این تصویر جالب در حیات وحش تانزانیا توسط Christopher به ثبت رسیده است.
نظر شما
نظرات
- انتشار یافته: 9
- در انتظار بررسی: 0
- غیر قابل انتشار: 1
-
ایشان بانوی سلطان هستن
-
گفتن شیر سلطان جنگل هست
-
-
بله بچه ها ی خوب شنگول منگول ،، این خاطره که تعریف میکنم مال خیلی سال ها پیش است اون زمانیکه من ی کودک ۵ یا ۶ ساله بودم ، با چشمان یشمی با رگه های آبی و فیروزه ای و موهای بلند سیاه و بدن ورزیده که بی نظیر بودم ،، همیشه می رفتم لب برکه برا ماهیگیری ، ی روزی صبح که از خونه اومدم بیرون ی حس خوبی داشتن راه افتادم طرف برک ماهی بگیرم ،، وقتی به برکه رسیدم دیدم همه جا ساکت است خبری نه از صدای قورباغه و کلاغ و نه پرندگان دیگه و حتی میمون ها هم نیستن ،، و حتی ماهی ها هم نبودن . تعجب کردم چی شده و رفتم بالای بلند ترین درخت تا ببینم چه خبری است هر چه نگاه کردم چیزی از موجودات جنگل را ندیدم همه جا سوت و کور بود.تا اینکه بچه سنجاب ها را دیدم تو لونه هستن بهشون گفتم چی شده والدینتان کجا هستن حیوانات دیگه کجا هستن ، یکیشون اومددم لونه گفت : علی خان همه حیوانات رفتن خدمت جناب سلطان (شیر) ، گفتم چی شده سلطان مریض شده . گفت نه سلطان قراره خمیازه بکشه و حیوانات نگاهش کنند ، گفتم خوب چی بشه ، گفت علی خان تو نمی فهمی و نخواهی فهمید .
-
این حجم از نمک رو اینقدر راحت هدر نده حیفه...
-
مو مشکیه چشم یشمی بعد اونجا کسی دست رو سرت نکشید بگه دایی جون چطوری؟
-
خطاب به علی خان ۱۲:۲۶ - ۱۴۰۰/۱۲/۲۷ : دوست عزیز : پوست خربزه رو بجای خربزه مصرف نکن واسه سلامتی ات خوب نیست !
-
علی خان بلاخره موفق شدی ماهی بگبری!ازهمون بچگی کنجکاوبودی مادرجون چی کشیده ازدست تو..چشمان آبی وموی مشکی !؟والامن خواهرزاده هام چشاشون سبزوموهاشون طلایی..وقتی بچه بودیم دعوامون میشد بهش میگفتم چشم گربه ای-حالا شما "چشمت یشمی وهم ابی فیروزه ای"چندرنگه! ازعحایبه،تاجون داری خیال بافی کن ..نه شوخی بودخیلی قشنگ بود داستان تخیلی ات/
-
-
بله بچه ها ی خوب شنگول منگول ،، این خاطره که تعریف میکنم مال خیلی سال ها پیش است اون زمانیکه من ی کودک ۵ یا ۶ ساله بودم ، با چشمان یشمی با رگه های آبی و فیروزه ای و موهای بلند سیاه و بدن ورزیده که بی نظیر بودم ،، همیشه می رفتم لب برکه برا ماهیگیری ، ی روزی صبح که از خونه اومدم بیرون ی حس خوبی داشتن راه افتادم طرف برک ماهی بگیرم ،، وقتی به برکه رسیدم دیدم همه جا ساکت است خبری نه از صدای قورباغه و کلاغ و نه پرندگان دیگه و حتی میمون ها هم نیستن ،، و حتی ماهی ها هم نبودن . تعجب کردم چی شده و رفتم بالای بلند ترین درخت تا ببینم چه خبری است هر چه نگاه کردم چیزی از موجودات جنگل را ندیدم همه جا سوت و کور بود.تا اینکه بچه سنجاب ها را دیدم تو لونه هستن بهشون گفتم چی شده والدینتان کجا هستن حیوانات دیگه کجا هستن ، یکیشون اومددم لونه گفت : علی خان همه حیوانات رفتن خدمت جناب سلطان (شیر) ، گفتم چی شده سلطان مریض شده . گفت نه سلطان قراره خمیازه بکشه و حیوانات نگاهش کنند ، گفتم خوب چی بشه ، گفت علی خان تو نمی فهمی و نخواهی فهمید .
-
چه دندان های تمیزی