردیم که امام با این قضیه مخالف باشد. ما خیلی بعدها نه اینکه همان وقت هم بلافاصله شنیدیم که امام مخالف بوده‌اند. قضیه آقای محمدی گیلانی و ملاقاتش با امام و پیغام به آقای هاشمی‌رفسنجانی را من سال‌ها بعد شنیدم. اصلاً گمان نمی‌کردیم امام با این قضیه مخالفتی داشته باشد. فکر می‌کردیم این چیزی است که حتماً امام [با آن] موافق است. شاید اگر کسی آن وقت می‌گفت امام مخالف است، ردش می‌کردیم که چطور چنین چیزی ممکن است؟»
باتوجه به نقل قول آقای خلخالی از امام (قدس‌سره) درباره آیت‌الله منتظری در اجلاس خبرگان، می‌توان گفت تاکید و تصریح چندباره امام (قدس‌سره) مبنی‌بر «عجله نکردن» درباره آیت‌الله منتظری، نشان‌دهنده این است که امام (قدس‌سره) ملاحظات و نگرانی‌هایی جدی درباره آیت‌الله منتظری دارند که بدون برطرف شدن آنها، تصمیم‌گیری درباره ایشان به‌عنوان رهبر آینده را به صلاح نمی‌دانند.

شخصیت و مدیریت آیت‌الله منتظری

یکی از جدی‌ترین نقایص آیت‌الله منتظری، ضعف مدیریتی بود. نخستین جلوه این ضعف، در همان سال نخست پیروزی انقلاب اسلامی است که مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شده و آیت‌الله منتظری به ریاست این مجلس انتخاب می‌شوند، اما اداره مجلس عملاً توسط نایب‌رئیس یعنی آقای بهشتی انجام می‌شود. آیت‌الله منتظری در خاطرات خود دراین‌باره می‌گوید: «بهشتی جلسات خبرگان را اداره می‌کرد چون قاطعیت و مدیریت قوی داشت و من به کار مطالعاتی علاقه بیشتری داشتم.» نگاهی به نحوه مواجهه آیت‌الله منتظری با مسئولیت‌هایی که حضرت امام (قدس‌سره) پس از پیروزی انقلاب به ایشان سپردند و نیز مداخلات آیت‌الله منتظری در امور مربوط به امام (قدس‌سره) بدون اینکه مسئولیتی داشته باشند، شواهد بیشتری در این رابطه در اختیار ما قرار می‌دهد.
آیت‌الله منتظری از سوی امام (قدس‌سره) به امامت جمعه تهران منصوب شد، اما پس از اندک مدتی ایشان این مسئولیت را رها کرد. امام (قدس‌سره) از آیت‌الله منتظری خواستند عضو شورای انقلاب اسلامی نیز باشد، اما ایشان با این عذر که «درس و بحث دارم»، از این مسئولیت نیز کناره‌گیری کرد. آیت‌الله منتظری مسئولیتی را که از جانب امام برای احراز مقام اجتهاد قضات داشت، با این عذر که کسالت دارد، به آقایان مشکینی، راستی و ملکوتی تفویض کرد. مسئولیت تعیین قضات را نیز به همین شکل به آقایان مومن و شرعی تفویض کرد و نهایتاً مسئولیتی که به درخواست خود آیت‌الله منتظری از سوی امام (قدس‌سره) درباره تشکیل هیات عفو زندانیان به ایشان سپرده شده بود، به سبب فجایعی که با آزادی منافقین از زندان‌ها توسط این هیات به بار آمد، توسط حضرت امام به شورای عالی قضایی سپرده شده و عملاً از آیت‌الله منتظری پس گرفته شد.
نکته مهم بعدی درباره شخصیت آیت‌الله منتظری، خوش‌بینی مفرط ایشان به افراد بود. نخستین مساله در این رابطه مربوط به سیدمهدی هاشمی است. پاسخ این سوال، بسیار مهم است که چطور چنین شخصیتی با چنان سوابقی به‌راحتی وارد حلقه نخست یاران آیت‌الله منتظری شد؟ آیا آیت‌الله منتظری از سوابق ایشان مطلع نبوده‌اند یا این امور برایشان اهمیت نداشته است؟ آیا شخصیتی در این سطح و طراز، نباید در انتخاب اصحاب خود، وسواس به‌خرج دهد؟ تأمل در رویکردی که آیت‌الله منتظری به تیمسار ناصر مقدم، رئیس جنایتکار سازمان ساواک دارد، شاید پاسخ این پرسش‌ها را نیز در دل داشته باشد. مقدم در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی قصد نزدیک شدن به انقلابیون را داشت. او با طیف‌های مختلف دیدار و سعی می‌کرد نظر آنها را نسبت به خود مساعد کند. ازجمله شخصیت‌هایی که مقدم با آنها ملاقات کرد، آیت‌الله منتظری بود.
آیت‌الله منتظری در خاطرات خود پس از روایت این ملاقات اضافه می‌کنند: «مقدم خودش می‌گفت من سابقا طلبه بوده‌ام؛ از صحبت‌هایش هم پیدا بود که مقداری درس طلبگی خوانده؛ یک عرق مذهبی هم داشت؛ با کمونیست‌ها خیلی بد بود و برای روحانیت احترام قائل بود… خود مقدم در زندان هم که با ما صحبت می‌کرد، می‌گفت من با مشی نصیری و پاکروان مخالفم؛ ولی بالاخره خلخالی، مقدم را نیز اعدام کرد.» طبق خاطرات آیت‌الله منتظری ملاقات ایشان با تیمسار مقدم پیش از سفر ایشان به پاریس برای ملاقات با امام انجام شده است. تیمسار مقدم آذرماه ۱۳۵۷ یعنی حداکثر دو سه هفته پیش از ملاقات با آیت‌الله منتظری و اظهار ارادت به روحانیت، در جلسه‌ای به شاه پیشنهاد کرده بود امام خمینی با تزریق مواد سمی توسط یک پزشک از نیروهای ساواک در فرانسه به قتل برسد. اما حاضران در جلسه، عواقب چنین اقدامی را برای رژیم پهلوی سخت خطرناک ارزیابی می‌کنند و به این ترتیب طرح مقدم مسکوت می‌ماند.
دقیقاً به همان سهولتی که سیدمهدی هاشمی به آیت‌الله منتظری نزدیک شد و زیر چتر حمایتی ایشان قرار گرفت و به همان سهولتی که ایشان حاضر شده بود برای رئیس ساواک جایی در نظام اسلامی باز کند، منافقین، معاندین نظام و لیبرال‌ها نیز به ایشان نزدیک شدند و از این نقطه‌ضعف اساسی در شخصیت آیت‌الله منتظری سوءاستفاده‌های بسیار کردند.

انتخاب آیت‌الله منتظری به‌عنوان مصداق صدر اصل ۱۰۷

نهایتاً تحقق صدر اصل ۱۰۷ درباره آیت‌الله منتظری به رای گذاشته شد. متنی که برای این طرح تنظیم شده بود، به این شرح بود: «خبرگان به‌عنوان مقدمه واجب برای عمل به اصل ۱۰۷ قانون اساسی تشخیص خود را به‌صورت زیر اعلام می‌دارند: فقیه عالیقدر حضرت آیت‌الله منتظری دامت‌برکاته از جانب امت حزب‌الله به‌عنوان جانشین رهبر شناخته و پذیرفته شده‌اند و اگر مساله جدیدی پیش نیاید، در روز وقوع حادثه - اعاذنا الله تعالی منها - معظمٌ‌له رهبر شناخته‌شده و پذیرفته‌شده از جانب مردم و مصداق صدر اصل ۱۰۷ خواهند بود و مراحل انجام‌شده این انتخاب مورد تایید خبرگان می‌باشد.»

افشای تصمیم خبرگان و واکنش‌ها به آن

اقدام خبرگان در رابطه با آیت‌الله منتظری، یک تصمیم داخلی و نوعی آمادگی درون سازمانی برای تصمیم مهمی بود که در آینده‌ای نامعلوم باید گرفته می‌شد؛ آینده‌ای که خبرگان تاکید داشتند در آن حق تجدیدنظر نیز دارند و روشن نیست که آیا اساساً در آن زمان خود آیت‌الله منتظری در قید حیات باشند یا بر شرایط و صفات لازم برای احراز رهبری باقی بمانند. بااین‌حال، این خبر روز دوم آذرماه ۱۳۶۴ به نقل از آقای باریک‌بین عضو خبرگان و امام‌جمعه قزوین، در صفحه نخست روزنامه کیهان نقش بست: «مجلس خبرگان آیت‌الله‌العظمی منتظری را به‌عنوان رهبر آینده برگزید.»
امام خمینی (قدس‌سره) اما نهم آذرماه که به‌مناسبت میلاد حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با مسئولان نظام دیدار داشتند و نخستین دیدار عمومی‌شان پس از انتشار و اعلام رسمی خبر انتخاب آیت‌الله منتظری بود و همچنین در دیدارهای عمومی پس از آن، هیچ اشاره‌ای به این موضوع نکردند. هفدهم آذرماه بیش از ۲۰۰ نماینده مجلس طی نامه‌ای به محضر امام (قدس‌سره) که در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی نیز قرائت شد، انتخاب آیت‌الله منتظری را به ایشان تبریک گفته و از این انتخاب حمایت کردند. اما پاسخ امام (قدس‌سره) همچنان سکوت بود.
افشای تصمیم خبرگان و حوادث متعاقب آن، ماهیت این تصمیم را از یک «آینده‌نگری درون سازمانی» عملاً به یک «نهادسازی جدید» در ساختار جمهوری اسلامی تغییر داد. اندک اندک بیت آیت‌الله منتظری، اطرافیان ایشان و برخی رسانه‌ها، عنوان «قائم‌مقام رهبری» را برای ایشان جعل کردند و عملاً جایگاهی در ذیل امام و صدر سایر ارگان‌های کشور برای آیت‌الله منتظری ایجاد شد. شعارهایی نظیر «قائم‌مقام رهبری، آیت حق منتظری» نیز اندک‌اندک فراگیر شد و به تثبیت این جایگاه کمک کرد.
آیت‌الله خامنه‌ای درباره جا افتادن عنوان «قائم‌مقام رهبری» به‌جای «رهبری آینده» برای آیت‌الله منتظری می‌گویند: «آقای منتظری همان وقتی که اسم قائم‌مقام رهبری را هم نداشت، در همان کارهایی که از شئون امام و شئون رهبری است، خودسرانه دخالت می‌کرد؛ در دادگاه‌ها دخالت می‌کرد، در دانشگاه‌ها دخالت می‌کرد، نماینده می‌گذاشت، امام‌جمعه می‌گذاشت، بر می‌داشت و خیلی کارهای دیگر می‌کرد. طبعاً بعد از قضیه جانشینی رهبری در آینده، این کارها از طرف ایشان یا شاید تعبیر درست‌تر این است که بگوییم از طرف آن تشکیلاتی که پشت سر ایشان بود و بیت ایشان، بیشتر و قوی‌تر شد. لذا عملاً ایشان شد قائم‌مقام رهبری؛ یعنی منصب گرفت. در آن اوقاتی که یک مقدار اختلافاتی بر سر مسائل دولت بین مسئولان کشور و ایشان پیش آمده بود، گاهی هم بین ماها همین مطرح می‌شد که آخر ایشان به‌عنوان قائم‌مقام دارد عمل می‌کند با چه موضع قانونی؟! لکن روی این مساله حساس نبودیم، چون فکر می‌کردیم که بالاخره اینها کارهایی است که در آینده در اختیار ایشان خواهد بود.»

