به گزارش مشرق، حجت الاسلام و المسلمین علی ثقفی پژوهشگر و کارشناس مسائل سیاسی در یاداشتی به تقدیر از اقدام رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در نگارش نامه معتذرانه در خصوص اتفاقات اخیر پرداخت و نوشت:
اقدام پسندیده و خیر خواهانه جمعی از اعضای محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام که نشان داد حقا اهل تشخیص مصالح نظام هستند و نامه ای که به جناب آقای آملی لاریجانی نوشته و در آن ضمن انعکاس دل آزردگی دوستداران و خیرخواهان انقلاب از نامه ی ایشان به جناب آقای یزدی، درخواست جبران آن را داشتند، اقدامی سنجیده بود که در زمان خود و با گذشت مدتی معقول از آن حادثه تلخ انجام شد.
بیشتر بخوانید
نامه آیتالله آملی لاریجانی سانسور شد!
مهمتر از آن اجابت مخلصانه جناب آقای آملی لاریجانی به این درخواست و عذرخواهی اخلاقی ایشان از ماوقع بود. انشاءالله با نامه ای معتذرانه و فروتنانه جناب آقای آملی لاریجانی که نمایشی از تجلی اخلاق حوزوی بود همگی ما درس آموزی کنیم
در این مدت دلسوزانی از نیروهای انقلاب در حوزه و دانشگاه و رسانه ها و مسئولان نسبت به این واقعه اندوهگین شده و احساس خود را اظهار کردند و محترمانه از جناب آقای لاریجانی خواستند رعایت پیشکسوتان جهاد و مبارزه را بنماید و از جناب آقای یزدی هم خواستند در اظهارات خودشان جانب اعتدال را داشته باشند.
حساب دشمن و رقص و بد مستی اش نیز از این واقعه جداست. آنها چون مگس روی هر زخم و جراحت و عفونت و قاذوراتی می نشینند. اما آن افرادی که در داخل کشور خود را در جبهه خودی نشان می دهند ولی سخنانشان گاه به لجن پراکنی دشمن نزدیک می شود، اکنون باید وضع خود را روشن کنند.
آنها این حادثه ی نادر را به معنای پایان اخلاق و ارزشها در حوزه میان مسئولان انقلابی تعبیر کردند.از آنها می خواهیم به این سوال پاسخ دهند اگر مباحث این دو عالم بحث طلبگی نبود که خالی از آن هم نبود اما نامه ی زیبای جناب آقای لاریجانی هم اخلاق طلبگی نبود؟ شما برای آنکه نشان دهید ریگی به کفشتان نیست و از روی دلسوزی ولو با تند روی، سخنی گفته اید از حرفتان بر گردید همانگونه که جناب آقای لاریجانی با فروتنی از آن بازگشت.
اما دوستانی هم بودند که کمی در آن ماجرا تند رفتند. آنان که نوعا از جوانان پاک و عدالتخواه هستند نیز بر تجربه خود بیافزایند.
آنانی که از گذشته از مدیریت جناب آقای لاریجانی و یا مدیران ایشان گله هایی داشتند-درست یا نادرست- و در آن ماجرای تلخ وارد میدان شده و مطالبی در تایید نگاه خود مطرح کرده و برخی نیز عملا اقدام به تضعیف کسی که منصوب رهبری بود نمودند.
این گروه باید موقع شناسی خود را تقویت کنند و قبل از اقدام به نتیجه اعمالشان نیز بنگرند. حضرت امیر می فرماید الحزم النظر فی العواقب (دور اندیشی نظر افکندن به عاقبت و سرانجام کارهاست)گروه دیگر نیز که بعضا رفتارشان از تسویه حساب های ناشی از اغتنام فرصت خالی نبود، آنان هم خوبست رفتار خود را تعدیل کنند. البته این نه لزوما به معنای غلط بودن انتقادها در گذشته از ایشان و نه به معنی ممنوعیت انتقاد از ایشان و هر کس دیگر در آینده است.
حرف در نوع عدالت خواهی است. عدالت خواهی امری مطلوب و غیر قابل اغماض است. فلسفه وجودی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی تحقق عدالت است. این حکومت هر مقدار که هنوز از تحقق عدالتِ آرمانی مقدور فاصله داشته باشد و یا در موارد و مواضعی و لو موقت فاصله بگیرد به همان میزان در مشروعیت خود دچار مشکل است. این بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی است. اما عدالتی که مکتب انقلاب اسلامی معرفی می کند با قرائتها و عادتهای دیگر در عدالتخواهی تفاوتهایی دارد.
عدالت خواهی اسلامی و عدالت خواهی در مکتب انقلاب اسلامی با معنویت و اخلاق و عقلانیت و انصاف و عدالت! همراه است و با عدالت خواهی عبوس مارکسیستی و عدالت خواهی عجولانه برخی مسئولان گذشته و شخصیتهای کم تحمل انقلابی دانشگاهی و عدالت خواهی شهرت طلبانه و قدرت خواهانه برخی دیگر تفاوت دارد.
نمی توان خود را عدالت خواه نامید اما از عقلانیت و توجه به واقعیات و مقدورات و شرایط بی بهره بود. نمی توان از عدالت دم زد اما اخلاق را زیر پا گذاشت و از هر راهی برای پاک کردن ناپاکیها بهره برد. شیشه ی ناپاک را باید با دستمال پاک پیرایش و پالایش و صیقلی کرد.
