به گزارش مشرق، کیهان در ویژه های خود نوشت:
خبرآنلاین در یادداشتی نوشت:رئیسجمهور به پشتوانه درک و تجاربش، از جمله کسانی بود که بر این نظر بود که میتوان با آمریکا مذاکره نمود و به نتایج مذاکرات هم امیدوار و دلبسته بود. حسن روحانی مذاکره با کدخدا را توصیه مینمود. اتفاقا زمانی که بر منصب ریاست جمهوری نشست، مذاکره با کدخدا را عملی نمود.
محمدجواد ظریف چهره شاخصی بود که تجاربش او را به این باور رسانده بود که دنیای امروز دنیای چندجانبهگرایی است و بر همین اساس، چنین باور داشت که میتوان در یک تفاهم جهانی و در قالب تعامل با اروپا و آمریکا، به یک نتیجه مناسب دست یافت. ظریف دنیای امروز را دنیایی فراتر از یکجانبهگرایی تصور مینمود.
رهبر جمهوری اسلامی ایران، علیرغم موافقت با مذاکرات در قالبی که آن را «نرمش قهرمانانه» صورتبندی نموده بود، از آغاز معتقد بودند آمریکاییها- چه دموکرات و چه جمهوریخواه- اساساً به لوازم مذاکره و آداب مذاکره پایبند نیستند. باور رهبری چنین بود که آمریکاییها، دستان مخملین را در مذاکره نشان میدهند اما رفتار گرگصفتانه در پنهان انجام میدهند. مطابق این چارچوب دلبستگی به مذاکره به تنهایی کافی نبود. به همین جهت رهبر جمهوری اسلامی ایران پیش و همزمان با مذاکرات، دو رویکرد مستقل و مکمل (سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی و تقویت دفاع ملی)، را توصیه و پیشنهاد میکردند.
شاید اگر اوباما همچنان در مصدر کار میبود، فهم روحانی و فرضیه ظریف از مذاکره با آمریکاییها و اروپا، اکنون به یک اصل تبدیل شده بود و شاید امروز میشد مقامات بلندپایه کاخ سفید را افرادی متعهد به توافقات توصیف نمود.
اما آمدن ترامپ در کاخ سفید، پیش فرضها و گزارههای ذهنی حسن روحانی و همنظران او را واژگون کرد بدینسان که بهنظر میرسد امروز حسن روحانی و ظریف و دیگر علاقمندان به مذاکره با آمریکا، به همان جایی رسیدهاند که رهبر جمهوری اسلامی ایران قبلاً بدانجا رسیده بود.
امروز حسن روحانی و ظریف هم بدگمان شدهاند. امروز روحانی و ظریف و بسیاری دیگر(امید، اصلاحات، اعتدال و...)، نه از سر ترس که بواسطه درک جدیدشان، مذاکره با آمریکاییها را مضّر میدانند. حسن روحانی اکنون که تجربه مذاکره را از سر گذرانده، در فهم جدیدش، به روشنی و صراحت، مذاکره با چاقوکش و دیوانه را حماقت تعریف میکند. روشن نیست که آیا روحانی و ظریف پیشبینی چنین روزی را میکردند اما شواهدی در دست است که به باور این دو، رئیسجمهور بعدی آمریکا نمیتوانست توافق را نابود کند. گویی تصور اولیه این بود که سیستم منسجم سیاست خارجی آمریکا چنین اجازهای به یک فرد (حتی در جایگاه رئیسجمهور)، نخواهد داد که توافقی بینالمللی و چندجانبه را به تعلیق درآورد. اروپا نیز همه اختیار و هویت خود را به آمریکا، گره نخواهد زد.
گذشت زمان اما نشان داد در سیستم آمریکایی هم یک فرد میتواند توافقی جهانی را نابود کند! بهعلاوه روشن شد چندجانبهگرایی هم آنقدر بالنده و راسخ نشده است که اروپا هویت مستقل خود را از آمریکا به منصه ظهور برساند.
در داستان مذاکرات برجامی با آمریکا و اروپا، یک نکته روشن شد و آن اینکه گذشت زمان نشان داد دیدگاه مشروط رهبر جمهوری اسلامی ایران از مذاکره با آمریکا، درست بود.
از سیستم نسبتاً معقول و منسجمی مانند آمریکا، انتظار نمیرفت که به ترامپ اجازه دهد برجام را به بایگانی بسپارد و اگر اروپا قابل اتکاتر بود، نباید چنین میشد.
بنابراین امروز این گزاره به راحتی قابل فهم است که آمریکاییها اساساً در برابر ایران، عهدشکناند و غیرمتعهد، تلختر اینکه عهدشکنی نه تنها در برابر ایران که در برابر جهان نیز برایشان قبیح نیست!. اروپاییها هم آنگونه که تصور میرفت، مستقل و شفاف نیستند!