یک نشریه آمریکایی می‌نویسد خصومت‌ها میان آذربایجان و ارمنستان بار دیگر از سر گرفته شده است و آمریکا بیش از آنچه تصور می‌کنید ‌این وسط مقصر است.

سرویس جهان مشرق - نشریه محافظه‌کار امریکن کانزروتیو در یادداشتی به قلم الدار ممدوف مشاور سیاسی ائتلاف مترقی سوسیالیست‌ها و دموکرات‌ها در پارلمان اروپا نوشت: روز ۲۷ سپتامبر، تقریباً به طور قطع در پی تهاجم ارتش آذربایجان، خصومت‌ها میان دو دشمن دیرین در منطقه قفقاز جنوبی، یعنی آذربایجان و ارمنستان، بار دیگر از سر گرفته شدند. طرفین بر سر منطقه کوهستانی ناگورنو ـ قره‌باغ با یکدیگر اختلاف دارند ــ این منطقه طبق قوانین بین‌المللی بخشی از آذربایجان است، اما از اوایل دهه ۱۹۹۰ به همراه برخی دیگر از سرزمین‌های مجاور آذربایجان به صورت بالفعل تحت کنترل ارمنستان قرار دارد. طی روزهای پایانی شوروی، طرفین درگیر یک جنگ خونین شدند. جنگ در پی برقراری یک آتش‌بس ناپایدار با میانجی‌گری مسکو متوقف شد، اما اختلافات از آن زمان تاکنون شدت گرفته‌اند. زبانه‌های آتش جنگ دیر یا زود دوباره شعله‌ور می‌شد.

مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرح‌شده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌های غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید مشرق نیست.

آمریکا حل‌وفصل منازعه ناگورنو ـ قره‌باغ را سخت و دشوار ساخت

در این یادداشت آمده است: نزاع انگیزه‌های محلی دارد و علت اصلی تداوم آن بی‌شک خواص سیاسی محلی است. با این حال، آمریکا در اوج قدرت خود در دوران جنگ سرد و در مقطعی که احساس می‌کرد قادر است در هر نقطه از دنیا درگیر منازعه شود، دست به انتخاب‌هایی زد که حل‌وفصل منازعه ناگورنو ـ قره‌باغ را بیش از پیش سخت و دشوار ساختند.

پس از آنکه کشورهای منطقه قفقاز جنوبی در پی فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ به استقلال رسیدند، ادغام فوری این کشورها در نظم جهانی لیبرال تحت رهبری آمریکا، انتقال منابع انرژی سرشار آنها به بازارهای جهانی، ترویج ترکیه به‌عنوان الگویی منطقه‌ای از یک کشور سکولار و طرفدار غرب، و لحاظ نکردن روسیه پساشوروی، و به ویژه ایران، در پروژه‌های یکپارچه‌سازی منطقه‌ای در اولویت سیاست‌های آمریکا قرار گرفتند. در قالب این گزینه‌ها، واقعیات تاریخی و فرهنگی منطقه نادیده گرفته شدند و تأثیر احتمالی این واقعیات بر منازعه ناگورنو ـ قره‌باغ لحاظ نشدند.

تصمیم آمریکا برای به حاشیه راندن ایران

این نشریه آمریکایی در ادامه نوشت: نمونه بارز آن تصمیم مبنی بر به حاشیه راندن ایران علیرغم پیوندهای دیرین این کشور با ارمنستان و آذربایجان بود. این امر در قالب یکی از مشخصه‌های سیاست خارجی آمریکا بازتاب پیدا کرد: تمرکز لجوجانه بر دور نگه ‌داشتن و منزوی‌سازی ایران در قالب همه سناریوی‌های احتمالی. با اینکه مهار ایران در منطقه شام قابل توجیه است، از آن جهت که در آنجا قادر است اسرائیل را تهدید کند، اما قفقاز جنوبی یک چشم‌انداز راهبردی کاملاٌ متفاوت را دربرمی‌گیرد.

برخلاف آنچه که می‌توان از یک جمهوری شیعه انتظار داشت، ایران با هم‌کیشان آذربایجانی خود در قالب منازعه ناگورنو ـ قره‌باغ همسو نشد و در عوض به دنبال میانجی‌گری میان آذربایجان و ارمنستان بود. با این وجود، از ایران جهت پیوستن به گروه مینسک که از طرف سازمان امنیت و همکاری اروپا مسئول حل‌وفصل منازعه شده بود، دعوت به عمل نیامد. کنار گذاشتن ایران امری گیج‌کننده بود. با اینکه بسیاری از آمریکایی‌ها در خصوص درک و حل‌وفصل منازعه دارای حسن‌نیت بودند، اما خط‌مشی سیاست‌ها از واشنگتن صادر می‌شد، جایی که خصومت نسبت به ایران عمیقاً مشاهده می‌شد.

