-
چند دقیقه با کتاب «هواتو دارم» / ۲۲۳
مرتضی نمیگذاشت حتی یک حوری از دستش در برود+ عکس
سر مزار که فاتحه دادیم، مرتضی گفت: زهرا سادات! من توی قطعه ۲۶ یه حال خاصی میشم. یه حس خوبی به این قطعه دارم. آدم میآد اینجا خیلی سبک میشه. از یه طرف علی آقا امرایی از یه طرف شهید ابراهیم هادی...
-
چند دقیقه با کتاب «املاکی به روایت همسر شهید» / ۲۱۵
نمیخواهم چیزی از سپاه بگیرم!
گفتم: «حسین آقا شما نبودی از سپاه برای ما یه فرش آوردن. بابا هم قبول کرد و گرفت.» حسین آقا ناراحت شد و گفت: «زهرا خانم! از این به بعد، هرچی از سپاه آوردن من نبودم قبول نکنید».
-
دفاع مقدس، میراث جاودان؛
انعکاس ایثار در فرهنگ امروز ایران
هنر و رسانه به ویژه در فیلمها و کتابهایی که به دفاع مقدس پرداختهاند، نقشی کلیدی در حفظ و انتقال ارزشهای این دوران ایفا کردهاند.
-
چند دقیقه با کتاب «سهگاه ابوهادی» / ۱۹۶
عمامهاش را روی میز رئیس دادگاه کوبید!
بارها در همین کرج از آبرویش خرج کرد برای کاهش درد دیگران. یک بار برای دفاع از طلبهای که در دادگاه محکوم شده بود و میدانست بیگناه است رفت و عمامهاش را محکم روی میز رئیس دادگاه کوبید که: خجالت بکشید!
-
چند دقیقه با کتاب «من مرد این خانهام» / ۱۸۹
بابا پایش را در دستشویی جا گذاشته!
آخرین بار هم که رفت جبهه گچ پایش را خودش در دستشویی بریده بود و بدون خداحافظی رفته بود. میدانست اگر خداحافظی کند سرش غر میزنیم که: تو هنوز پات خوب نشده... نجمه دخترش گچ پایش را در دستشویی دیده بود.
-
چند دقیقه با کتاب «دلبافته» / ۱۸۳
بوسه بر پیشانی مادرزن در سردخانه!
من خیلی کمتر دیده بودم این جوری داماد توی سردخانه بیاید مادرزنش را ببوسد. حتی حسین تمام خرج مادرم را هم خودش داد. گفت: نگاه کن من مادرت را عین مادرم دوست دارم. میخواهم خودم از دل و جان خرجش کنم...
-
«من مرد این خانهام»؛ زندگی یک پرستار داوطلب منتشر شد؛
اقدام مشکوک زن میانسال در شستشوی لباس مجروحان!
کتاب «من مرد این خانهام» زندگینامه داستانی زهرا قیداری همسر شهید حسن نیکوقدم و پرستار داوطلب در مناطق جنگی به کوشش مسیح عطایی در نشر ۲۷ بعثت به چاپ رسید.
-
چند دقیقه با کتاب «باروت سوخته» / ۱۷۶
چرا زهرا دیگر سراغ گوشی هوشمند نرفت؟!
توضیح واضحات میده برای من؟! ذهنم برآشفته است. به نگاه به میزان شارژ گوشی میندازم. اون هم تقریباً پره. اگه اعلام نکرده باشن هم این آهن قراضه آبکش شده. از صد کیلومتری چراغ میزنه...
-
چند دقیقه با کتاب «ستین ایلم» / ۱۶۰
تصمیم پسر ۱۰ ساله برای ترور ترامپ!
خبر شهادت را صبح زود از تلویزیون شنیدم. دعا می کردم دروغ باشد. حتی پسر کوچکم شروع به جیغ زدن کرد. ۱۰ سالش بود و از قبل سردار را میشناخت. عکسش را زده بود روی دیوار اتاقش. ماتمزده لباس عزا پوشیدیم.
-
معصومه رامهرمزی در نشست نقد و بررسی کتاب «خانواده ابدی»:
علاقه ندارم درباره سرداران بنویسم!
وقتی کار نویسندگی در حوزه جنگ را شروع کردم، آرزویم این بود درباره گمنامترینها بنویسم. دوست داشتم درباره آدمهای معمولی جنگ بنویسم و علاقهای نداشتم درباره فرماندهان، سرداران و آدمهای شاخص بنویسم.
-
گفتوگو با همسر و دختر سردار شهید نورعلی شوشتری؛
مسئولیم؛ پس خواب بر ما حرام است!
بابا در تمام سالهای خدمتش مشتاقانه به دنبال شهادت بود. وقتی پدرم از بازنشستگیاش صحبت میکرد غمی در چهرهاش نمایان میشد. دوست داشت این همه دویدن برای یک هدف والا باشد و اینکه آخرش ختم به خیر شود.
-
مدیر پژوهشکده زن و خانواده تهران تشریح کرد:
نقش زنان در جبهه مقاومت چگونه است؟
مدیر پژوهشکده زن و خانواده تهران نقش زنان در جبهه مقاومت را پر رنگ خواند و تصریح کرد: زنان دقیقتر میتوانند عرصههای مختلف را بررسی کرده و برای انتخاب درست نقشآفرین باشند.