اعتصاب قائم‌مقام رهبری

امام (قدس‌سره) ضمن قاطعیتی که در پیگیری پرونده مهدی هاشمی داشتند، از هر راهی که ممکن بود تلاش کردند که وقتی سیدمهدی هاشمی دستگیر می‌شود، عضو دفتر آیت‌الله منتظری نباشد. در همین راستا، چهار روز پس از ارائه گزارش وزیر اطلاعات خدمت امام (قدس‌سره)، ایشان نامه‌ای به آیت‌الله منتظری نوشته و نسبت به خطری که از ناحیه مهدی هاشمی حیثیت و آبروی ایشان را تهدید می‌کند، هشدار دادند.
آیت‌الله منتظری نیز در پاسخ به این نامه خود را از متأثر شدن از اطرافیان مبرا دانست و گفت اگر بناست کسی محاکمه شود، چون سیدمهدی از خود او حکم دارد، محاکمه باید متوجه او شود. در انتهای نامه نیز اعلام کرد که با این اوضاع از کارهای سیاسی کشور کنار خواهد ماند: «بالاخره با وضع فعلی ناچارم از کارهای سیاسی کشور کنار بمانم و به درس و بحث طلبگی و کارهای حوزوی بپردازم؛ به همان نحو که حضرتعالی در اواخر با مرحوم آیت‌الله بروجردی عمل کردید؛ زیرا مخالفت با حضرتعالی و نظام را صحیح نمی‌دانم بلکه حرام می‌دانم و در چارچوب فعلی تایید و همکاری را نیز با مشاهده کارهای خلاف مشروع نمی‌دانم؛ بنابراین تقاضا می‌کنم به من کاری ارجاع نشود.»نهایتا جلسه‌ای در منزل حاج‌احمد خمینی در محضر امام (قدس‌سره) و با حضور سران قوا، نخست‌وزیر وقت و آیت‌الله منتظری در رابطه با این موضوع برگزار شد. آیت‌الله خامنه‌ای درباره این جلسه نقل می‌کنند: «در آن جلسه امام به ایشان اصرار می‌کردند که شما این کار را نکنید. لحن امام در آن جلسه خیلی لحن ملایم و مهربانانه‌ای بود. لحن آقای منتظری تند و ستیزه‌گرانه بود… امام می‌گفتند نه، مصلحت نیست، کارهایتان را شروع کنید، ادامه بدهید، ایشان هم قرص و محکم می‌گفت نه. هی امام استدلال می‌کردند، وجهی ذکر می‌کردند و ایشان با یک لحن تندی جواب می‌داد. این حالت طول کشید. شاید مثلاً ۱۰، ۲۰ دقیقه یا بیشتر همین‌طور هی امام یک چیزی می‌گفتند، خیلی با حلم. ماها هم تعجب می‌کردیم و واقعاً از امام مستَبعَد بود که در مقابل ناسازگاری یک نفر این مقدار حلم به خرج بدهد و ملایمت کند و او با جواب‌های تندی چیزهایی بگوید. من حوصله‌ام سر رفت. یک مقداری گذشت، به امام گفتم: «آقا! اجازه می‌دهید من یک کلمه بگویم؟» ایشان مثل اینکه همچنین یک نفس راحتی کشیدند. رو کردم به آقای منتظری، گفتم: «آقای منتظری! شما با چه کسی داری حرف می‌زنی؟ ایشان مگر ولی‌امر من و شما نیستند؟ ایشان دارند دستور می‌دهند، شما تخلف می‌کنید. شما ولایت فقیه را قبول داری یا نداری؟» آقای منتظری ماند. خیلی تند شدم به ایشان. گفتم: «شما مثل اینکه نمی‌دانید با چه کسی دارید حرف می‌زنید. امام دارد به شما اصرار می‌کند، با ملایمت می‌گوید، دستور می‌دهد به شما، چندین بار تا حالا در خلال صحبت دستور دادند؛ شما همین‌طور هی می‌گویید نه، نه. خب پس دستور ولی‌فقیه کجاست؟ شما چرا برخلاف مبانی خودت حرف می‌زنی؟» ایشان ساکت شد.»

امام گفتند آقای منتظری از عدالت ساقط است

اعدام مهدی هاشمی نتوانست ریشه سازمان نفوذ در بیت آیت‌الله منتظری را بخشکاند. به‌واسطه فعالیت این سازمان نفوذ، حمایت‌های آیت‌الله منتظری از معاندین نظام ازجمله منافقین و بدگویی‌های علنی و عمومی او علیه نظام و انقلاب ادامه یافت.
کار آیت‌الله منتظری به جایی رسید که حضرت امام (قدس‌سره) در جلسه‌ای در حضور سران قوا وی را از عدالت ساقط دانستند. آیت‌الله خامنه‌ای می‌گویند: «امام گفتند که آقای منتظری عدالت ندارد یا ایشان از عدالت ساقط است. یک تعبیر این جوری کردند.» طبیعتاً ساقط شدن آیت‌الله منتظری از عدالت، به معنی از دست دادن صلاحیت رهبری انقلاب نیز بود.

نامه تند سران مجمع روحانیون مبارز به منتظری

عملکرد و مواضع آیت‌الله منتظری سرانجام صبر برخی دوستداران و علاقه‌مندان به ایشان را نیز لبریز کرد. ۲۹ بهمن ماه ۱۳۶۷، آقایان مهدی کروبی، سیدحمید روحانی و مهدی جمارانی طی نامه‌ای به آیت‌الله منتظری، به بازخوانی مواضع انحرافی او پرداخته و خطاب به وی نوشتند: «شما در سخنرانی‌های خود روی این نکته بارها تاکید دارید که برخی از شعارهایی که دادیم غلط بود، تندروی بود، موجب رمیدن افکار جهانی شد! حتی در دیدار با هیات فلسطینی سفارش کردید که اشتباهی را که ما مرتکب شدیم شما تکرار نکنید، شعار نابودی اسرائیل را سر ندهید… ما رسماً اعلام می‌داریم که تا منابع خبری و تشکیلات درونی شما اصلاح نگردد، این ره به ترکستان است و هرگز نخواهید توانست وظایف و مسئولیت‌هایی را که در قبال اسلام و انقلاب اسلامی بر دوش دارید به درستی به پایان ببرید؛ بلکه ممکن است خدای ناخواسته به خود و اسلام و انقلاب زیان‌های جبران‌ناپذیری وارد کنید.»

آقای منتظری «فاسد» و «فاسق» و «فاجر» است

امام علاوه‌بر پاسخ‌های علنی و صریحی که درقالب پیام سوم اسفند خود -که به «منشور روحانیت» معروف شد- به اظهارات منتظری دادند، هیات‌رئیسه مجلس خبرگان را نیز موظف به تشکیل اجلاس خبرگان کردند.
آیت‌الله خامنه‌ای در توضیح جزئیات مذاکرات هیات‌رئیسه خبرگان بعد از قرار گرفتن در جریان نامه ششم فروردین امام، در این باره می‌گویند: «مشورت کردیم که چه کنیم. به ذهن‌مان رسید که برویم با امام ملاقات کنیم و ایشان را از این کار منصرف کنیم. حرکت ما به سمت منزل امام اصلاً به این قصد بود که برویم امام را از این اقدام منصرف کنیم. ما چهار نفر من و آقای هاشمی و آقای مشکینی و آقای امینی رفتیم بیت امام.
وقتی نشستیم، آقای هاشمی شروع کرد به صحبت و گفت که آمده‌ایم که یک فکری بکنیم برای این کار. تا این حرف از ایشان صادر شد، امام برگشتند گفتند: «چه فکری؟» یک تعبیر این‌جوری. «آقای منتظری «فاسد» و «فاسق» و «فاجر» است.» این سه تعبیر را ایشان کردند. خب واقعاً برق از چشم همه ما پرید. این تعبیر؟! امام در حرف زدن خیلی آدم مواظبی بود. یعنی حقیقتاً آدمی بود که من داستان‌ها دارم از اینکه چیزی را که می‌خواست نسبت به کسی مخصوصاً بیان کند، مواظبت می‌کرد که زیاد و کم نشود… ایشان کلام تعریض‌گونه شدیدی نسبت به آقای منتظری گفتند.» بعد آقای هاشمی یک مقداری بیشتر اصرار کرد و تعبیرات دیگری گفت. امام دو بار به ایشان خطاب کردند. یک بار گفتند: «اگر تا صبح هم اینجا اصرار کنید فایده ندارد.» یک‌بار دیگر گفتند: «اگر خیلی اصرار کنید، می‌گویم همین امشب نامه را (در رادیو) بخوانند.» یعنی تهدید کردند.

