به گزارش مشرق، «فرانسه باید نقش خود را به عنوان میانجی ایفا کند»؛ این جملهای بود که امانوئل ماکرون رئیسجمهموری این کشور در پاسخ به خبرنگاری گفت که از او پرسیده بود آیا سفر محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران به «بیاریتز» محل برگزاری نشست جی ۷، نوعی قمار (سیاسی) بوده است.
اما به راستی این همه سماجت برای بند زدنِ چینی شکسته رابطه ایران و آمریکا از کجا آب میخورد و آیا به راستی اشتیاق برای حفظ برجام به عنوان مظهر دیپلماسی است که ماکرون را چنین میانهدار میدان کرده است.
بیشتر بخوانید:
از ماجرای سفر سرزده ظریف به بیاریتز فرانسه که بگذریم، حدود ۶ مکالمه تلفنی با حسن روحانی همتای ایرانی طی ۳ ماه اخیر گویای حساسیتی است که ماکرون در قبال نقشی دارد که داوطلبانه کمر همت به اجرای آن بسته است.
اما باید دید این همه پافشاری برای چیست و او در نقش واسطه چه اهدافی را دنبال میکند؟
بلوغ سیاسی ماکرون در مدیریت پیرمرد خودشیفته
نشست بیاریتز رویداد موفقی بود و در اثبات این ادعا همین بس که دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا مثل سال گذشته که نشست در کانادا برگزار شد، به طور غیرمنتظره و بدون امضای بیانیه مشترک، محل دیدار با سران دیگر قدرتهای صنعتی دنیا را ترک نکرد.
بله؛ شاید بتوان گفت که مدیریت رئیسجمهوری دمدمیمزاج آمریکا بزرگترین دستاورد امانوئل جوان در میزبانی از این رویداد سیاسی بود.
برای ۳ روز تمام، دنیای غرب که این روزها با اوجگیری مجدد جریانهای پوپولیستی و تمامیتخواه مواجه است، شاهد نمایش دیپلماتیک موفقی بود که از قضا، نقش نخست آن را فردی غیر از ترامپ بازی میکرد.
نقشآفرینی ماکرون حتی پیش از آغاز نشست و با طرح پیشنهاد حضور ولادیمیر پوتین همتای روسی در نشست سال آینده جی ۷، پررنگ بود- پیشنهادی که بلافاصله مُهر تائید ترامپ را گرفت. بعد، ماجرای ناهار ۲ نفره او با رئیسجمهور آمریکا پیش آمد و سفر سرزده ظریف هم اوج نمایش زندهای بود که به هیجان ماجرا افزود حال آنکه احتمال دیدار ترامپ و روحانی هم پایان خوشایندی برای کل ماجرا رقم زد.
خوب که نگاه کنیم ماکرون جوان از حق میزبانی خود به عنوان فرصتی مناسب برای واقعیت بخشیدن به این رؤیا استفاده کرد که میتواند خلاء ناشی از پشت پا زدن ترامپ به ارزشهای غربی را پر کند. به بیان دیگر، با انزواطلبی آمریکا که محصول برخورد خاص ترامپ با اغلب مسائل جهانی است؛ با نزدیک شدن به پایان دوره طلایی اقتدار آنگلا مرکل صدراعظم آلمان بر مسند قدرت اروپا و با توجه به نزدیکی موعد خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، ماکرون این فرصت را یافته تا خود را در هیأت مدافع اصلی «چندجانبهگرایی» و تکیهگاهی برای حفظ «یکپارچگی» قاره سبز معرفی کند.
از این منظر، جی ۷ فرصت خوبی برای به رخ کشیدن دیپلماسی فرانسه و توانمندیهای مدیریتی امانوئل جوان بود.
در این بین، شاید پرهیز ماکرون از تحریک ترامپ که ناشی از عمق شناخت وی از همتای آمریکایی است و عدم تکرار اشتباهاتی که به جریحه دار شدن غرور کلیددار کاخ سفید منجر شد، تأثیر بسزایی در پیشبرد هدف اصلی ماکرون داشت.
او بدون اینکه این بار قصدی برای کم کردن روی ترامپ از راه اقدام متقابل مثل «فشردن غیرعادی دست برای مدتی طولانی» داشته باشد؛ با تدارک برنامه ناهار خصوصی و کنفرانس خبری مشترک در آخرین روز نشست جی ۷، بدون آنکه حساسیت ترامپ را برانگیزد؛ خود را در موضع برابری با وی قرار داد.
شاید گزافهگوییهای ماکرون درباره اینکه «برجام ایرادهائی داشت و پاریس همان موقع هم مردد بود که آن را امضا کند» یا «به دلیل تحریم هائی که ترامپ هم اکنون آن را وضع کرده است، افت اقتصاد ایران ممکن است بتواند به بهبود توافق برجام منتهی شود»؛ نیز یکی از حربههای او برای تقویت وجوه اشتراک با ترامپ بود تا در نهایت، موافقت برای دیدار با روحانی و تائید برای تغییر رویکرد او در قبال ایران را بگیرد. بر کسی پوشیده نیست که ترامپ از هیچ چیز به اندازه اینکه بگویند «تو راست میگویی» لذت نمیبرد حال آنکه همسویی اروپا با واشنگتن مبنی بر ابراز نگرانی از برنامه موشکی یا فعالیتهای منطقهای ایران هم موضوع جدیدی نیست.
