-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۶/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت هشتم و پایانی
با پیراهن کربلا و مشهد، شهید شد +عکس
خون ها روی انگشترش خشک شده بود؛ برای من خیلی سخت بود، بعد از دو ماه اینها را با ساکش آوردند. پیراهنی که احمد موقع شهادت تنش بود هم در ساک بود. همیشه موقعی که جبهه بود زیر لباس نظامی تنش بود.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۵/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت هفتم
اگر بیاید فقط بغلش میکنم! +عکس
من آن موقع می دانستم شهید شده؛ بعد جواب داد که: خواهرم اصلا نگران نباش، من خیلی جایم خوب است. از آن شب دیگر من خوابی ازش ندیدم. الان اگر بتوانم ببینمش هیچی بهش نمی گویم، فقط بغلش می کنم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۴/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت ششم
موضع احمدشکیب درباره حجاب خواهرش چه بود؟ +عکس
من و خواهرم را خیلی نصیحت می کرد؛ چه در مورد نماز چه در مورد حجاب؛ من همان موقع بود که فهمیدم واقعا آن طوری مثل بقیه برادرهایم نبود، رفتارش خاص بود، خیلی با بقیه برادرهایم فرق می کرد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۳/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت پنجم
میترسید پسرش سر نداشته باشد! +عکس
هر چه به این آقا التماس کردم، گفتند نه، به ما اجازه ندادهاند شهید را ببینید. این دوباره من را آتش می زد و نگرانم می کرد که شاید سر احمد من را هم مثل شهید حججی بریدهاند؛ چه اتفاقی برای پسرم افتاده؟
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۱/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت سوم
چرا احمدشکیب بیخیالِ پناهندگی به اروپا شد؟ + عکس
برای پسرم شرایط فراهم بود اگر می رفت سمت اروپا یا خارج؛ برای همین نگران بودم؛ چون فامیلهای پدرش خیلی آمریکا و اروپا بودند و برایش خیلی زنگ میزدند و میگفتند ما برایت اینجا پناهندگی میگیریم...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۹/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت اول
پدر و مادرو برادر و همسر و پسرم شهید شدهاند! +عکس
ما شهدایمان را در غرب کابل کفن و دفن کردیم. بعد از آن شرایط چون نه خانه داشتیم و نه زندگی، با مادرشوهرم و بچه ها آمدیم باز سمت غزنی؛ یعنی سمت ملک و دی یعنی روستای پدری شوهرم. من هفت سال آنجا بودم.