فصل سوم؛ اجلاسیه ۱۴ خرداد

ساعت ۷ صبح چهاردهم خرداد، رادیو خبر رحلت امام (ره) را اعلام و بیانیه حاج احمدآقا خمینی را قرائت کرد: «خمینی روح خدا در کالبد زمان بود و روح خدا جاودانه است و این سنت تغییرناپذیر ربویست که مردان بزرگ که مظهر حقیقت ناب‌اند چون درگذرند، خورشید وجودشان در افقی بالاتر بر آسمان جان انسان‌های حقیقت‌جو طلوع خواهد کرد و اندیشه و آرمان‌شان سلسله‌جنبان تاریخ خواهد شد….»
اعلام خبر رحلت امام، می‌توانست همه نیروهای داخلی و خارجی معاند را فعال کند تا از خلئی که ممکن بود در رهبری نظام ایجاد شود، برای ضربه زدن به کشور استفاده کنند. این بود که آیت‌الله خامنه‌ای و آقایان موسوی اردبیلی، مشکینی، هاشمی‌رفسنجانی، ابراهیم امینی و تعدادی دیگر از شخصیت‌های موثر کشور در جماران شب فوت امام درباره تشکیل جلسه خبرگان رایزنی کردند. چند نفر مأمور شدند شبانه اعضای خبرگان را به تهران دعوت کنند. درباره افرادی که صلاحیت رهبری دارند نیز بحث‌هایی صورت گرفت. تقریباً همه حاضران به رهبری شورایی نظر داشتند و انتخاب فردی را غیرممکن می‌پنداشتند. آیت‌الله امینی می‌گوید: «من گفتم در کمیسیون ولایت فقیه، شورایی حذف شده است و امام نیز این نظر را تایید کردند، بنابراین ناچاریم فرد مناسبی را پیدا کنیم. آقای خامنه‌ای گفت: «چنین فردی را سراغ دارید؟» گفتم: «داریم». نام یکی از مدرسین و اساتید درس خارج را ذکر کردم که مورد قبول واقع نشد، عرض کردم خودتان. در اینجا هم با بی‌اعتنایی مواجه شدم». آقای هاشمی‌رفسنجانی نیز می‌گویند که در جلسه آن شب، نظر جمع این بوده که آیات خامنه‌ای، مشکینی و موسوی‌اردبیلی اعضای شورای رهبری باشند، اما آیت‌الله خامنه‌ای حضور در شورا را نیز نمی‌پذیرفت.
اعضای خبرگان شبانه از شهرستان‌ها به سمت تهران حرکت کردند و ساعت ۹:۳۰ صبح یکشنبه چهاردهم خرداد ۱۳۶۸، اجلاسیه فوق‌العاده مجلس خبرگان رهبری رسمیت یافت. در جلسه صبح یکشنبه علاوه‌بر اعضای خبرگان، نمایندگان مجلس، اعضای هیات دولت، اعضای شورای نگهبان، اعضای شورای‌عالی قضایی، ائمه جمعه و جمعی دیگر از مسئولان کشوری و لشکری نیز حضور داشتند.
در طول ۲.۵ ساعتی که خواندن پیام خداحافظی امام با امت خود طول کشید، آیت‌الله خامنه‌ای سعی داشت احساسات خود را کنترل کند، اما به دفعات بغض کرد و گریست. آقای امینی می‌گوید: «جلسه وضع فوق‌العاده عجیبی داشت. از آغاز تشکیل آن و در طول قرائت وصیتنامه بارها و بارها خبرگان شدیداً می‌گریستند. خواندن وصیتنامه تا اذان ظهر طول کشید.»
نوبت عصر جلسه خبرگان به صورت غیرعلنی و صرفاً با حضور اعضای خبرگان راس ساعت ۱۵ آغاز شد. آقای هاشمی‌رفسنجانی، نایب‌رئیس مجلس دستور جلسه را «تعیین جانشین رهبری» اعلام کرد.
اینک در رابطه با تعیین جانشین حضرت امام (ره)، پنج مساله اساسی پیش روی اعضای خبرگان بود که باید درباره آنها تصمیم‌گیری می‌شد؛ نخست اینکه تکلیف آن تصمیم داخلی که خبرگان در آبان‌ماه ۱۳۶۴ پیرامون آیت‌الله منتظری گرفته و ایشان را به‌عنوان رهبر آینده انتخاب کرده بود، باید روشن می‌شد؛ مساله دوم این بود که فرآیند بازنگری قانون اساسی به اتمام نرسیده بود و با توجه به تغییر شرایط رهبری در شورای بازنگری، خبرگان باید درباره عمل به یکی از این سه روش تصمیم می‌گرفت: ۱- به تعویق انداختن تعیین رهبر تا به فرجام رسیدن قانون اساسی جدید، ۲- سپردن وظایف و اختیارات رهبری به یک شورای موقت تا برگزاری رفراندوم قانون اساسی جدید و ۳- تعیین رهبر براساس قانون اساسی جاری و تصمیم مجدد درباره رهبری براساس قانون اساسی جدید؛ مساله سوم این بود که اگر بنا بود خبرگان براساس قانون اساسی جاری رهبر را تعیین کنند، با ابهام موجود درباره شرط مرجعیت برای رهبری در اصل ۱۰۷ چگونه برخورد می‌کردند؟ آیا شرط رهبری، مرجعیت بالفعل بود یا صلاحیت مرجعیت کفایت می‌کرد؟ مساله چهارم اینکه، اصل ۱۰۷ قانون اساسی رهبری را هم به‌صورت شورایی و هم به‌صورت فردی ممکن می‌دانست و مساله این بود که آیا خبرگان سه یا پنج نفر به‌عنوان شورای رهبری انتخاب کنند یا رهبری به صورت فردی باشد؟ نهایتاً اگر بنا بر شورای رهبری بود، چه کسانی عضو این شورا باشند و اگر بنا بر رهبری فردی بود، چه کسی پرچم هدایت انقلاب اسلامی را به دست گیرد؟ این موارد در جلسه چهارساعته خبرگان رهبری به دقت مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

موضوع اول: تعیین‌تکلیف آیت‌الله منتظری

پیشنهاد آقای مشکینی این بود که با توجه به پذیرش استعفای آیت‌الله منتظری توسط امام (ره)، این استعفا به پذیرش خبرگان هم برسد.
آقای اکبر هاشمی‌رفسنجانی، نایب‌رئیس، این پیشنهاد را مبنا قرار داد و گفت اگر خبرگان بحثی ندارند، درباره پذیرش استعفا رای‌گیری شود. کسی برای بحث ثبت‌نام نکرد. نایب‌رئیس استعفا را به رای گذاشت: «آقایانی که با پذیرش استعفای آیت‌الله منتظری موافق هستند، قیام بفرمایند.» تمامی اعضا به جز دو نفر قیام کردند، بنابراین استعفای وی با اکثریت قریب به اتفاق آرا پذیرفته شد.

موضوع دوم: انتخاب قانونی تا اتمام فرآیند بازنگری

آقای هاشمی‌رفسنجانی در نطق خود پیرامون این موضوع، بر موقت بودن تصمیم خبرگان تا زمان رفراندوم قانون اساسی جدید تاکید کرد و ضمن مخالفت با به‌تعویق افتادن انتخاب رهبر به دلیل زیر سوال رفتن مشروعیت تصرف‌ها و سست شدن نظام، دو گزینه برای تصمیم خبرگان برای این بازه زمانی پیشنهاد کرد؛ گزینه اول، تعیین یک فرد یا یک شورا براساس قانون اساسی جاری برای رهبری تا زمان اتمام فرآیند بازنگری و تعیین رهبر نهایی پس از رفراندوم؛ و گزینه دوم، تعیین شورایی سه یا پنج‌نفره از اعضای مجمع تشخیص مصلحت برای به عهده گرفتن وظایف رهبری به‌طور موقت تا زمان برگزاری رفراندوم. البته آقای هاشمی اشاره کرد که پیشنهاد دوم وی، بر مبنای مصوبه کمیسیون رهبری در شورای بازنگری قانون اساسی است که هنوز در خود شورا نیز بررسی نشده و قانونی نیست.
اکثر آقایانی که پیرامون نحوه عمل خبرگان در بازه زمانی ارتحال حضرت امام (ره) تا برگزاری رفراندوم قانون اساسی جدید سخن گفتند، تاکید کردند که طبق قانون اساسی جاری کشور تصمیم‌گیری شود و از به‌کار بردن لفظ «موقت» درباره رهبری پرهیز شود، چراکه طبیعتاً وقتی انتخاب براساس قانون اساسی جاری انجام می‌شود، پس از اتمام فرآیند بازنگری، براساس اقتضائات قانون جدید باید بررسی شود که همان فرد یا افراد انتخاب‌شده رهبر باشند، یا فرد / افراد دیگری انتخاب شوند.
آقای آذری قمی درباره پیشنهاد آقای هاشمی مبنی‌بر تعیین چند نفر از مجمع تشخیص برای به عهده گرفتن وظایف رهبری گفت که اولاً درباره نفس این پیشنهاد که در شورای بازنگری مطرح شده، باید بحث شود و ثانیاً اگر حرفی هم درباره‌اش نباشد، هنوز قانونی نیست.
نظر آقای سیدابوالفضل موسوی تبریزی این بود که خبرگان طبق قانون اساسی عمل کند و از به کار بردن لفظ «موقت» پرهیز شود: «خود اعلام موقت خودش یک رقم تزلزل هست. خود اعلام موقت که اینها موقتاً انتخاب شدند تا جامعه اسلامی را، انقلاب اسلامی را اداره بکنند، تا قانون مشخص بکنند؛ این خودش یک رقم تزلزل هست و یک رقم رهبری را کم گرفتن هست…. عمده نظر من این است که ما اگر حرکت قانونی بکنیم، اسمش را هم موقت نگذاریم.»
آقای سیدمحسن موسوی تبریزی نیز ضمن مخالفت با تعیین یک شورای موقت تا برگزاری رفراندوم، استدلال کرد که «اگر صلاحیت دارد، چرا موقت باشد؟ صلاحیت ندارد، موقتش هم درست نیست. شما می‌خواهید که او حکمش نافذ باشد، در تمام امور اجتماعی مسلمان‌ها. در یک ماه اشکال ندارد؟ یعنی غیر آدم صلاحیت‌دار موقتاً اشکال ندارد که نافذ باشد؟ اگر صلاحیت دارد دائم؛ ندارد موقتش هم درست نیست.»
آقایان محمدی گیلانی و صادق خلخالی نیز نظرشان این بود که پیشنهاد آقای هاشمی مبنی‌بر تعیین یک شورای موقت برای انجام وظایف رهبری با زمان برگزاری رفراندوم، قانونی نیست و خبرگان باید طبق قانون اساسی جاری عمل کند.
در این میان، آقای یوسف صانعی تنها فردی بود که معتقد به تعویق کامل انتخاب رهبر تا زمان اتمام فرآیند بازنگری بود. نهایتاً آنچه عملاً مورد توافق اعضا قرار گرفت و به مباحث خبرگان جهت داد، تعیین رهبر قانونی براساس قانون اساسی جاری تا زمان برگزاری رفراندوم بود. اما اگر خبرگان بنا داشتند رهبر را براساس قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸ تعیین کنند، با یک مساله جدی مواجه بودند و آن، ابهام درباره شرط مرجعیت برای رهبری بود.

موضوع سوم: شرط مرجعیت

برخی اعضای خبرگان از نظریه «مرجع بالفعل» دفاع کرده و در نتیجه معتقد بودند رهبر یا شورای رهبری باید از میان مراجع انتخاب شود. برخی دیگر نیز در حمایت از نظریه «مرجع بالقوه» سخن گفته و قائل بودند که نیازی نیست رهبر از میان مراجع موجود باشد. ایده‌ای برای مراجعه به شورای نگهبان برای تفسیر قانون اساسی مطرح شد و در مقابل آن، استدلال شد که فهم مجری قانون حجت است و نیازی به ارجاع موضوع به شورای نگهبان نیست. نهایتاً نامه حضرت امام به رئیس شورای بازنگری قانون اساسی مبنی‌بر ضرورت حذف شرط مرجعیت از شرایط رهبری برای اعضا قرائت شد و نظر امام (ره)، ملاک عمل خبرگان قرار گرفت.
ماجرا از این قرار بود که حدود یک ماه قبل حضرت امام (ره) در نامه‌ای به رئیس شورای بازنگری قانون اساسی، تصریح کرده بودند که شرط مرجعیت برای رهبری لازم نیست و مجتهد عادلی که مورد تایید خبرگان منتخب ملت باشد، برای احراز مقام ولایت فقیه کافی است. شورای بازنگری قانون اساسی نیز نظر حضرت امام (ره) را ملاک قطعی قرار داده بود.
آقای ابراهیم امینی نیز که عضو کمیسیون رهبری در شورای بازنگری قانون اساسی بود، به تشریح ماجرای کسب نظر اعضای شورا از حضرت امام درباره بازنگری قانون اساسی پرداخت. ایشان گفت: «وقتی که دستور امام صادر شد و جلسه [شورای بازنگری] تشکیل شد، صحبت شد که آیا حضرت امام رهنمود خاصی در این جهت ندارد؟ پیغام داده شد که اگر نظر خاصی دارید، بفرمایید. حضرت امام یک نامه‌ای نوشتند.» سپس نامه حضرت امام را برای اعضا قرائت کرد. آن‌گونه که آقای امینی برای خبرگان روایت کرد، پس از نامه حضرت امام (ره)، در کمیسیون رهبری شورای بازنگری تصمیم گرفته می‌شود که مرجعیت به‌عنوان یک اولویت برای رهبری در قانون اساسی ذکر شود. اما این تردید برای اعضا پیش می‌آید که شاید نظر حضرت امام این است که به هیچ‌وجه مرجعیت در قانون نیاید، حتی به‌عنوان یک ترجیح و اولویت. آقای امینی به همراه آقای موسوی‌اردبیلی خدمت حضرت امام مشرف می‌شوند و به ایشان عرض می‌کنند: «ما چنین تصمیمی گرفته‌ایم و مرجعیت را شرط حتمی قرار نداده‌ایم، اما یک اولویت قرار داده‌ایم.» حضرت امام تاملی کرده و می‌فرمایند «نه، نمی‌خواهد.» آقایان امینی و موسوی‌اردبیلی قدری اصرار می‌کنند که مرجع بودن به هر حال ترجیحی بر مرجع نبودن دارد. امام مجدداً قدری تامل می‌کنند و می‌فرمایند: «اصلا این را در قانون نیاورید. برای اینکه چیزی نیست که شرط شرعی باشد. در قانون، این را نیاورید.»

