به گزارش مشرق، در چند روز گذشته دو اتفاق رخ داد که دنیای هنر را درگیر خود کرد. اول اینکه، در راستای اظهار نظرها و خودنمایی سلبریتیها، این بار یکی از شبه سلبریتیها، پا را از گلیم خود دراز کرده و با ادبیاتی هتاکانه، مقدسات مسلمانان را دستمایه سخنان بیارزش خود قرار داده است.جدا از اینکه هتک حرمت به ساحت مقدس سرور و سالار شهیدان، امام حسین علیهالسلام، موضوعی است که هر مسلمان و آزادهای را آزردهخاطر میکند و این اتفاق، آن هم دقیقاً در ایام محرم و عاشورای حسینی موجب جریحهدار شدن قلوب مردم شد، و احکام جداگانه و مخصوص به خود را میطلبد، اما متن توهینآمیز این شبه سلبریتی در شبکههای اجتماعی، که از قضا از بازیگران دست چندم سینما و تلویزیون بوده است، یک بار دیگر این نظریه را که معمولاً سلبریتیها عاری از دانش و فهم کافی نسبت به مسائل هستند را تقویت میکند. البته مشکل ما با سلبریتیها این است که بعضی از آنها حتی شایستگی اظهار نظر درباره پیش پا افتادهترین مسائل صنفی خود را هم ندارند، چه برسد به اینکه بخواهند درباره اجتماع و فرهنگ جامعه و بالاتر از آن درباره ساحت مقدس اباعبدالله الحسین علیهالسلام، استخوان فک جابهجا کرده و لب تر کنند!
این شبه سلبریتی در یک اقدام عجیب و انتحاری! مصیبت ماجرای خودسوزی سحر خدایاری را بالاتر از مصیبت سید الشهداء دانسته است! همین یک جمله کافی است که بدانیم فرد مذکور نه درکی از واقعه کربلا و امام حسین علیهالسلام و نقش ایشان در احیای دین و آزادگی در سراسر گیتی دارد و نه از دروغهای گفته شده در ماجرای آن دختر خبر دارد، اما چنان قلمفرسایی میکند که گویی یک اندیشمند و فیلسوف اظهار نظر میکند. شاید یک کودک دبستانی در انشایی ساده بتواند نقش والای آن حضرت در مبارزه با ظلم و ستم و خونی که در رگهای تاریخ بشر برای همیشه به جریان انداخت را بهتر توصیف کند، اما این شبه سلبریتی حتی به ابتداییترین اعتقادات هموطنان خود هم آگاهی ندارد.
شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد در کتاب خود با عنوان « درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت»، اقوالی از اندیشمندان و مشاهیر دنیا در مورد امام حسین علیهالسلام و عاشورا آورده است که در اینجا به دو نمونه اشاره میکنیم.ارادت مهاتما گاندی، رهبر انقلاب بزرگ هند به سیدالشهداء بسیار معروف است؛ او در این باره میگوید: «من زندگی امام حسین(ع) آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه کافی به صفحات کربلا نمودهام، بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سر مشق امام حسین(ع) پیروی کند!»
همچنین توماس گابریل مازاریک، سیاستمدار، جامعهشناس، فیلسوف و مبارز حقوق اسلاوها که اهل چک بود و بین سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۵ اولین رئیسجمهور چکسلواکی شد، در مورد امام حسین علیهالسلام اینگونه گفته است: «گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح مردم را متاثر میسازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین(ع) یافت میشود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد. گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین مانند پر کاهی است در مقابل یک کره عظیم پیکر».
اما از این قضیه گذشته، ماجرای دوم، دروغ دختر آبی و بهرهبرداری سیاسی از خودسوزی او بود.دو قطبیسازی تازهای که علاوهبر سلبریتیهای فرهنگی و ورزشی، حتی چهرههای سیاسی را نیز فریب داد به گونهای که یکی از نمایندگان زن فراکسیون امید مجلس انتظار داشت به خاطر این قضیه، مردم کاری در حد انقلاب تونس انجام بدهند!
هر چند که خانواده آن مرحومه با مواضع به جا و صحیح خود، زمینه سوءاستفاده رسانههای معاند را فراهم نکردند و تشت رسوایی این رسانهها از بام افتاد، اما برخی سلبریتیها طبق معمول در این قضیه نیز مردود شدند تا دستگاههای مسئول بیش از پیش هوشیار باشند که نکند در آینده سخنان هضم نشدهای که بنگاههای سخنپراکنی بلغور میکنند از دهان سلبریتیها در جامعه پخش شود و موجب تشویش اذهان عمومی و برهم زدن آرامش روانی جامعه شود.
سلبریتیها هم بارها نشان دادهاند که نه تنها در جلوی دوربین که در پشت دوربین و در کف جامعه نیز- خواسته یا ناخواسته- میتوانند نمایش نامههای از پیش نوشته شده را به خوبی بازی کنند. سلبریتیها نشان دادهاند که در انتخابات مختلف بر اساس یک تاکتیک فریب نمیخورند بلکه سیاسیون تندرو هر نسخهای که برای آنها میپیچند، به راحتی به آن تن میدهند. زیرا معیارهای هیجانی و احساسی، به آنها مجالی برای آیندهنگری و ارزیابی درست نمیدهد. بنابراین در آینده نزدیک چه بسا شاهد نمایش نامههای جدید با بازیگران جدید باشیم.