به گزارش مشرق، ناصر ایمانی نوشت: سابقه روابط ایران و اروپا به حدود ۱۵۰ سال پیش برمیگردد. ایرانیها تقریبا از اوایل دوره قاجاریه، بهطورجدی با اروپا آشنا شدند و پیشرفتهای بزرگ علمی و اقتصادی در اروپا و ضعف شدید در اداره حکومت در ایران، موجب ارتباط سریع و نوعی خودباختگی ایرانیها درمقابل اروپا شد. از سوی دیگر، موقعیت فوقالعاده جغرافیایی و جمعیتی ایران نیز برای اروپاییها بسیار اهمیت داشت. همین دو عامل مهم، راه را برای ارتباطی دوجانبه و البته یکسویه بین اروپا و ایران هموار کرد. دخالتهای گسترده سیاسی اروپا و بهویژه انگلستان در ایران نیز لازمه طبیعی این ارتباط بود.
اهمیت ایران برای اروپا و نیز ضعف حکومتهای داخلی در ایران و شیفتگی شدید جریان روشنفکری در کشور به اروپا، موجب شد اروپاییها بهسادگی در تمام ارکان سیاسی ایران دخالت میکردند و حتی با راهاندازی کودتا، سلسله قاجار را به دودمان پهلوی سپردند. بهتعبیر دیگر، اروپا هیچ مانعی برای امرونهی و فرمانروایی بر ایران نداشت و سران ایرانی هم از این معادله تمکین میکردند.
اگر در برخی مقاطع کوتاه تاریخی نیز ایرانیها تصمیم به اداره نفت و اقتصاد خود میگرفتند. با کودتای آشکار اروپاییها مواجه میشدند؛ زیرا قدرت مسلط بر جهان از حیث نظامی، تکنولوژیک و اقتصادی، اروپا و سپس آمریکا بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز، رابطه با اروپاییها با اغماض رهبران انقلابی ایران مواجه و البته ضمن استقلال سیاسی از اروپا، عمدتا خصومتها متوجه ایالات متحده آمریکا شد؛ گویی جمهوری اسلامی تا حدودی از گذشته تاریک روابط ایران و اروپا چشمپوشی کرد و رابط عادی خود را با اروپا ادامه داد.
متأسفانه اروپا به روابط تحکمآمیز و یکسویه و خصمانه خود علیه ایرانیها ادامه داد. پذیرش تروریستها و حمایت از آنان، حمایتهای کامل از رژیم صدام علیه ایران، ارسال گسترده تسلیحات نظامی و پیشرفته به متجاوزان و همراهی با تحریمهای آمریکا در مقاطع مختلف زمانی، نشان داد اروپاییها بر همان راه و مسلک صد سال گذشته خود پایبند بودند.
با اینحال، تحولات اقتصادی و سیاسی در جهان معاصر به سمتوسویی رفت که اروپاییها دیگر قدرت مسلط در حوزه اقتصادی و علمی در جهان نماندند و جریان اقتصاد و تکنولوژی آرامآرام بهسمت شرق تمایل پیدا کرد.
افزونبراین، اهمیت ایران برای اروپا نیز علاوهبر موقعیت استراتژیک و ذخایر نفتوگاز که در گذشته نیز بود، از جنبه دیگری نیز بیشتر شد و آن حضور و نفوذ ایران در منطقه فوقالعاده مهم خاورمیانه بود. بنابراین، بهموازات ضعیفترشدن تدریجی اروپا و پیرشدن آن، اهمیت و جایگاه ایران نیز روزافزون شد.
پرونده برجام فرصت مناسبی بود که روابط تاریخی ایران و اروپا را اروپاییها بازنگری کنند تا با نگرش مجدد به تواناییهای خودشان و تغییرات مهم در صحنه اقتصاد و تکنو لوژیک جهان معاصر و نیز جایگاه فعلی ایران، بتوانند خطمشی استراتژیک خود را درباره ایران بازتعریف کنند. همراهینکردن اروپا با ایران و پیمودن مسیر آمریکاییها علیه ایران در اجرای برجام، نشان داد اروپاییها هنوز نتوانستهاند تحلیل جامعی از شرایط کنونی جهان در منطقه داشته باشند.
بیانیه چند روز قبل سران سه کشور اروپایی و تکرار دقیق مواضع آمریکا درباره برجام، آخرین فرصت برای بازنگری در روابط اروپا و ایران را از بین برد و بهگمان من، تمامی راهها برای روابط استراتژیک ایران و اروپا را در تاریخ آینده جهان زایل کرد و اروپا برای همیشه از داشتن روابط سالم با ایران محروم شد.
برجام برای ایرانیان مقطع بسیار مهم تاریخی بود و به شناخت مردم ایران از صحنه بینالمللی جهان و تاریخ تحولات زمان کنونی، کمک شایانی کرد و به برخی تردیدها و نگرشهای متمایل به غرب و اروپا پایان داد و ازاینپس تاریخ تحولات آینده جهان در شرق رهگیری میشود.
دو عامل مهم در این چرخش تاریخی ایران از اروپا و نیز آمریکا همواره مؤثر است:
اول اینکه دوران سیطره علمی و توانمندیهای اقتصادی و نظامی از غرب متمایل به شرق شده است؛ دوم اینکه این باور در ایرانیان بهوجود آمده که تواناییهای زیادی در داخل کشور برای توانمندشدن وجود دارد که نیاز به خارج از مرزها را کمرنگتر میکند. اروپا در این برهه زمانی، اشتباه استراتژیک و تاریخی بزرگی درباره ایران مرتکب شده است.