موضوع چهارم: پیشنهادهایی برای رهبری

آقای آذری‌قمی با این استدلال که «الان ما غیر از حضرت آیت‌الله سیدمحمدرضا گلپایگانی کسی را نداریم که مرجعیت فعلی داشته باشد»، از خبرگان خواست تا زمان بازنگری قانون اساسی، ایشان را به‌عنوان رهبر انتخاب کنند و آیت‌الله خامنه‌ای نیز با انتصاب آیت‌الله گلپایگانی و رای خبرگان، به‌عنوان قائم‌مقام رهبری تعیین شوند تا اداره امور را به عهده بگیرند. وی نخستین فردی بود که به نظر حضرت امام (ره) درباره شایستگی ایشان برای رهبری اشاره کرد.
آقای سید محسن موسوی تبریزی ناظر به پیشنهاد آقای آذری‌قمی درباره رهبری آیت‌الله گلپایگانی گفت که قصد جسارت به ساحت مقدس ایشان را ندارد اما هر کسی که به‌عنوان گزینه رهبری پیشنهاد می‌شود، باید میان مردم محبوبیت داشته باشد یا لااقل سابقه عدم محبوبیت نداشته باشد و آیت‌الله گلپایگانی این‌گونه نیست، بلکه «طوری است که مقداری در نظر مردم محبوب نیست.» نظر آقای سید محسن موسوی‌تبریزی این بود که آیت‌الله گلپایگانی در شورای رهبری باشند. پیشنهاد دیگر وی برای عضویت در شورای رهبری، آیت‌الله منتظری و آیت‌الله شیخ جواد تبریزی بود. در این مقطع، هنوز بخشی از اعضای خبرگان از نامه ششم فروردین ۱۳۶۸ امام (ره) که آیت‌الله منتظری را فاقد صلاحیت و مشروعیت برای رهبری دانسته بودند، مطلع نبودند و آنچه به صورت عمومی و رسمی منتشر شده بود، صرفاً نامه‌ای بود که آقای منتظری پس از دریافت نامه نخست امام، خطاب به ایشان نوشته و اعلام استعفا کرده بود و امام (ره) نیز در نامه دوم، استعفا را پذیرفته بودند.
آقای صانعی نفر بعدی بود. او ضمن برشمردن سجایای آیت‌الله گلپایگانی، با پیشنهاد آقای آذری‌قمی درباره ایشان مخالفت کرد. وی که معتقد بود خبرگان انتخاب رهبری را تا برگزاری رفراندوم قانون اساسی جدید به تعویق بیندازند، پیشنهاد داد خبرگان اگر بنا دارند آیت‌الله گلپایگانی را انتخاب کنند، در این بازه زمانی درباره ایشان مقداری کار و تبلیغ شود، اما باز تکرار کرد که نباید خطر جوان‌های مسلمانی را که نظر مثبتی به آیت‌الله گلپایگانی ندارند و کم هم نیستند، نادیده گرفت: «می‌رویم نظام را محکم‌تر کنیم خدای ناخواسته به نظام ضربه‌ای بخورد که قطعاً وجود مبارک ایشان (آیت‌الله گلپایگانی) هم به این عمل راضی نخواهد بود.»
آقای سیدابوالفضل موسوی‌تبریزی سخنانی را که پیرامون عدم محبوبیت آیت‌الله گلپایگانی بیان شد، وارد ندانست، اما اضافه کرد که منظورش پذیرفتن پیشنهاد آقای آذری‌قمی نیست.
آقای خلخالی در واکنش به پیشنهاد آقای‌سید محسن موسوی‌تبریزی درباره عضویت آیت‌الله منتظری در شورای رهبری، گفت که هرچند آقای موسوی‌تبریزی با خلوص نیت این پیشنهاد را می‌دهد، اما با توجه به موضع‌گیری امام (ره) درباره ایشان، اساساً بحث درباره آیت‌الله منتظری باید از دستورکار خبرگان خارج شود. آقای خلخالی همچنین در مخالفت با پیشنهادهایی که درباره انتخاب رهبر از میان مراجع موجود ارائه شده بود، سخن گفت و استدلال کرد که آیت‌الله گلپایگانی هرچند پشتوانه انقلاب است، بر پیکر مطهر حضرت امام (ره) نماز خواهند خواند، اما این فکر غلط است که اگر خبرگان زمام امور کشور را به دست آقای گلپایگانی بدهند، مردم اطاعت خواهند کرد. او توجه خبرگان را به این نکته جلب کرد: «اگر بنا بود که ملاک در این رهبری مرجعیت بالفعل بوده باشد، خود حضرت امام امت آقای گلپایگانی را می‌دیدند، ارتباط هم داشتند، و امام به هیچ‌وجه به این مساله توجه نکردند.»
آقا خلخالی همچنین گفت وقتی نام آیت‌الله گلپایگانی به‌عنوان اینکه مرجع بالفعل هستند مطرح می‌شود، نام اشخاص دیگری نیز به میان می‌آید و این سوال مطرح می‌شود که «چرا آقای خوئی را نمی‌گویید؟ چرا آن یکی را نمی‌گویید؟»
پیشنهاد مشخص آقای خلخالی با لحاظ نظر حضرت امام درباره شرط مرجعیت این بود که آقایان مشکینی، موسوی‌اردبیلی و خامنه‌ای تا زمان برگزاری رفراندوم و جاری شدن قانون اساسی جدید، به‌عنوان شورای رهبری انتخاب شوند: «آقای مشکینی ضعیف است ولی اینجور نیست که اصلاً صلاحیت این مسائل را نداشته باشد. خب ضعفش را جبران می‌کنید. افرادی را که قوی هستند، مدیریت داشتند در کشور، مدبریت داشتند بغل‌شان می‌گذارید. آقای موسوی‌اردبیلی، در قضا کار کرده، نماینده امام بوده، مجتهد بالفعل هم هست. این را بغل ایشان می‌گذارید. بعد هم سومی را که عبارت از آقای خامنه‌ای بوده باشد. آقای خامنه‌ای نشان داده که یک آدم متدین در خط امام است و اجتهاد دارد…. آقای مشکینی از نظر وجهه حوزوی، از نظر مردم‌پسندی و اینها خوب خودش یک واقعیتی دارد و اصالتی دارد و اینها، آدم جاافتاده‌ای است. آقای اردبیلی، یک آدم متین و سنگین است ولو اینکه قاطعیتی ندارد. اما در مقابلش آقای خامنه‌ای قاطعیت دارد و مملکت را اداره می‌کند و آقای هاشمی را هم بگذارید برای ریاست‌جمهوری، اگر رأی آورد آن هم می‌شود رئیس‌جمهور.»
آقای علی‌اصغر مروارید با پیشنهاد شورایی متشکل از آیات مشکینی، خامنه‌ای و هاشمی‌رفسنجانی به پشت تریبون رفت و اشاره‌ای هم به حاج‌احمدآقا خمینی فرزند امام راحل داشت.
آقای شیخ محمد هاشمیان در نطق خود استدلال‌هایی در مخالفت با نظر آقای آذری‌قمی درباره آیت‌الله گلپایگانی ارائه کرد. «حضرت آیت‌الله گلپایگانی خیلی خوب، روی چشم ما هم جا دارند، روی سر ما جا دارند، اما آن مدیریت و مدبریتی که نظام را از توطئه ابرقدرت‌ها نجات می‌دهد آیا در ایشان هست؟ آیا آن شرایطی که امام پیوسته رهنمود دادند [در ایشان هست؟] ما همین الان بیاییم بر تمام رهنودهای امام خط بطلان بکشیم؟»
پیشنهاد آقای هاشمیان این بود که آقایان مشکینی، خامنه‌ای، موسوی‌اردبیلی، هاشمی‌رفسنجانی و حاج‌احمد خمینی به‌عنوان اعضای شورای رهبری تعیین شوند، یا اینکه یکی از این افراد به‌عنوان رهبر انتخاب شود.
آقای محمدی گیلانی گفت از بعضی افراد شنیدم که قدرت تفقه آیت‌الله گلپایگانی با زراره ابن اعین -از اصحاب دانشمند امام باقر (ع) - برابری می‌کند، اما با پیشنهاد آقای آذری‌قمی درباره آیت‌الله گلپایگانی مخالفت کرد. پیشنهاد وی این بود که یا فردی از میان آقایان خامنه‌ای، هاشمی‌رفسنجانی، موسوی‌اردبیلی، فاضل‌لنکرانی و جوادی‌آملی به‌عنوان رهبر انتخاب شود یا اینکه شورایی از میان این افراد به‌عنوان شورای رهبری تعیین شود.
آخرین فردی که پیشنهادی برای رهبری داشت، آقای سیدمحمد حسینی‌کاشانی بود که گفت باید بر اساس اصل ۱۱۱ درباره عدم صلاحیت آیت‌الله منتظری رای‌گیری شود و اگر عدم صلاحیت ایشان رای نیاورد، ایشان رهبر باشند اما در بیت آقای مشکینی مستقر شوند و آیات مشکینی و گلپایگانی نیز بدون اینکه مقام رسمی داشته باشند در کنار ایشان باشند. این پیشنهاد البته با استقبال خبرگان مواجه نشد و اعتراضاتی نیز به بیان آن صورت گرفت.
همه این پیشنهادها اما در حالی ارائه می‌شد که خبرگان هنوز درباره اینکه رهبری به صورت فردی باشد یا شورایی، و در صورت شورایی بودن، شورای سه نفره باشد یا پنج نفره، بحثی نکرده و تصمیمی نگرفته بودند.

