شهید حسن غازی

از آنجا که حسن آقا در خانواده‌ای مذهبی متولد شده بود، حضور در محافل مذهبی و مبارزاتی را از کودکی آغاز کرده بود، برای همین در همان سن نوجوانی برای سایر هم تیمی‌های خود، جلسات مخفی تشکیل می‌داد و...

به گزارش مشرق، نخبگان در هر کشوری، قطعا از سرمایه‌های بسیار گرانقدر و بی‌نظیر آن کشور محسوب می‌شوند. سرمایه‌هایی که موجب پیشرفت و تعالی جامعه، هموطنان و کشورشان خواهند شد. به همین دلیل برای مردم و مسئولین هرکشوری مورد احترام هستند...

اما آیا باید همیشه زمینه و امکانات برای فرد نخبه فراهم باشد تا بتواند فعالیت و کار کند؟ آیا اگر شرایط فراهم نبود، فرد نخبه می‌تواند از فعالیت و خدمت به کشور دست بردارد و حتی جلای وطن کند؟

آیا نخبگان جوانی در تاریخ معاصر ایران بوده‌اند که با عدم وجود شرایط و امکانات مناسب، وجود موانع بسیار بر سر راه و اهدافشان، دست از تلاش و فعالیت برنداشته باشند و موجب پیشرفت کشور هم شده باشند؟... و اینکه چگونه می‌توان به تصحیح تفکر غلط برخی از نخبگان جوان کشور درباره «ناامیدی به علت قدر نخبه‌ها را ندانستن!!!» و «آماده بودن شرایط و امکانات شرط فعالیت کردن نخبگان!» اقدام کرد؟

اینها سؤالاتی است که پاسخ آن را می‌توان به راحتی از دل زندگینامه سردار شهید «حسن غازی» استخراج کرد....

نخبه ورزشی
شورای عالی انقلاب فرهنگی در «سند راهبردی کشور در امور نخبگان»، تعریف نخبه را این چنین بیان کرده است: «به فردی برجسته و کارآمد اطلاق می‌شود که در خلق و گسترش علم، فناوری، هنر، ادب، فرهنگ و مدیریت کشور در چارچوب ارزش‌های اسلامی اثرگذاری بارز داشته باشد و همچنین فعالیت‌های وی بر پایه هوش، خلاقیت، انگیزه و توانمندی‌های ذاتی از یک سو و خبرگی، تخصص و توانمندی‌های اکتسابی از سوی دیگر، موجب سرعت بخشیدن به پیشرفت و تعالی کشور شود، نخبه گفته می‌شود.»

کتابی با محوریت زندگی شهید حسن غازی با نام «وقت اضافه» از سوی نشر نارگل منتشر شده است

یکی از شهدایی که می‌توان او را مصداق بارز فرد نخبه، آن هم با تعریف بالا دانست سردار شهید «حسن غازی» است.

او در سال ۱۳۳۸ در شهر اصفهان متولد شده بود. خانواده‌ای مذهبی داشت و دانش‌آموز درس‌خوانی بود. در کنار درس خوان بودن، به فوتبال هم خیلی علاقه داشت و بازیکن بسیار قابلی بود. در دوره دبیرستان ابتدا کاپیتان تیم فوتبال مدرسه شان شد و به دلیل برنده شدن تیم شان در مسابقات منطقه‌ای و استانی، و مهم‌تر از آن به نمایش گذاشتن قابلیت‌های فنی خود در این رشته، به تیم فوتبال نوجوانان سپاهان دعوت شد.

بعد از انجام چند بازی در تیم نوجوانان سپاهان، آنچنان درخشید که ابتدا کاپیتان تیم شد و سپس در جریان مسابقات قهرمانی تیم‌های نوجوان کشور، برای حضور در تیم ملی جوانان انتخاب شد.

البته حضور در لیگ حرفه‌ای و مشغول شدن به تمرینات، او را از سایر فعالیت‌هایش غافل نمی‌کرد. یکی از آن فعالیت‌ها رسیدگی به درس‌هایش بود. اما فعالیت دیگرش پیگیری امور مذهبی و مبارزاتی علیه رژیم پهلوی بود.

از آنجا که حسن آقا در خانواده‌ای مذهبی متولد شده بود، حضور در محافل مذهبی و مبارزاتی را از کودکی آغاز کرده بود، برای همین در همان سن نوجوانی برای سایر هم تیمی‌های خود، جلسات مخفی تشکیل می‌داد و ضمن دادن آموزش‌های قرآنی و مذهبی به دوستانش روحیه مبارزه با حکومت پهلوی را هم در آنها ایجاد می‌کرد.

مثلا رئیس شهربانی دزفول به سرپرست تیم نوجوانان اصفهان به‌خاطر اینکه «حسن آقا» صبح با صدای بلند اذان می‌گفت و دوستانش را برای نماز صبح از خواب بیدار می‌کرد، اخطار داده بود...

نخبه علمی
توجه جدّی به درس‌ها و خوب درس خواندن در کنار سایر فعالیت‌ها، باعث شد که حسن آقا بعد از پایان دوره دبیرستان و بعد از شرکت در کنکور در رشته پزشکی دانشگاه اصفهان قبول شود.

