به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، هفت تن از مدافعان حرم در سوریه در جریان حملات موشکی رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند؛ این خبر مهمترین اخبار حوزه جهاد و شهادت در 2 روز گذشته بود. روز گذشته پیکر این شهدا به کشور بازگشت و مراسم وداع با پیکر سه تن از آنان در حالی برگزار شد و مورد استقبال قرار گرفت که جمعیت زیادی برای وداع با شهدا به حسینیه معراج الشهدای تهران آمده بودند.
مادر شهید حامد رضایی در این مراسم در گفتوگو با خبرنگار ما در خصوص شهادت فرزندش اظهار داشت: حامد، عزیز دلم و همدمم بعد از فوت پدرش بود.
وی افزود: از ابتدای جنگ سوریه در این کشور حضور داشت. سوم فروردینماه بعد از پنج بار اعزام از ما خداحافظی کرد. آخرین صحبتهایمان این بود که گفت مراقب خودم باشم و مثل همیشه که محکم هستم، اگر اتفاقی هم افتاد محکم بایستم. حامد گفت مراقب دخترم باش، یک دختر دو ساله به نام روشنا دارد.
مادر شهید رضایی ادامه داد: درست در شب تولد پدرش پیکرش برگشت، حالا میهمان پدرش است. اردیبهشت هم سالروز تولدش بود.
وی با بیان اینکه افتخار میکند فرزندش شهید شده، تقاضایی هم از مردم داشت و در اینباره گفت: میخواهم به مردم بگویم به شهدا و هدفشان دقت کنید و اهمیت بدهید شهدا برای چه رفتند، آنها از جانشان سیر نشدند که از همسر و فرزندانشان دل بکنند، برای امنیت ما رفتند. هر امنیتی داریم به خاطر این جوانها داریم. بچههای ما میروند که ما در امنیت باشیم.
مادر شهید رضایی با اشاره به صحبتهای فرزندش در خصوص هدفش برای رفتن به سوریه تصریح کرد: همیشه میگفت نیاز است ما به آنجا برویم. مرزهای اسلام جوان میخواهد. میگفتم آنجا امنیت ندارد ممکن است اتفاقی برای تو بیفتد، میگفت شهادت لیاقت میخواهد، اگر قسمت من مردن باشد، فردا تصادف میکنم پس چه بهتر شهید شوم.
وی از رضایتش برای رفتن فرزند به سوریه گفت: هر مادری امید دارد بچهاش برگردد؛ ولی چون میداند در چه راهی و به کجا میرود جلوی فرزندش را نمیگیرد.
مادر شهید از لحظهای گفت که پیکر فرزندش را در آغوش کشید و در توصیف این لحظه بیان داشت: پیکرش را که در آغوش گرفتم یخزده بود. امیدوارم همانطور که در این دنیا مراقبم بود آن دنیا هم برای من جایی نگه داشته باشد.
مادر شهید رضایی گفت: تا به حال درک درستی از احساس مادران شهدا نداشتم. الان با عمق وجودم آنها را درک میکنم و احساس میکنم خود شهدا به مادرانشان شجاعت میدهند. همه هفت نفری که به شهادت رسیدهاند بچههای من بودند. من هم پسر دسته گل، متعصب و مرد خودم را در راه دین تقدیم کردم و همه باید قدر این جوانها را بدانیم.