پیشنهاد کفایت مذاکرات

آقای آذری‌قمی به‌عنوان پیشنهاددهنده کفایت مذاکرات پشت تریبون رفت و استدلال کرد که اولاً حرف‌ها دارد تکراری می‌شود، ثانیاً فرصت کم است و باید کار تمام شود، و ثالثاً پیشنهادها مشخص است و باید درباره آنها رای‌گیری شود. آقای آذری‌قمی که اینک پس از شنیدن نظر حضرت امام (ره) درباره شرط مرجعیت، مباحث خبرگان در این باره و مخالفت‌ها با پیشنهاد ایشان درباره آیت‌الله گلپایگانی، پشت تریبون قرار می‌گرفت، پیشنهادهای موجود را در سه محور جمع‌بندی کرد و مشخصاً از تعیُّن رهبری در آیت‌الله خامنه‌ای در صورت تصمیم خبرگان برای فردی بودن رهبری سخن گفت.
آقای محمدمومن به‌عنوان مخالف کفایت مذاکرات سخن گفت و با اشاره به صحبت‌های آقای آذری‌قمی، استدلال کرد که هنوز درباره اینکه آیت‌الله خامنه‌ای به‌صورت فردی رهبر باشند یا اساساً رهبری شورایی باشد یا درباره شکلی که ایشان در رابطه با آیت‌الله گلپایگانی مطرح کردند، صحبتی نشده است. به هر صورت، پس از صحبت‌های آقای مومن، درباره پیشنهاد کفایت مذاکرات رای‌گیری شد. حاضران ۷۴ نفر اعلام شدند و با قیام اکثریت، کفایت مذاکرات رای آورد.
آقای هاشمی‌رفسنجانی نایب‌رئیس مجلس خبرگان پس از تصویب کفایت مذاکرات اعلام کرد اینک خبرگان باید درباره حالات مختلفی که مطرح شده رای دهند: ۱- رهبری فردی باشد یا شورایی و ۲- اگر شورایی شد، شورا پنج‌نفره باشد یا سه نفره. سپس وارد بحث پیرامون مصادیق شوند.

موضوع پنجم: رهبری شورایی یا فردی؟

آقای محی‌الدین حائری‌شیرازی به‌عنوان اولین ناطق دستور جدید، در مخالفت با شورای رهبری سخن گفت. استدلال ایشان این بود که تجربه خوبی درباره شورایی‌بودن مدیریت در قوه مجریه و قضائیه وجود ندارد و اگر رهبری شورایی شود، مردم احساس عدم امنیت خواهند کرد. پیشنهاد ایشان این بود که اگر بناست رهبری شورایی هم باشد، فردی به‌عنوان رئیس شورا تعیین شود و مسئول باشد، اما از فکر دیگر اعضا استفاده کند.
آقای سیدعلی‌محمد دستغیب که به‌عنوان ناطق بعدی پشت تریبون رفت، مجدداً بحث مرجعیت را مطرح کرد. او معتقد بود براساس قانون اساسی جاری، انتخاب رهبری ممکن نیست زیرا فردی که حائز همه شرایط رهبری ازجمله مرجعیت، چه بالفعل و چه بالقوه باشد، وجود ندارد؛ لذا باید با بازنگری در قانون اساسی، زمینه برای انتخاب رهبری فراهم شود. ایشان پیشنهاد داد برای این دوره موقت تا اتمام فرآیند بازنگری، شورایی مرکب از آقایان مشکینی، صانعی، هاشمی، خامنه‌ای و موسوی‌اردبیلی تعیین شوند تا اداره امور را به‌عهده بگیرند.
آقای سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری در مخالفت با شورای رهبری، به تجربه شکست‌خورده قوای مجریه و مقننه اشاره کرد و تمرکز مسئولیت را برای رهبری لازم دانست؛ چراکه معتقد بود کار رهبری ارشادات کلی در زمینه حرام و حلال و ارزش‌ها و خوبی‌ها و بدی‌ها نیست، بلکه مساله زعامت کشور در میان است.
آقای ابراهیم منهاج‌دشتی در نطق خود، سخن آقایان جزایری و حائری را پذیرفت که در مسائل اجرایی، شورا موفق نبوده است، اما گفت رهبری یک مسئولیت اجرایی نیست و ایده شورای رهبری را باید با تجربه نهادهایی مانند مجمع تشخیص مصلحت، شورای نگهبان و هیات دولت سنجید. نکته بعدی ایشان این بود که پنج نفری که برای شورای رهبری می‌خواهد پیشنهاد کند، سال‌ها با هم کار کرده‌اند، اختلاف‌سلیقه زیادی با هم ندارند و لذا احتمال بروز اختلاف میان آنها در اداره کشور کم است. همچنین ایشان معتقد بود فردی وجود ندارد که به‌تنهایی بین همه اقشار مردم و دستگاه‌ها مقبول باشد، اما یک جمع پنج‌نفره این مقبولیت را خواهد داشت. پنج نفر پیشنهادی ایشان عبارت بودند از آیات خامنه‌ای، هاشمی‌رفسنجانی، مشکینی، موسوی‌اردبیلی و حاج احمدآقا خمینی.

هاشمی عضو شورای رهبری یا مسئول اجرایی؟

اعضا گزینه‌هایی را برای عضویت در شورای رهبری پیشنهاد کرده و نام آقای هاشمی‌رفسنجانی را نیز بردند. همان موقع، آقای مشکینی در واکنش به این مساله خطاب به آقای هاشمی که سمت راست ایشان در جایگاه هیات‌رئیسه نشسته بود، گفت: «آقای هاشمی! شما از خودتان رفع توهم می‌کنید یا من بگویم؟» پیرو آن، آقای هاشمی از جایگاه خود بلند شده، نزد آقای مشکینی رفت و صحبتی کرد. آنچه در فیلم اجلاسیه ثبت‌شده، این جمله آقای هاشمی است که «آخرش می‌گویم.» با اتمام نطق آقای دشتی، آقای هاشمی‌رفسنجانی از اعضای خبرگان خواست به‌دلیل اینکه احتمالاً مسئولیت اجرایی به‌عهده خواهد گرفت، نامش را به‌عنوان عضو شورای رهبری نبرند. آقای مشکینی پس از این اظهارات خطاب به آقای هاشمی گفت: «کنار بکشید آقا.» در این حین، چند تن از اعضا با صدای بلند خواستار حضور آقای هاشمی در شورای رهبری شدند.
آقای سیدجلال‌الدین طاهری‌اصفهانی خطاب به آقای هاشمی گفت: «آقای هاشمی! اگر قرار باشد آقای حاج احمدآقا باشند -که من صبح به شما پیشنهاد این را دادم- شما هم باید باشید.» درنهایت آقای هاشمی گفت: «من به هر حال تذکر بدهم که آقایان فکر دیگری بکنند.»

ادامه مذاکرات

ناطق بعدی، آقای سیدمهدی روحانی بود که به‌عنوان مخالف رهبری شورایی صحبت کرد. ایشان استدلال کرد که اگر منظور از شورا، مشورت ولی‌امر مسلمین با دیگران است، در اسلام این شورا را داریم، اما اینکه چند نفر رهبری را به‌عهده بگیرند، سابقه‌ای در روایات اسلامی و تاریخ اسلام ندارد. نظر آقای روحانی این بود که در قانون اساسی جاری شرط مرجعیت آمده و هرچند در آینده بناست این شرط حذف شود، اما انتخاب باید براساس قانون اساسی فعلی انجام شود. بر این اساس، ایشان پیشنهاد کرد که آقایان به آیت‌الله گلپایگانی رای دهند و ضعف‌هایی که ممکن است ایشان داشته باشند، به‌نحوی برطرف کنند. در این میان، یکی از اعضا گفت که ما به آیت‌الله خوئی رای می‌دهیم و بحث بالا گرفت.
آقای هاشمی‌رفسنجانی در پاسخ به بحثی که دو تن از اعضا مجدداً درباره شرط مرجعیت مطرح کرده بودند، گفت آنچه انجام می‌دهیم، برمبنای نظر امام کاملاً قابل توجیه است و در گذشته نیز همواره نظر امام بر قانون اساسی ترجیح داده شده است.
آقای محمد عبایی‌خراسانی در موافقت با شورایی‌بودن رهبری صحبت کرد. نظر ایشان این بود که چون نمی‌توان فردی شبیه امام (ره) پیدا کرد، رهبری شورایی باشد. بر این اساس، ایشان پیشنهاد داد سران سه قوه (آقایان خامنه‌ای، موسوی‌اردبیلی و هاشمی‌رفسنجانی)، آقای مشکینی و همچنین حاج احمدآقا خمینی به‌عنوان شورای رهبری انتخاب شوند.
آقای حسن همتی نیز موافق رهبری شورایی بود؛ با این استدلال که وقتی فرد جامع‌الشرایط برای تصدی رهبری وجود نداشت، باید یک مجموعه‌ای انتخاب کرد که بتواند جایگزین فرد شود.
آقای جنتی به‌عنوان آخرین فردی که در این موضوع صحبت کرد، با رهبری شورایی مخالف بود. نظر ایشان این بود که شورا را می‌توان به‌صورت یک ضرورت قهری پذیرفت، اما تا زمانی که ضرورت ایجاب نکرده، شورایی‌بودن رهبری درست نیست. ایشان چند استدلال برای مخالفت با شورا ارائه کرد. نخست اینکه امام (ره) نیز نظرشان روی فرد بوده و هم در نامه‌ای که به آقای مشکینی پیرامون رهبری نوشته‌اند و هم در مذاکرات خصوصی با افراد مختلف، به رهبری فردی اشاره کرده‌اند. آقای جنتی در دومین استدلال خود، ضمن رد کردن شباهت کار رهبری به نهادهایی مانند مجمع تشخیص گفت: «اگر فرض کنید مثلاً در شورا یکی قاطعیت ندارد، اما علمیت دارد. یکی علمیت دارد، قاطعیت ندارد. ما بگوییم خیلی خب، آنجا که قاطعیت می‌خواهد، این قاطعیت دارد. قاطعیت دارد یعنی چی؟ یعنی آن تصمیم قاطع می‌گیرد. آن یکی هم حاضر نیست با او همکاری بکند. چه‌جور می‌خواهد علمیت این، قاطعیت آن را جبران بکند؟ اینها اصلاً نشدنی است.» آقای جنتی نیز مانند آقای همتی وارد مصادیق نشد.
آقای دشتی بعدها در روایت خود از جلسه ۱۴ خرداد خبرگان گفت که سخنان آقای جنتی تاثیر آشکاری بر اعضای خبرگان گذاشت و نظرشان را درباره شورایی بودن رهبری تغییر داد: «[شورا] در ذهن [ها] مقبولیتی داشت یعنی فضا پذیرشش را داشت، [اما] آقای جنتی که رفت صحبت کرد دیگر همه فضا عوض شد. آقای جنتی فضا را عوض کرد.»
آقای امامی‌کاشانی در این اثنا خواستار بیان مطلبی کوتاه شد و از همان جایگاه خود، به بیان استدلالی در حمایت از رهبری فردی پرداخت.
آقای امینی نیز فرصت کوتاهی گرفته و در مخالفت با رهبری شورایی گفت: «ما در کمیسیون [بازنگری] موضوع شورایی را رد کرده‌ایم… [رهبری شورایی] برخلاف مصوبه ماست.»
اینک نوبت رای‌گیری درباره شورایی یا فردی‌بودن رهبری بود. آقای هاشمی مجدداً یادآور شد که «قبلا معلوم باشد… این شورایی اگر رای می‌گیریم… هرچه باشد، این محدود است، تا زمانی که رفراندوم می‌شود و قانون اساسی [نهایی می‌شود].» یکی از اعضا گفت این موقت‌بودن در جامعه مطرح نشود. آقای هاشمی نیز پاسخ داد: «بله! در جامعه مطرح نمی‌شود ولی بدانیم ما، چه شورایی بشود، چه فردی بشود، محدود به آن زمان است.» سپس نایب‌رئیس مجلس از اعضا خواست «آقایانی که با فردی‌بودن رهبر در این مقطع، همین مقطع تا رفراندوم موافق هستند، قیام بفرمایند».
چهار عضو از پنج عضو هیات‌رئیسه (آقایان مشکینی، هاشمی، امینی و طاهری‌خرم‌آبادی) و نیز آیت‌الله خامنه‌ای قیام نکردند؛ یعنی با رهبری فردی مخالفت کردند. با وجود این، اکثریت خبرگان با قیام خود به رهبری فردی رای دادند.