رویکرد متضاد ترکیه با ایران در قبال مناقشه آذربایجان و ارمنستان

برعکس، آمریکا مشتاقانه ترکیه را به مداخله در قفقاز جنوبی تشویق می‌کرد و در آن مقطع ترکیه را به مثابه یک پادزهر مفید ضد «بنیادگرایی اسلامیِ» ظاهراً نشئت‌گرفته از ایران می‌دانست. با این وجود، ترکیه برخلاف ایران از همان ابتدا جانب برادران آذربایجانی خود را گرفته است. بجز یک تلاش کوتاه در سال ۲۰۰۹، ترکیه هیچگاه سعی نکرد روابط دیپلماتیک با ارمنستان برقرار کند و در همبستگی با باکو مرزهای خود را بر روی ارمنستان بسته نگه داشت. با افزایش خودکامگی و ملی‌گرایی رجب طیب اردوغان رهبر ترکیه در داخل، وی نسبت به توسعه‌طلبی در خارج علاقمند شد. او از اتحاد خود با آذربایجان بهره گرفت تا قدرت ترکیه را در قفقاز جنوبی به نمایش بگذارد. آذربایجان نیز از این مسئله خوشحال بود، زیرا ترکیه از جدیدترین تهاجم نظامی این کشور حمایت نمود.

حمایت بی‌قیدوشرط آنکارا از باکو علیه ارمنستان

در بخش دیگری از این یادداشت آمده است: متأسفانه، همگرایی ترکیه و آذربایجان تأثیر دیرپایی بر جامعه آذربایجان دارد و آشتی منطقه‌ای را دشوارتر می‌سازد. در اوایل دهه ۲۰۱۰، مقامات باکو رویه‌ای را کلید زدند که در قالب آن نه فقط مبارزان فعال در منطقه ناگورنو ـ قره‌باغ، بلکه کل قوم ارمنی به مثابه دشمنِ «ملت ترک» معرفی می‌شدند. آنکارا در راستای منصرف ساختن متحد خود از توسل به اینگونه لفاظی‌های تحریک‌آمیز هیچ اقدامی صورت نداد و در عوض از باکو حمایت بی‌قیدوشرط به عمل آورد و این کار را تشویق نمود. گزارشات معتبر مبنی بر انتقال مبارزان افراط‌گرای سنی از سوریه توسط ترکیه در حمایت از آذربایجان ممکن است موجب تشدید شکاف‌ها در درون جامعه آذربایجان شود، جامعه‌ای که اکثریت آن شیعه هستند. نکته طنزآمیز اینکه، با اینکه آمریکا به دنبال مهار تهدید اسلام‌گرایی از طرف ایران بود، اما از طریق حمایت بی‌حدوحصر از ترکیه شاید به گشایش درها بر روی نوع درنده‌تر و خصمانه‌تری از اسلام‌گرایی کمک کرده باشد.

به آسانی نمی‌توان گفت که اگر آمریکا ۳۰ سال پیش دست به انتخاب‌های متفاوتی می‌زد، تاریخچه قفقاز جنوبی طی این مدت ممکن بود به چه نحو رقم بخورد. در این خصوص تنها می‌توان به حدس و گمان متوسل شد. حتی در صورت مداخله بیشتر ایران و نقش کمرنگ‌تر ترکیه، این امکان وجود داشت که وضعیت باز هم به بن‌بست بخورد و نزاع‌های خونین گهگاه اتفاق افتند. با این حال، نکته قطعی و مسلم این است که اولویت‌های واشنگتن در منطقه موجب برقراری صلح و ثبات بیشتر در منطقه نشدند.

خروج کامل آمریکا از منطقه تنها راه‌حل مناقشه

الدار ممدوف در پایان یادداشت خود تصریح کرد: تنها اقدام اصلاحی عاقلانه آمریکا خروج کامل از منطقه است. این همان کاری است که دولت ترامپ ظاهراً دارد انجام می‌دهد. از میان همه بازیگران اصلی، آمریکا آخرین کشوری بود که نسبت به وقوع درگیری ابراز نگرانی کرد، هرچند آمریکا در کنار فرانسه و روسیه همچنان یکی از میانجی‌گران رسمی سازمان امنیت و همکاری اروپا در خصوص موضوع ناگورنو ـ قره‌باغ است. با این حال، واشنگتن باید در خصوص اولویت‌های خود بازنگری کند و به وضوح از ترکیه فاصله بگیرد. ترکیه رسالتی را دنبال می‌کند که ربطی به منافع آمریکا ندارد. آمریکا همچنان قادر است نقش مفیدی در قفقاز جنوبی ایفا کند. به همین خاطر، این کشور باید وسواس‌های فکری ضدایرانی خود را کنار بگذارد و یک تلاش فراگیر و چندجانبه را در راستای توقف نزاع مسلحانه در منطقه قبل از آنکه منازعه از کنترل خارج شود، ترتیب دهد.

برچسب‌ها