نمی توان عدالتخواهی را به کوچه های تنگ دلخوریهای شخصی ولو به حق کشاند. نمی توان عدالتخواهی را از غایت آن یعنی معنویت و توجه به خدا خالی کرد و به جای آنکه عدالت را بستری برای پرواز بسوی عالم بالا خواست، عدالت را غرق در مطالبات مادی و محصور در چارچوب تنگ دنیاطلبی وجیهانه کرد.
آن نوع عدالتی که با سوال "چرا تو بخوری من نخورم" شروع می شود و چون گذشتگانی که امتحان پس دادند به "من باید بیش از دیگران بخورم" ختم خواهد شد. عدالتخواهی یعنی خواستن این که هر چیز در جای خود قرار گیرد.این تلقی و اعتقاد اگر در طرف مقابل خود حسنی ببیند آن را در جای خود تحسین می کند و بجای لب بستن براعتراف از روی غیض، زبان انصاف گشودن را جایگزین می کند.
عدالتخواهی اگر عاقلانه به سابقه ی کوتاهیها و جمع شدن مشکلات و ریشه دواندن کاستیها و نبود مقتضیات و ظرفیتهای آرمانی ننگرد آنگاه بی تابانه پای بر زمین می کوبد و کاسه صبر بر زمین می شکند و غبار یاس در جامعه خواهد پراکند.
عدالتخواهی تربیت نایافته با چهار عملیات محدود عدالتخواهانه و جلب توجه اطرافیان، رفته رفته دچار خود بینی و عجب شده و از این عنوان اجتماعی کیفور شده و شهرت برایش لذیذ می شود و آنگاه دائما برای رفع عطش شهرت، جرعه جرعه از این آب شور می نوشد تا خود را به ایستگاه پایانی هلاکت از تشنگی شهرت برساند.
عدالتخواهی اگر همراه با تقوی نباشد ابزار خواهد شد. آنگاه نگاه می کنی آیا امروز عدالتخواهی می تواند برایت آب و نانی از محبوبیت و قدرت داشته باشد؟ سپس آنچنان ماهرانه و بی تابانه همچون یک سوخته ی سالیان دراز عدالت خواهی گریبان پاره می کنی و ناله می زنی و سنگ بر سینه می کوبی تا از خلایق دلبری کنی و بعد از چندی که خرت از پل گذشت همان خلایق را از هر چه عدالت و عدالت طلبی و ارزش مداری منزجر و بیزار کنی
پایان سخن اینکه بدخواهان و تیره اندیشان مغرض در پس حمله هایی که به این دو مسئول و شخصیت ارزشمند حوزوی داشتند چیز دیگری را هم نشانه رفته بودند. انتصابهای رهبر معظم انقلاب اسلامی و این پیام پنهان که گویا این مسئول گزینی ها اکنون دیگر جای سوال و اما و اگر پیدا کرده است.
این نامه یکبار دیگر حکمت تکیه ی رهبرمعظم انقلاب بر اخلاص جناب آقای آملی و شناخت درست معظم له از افراد را نشا ن می دهد چنانچه این نامه حاوی مایه هایی اینچنین نیز بود. تجربه ی مهم دیگر برای علاقمندان به رهبری ، ضرورت تکیه و تأمل بیشتر روی تعابیر رهبر معظم انقلاب اسلامی است.
برخی با این عبارت بخشنامه ای و کسل کننده که ایشان معصوم نیست خیلی راحت از ابعاد فوق العاده شخصیت ایشان چشم می پوشند و دعوت کنندگان به این امر را رمی به غلو می کنند. هم اینان در هر ایستگاه و موضع غالبا دچار تردید و سوال می شوند.
این نامه نشان داد در مواردی که رمز تعبیرات و اقدامات رهبری برایمان واضح نیست خوبست یا با تکیه بر اعتماد سابق به ایمانمان به ایشان رجوع کنیم و یا اگر عقل ما مانعی در قبول می یابد حداقل توقف کنیم تا امر برایمان واضح شود. غالبا برای داوری و اظهار نظر ضرورتی بر تعجیل وجود ندارد.
همینجا تفاوت بین کسانی که اشتباه می کنند و گردن نمی گیرند و در گروی خطای خویش همچنان می مانند و رفته رفته از انقلاب فاصله می گیرند با پیروان صدیق ولایت فقیه مثل آقای لاریجانی روشن می شود. بعد دیگر این نامه ی ارزشمند نیز همین مراتب ولایت مداری درس آموز جناب آقای آملی لایجانی بود. دشمنان بد دل روی این موضوع نیز بسیار حساب باز کرده بودند.
نامه ایشان دارای ابعادی دیگر و شایسته مطالعه و تامل و درس آموزی است. اما گویا کسی رغبتی بر این نوع کارها ندارد. برخی نانشان در دعواست. براستی چرا آنان که در آن چند روز در بوق نامه هایشان تیتر زدند و تقابل ساختند و کودکانه ذوق کردند این روزها در مورد این اتفاق مهم و مبارک که می تواند فضای رحمت در میان برادران ایمانی و جامعه ی اسلامی بگسترد چیزی به روی خود نمی آورند؟