رای به رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

پس از رای اکثریت خبرگان به رهبری فردی، آقای هاشمی‌رفسنجانی، نایب‌رئیس مجلس خبرگان گفت اینک باید روی فرد رای گرفته شود. چند تن از اعضا با صدای بلند از میان جمع گفتند پیشنهاد ما آقای خامنه‌ای است. آقای هاشمی گفت: «خیلی خب! ما هم پیشنهادمان آقای خامنه‌ای است.»
در این میان آقای محسن مجتهدشبستری با صدای بلند از آقای هاشمی خواست نظر امام درباره آیت‌الله خامنه‌ای را بگوید. ایشان در روایت خود از جلسه می‌گویند در حین مذاکرات پیرامون رهبری شورایی یا فردی، یادداشتی به هیات‌رئیسه داده و خواستار بیان نظر امام شده بود، اما یکی از اعضای هیات‌رئیسه در پاسخ نوشته بود که اگر تصمیم بر شورایی نشد، مطرح می‌کنیم. بعدها ایشان یادآور آن زمان می‌شود و می‌گوید: «[پس از رای خبرگان به رهبری فردی] بلافاصله بلند شدم. با صدای بلند گفتم جناب آقای رفسنجانی من یادداشتی داده بودم. حالا وقتش است که شما شهادت بدهید. شنیدم که امام درباره جناب آقای خامنه‌ای مطالبی فرموده‌اند.»
آیت‌الله خامنه‌ای در این میان نیم‌خیز شدند که پشت تریبون رفته و صحبت کنند، اما آقای هاشمی گفت: «اجازه بدهید… این حرف آقای شبستری را می‌خواهید آقایان.... آقای شبستری چیزی از آقای طاهری شنیدند که امام جمله‌ای درباره آقای خامنه‌ای گفته‌اند. سندش منم. اگر آقایان مایلند، من نقل کنم. و الا نه.»
اعضا خواستار بیان جمله امام شدند. آقای هاشمی گفت: «البته امام در این صحبت‌شان، [در] این سندی که امروز خواندیم (وصیتنامه)، گفتند چیزهایی را قبول کنید از من که یا نوشته باشد یا در رادیو گفته باشم. این، آن نیست… در رادیو ایشان نگفتند.» اما اضافه کرد که برای آنچه می‌خواهد از امام نقل کند، چهار پنج شاهد در جمع هست. آقای موسوی‌اردبیلی گفت: «آقای هاشمی! من شاهدم.»
سپس آقای هاشمی به روایت جلسه‌ای نزد امام (ره) با حضور سران قوا، نخست وزیر و حاج‌احمد خمینی پرداخت: «ما یک جلسه با روسای قوا و نخست‌وزیر و احمدآقا خدمت امام بودیم. همان موقعی که مساله آقای منتظری داغ شده بود و ما با امام مباحثه داشتیم. ما یکی از احتجاجات‌مان با امام این بود که شما اگر آقای منتظری را کنار بگذارید، ما در رهبری دچار مشکل می‌شویم… امام هم شورایی را خیلی تمایل نداشتند هیچ وقت. فردی هم ما می‌گفتیم ما فردی را نداریم الآن مطرح بکنیم در جامعه. چون ما فرض‌مان بر مرجعیت بود و با همان مسایل بود. امام فرمودند چرا ندارید؟ آقای خامنه‌ای...... یک بار دیگر من خصوصی خدمت امام رفتم. باز روی همین مساله [صحبت شد]. من چون در جلسه عمومی شرمم می‌آمد خیلی در بحث مثلاً یکدندگی با امام بکنم.. باز ایشان به من در همان جلسه فرمودند که شما وقتی مثل آقای خامنه‌ای را دارید، چرا تردید دارید؟ چرا مشکل دارید؟ بار سوم این را احمدآقا دیروز به ما گفت. گفت وقتی که آقای خامنه‌ای کره بودند و فیلم‌شان با آقای کیم ایل سونگ داشت نمایش داده می‌شد، منظره خوبی بود آنجا… احمدآقا گفتند که، من گفتم آقای خامنه‌ای خوب جا افتاده‌اند… واقعاً خوب آبرویی هستند برای نظام. ایشان فرمودند که واقعاً ایشان شایسته رهبری هستند. این هم حرف سومی است که البته این را من از احمدآقا نقل می‌کنم با واسطه. این را که عرض می‌کنم، آقای اردبیلی و من و احمدآقا و آقای نخست‌وزیر در جلسه بودیم، با هم شنیدیم. این مسموعات ماست.»
پس از آنکه خبرگان از نظر حضرت امام درباره حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مطلع شدند، ایشان وقت گرفته و پشت تریبون قرار گرفتند: «بسم‌الله الرّحمن الرّحیم. اولاً واقعاً باید خون گریست بر جامعه اسلامی که حتی احتمال کسی مثل بنده در آن مطرح بشود… من نمی‌خواهم درباره این صحبت کنم. مساله اشکال فنی دارد، اشکال اساسی دارد. من قبلاً خدمت آقای هاشمی هم گفتم. در یکی دو هفته قبل از اینکه همین قضیه مطرح بوده، ایشان فرمودند. من جدا به ایشان گفتم من قاطعا چنین چیزی را قبول نخواهم کرد. حالا غیر از اینکه خود من حقیقتاً لایق این مقام نیستم و این را بنده می‌دانم. شاید آقایان هم می‌دانید. اصلاً از لحاظ فنی اشکال پیدا می‌کند این قضیه. رهبری، رهبری صوری خواهد بود، نه رهبری واقعی. خب، من نه از لحاظ قانون اساسی و نه از لحاظ شرعی برای بسیاری از آقایان حرفم حجیت حرف رهبر را ندارد. این چه رهبری خواهد بود؟ … قانون اساسی که خب می‌گوید مرجع. حالا یا مرجع شأنی یا مرجع فعلی. اینکه حالا هیچ. از لحاظ شرعی هم حجیت قول رهبر در صورتی است که آن کسی که می‌خواهد به حرف او عمل کند، او را فقیه و صاحب نظر در امور دین بداند. خب الآن در همین جلسه چند نفر از آقایان آمدند صحبت کردند، تصریح کردند که بنده صاحب نظر نیستم… همین آقای آذری که اسم بنده را اول‌بار آوردند در این جلسه، بنده اگر حکم بکنم، ایشان قبول خواهند کرد؟»
آقای آذری‌قمی در پاسخ به این پرسش آیت‌الله خامنه‌ای گفت «بله!» ایشان اما ادامه داد: «قطعاً قبول نمی‌کنند.» آقای خلخالی گفت: «بعد از رهبر شدن بله….» آیت‌الله خامنه‌ای اما این سخن را نپذیرفتند. چند تن دیگر از اعضا از جایگاه خود بلند شده و همزمان به احتجاج با آیت‌الله خامنه‌ای پرداختند.
آقای فاضل‌لنکرانی به سخن آیت‌الله خامنه‌ای درباره صاحب‌نظر ندانستن ایشان توسط تعدادی از اعضای خبرگان اشاره کرد و گفت: «امام شما را صاحب‌نظر می‌دانستند»؛ آیت‌الله خامنه‌ای تا خواست پاسخ دهد، گفت: «آخر امام…»، آقای خلخالی با اشاره به مساله پذیرش حکم که ایشان مطرح کرده بودند، گفت: «آقا، مساله تمام است. ما نمی‌خواهیم از شما تقلید بکنیم.» آیت‌الله خامنه‌ای پاسخ داد: «بحث تقلید نیست. بحث حکم است.» آقای آذری‌قمی در این میان برخاست و گفت که «من اعتقادم این است… همانطوری که امام در نامه خود تصریح کردند، هرکسی که خبرگان انتخاب کنند، حال به عنوان مجتهد باشد، به عنوان عدول‌المومنین باشد، ولایت مطلقه دارد… اگر مجتهد هم نباشد، عدول‌المومنین است.» آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ گفت: «ولایت فقیه نیست. ولایت عدول‌المومنین است پس.»

اشکالی که آیت‌الله خامنه‌ای وارد می‌کنند!

با توجه به مبانی فقهی شیعه، سرپرست حکومت، در درجه نخست، شخص معصوم است و در زمان غیبت، به استناد ادله شرعی، فقیه این مسئولیت را به عهده می‌گیرد. برخی از فقها حکومت فقیه در عصر غیبت را از باب حسبه دانسته‌اند. بر اساس این اندیشه و با توجه به ضرورت حکومت و اینکه حکومت از امور حسبی است، فقیه از باب قدر متیقن، حکومت را برعهده می‌گیرد. اما در صورت عذر فقیه، بر مبنای این اندیشه نوبت به مومن عادل می‌رسد تا زمام حکومت را در اختیار بگیرد. منظور آقای آذری‌قمی از عبارت «عدول‌المومنین» این بود که می‌توان از درجه فقاهت تنزل کرد و مومن عادل را به عنوان ولی فقیه انتخاب کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای البته این نظر را رد کردند. دغدغه جدی ایشان لازم‌الاتباع بودن حکم ولی فقیه از سوی دیگر مجتهدان بود و در یکی از جلسات شورای بازنگری قانون اساسی در دوران حیات حضرت امام، گفته بودند «ما فقیهی را لازم داریم که بتواند حکماً و مورد قبول باشد، حتی برای مجتهدان دیگر.» لذا می‌بینیم که خطاب به آقای خلخالی که می‌گوید «ما نمی‌خواهیم از شما تقلید کنیم»، می‌گویند بحث تقلید نیست و بحث حکم ولی فقیه است؛ یعنی مجتهدانی که از مرجعی تقلید نمی‌کنند، باید حکم ولی فقیه را بپذیرند. اما این نگرانی در ایشان وجود داشت که ممکن است کسانی به فقاهت ایشان عقیده نداشته باشند و بنابراین، از حکم ولایی ایشان در صورت انتخاب به عنوان ولی فقیه تبعیت نکنند و آینده نظام اسلامی دچار مخاطره شود.

