سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز ۰۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
طرح نخبگانی دولت؛ پرداخت حقوق به شهروندان دوچرخهسوار!
مرضیه حصاری، مدیرکل دفتر حمل و نقل سازمان شهرداریها و دهیاری کشور طی اظهاراتی در مصاحبه با ایسنا پیرامون راههای توسعه دوچرخهسواری در کشور گفته است:
«اولین گام تغییر باور مدیران شهری وهمراهی شورای شهر با شهرداری و گام دیگر فرهنگسازی است. صدا و سیما میتواند در این زمینه موثرباشد اما شرط موفقیت رسانه ملی این است که وزارت بهداشت، آموزش و پرورش، وزارت ورزش پای کار بیایند همچنین گام آخر نیز حمایت دولت است.»
او در ادامه میافزاید:
«مصوبهای را به شورای اقتصاد بردیم تا بتوانیم از محل صرفه جویی سوخت حاصل از دوچرخه به شهروندان پول دهیم. مگر ما از شهروندان درخواست نمیکنیم که رکاب بزنند و به شهرها کمک کنند پس دولت هم باید وارد این عرصه شود اما متاسفانه این مصوبه پنج ماه است که در رفت و برگشت است و به نتیجه نمیرسد. ما با دنبال پول نقد یا ردیف بودجه ثابت در دولت نیستیم اما دولت باید انگیزهای ایجاد کند. به نظر میرسد که اگر متمرکز و هماهنگ با همه دستگاهها پیش رویم و دولت نیز حمایت کند به نتیجه موثری در این زمینه خواهیم رسید.»[1]
*حقیقتا این سطح از نخبگی و نوآوری در تصمیمات مدیریتی فقط در دولت آقای روحانی و مدیران اصلاحطلب آن دیده میشود.
مدیرانی که برخی از آنها جز دست کردن در جیب بیتالمال هنر دیگری ندارند و ایضاً ید طولایی در مجلسآرایی، حل نکردن مسائل مهم و ارائه طرحهای فانتزی دارند.
ما قضاوت درباره طرح این مدیر دولتی برای پرداخت حقوق به شهروندان دوچرخهسوار را بر عهده مخاطبان محترم میگذاریم و تأکید میکنیم که حل نشدن بسیاری از مشکلات و ناکارآمدیها در دولت آقای روحانی؛ به دلیل منزوی کردن نخبگان و واگذاری مناصب کشور به صاحبان طرحهای فانتری است.
***
چقدر از ژاپن عقب هستیم... چقدر!
«محمد درویش»، مدیر کل سابق آموزش و مشارکت مردمی سازمان محیط زیست در دوران خانم ابتکار، طی یادداشتی که خبرآنلاین آنرا منتشر کرد با اشاره به برکناری وزیر محیط زیست ژاپن به دلیل یک اظهار نظر ضد محیط زیست (تخلیه پسابهای رادیواکتیو نیروگاه فوکوشیما در اقیانوس آرام) نوشته است:
«همانطور که میبینید فقط یک اظهار نظر ضد محیطزیستی سبب شد تا در یکی از سنتیترین و محافظهکارترین دموکراسیهای جهان، وزیر محیطزیست برکنار شده و جانشینی به قدرت رسد که آشکارا از حمایت فعالین محیطزیست برخوردار است. اینجا اما وقتی بیش از ۱۳ هزار و پانصد نفر از متخصصین، فعالان و دوستداران محیطزیست به رییسجمهور نامه نوشته و به شدت از عملکرد سازمان حفاظت محیطزیست و سیاستهای دولتش در این حوزه انتقاد میکنند، حسن روحانی، در واکنش به این درخواست بیسابقه، عیسی کلانتری را به عنوان رییس کاراترین دستگاه اجرایی کشور در جشنواره شهید رجایی انتخاب کرده و جایزه هم میدهد! تا معلوم شود چقدر از ژاپن تا ایران فاصله است ... چقدر ...»[2]
*این اقتضای عقلانیت بود که دولتی که مانیفست فکری آن؛ راه حل جمیع مشکلات را در خارج از کشور میجست؛ نه تنها در خدمت به مردم و کارآمدی، که در پیشرفت بخشیدن به محیط زیست نیز سرعت کمی خواهد داشت.
اما آنچه که باید در یادداشت درویش به آن توجه کرد و بوسیله آن متوجه فاصله ایران و ژاپن شد! اینست که آقای درویش از جاننثاران خانم ابتکار و از کسانی است که در دولت همین آقای روحانیِ ضد محیط زیست! صاحب منصب بوده و نان همین دولت را به سفرهی خانه برده است.
درویش همچنین در روزهای مطرح شدن نام خانم ابتکار بعنوان معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان محیط زیست نیز با شعفی وصفناشدنی به طرفداری از وی میپرداخت و بعدها نیز هنگام حضور در سازمان محیط زیست از تعریف و تمجید از ابتکار غافل نماند و حتی او را بانوی دوستداشتنی محیط زیست نامید.
جالب است که درویش گویا توجه ندارد همان کسی که خانم ابتکار را منصوب کرد؛ آقای کلانتری را هم منصوب کرده است.
البته با این تفاوت که درویش در تشکیلات اولی صاحب منصب بود اما در سازمان دومی جایی ندارد.
و شاید علت این انتقادات تند و تیز که در دوران ابتکار هرگز به گوش نمیخوردند! همین گزینه باشد.