در این بین، مقایسه رویکرد ماکرون و ترامپ در جریان نشست جی ۷ برای اینکه ببینیم ماکرون طی ۳ سالی که از دوره زمامداریش میگذرد تا چه حد آبدیده شده؛ خالی از لطف نیست چراکه این ۲ رئیسجمهور در مدتی اندک، سابقهای طولانی در تنشآفرینی با یکدیگر داشتهاند. متلکهای ترامپ مبنی بر اینکه اگر آمریکاییها نبودند، فرانسویها در مواجهه با تهاجم نازیها مجبور به یادگیری آلمانی میشدند؛ یا واکنش به جنبش جلیقه زردها با این ادعا که «فرانسویها فریاد میزنند: ما ترامپ را میخواهیم»؛ نمونههایی از این رفتار است. پس، چه اتفاقی افتاد که ماکرون توانست در نشست جی ۷، پیرمرد خودشیفته آمریکایی را با خود همراه کند؟
دعوت از ظریف؛ قمار یا دیپلماسی خصوصی
ترامپ مرد تجارت است و برای او صحبت از تغییرات اقلیمی، آتشسوزی جنگلهای آمازون و حتی ایران چنانچه پای سودآوری در میان نباشد؛ فاقد جذابیت تلقی میشود. در مقابل، ماکرون با دعوت از ظریف برای حضور در محل نشست جی ۷، خود را در نقطه مقابل و به عنوان مرد دیپلماسی معرفی کرد.
از سویی، امانوئل جوان بیش از هر چیز به «دیپلماسی فردی» باور دارد. نهار ۲ نفره با ترامپ، تماسهای تلفنی مکرر با روحانی، دیدار با پوتین که چندان محبوب اتحادیه اروپا نیست و دیداری که در ماه میلادی نوامبر با شیء جینپینگ رئیسجمهوری چین خواهد داشت، همه حاکی از باور وی به برقراری رابطه شخصی با همتایان بینالمللی است.
از سوی دیگر، او تمایل زیادی دارد که از «جانب همه» صحبت کند و با هُل دادن فرانسه به مرکز بازی، نقش واسطه را ایفا کند. این نوع از جاهطلبی در سایه بیاعتنایی ترامپ به ارزشهای غربی و با آگاهی از ولع اروپاییها برای حراست از آنها، نمود مییابد.
در حالی که ترامپ همه توجه خود را به مقولات اقتصادی و عقد توافقهای دوجانبه تجاری معطوف کرده، ماکرون به قیمت دعوا با همتای برزیلی خود، از خاموش کردن آتش جنگلهای آمازون و حفظ محیط زیست سخن میگوید و بر طبل یکپارچگی اتحادیه اروپا میکوبد.
همه اینها، نهتنها اعتبار اروپایی او را افزایش میدهد بلکه در راستای احیا جایگاه بینالمللی فرانسه، ارزش او را نزد مردم این کشور بالا میبرد. ۶ ماه بعد از بحران جلیقهزردها، او با نمایش مقبولی که از نشست جی ۷ نشان داد؛ هم خود را مطرح و هم حس غرور فرانسوی را ارضا کرد.
ترامپ با جنجال و هیاهو و به دلیل تکرار شعار «عظمت را به آمریکا برگردانیم» خود را در مقام اتهام قرار داده و با برچسب «پوپولیست» شناخته میشود حال آنکه ماکرون با شعار «اتحاد» نه تنها به فکر احیا عظمت اروپا است بلکه پیشگامی فرانسه را اولویت نخست و نهایتاً رهبری خود بر قاره سبز را تضمینشده ارزیابی میکند.
پس آیا میتوان گفت او و ترامپ هر دو جاهطلبی یکسانی دارند اما شیوه متفاوتی را برای احیا عظمت مورد نظر خود انتخاب کردهاند؟
نگاه ماکرون به سیاست خارجی بهویژه درقبال ایران نیز همین است. فارغ از بحث هماهنگی قبلی، او با دعوت از ظریف- که همین اواخر از سوی آمریکا تحریم شد- به شهری که همزمان میزبان دونالد ترامپ بود، هم استقلال دیپلماسی فرانسه را به رخ کشید و هم توان خود در پیشبرد دیپلماسی فردی با شخص ترامپ.
بله دعوت از ظریف، به هیچ وجه یک قمار دیپلماتیک نبود. اگر ماحصل این سفر دیدار بین رؤسای جمهور ایران و آمریکا باشد؛ یک دستاورد بینالمللی بزرگ برای ماکرون است اما چنانچه نتیجهای حاصل نشود، باز هم خطری متوجه ماکرون نیست و خدشهای به نقش «واسطهگر» او نمیزند.