پاسخ‌ها به اشکال وارد شده چیست؟

آقای امامی‌کاشانی در این میان برخاسته و با اشاره به بحث استنابه که پیش از این مطرح کرده بود، خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای گفت: «شما می‌فرمایید افرادی اینجا عقیده ندارند که جنابعالی فقیه هستید… ولی در این خبرگان همه عقیده دارند که افرادی صاحب‌نظر هستند. آنهایی که صاحب‌نظر هستند، برای اینکه این احتیاط جنابعالی حل شود، استنابه می‌دهند، آنهایی هم که نظر دارند جنابعالی فقیه هستید، اصالتاً [رای می‌دهند]. مجموعاً مساله حل است.» آیت‌الله خامنه‌ای گفتند: «من به هر حال مخالفم… بنده در بحث شورایی و فردی می‌خواستم بیایم اینجا صحبت کنم. فکر نمی‌کردم که فردی رأی بیاورد.» و سپس به جایگاه خود بازگشتند.
آقای اسدالله ایمانی درباره آن لحظات می‌گویند: «هیچ سابقه ذهنی در این قضیه در هیچ‌کدام از آقایان نبود. یکدفعه دل‌ها تغییر پیدا کرد. در واقع این مساله یک معجزه و اعجاز الهی بود. دل‌ها رفت به این سمت و بعد شروع کردند نشانه‌ها را بازگو کردند… حرف تمام آقایانی که آنجا بودند مستند شد به اجتهاد مسلّم ایشان که امام تأیید کرده بودند.»
آیت‌الله خامنه‌ای هر استدلالی در مخالفت با رهبری خود آورده بود، خبرگان که همه از مجتهدان بودند، پاسخش را داده بودند.
در اینجا هیچ‌کس به عنوان مخالف رهبری آیت‌الله خامنه‌ای سخن نگفت. آقای ابراهیم منهاج‌دشتی، نماینده مردم بوشهر در مجلس خبرگان می‌گوید: «کسی مخالفت نکرد اصلاً با رهبری ایشان یا به عنوان ولی امر یا به عنوان اولی‌الامر اصلاً مخالفتی نشد، هیچ‌وقت نشد. من برداشت خودم این است که متعین بود. کسی نظر مخالف نداشت.»
آقای سیدعلی‌اصغر دستغیب از اعضای وقت خبرگان درباره این لحظات می‌گوید: «ایشان آخرین کلام‌شان این بود که ولی من مخالف هستم و آمدند پایین. خود این مطلب اثبات‌کننده این صلاحیت بود. ایشان طالب این مسأله نبود….»
نهایتاً رهبری آیت‌الله خامنه‌ای به رای گذاشته شد و آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان نائب‌رئیس مجلس با تاکید بر اینکه این انتخاب تا زمان رفراندم بازنگری قانون اساسی است، از اعضا خواست «آقایانی که با رهبری جناب آقای خامنه‌ای… تا رفراندوم البته، این موقت است و دائمی نیست، تا آن موقع.... موافق هستند، قیام بفرمایند.»
قیام موافقان آغاز شد. آقای باریک‌بین از اعضای وقت خبرگان می‌گوید: «آن روز یک حالت اضطرابی در من بود… گفتم خدایا! اینجا جایی است که بنده نمی‌توانم هیچ‌جور قضاوت بکنم، اما تو راهنما هستی. بعد که راجع به آقای خامنه‌ای بحث کردند و ایشان نیز صحبت‌هایش را کردند… من احساس کردم امروز وظیفه‌ام است که به ایشان رأی بدهم. ایشان الآن آماده است و خب یک دوره ریاست جمهوری داشته است و در اداره کشور، مدیریتش خوب، وارد، آشنا و در این مدت هم توی سیاست بوده، توی جنگ بوده و نماینده حضرت امام در جنگ بوده‌اند… عالم هم هستند. از پیش هم درس‌های تفسیر ایشان که در مشهد می‌گفتند، گاهی بعضی از دوستان ما از قزوین که می‌رفتند، صحبت‌های ایشان را می‌آوردند، می‌دیدم خیلی وارد، قشنگ، هم مطابق روز و هم با قدرت و شجاعت... است.»
۷۴ نفر از اعضا در جلسه حاضر بودند و برای تعیین رهبر به دو سوم آرا نیاز بود. آرا شمارش شد. یکی از اعضای هیات رئیسه گفت اگر ۵۰ نفر قیام کرده باشند، رای آورده‌اند. با شمارش آرا مشخص شد ۶۰ نفر یعنی ۸۱ درصد حاضران، برای رهبری آیت‌الله خامنه‌ای قیام کرده‌اند. خود ایشان اما از جا برنخاست.آقای خلخالی خطاب به ایشان گفت: «آقای خامنه‌ای! تو را به خدا خودت هم رای بده!» آقای خزعلی می‌گوید: «تقریباً به اتفاق به ایشان رأی دادیم ولی خود ایشان به خودشان رأی ندادند و تواضع کردند.» حضار تکبیر گفتند و خبرگان وظیفه تاریخی خود را به انجام رساند. آقای مشکینی به عنوان رئیس مجلس در خاتمه اجلاس گفتند:‌ «خدا را شکرگزاریم که ختم به خیر شد... امیدوارم ان‌شاءالله رضایت حضرت بقیه‌الله الاعظم ارواحنا له الفداه را جلب کرده باشیم... .»
آقای فاضل لنکرانی، دبیر وقت شورای مدیریت حوزه علمیه قم و از اعضای خبرگان، چند روز پس از انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای درباره علمیت ایشان گفتند: «در مورد مجتهد بودن آیت‌الله خامنه‌ای… اول [اینکه] شخص امام درجه اجتهاد و صلاحیت آقای خامنه‌ای را به انحای مختلف تایید کرده بودند و از طرفی گرچه مسائل انقلاب مجال بحث را به ایشان نداده است، ولی من خودم به یاد دارم که ایشان ۲۰ سال پیش درس مکاسب و کفایه می‌گفتند و صاحب‌نظر و مجتهدی مسلم هستند و ثانیاً در مجلس خبرگان ده‌ها مجتهد مسلم اجتهاد ایشان را تایید کرده‌اند.»
آقای اسدالله ایمانی، درباره علت رای‌شان به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای به ویژگی صبر و استقامت ایشان اشاره می‌کنند که مساله برخورد با گروهک‌ها و منافقین که نتیجه برخورد دائمی ایشان با گروهک‌ها همان انفجاری بود که در مسجد اباذر، تهران روز ششم تیر اتفاق افتاد. تمام کارهایی که ایشان داشتند به این شکل بود. در مساله حضورشان در جبهه شاهد بودیم ایشان چه حرکتی داشتند. حتی یک بار در اواخر اعلام فرمودند «من عازم جبهه هستم و دیگر برنمی‌گردم تا موقعی که وضعیت جبهه‌ها تثبیت شود و روشن شود.» در لحظات پایانی اجلاسیه ۱۴ خرداد ۶۸ خبرگان، صدای اذان مغرب در فضای مجلس پیچیده بود. آقای عبدالجواد غرویان درباره این دقایق می‌گوید: «وقتی بود که تقریباً اذان مغرب شروع شده بود. همه ما خوشحال شدیم و صلوات فرستادیم که جناب آقای خامنه‌ای رای آورده بود. درها را که باز کردند دیدیم جمعیتی سالن‌ها را پر کرده‌اند و همه دارند گریه می‌کنند. شب رحلت امام بود. یکی نشسته بود، یکی سر به دیوار گذاشته بود… تا درها باز شد، بعضی‌ها آمدند جلو پرسیدند آخرش چه شد؟ بعد گفتیم که جناب آیت‌الله خامنه‌ای مشخص شد به‌عنوان رهبری. خیلی از افراد دیدیم همانجا به سجده افتادند، سجده شکر کردند....»
آقای حائری‌شیرازی نقل می‌کند که پس از انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به همراه آقای جنتی برای سرسلامتی دادن به حاج احمد آقا خمینی فرزند امام راحل به جماران می‌روند و وقتی به حاج احمد می‌گویند که خبرگان به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رای دادند، حاج‌احمد می‌گوید: «قلب امام را شاد کردید.»

حاج احمد روز ۱۵ خرداد نامه‌ای رسمی و سرگشاده نیز خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای نگاشت:
«بسمه تعالی
رهبر عزیز جمهوری اسلامی ایران
حضرت آیت‌الله آقای حاج سیدعلی خامنه‌ای دامت برکاته
با عرض سلام و اظهار ارادت، انتخاب شایسته و بسیار خداپسندانه حضرتعالی باعث شادی تمامی دوستداران اسلام و انقلاب اسلامی در جهان گردید. حضرتعالی از چهره‌های درخشان انقلاب اسلامی ایران بوده و همیشه مورد تایید و تکریم امام عزیزمان بوده‌اید. حضرت امام بارها از جنابعالی به‌عنوان مجتهد مسلم و نیز بهترین فرد برای رهبری نظام اسلامی‌مان نام می‌بردند. من و تمامی اعضای بیت حضرت امام از حضرات آیات خبرگان محترم صمیمانه تشکر می‌نماییم چراکه معتقدیم روح امام عزیزمان از این انتخاب شاد و آرام شده است. من بار دیگر چون برادری کوچک اوامر آن ولی‌فقیه را بر خود لازم‌الاجرا می‌دانم.
احمد خمینی- ۱۵/۳/۶۸»

تشریح فرآیند انتخاب توسط اعضای خبرگان

در روزهای پس از تعیین حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری، چند تن از اعضای خبرگان با مردم و رسانه‌ها سخن گفتند و فرآیند تعیین رهبری در اجلاسیه ۱۴ خرداد را تشریح کردند. اعضای خبرگان هرچند در جلسه ۱۴ خرداد مصلحت را در این دانستند که اعلام عمومی نکنند قرار است پس از بازنگری قانون اساسی، انطباق رهبر منتخب با شرایط جدید رهبری را بررسی و مجدداً رای‌گیری کنند، اما خبر این تصمیم به بیرون درز کرده و حتی رسانه‌های خارجی مطلع شده بودند. به نحوی که در کنفرانس مطبوعاتی روز ۱۸ خرداد ۱۳۶۸ آقای هاشمی‌رفسنجانی نایب‌رئیس مجلس خبرگان رهبری، خبرنگار روزنامه آمریکایی واشنگتن‌پست از وی سوال کرد: «آیا انتخاب آقای خامنه‌ای موقت است یا دائمی» و هاشمی پاسخ داد: «مجلس خبرگان هنگامی که ایشان را انتخاب کرد، رهبری‌شان را به‌طور موقت اعلام نکردند. قانون اساسی هم که اصلاح شد، اگر ایشان منطبق با شرایط جدید قانون اساسی باشند که هستند، کارشان را ادامه خواهند داد.»
در همین باره، آقای سید علی‌محمد دستغیب به روزنامه کیهان گفت که قرار است پس از بازنگری قانون اساسی، خبرگان نظر خود را درباره رهبری اعلام کند که به احتمال قوی همان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است.
آقای یوسف صانعی از اعضای مجلس خبرگان که بیستم خردادماه به مناسبت شب هفتم رحلت امام خمینی (ره) در حرم مطهر حضرت معصومه (ص) سخن می‌گفت، درباره حکم شرعی اطاعت از آیت‌الله خامنه‌ای متذکر شد: «من به‌عنوان یک مساله شرعی می‌گویم که تخلف از فرمان آیت‌الله خامنه‌ای گناه و معصیتی است بزرگ.»