جالب است که درویش در دوران صاحبمنصبی در سازمان محیط زیست نه تنها در چهره یک منتقد ظاهر نشده بود بلکه حتی از اقدامات و سخنان رئیسجمهور روحانی نیز تمجید و تقدیر میکرد!
این نکته برای همه آشکار است که نمیتوان با ابنالوقتی از محیط زیست دفاع کرد و نباید میزان حقوق ماهیانه، ملاک شدت و حدت دفاع از محیط زیست یک کشور باشد.
نگاهی به پست و بالای روش درویش و امثال او در موضعگیریها به روشنی نشان میدهد که اگر هم فاصلهای در برخی مقولات میان ایران و ژاپن وجود داشته باشد؛ این فاصله در وهله اول منبعث از وجود کدام افراد است؟
گفتنیست، درویش در دوران حضور در سازمان محیط زیست دستاورد خاصی نداشت و با انتقادات گستردهای از سوی جامعه فعالان زیست محیطی نیز مواجه بود. [3]
او سوابقی در حمایت از جواسیس زیست محیطی و همچنین متهم کردن نظام در پرونده خودکشی کاووس سیدامامی نیز دارد. +
***
دلیل عمده ردّ صلاحیت سران اصلاحات چیست!؟
«فتنه» عامل اُفت 90 درصدی اصلاحات
«احمد خرّم»، فعال چپ و از وزرای دولت اصلاحات در بخشی از یک مصاحبه که روزنامه اعتماد آنرا منتشر کرد درباره وضعیت اردوگاه اصلاحطلبان گفته است:
«جریان اصلاحات از دو طرف ضربه شدیدی خورد؛ یکی حذف عناصر رده اول اصلاحات، بهطوری که پروندهای زیر بغل اغلب آنها گذاشتند و با این روش یا بازداشت شدند یا ردّ صلاحیتشان کردند و بر این اساس مجبور شدند نیروهای دست دوم و سوم خود را وارد گود کنند. اما جریان اصلاحات یک ضربه هم از درون خورد به این معنا که یک عده فرصتطلب به جای اینکه برای مردم کار کنند فقط به فکر حفظ قدرت و تکیه زدن بر منصبها بودند برای همین به محض آنکه بر این کرسیها تکیه زدند، یادشان رفت با حمایت جریان اصلاحات روی کار آمدهاند. »
او میافزاید: هرچند اصلاحات از داخل هم ضربه خورد اما با این وجود ضربهای که حذف نیروهای اصیل به این جریان وارد کرد، قدرت بیشتری داشت. در حقیقت ۹۰ درصد افت اصلاحات نتیجه حذف مهرههای اصلی در جریان اصلاحات بود و ۱۰ درصد باقیمانده مربوط به این است که به هر حال افراد وقتی به قدرت میرسند خود را گم و فراموش میکنند چطور به اینجا رسیدند و قرار بود چه اهدافی را دنبال کنند.[4]
*ما هم با آقای خرّم موافقیم که بازداشت و ردّ صلاحیت عناصر رده اول جریان چپ به دلیل حضور جمعی در فتنه سال 88 ضربه بزرگی به چپهای ایرانی زد.
ضربه بزرگی که بعید است آسیب آن به این زودی و حداقل تا چند نسل فعلی رفع شود.
انگشت شماتت این رخداد نیز به سمت کسی غیر از خود ستادیهای اصلاحطلب و معاریف این جریان دراز نیست.
کسانی که در فتنه سال 88 با تصور اینکه کار نظام تمام است؛ از صدر تا ذیل در مراکز فرماندهی فتنه حضور یافتند و با اخذ شعارهایی مثل نظام اسلامی آفت زده است، باید به مقاومت –در خیابانها- ادامه داد، نظام باید عذرخواهی کند، احمدینژاد رئیسجمهور نظام است نه مردم و "به خیابانها بیایید"... جایگاههای خود را در "فردای براندازی" میساختند اما تیرشان به سنگ خورد.
مردم ایران هنوز تصویر دادگاههای سال 88 را به خاطر دارند که چگونه بزرگان جریان چپ و کسانی که روزگاری در همین کشور نایب رئیس مجلس بودند، وزیر بودند، مشاور رئیسجمهور بودند و حتی کار امنیتی کرده بودند؛ با لباس مجرمین در محکمه حضور یافتند و به جرم خود در قبال فتنهگری علیه مردم و نظام اسلامی اعتراف کردند.
و بدیهیست که این ضربه کمی نیست...
نکته محل تأمل و آنچه که در حرفهای خرّم بدان اشاره نشده اما اینست که اولا مقصر این رخداد "هسته سخت جریان اصلاحات" است نه کس دیگر! زیرا کسی در ساختار نظام، راضی به حذف چپها از ساحت سیاسی ایران نیست.
و ثانیا نوشداروی این آسیب 90 درصدی چیزی جز "توبه و عذرخواهی رسمی" از مردم و نظام اسلامی نیست.
توبهای که اگر صورت نگیرد؛ به مثابه وزنهای قفل شده بر پای یک مغروق دریا؛ تاب و توان را برای همیشه از اردوگاه اصلاحات خواهد برد.
برخی محافل تحلیلی از این میگویند که هسته سخت اصلاحات، درس لازم را از رخدادهای سال 88 نگرفته و به فکر طراحی یک رویداد جدید در چارچوب "سیاست خیابانی" است...
***
1_ https://www.isna.ir/news/98063115829/
2_ khabaronline.ir/news/1302951
3_ https://tn.ai/1125085
4_ http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/133436