ترامپ؛ انزوای آمریکا و شناخت فرصتها
البته، موافقت ترامپ برای دیدار با روحانی و باز کردن بحث برجام به همان اندازه که محصول ممارست ماکرون در مدیریت بحران و پیشبرد دیپلماسی است، متأثر از متغیرهای منطقهای به ویژه از چشمانداز سیاست خاورمیانهای آمریکا نیز هست. شاید بتوان اینگونه استنباط کرد که چرخش امارات به سمت ایران امکان چرخش سیاست منطقهای آمریکا را نیز محتمل میکند و ماکرون نیز پیشنهادهای خود را باتوجه به مساعد بودن شرایط، مطرح کرده است.
به گفته «پل پیلار» عضو سابق شورای اطلاعات ملی آمریکا، امارات در کنار عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی، یکی از ۳ کشوری است که در پیشبرد سیاستهای منطقهای دولت ترامپ دخیل است. وقتی یکی از همدستان پروژه ناگهان تصمیم میگیرد سمت و سوی متفاوتی را انتخاب کند، حساب و کتاب صاحب پروژه (آمریکا) نیز به هم میخورد. در واقع، امارات با خویشتنداری در قبال انفجارهای الفجیره، پا پس کشیدن از جنگ یمن و ازسرگیری نشستهای گارد ساحلی با ایران، نشان داد به اصل سهیم شدن منطقه با همسایگان ولو آنکه رقیب باشند؛ پایبند است. همزمان، ترامپ هم متوجه شد نباید از کشورهای خلیج فارس توقع داشته باشد به اندازه او روی ایران حساس باشند. اینکه ترامپ نیز به تغییر رویکرد در قبال ایران اندکی متمایل شده ناشی از اشراف وی به حقیقت درگیری در خلیج فارس است مبنی بر اینکه «هیچکس جنگ نمیخواهد.»
تناقضگویی؛ محصول روانشناسی ترامپ
اگرچه ماکرون در مدیریت جی ۷ موفق عمل کرد و در صورت ناکامی در طرح برجامی نیز، هیچ خطری متوجه وی نیست؛ اما بیتوجهی به برخی ریزهکاریها میتواند اعتبار وی را خدشهدار و وعدههایش را توخالی جلوه دهد. به عنوان مثال، بعد از ضیافت شامی که سران جی ۷ در شب نخست نشست داشتند، رسانهها خبری منتشر کردند مبنی بر اینکه ماکرون نظر مساعد متحدانش را برای اینکه پیامی را به ایران منتقل کند؛ جلب کرده است. اما ساعاتی پس از انتشار این خبر، ترامپ علناً ابلاغ پیام به ایران آن هم با وساطت رئیسجمهوری فرانسه را رد کرد.
این بود که در نشست خبری که در روز پایانی جی ۷ برگزار شد، از بیم آنکه کلیددار کاخ سفید به دستاورد چند روز اخیر پشت پا نزند؛ ماکرون لحن محتاطتری در پیش گرفت و فقط بر «اهداف مشترک» تاکید کرد و گفت دستور کار رسمی برای مذاکره با ایران ندارد حال آنکه به دنبال هماهنگ کردن رویکردها و اقدامات سیاسی است.
اما این همه ماجرا نیست. تائید گرفتن ماکرون از ترامپ آن هم به قیمت زیر سوال بردن برجام با جملاتی نظیر «پاریس همان موقع هم تردیدهائی داشت که آن را امضا کند» یا «میتوانیم به شرط افزایش امتیازهای اقتصادی، به دنبال مذاکره و توافق جدید با تهران باشیم»؛ اولین بازخورد منفی خود را از فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گرفت.
موگرینی در این باره گفت: اتحادیه اروپا از مذاکرات ایران و آمریکا حمایت میکند اما به این شرط که توافق فعلی حفظ شود.
وی همچنین تاکید کرد: توافق هستهای ایران ضمیمه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد است. برجام باید بخشی از هرگونه توافق آتی باشد و نباید آن را به قیمت هرگونه اقدام آمریکا مبنی بر ایجاد یک توافق امنیتی جدید و وسیعتر با ایران، قربانی کرد.
ماکرون آزمون مدیریت جی ۷ را با موفقیت پشت سر گذاشت اما باید بداند که گامهایش بهویژه وقتی پای ایران در میان است؛ نباید از مسیری همسو با اتحادیه اروپا خارج شود.
با این همه، شاید بتوان اظهارات روز دوشنبه «علی ربیعی» سخنگوی دولت ایران را مبنی بر اینکه «خوشبختانه در بسیاری از موارد دیدگاههای ما به فرانسه نزدیک شده است»؛ به فال نیک گرفت و این طور فرض کرد که امانوئل جوان در قالب میانجی جدید اتحادیه اروپا، درس خود را به درستی یاد گرفته و قصدی برای تکرار اشتباهات گذشته ندارد.