-
چند دقیقه با کتاب «پیغام ماهیها» / ۲۴۰
شستشوی آشپزخانه در دیدار آخر سردار با خانواده!
گفت: حالا که دارم میروم بگذارید فریزر را تمیز کنم و بروم. یک ظرف آب جوش و پنکه هم کنار دستش گذاشته بود. سریع برفکهای فریزر را تمیز و خشک کرد. بعد هم آمد آشپزخانه را تمیز و رو به راه کرد.
-
چند دقیقه با کتاب «صبح روز نهم» / ۲۳۳
خواستگاری بچههای کمیته از «شهناز» و «مهناز»!
گویا وقتی آنجا را پاکسازی میکردند. دو خواهر جوان یکی هفده ساله (شهناز) و دیگری پانزده ساله (مهناز) که به اجبار پدر و مادرشان در آن محله خودفروشی میکردند از فرصت استفاده کرده خودشان را نجات میدهند.
-
چند دقیقه با کتاب «قلب زمین مال ماست» / ۲۳۲
اگر بیماری قلبی دارید، خواندن این کتاب ممنوع است!
ذرات بیسکویت و خاک و خون خشک شده کف دستم را هم لیس زدم. هم چنان پشت آن تکه خاکریز پناه گرفته بودیم. بچهها دو نفره سه نفر از کانال بیرون میپریدند و زیر بارش تیرهای دشمن خودشان را به ما میرساندند.
-
کتاب «زمینهای مسلح» در مجتمع فرهنگی دوکوهه رونمایی شد؛
گلعلی بابایی هم محقق خوبی است و هم نویسندهای خوشقلم
سردار علیمحمد نائینی گفت: گلعلی بابایی از برجستگان روایت دفاع مقدس است. کمتر کسی داریم که هم محقق خوبی باشد و هم نویسندهای خوشقلم.
-
در نشست نقد و بررسی کتاب تابستان ۱۳۶۹ مطرح شد؛
مرتضی سرهنگی: اسیران ما هنوز هم کابوس میبینند!
خانم لشکری در کتاب خاطراتش میگوید؛ حسین هر شب سیگار میکشید چون کابوس کشیدید و نمیتوانست بخوابد. شبی خیلی سیگار کشیده بود و میگفت کابوس دیدم که عراقی ها به اتاق خواب ما آمده بودند!