پیام آیت‌الله منتظری به آیت‌الله خامنه‌ای

پس از اجلاسیه خبرگان رهبری، آیت‌الله منتظری برای آیت‌الله خامنه‌ای پیامی ارسال کرده و ضمن عرض تسلیت به مناسب رحلت حضرت امام نوشت: «از خداوند قادر متعال مسألت می‌نمایم جنابعالی را که فردی لایق و متعهد و دلسوز [هستید] و در دوران مبارزات و انقلاب تجربه‌ها آموختید و همواره مورد حمایت رهبر بزرگ انقلاب بوده‌اید، در انجام مسئولیت خطیر رهبری که مجلس خبرگان به جنابعالی محول نموده است یاری نماید تا ان‌شاءالله موفق شوید به کشور و به ملت مسلمان ایران که در راه تحقق اهداف و آرمان‌های انقلاب این همه گذشت و فداکاری از خود نشان داد و با همه وجود در صحنه انقلاب باقی است، خدمات شایسته و سازنده‌ای انجام دهید.»

رفراندوم قانون اساسی و بررسی انطباق با شرایط جدید رهبری

فرآیند بازنگری قانون اساسی تا دو ماه پس از رحلت حضرت امام (ره) ادامه یافت و آخرین جلسه شورای بازنگری در تاریخ بیستم تیرماه ۱۳۶۸ برگزار شد. در این شورا مجموعاً ۴۶ اصل از قانون اساسی اصلاح و تغییر یافت و اصول ۱۷۶ و ۱۷۷ نیز به قانون اساسی اضافه شدند. به‌طور کلی در جریان بازنگری پست نخست‌وزیری حذف شد و اختیارات رئیس‌جمهور افزایش یافت، مدیریت متمرکز در قوه قضائیه جایگزین مدیریت شورایی شد و جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام در ساختار سیاسی کشور به‌عنوان حل و فصل‌کننده اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان تثبیت شد.
در اصول مربوط به شرایط و صفات رهبری و چگونگی تعیین رهبر، قید مرجعیت از شرایط رهبری برداشته شد، ویژگی‌های تدبیر و عدالت به شرایط و صفات رهبر اضافه گردید، و رهبری شورایی حذف شد. عبارت «ولایت فقیه» نیز با توجه به نظر حضرت امام، به «ولایت مطلقه فقیه» تغییر یافت. شورای بازنگری، «حق انحلال مجلس شورای اسلامی» را نیز به‌عنوان یکی از اختیارات رهبری در دستور کار قرار داده بود اما آیت‌الله خامنه‌ای طی نامه‌ای به آیت‌الله مشکینی خواستار حذف این اختیار از دستور کار شورا شدند تا «موجبی برای اختلاف نظر میان برادران در این جو صفا و صمیمیت به وجود نیاید.»
نهایتاً همه‌پرسی در یک فضای آرام و پرشور برگزار شد و قانون اساسی جدید با رای آری ۵/۹۷ درصد شرکت‌کنندگان به تصویب رسید. به دنبال تغییر شرایط و صفات رهبری در قانون اساسی جدید، شورای نگهبان از هیات‌رئیسه مجلس خبرگان درخواست کرد که برای بررسی انطباق شرایط و صفات رهبری در قانون اساسی جدید تشکیل جلسه دهد. دبیرخانه خبرگان اعضا را برای این جلسه فراخواند و روز یکشنبه ۱۵ مرداد روزنامه‌ها از تشکیل جلسه مهم مجلس خبرگان رهبری در این باره خبر دادند. جلسه خبرگان صبح ۱۵ مرداد ۶۸ با قرائت آیاتی از قرآن حکیم آغاز شد. با ورود اجلاسیه به دستور اصلی، آقای هاشمی‌رفسنجانی نایب‌رئیس مجلس درباره دلیل فراخوان اعضا و تشکیل اجلاسیه توضیحاتی ارائه کرد. او گفت چون در جلسه قبلی رهبری بر اساس قانون اساسی قدیم انتخاب شده و در قانون اساسی جدید، شرایط، صفات و وظایف رهبر تغییر کرده، لازم است که برای انطباق شرایط جدید با منتخب رهبری بحث شود.
آقای سیدابوالفضل موسوی‌تبریزی بر این باور بود که اساساً نیازی به تشکیل این اجلاسیه نبوده و با اشاره به حذف شرط مرجعیت که از تغییرات قانون اساسی بود، گفتند در اجلاسیه‌های پیشین پیرامون شرط مرجعیت بحث شده بود و اکثر خبرگان قبول نداشتند که مرجعیت بالفعل لازم است: «آنهایی که رأی دادند و حتی آنهایی که رأی ندادند، اصل اجتهاد آقای خامنه‌ای را قبول دارند پس بنابراین انتخاب ایشان به رهبری جامعه و به رهبری نظام امت اسلامی طبق قانون بوده [است].»
آقای جنتی از این نظر که دبیر شورای نگهبان نیز بود و اجلاسیه به درخواست شورا تشکیل شده بود، در پاسخ به نکات آقای موسوی‌تبریزی پیرامون ضرورت نداشتن برگزاری اجلاس، یادآور شد که در اجلاسیه قبلی برای انتخاب رهبری تا زمان بازنگری تعبیر موقت به کار رفت و این اجلاسیه تشکیل شده است برای اینکه شبهه‌ای پیرامون مساله رهبری باقی نماند.
آقای خلخالی هم استدلال کرد که هرچند رهبری موقت نبوده، اما ظرف یعنی قانون اساسی موقت بوده و اکنون تغییر کرده است. نهایتاً اما مجلس خبرگان در این اجلاسیه فوق‌العاده با توجه به اصول جدید قانون اساسی، شرایط و صفات لازم در رهبری را منطبق بر حضرت آیت‌الله آقای حاج سیدعلی حسینی‌خامنه‌ای دانست و بر این اساس رهبری معظم‌له را که در اجلاس مورخ ۱۴/‏۰۳/‏۶۸‬ به تصویب خبرگان رسیده بود مورد تایید و تاکید قرار داد از ۶۴ نفر حاضر در جلسه خبرگان، ۶۰ نفر با قیام خود مجدداً به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای رای دادند.

نخیر، ایشان رهبر بشود

در مهرماه سال ۱۳۶۷، یعنی نزدیک به ۶ ماه پیش از برکناری آیت‌الله منتظری، جلسه‌ای در محضر امام (قدس‌سره) با حضور سران قوا، نخست‌وزیر وقت و مرحوم حاج احمدآقا خمینی برگزار شد.

آقای هاشمی‌رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در اجلاسیه رسمی ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ خبرگان، با شاهدگرفتن آقای موسوی اردبیلی، رئیس وقت شورای‌عالی قضایی، جلسه را این‌گونه روایت می‌کند: «ما یک جلسه با روسای قوا و نخست‌وزیر و احمدآقا خدمت امام بودیم، همان موقعی که مساله آقای منتظری داغ شده بود و ما با امام مباحثه داشتیم. ما یکی از احتجاجات‌مان با امام این بود که شما اگر آقای منتظری را کنار بگذارید، ما در رهبری دچار مشکل می‌شویم…. امام هم شورایی را خیلی تمایل نداشتند هیچ وقت. فرد هم ما می‌گفتیم ما فردی را نداریم الان که مطرح بکنیم در جامعه، چون ما فرض‌مان بر مرجعیت بود و با همان مسائل بود. امام فرمودند چرا ندارید؟ آقای خامنه‌ای.»
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره این جلسه می‌گویند: «معلوم بود که امام جدا بنا دارند که آقای منتظری را از رهبری آینده کنار بگذارند. چه جوری کنار گذاشتن را شاید حدس نمی‌زدیم. ممکن بود ایشان خطاب به خود آقای منتظری بگویند استعفا بده، اما این شکلی را که پیش آمد ما نمی‌دانستیم، ناراحتی ما از این بود که خلأ به وجود می‌آید و همین را هم در یکی از جلسات گفتیم و ایشان جوابی دادند. در یک جلسه باز ایشان عدم صلاحیت آیت‌الله منتظری برای رهبری آینده را مطرح کردند. من به ایشان گفتم: «آقا! ما در این مجموعه دوستان کس دیگری غیر از ایشان نداریم. ایشان گفتند: «نه، این جور نیست! شما رهبر بشوید»؛ همین جور؛ «شما رهبر بشوید»؛ من اصلاً این حرف را جدی نگرفتم؛ واقعاً جدی نگرفتم، هیچ: سکوت کردم. جلسه هم سکوت شد، چند لحظه‌ای گذشت. من روبه‌روی امام نشسته بودم، حاج احمدآقا این طرف من نشسته بود. ایشان خطاب به من گفت: «بله، چطور شما می‌گویید کسی نیست؟ شما هستید، آقای موسوی اردبیلی هست»؛ دوباره امام گفت: «نi خیر، ایشان رهبر بشوند.» شاید هم اسم آوردند و مشخص کردند آقای خامنه‌ای، در جلسه حالت خاصی هم تاحدودی پیش آمد، ولی من این را که ممکن است این در ذهن امام باشد واقعاً جدی نگرفتم. با خود گفتم حالا به‌عنوان مثال گفتند شما رهبر باشید. اصلاً یادم نماند. بعد از چند روز بنا بود همه رفقا در دفتر من جمع بشوند. آقای هاشمی چند دقیقه‌ای زودتر آمده بود. به من گفت: «فلانی! نظر شما راجع به آن مطلبی که امام گفتند چیست؟» من اصلاً یادم نیامد که ایشان چه می‌گوید. گفتم: «کدام مطلب؟»؛ گفت: «اینکه گفتند شما رهبر باشید.» گفتم: «هیچی!» گفت: «نه، امام بی‌فکر قبلی این حرف را نمی‌زند. این حرف همین‌طوری از دهان امام نپرید، این را با فکر قبلی می‌گوید.» گفتم: «من نمی‌دانم. من نمی‌دانم.» چند ماه بعد در اتاق آقای هاشمی جلسه‌ای با ایشان داشتیم. باز همین صحبت پیش آمد. گفتم: «آقای هاشمی! بدان اگر چنین چیزی برای من پیش بیاید، قطعاً و یقین آن را قبول نخواهم کرد. این را مطمئن باشید.» واقعاً هم بنایم بر همین بود و اصلاً احتمال هم نمی‌دادم که قضیه به این شکل مطرح بشود. البته اندکی قبل از فوت امام، همان روز و شب صحبت شورای رهبری جدی شد. افرادی هم که جمع شده بودند، اسم من را به‌عنوان یک فرد می‌آوردند، اما به این شکلی که بعداً پیش آمد، اصلاً به ذهن ما خطور نمی‌کرد. آقای هاشمی می‌گوید ما می‌توانستیم فرمایش امام در رابطه با آیت‌الله خامنه‌ای را حمل بر این کنیم که هدف ایشان این بوده که ما را قانع کنند و بگویند در بن‌بست نیستید. این بود که تصمیم می‌گیرد درباره همین مساله یک بار دیگر خصوصی خدمت امام (قدس‌سره) رفته و در این‌باره با ایشان صحبت کند. در این دیدار حضرت امام (قدس‌سره) مجدداً می‌فرمایند: «شما وقتی مثل آقای خامنه‌ای را دارید، چرا تردید دارید؟ چرا مشکل دارید؟»

*فرهیختگان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس