-
حسن روشن:
خدا کند موسیمانه استقلال را سکوی پرتابش بداند/ پورشه سواران استقلال دیگر انگیزه ندارند/ به نکونام گفتم استقلال به درد تو نمیخورد؛ نیا!
کاپیتان اسبق استقلال گفت: اگر موسیمانه بداند که باشگاه استقلال چه سکویی پرتاب بزرگی برای او در سطح آسیا و حتی فراتر از آن میتواند باشد قطعاً از این هم بیشتر برای استقلال وقت صرف خواهد کرد.
-
بزودی کاندیداهای جبهه اصلاحات اعلام میشوند
سخنگوی جبهه اصلاحات گفت: وقتی خودمان کاندیدا داریم دلیلی بر حمایت از لاریجانی نباید باشد.
-
چند دقیقه با کتاب «سیاح» / ۱۶۱
راهکار برای کسی که تا بیست روز نمیتواند حمام کند!
عمار به بچهها سفارش کرده بود هر سؤالی دارند از من بپرسند. کاظم سؤالهای جزئی را خیلی خودمانی میپرسید و به خاطر شرایطی که داریم شاید بچهها چند شب نتونند بروند حمام. گاهی تا بیست روز هم نمیتوانند.
-
معصومه رامهرمزی در نشست نقد و بررسی کتاب «خانواده ابدی»:
علاقه ندارم درباره سرداران بنویسم!
وقتی کار نویسندگی در حوزه جنگ را شروع کردم، آرزویم این بود درباره گمنامترینها بنویسم. دوست داشتم درباره آدمهای معمولی جنگ بنویسم و علاقهای نداشتم درباره فرماندهان، سرداران و آدمهای شاخص بنویسم.
-
چند دقیقه با کتاب «تعبیر یک رویا» / ۱۵۵
شیخ کویتی چطور در سوریه شهید شد؟ + عکس
گفتند: هنوز جنازه نیامده. جنازه توی میدان جا مانده. نتوانستهاندآن را عقب بیاورند. مانده وسط ایرانیها و داعشیها. همان جا توی حیاط افتادم، جیغ کشیدم و به سر و سینهام زدم.
-
چند دقیقه با کتاب «دخترها باباییاند» / ۱۵۳
نفربر داعشی از روی پیکر جواد رد شد؟!
نمیدانم چه میشود که سر قرار نمیآیند. همان جا جنازهها را خاک میکنند تا سر فرصت بتوانند تبادل کنند. بچههای قرارگاه هم سر فرصت عملیات میکنند و آنجا را طی پنج شش روز آزاد میکنند. یک اسیر میگیرند.
-
شرکت در غبارروبی حرم رضوی؛ جایزه یک پویش کتابخوانی
بنا به استقبال علاقهمندان به ادبیات مذهبی و تاریخ اسلام، پویش مطالعاتی «مرا با خودت ببر» با در نظر گرفتن جایزه ویژه دعوت به آئین غبارروبی حرم مطهر رضوی از سوی بهنشر تا عید فطر تمدید شد.
-
جانباز بیخانمان روی تختبیمارستان ساسان! + عکس
اکنون روی تخت بیمارستان ساسان است. قلبش از جنایت کومله و صدام نایستاد اما زیر بار فشار اقتصادی امروز و بدعهدی مسئولان توان تپش ندارد. برایش دعا کنید...
-
در محضر مدافعان حرم/۳۰۱/ گفتگوی مشرق با مادر شهید سردار حاج رضا فرزانه/ قسمت سوم
دوشنبه تماس گرفت؛ پنجشنبه شهید شد!
هر چه می پرسیدم کجایی، نمی گفت. آخرین بار هم که تماس گرفت، خواهرانش اینجا بودند. رفته بودند خرید و آمده بودند خانه ما. ظهر بود که حاج رضا زنگ زد. با خواهرانش صحبت کرد.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۳۹/ گفتگوی مشرق با همسر شهید جواد کاکاجانی / قسمت دوم
شهیدی که آخرین پیامک همسرش را ندید!
ما یک هفته و خرده ای بود که خانه مامان اینهایم بودیم. گفتم الان یک هفته و خردهای است اینجا هستم؛ خسته شدم؛ لباس مناسب نیاوردهایم؛ نمی دانستم اینقدر ماموریتت طول می کشد؛ خسته شدم؛ برگرد...