اما قبول شدن او در دانشگاه با روزهای پیروزی انقلاب اسلامی همزمان شده بود. او در عین حال که حضور در کلاس‌های درس و یادگیری مطالب رشته پزشکی برایش خیلی مهم بود ولی حوادث کشور و نیاز انقلاب به حضور فعالانه در دفاع از نظام اسلامی را مهم می‌دانست. برای همین با شروع تحرکات ضدانقلاب در غرب کشور در سال ۵۸ درحالی‌که تازه سال اول دانشگاه بود، درس را رها کرد و بعد از طی یک دوره امدادگری در بیمارستان دکتر شریعتی اصفهان، برگه مأموریت گرفت و برای کمک به پاسداران و رزمندگان راهی کردستان شد.
و اینها یعنی «حسن آقا» تشخیص می‌داد که برای تحصیل در رشته پزشکی، باید شرایط امنیت و آرامش برای همه فراهم باشد؛ و چون فراهم نبود، به جبهه رفت تا در حدّ توان خود شرایط را برای پیشرفت کشور آماده کند...

نخبه نظامی
با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز ارتش بعث صدام به خاک کشور، حضور او در جبهه‌ها تداوم پیدا کرد. اما به دلیل تغییر شرایط از بخش امدادگری به فاز نظامی وارد شد. آن‌وقت در یکی از عملیات‌ها مقادیر بسیار زیادی از توپ وتانک بعثیون به غنیمت نیروهای اسلام درآمد. اتفاقی که باعث شد، «حسن آقا» به فکر راه انداختن یک گردان توپخانه و ادوات جنگی برای سپاه بیفتد.

عابدزاده در کنار شهید غازی

هوش سرشار او باعث شده بود که به فکر بیفتد با مهندسی معکوس روش عملکرد و حتی ساخت آن توپ وتانک‌ها را به دست بیاورد. کار را با حضور چند جوان نخبه و دغدغه‌مند مانند خودش شروع کرد. جوانانی چون «محمد آقایی»، «حسن طهرانی مقدم»، «محمدرحیم احمدی» و...

اینچنین توپخانه «جوادالائمه(ع)» که بعدها به گروه توپخانه و موشکی ۱۵ خرداد معروف شد، توسط حسن آقا شکل گرفت.

اما اینجا تازه اول ماجرا بود، آموزش فشرده ادوات موشکی در دو ماه و در سوریه؛ آموزشی که در حالت عادی دوره یک‌ساله دارد. برگشت به ایران و شروع به طراحی، ساخت و عملیات...
در این مقطع حسن آقا به‌عنوان یک نخبه نظامی به سختی شرایط کار، حجم بالای کار و وظایف، نبود امکانات و بودجه و.... هیچ اهمیتی نمی‌داد و فقط به تکلیفش برای بالا بردن سطح دفاعی کشور فکر می‌کرد و برایش تلاش شبانه‌روزی می‌کرد...

تلاش‌های او و دوستانش، به علاوه کسب موفقیت‌های جدید در بخش توپخانه‌ای سپاه پاسداران ادامه داشت تا زمان به روز ۱۱ اسفند ۱۳۶۲.ش رسید. روزی که حسن آقا برای پاسخ دادن به حملات توپخانه‌ای دشمن، در عملیات خیبر در منطقه طلائیه حضور داشت و با اصابت‌ترکش‌های موشکی که در نزدیکی گروه آنها منفجر شد، به شهادت رسید. اما چون بعثی‌ها شکست را نزدیک می‌دیدند، منطقه طلائیه را به زیر آب بردند و به این شکل جسد سردار شهید «حسن غازی» مفقود شد و به عقب برنگشت.

شهید حسن غازی به‌عنوان یک جوان نخبه که در سه بخش ورزشی، علمی و نظامی درخشیده بود؛ هیچگاه منتظر فراهم شدن شرایط و حمایت مسئولان نمی‌ماند. بلکه با روحیه جهادی و انرژی فوق‌العاده‌اش شرایط را برای رسیدن به اهدافش تغییر می‌داد و زمینه را برای پیشرفت کشور فراهم می‌کرد.

آنچنان‌که شهید طهرانی مقدم در وصف خصوصیات و روحیات او گفته است: «ماشاءالله از این انرژی! شهید [حسن] غازی که اصلا ما مسخ ایشان بودیم در اخلاق، در قدرت فرماندهی، در اخلاق محمدی(ص)، در آن سجایا با کرامت‌های بالای انسانی، یک گنج مخفیه بود ایشان. درّی بودند که در روی زمین می‌درخشیدند و زمین برای‌شان خیلی کوچک بود...ما در جنگ با شهید غازی تا لحظات آخر با هم بودیم که ما بی‌لیاقت بودیم و در واقع برگشت داده شدیم. البته «محمد آقایی» که در آنجا شهید زنده[شد]، «اعتصامی» جانباز شد و «حسن غازی» هم شهید شد.»

قسمتی از وصیت نامه شهید حسن غازی
باید بنده خدا شد. بنده خدا شدن تو را از بند همه بندگی‌ها و از بندگی همه بنده‌ها آزاد می‌سازد. چون عبادت خدا آزادیبخش است و عبودیت او حریت می‌آورد. ببین اسیر چه هستی؟ شکم و غذا؟ شهوت و شهرت؟ خانه و خادم؟ نام و نان؟ زن و فرزند؟ زر و سیم؟ وابسته به هر چه که باشی به همان اندازه قیمت داری.

منابع:
۱- «با دستهای خالی»- خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم- ، به کوشش مهدی بختیاری، نشر یازهرا(س)، چاپ اول ۱۳۹۴.ش
۲- «شقایق عاشق»- روایتهایی از زندگی سردار شهید حسن غازی»، نوشته زینب عطایی، نشر ستارگان، چاپ اول ۱۳۹۴.ش
۳- سند راهبردی کشور در امور نخبگان، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مصوبه جلسه ۲۴۸، مورخ ۱۱/مهر/ ۱۳۹۱.ش

منبع: کیهان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس