تحولات پاکستان را باید دنباله منطقی خروج نیرو های نظامی ایالات متحده امریکا و استراتژی جدید منطقه ای این کشور دانست.

سرویس جهان مشرق _ سرانجام پس از هفته ها کشمکش و بحران سیاسی به دنبال حکم دادگاه عالی پاکستان مبنی بر لغو دستور انحلال پارلمان در آستانه استیضاح عمران خان از سوی احزاب مخالف، جلسه استیضاح برگزار و عمران خان نخست وزیر پاکستان و رهبر حزب تحریک پاکستان از قدرت عزل شد.

عمران خان که از مهم ترین شعارهای وی بازگشت به آموزه های اسلامی بود و حتی در اولین سخنرانی پیروزی خود در سال ۲۰۱۸ همراه با همسرش با حجاب کامل و روبنده حاضر شد خواهان سازش بیشتر با احزاب اسلام گرای پاکستان و رجوع بیشتر به قوانین اسلامی در قوانین موضوعه داخلی بود.  خان به عنوان قهرمان کریکت فعالیت سیاسی خود را از سال ۱۹۹۶ با تاسیس حزب تحریک انصاف در لاهور شروع کرده و در سراسر پاکستان به واسطه فعالیت های خیریه خود در سراسر کشور از جمله لاهور محل زندگی خود دارای محبوبیت زیادی بود و در نهایت در سال ۲۰۱۸ وی با شعار مبارزه بی امان با فساد به قدرت رسید.

به هر صورت نه تنها عمران خان بلکه اسد قیصر رئیس پارلمان و قاسم خان سوری نایب رئیس پارلمان نیز به عنوان متحدان سیاسی عمران خان به دلیل آنچه دخالت غیر قانونی خارجی در روند سیاسی پاکستان نامیدند از سمت های خود استعفا دادند.

به هر صورت تحولات پاکستان را باید دنباله منطقی خروج نیروهای نظامی ایالات متحده امریکا و استراتژی جدید منطقه ای این کشور دانست. استراتژی که اگر افغانستان شروع آن باشد منطقه گسترده تر جنوب و جنوب شرق آسیا می‌تواند دنباله‌های آن باشد. همانطور که هم اکنون نیز خشونت‌های سیاسی و اجتماعی در سریلانکا دیگر کشور منطقه در حال اوج گرفتن است.

به یاد داشته باشیم که ایالات متحده امریکا به منظور سد سازی در مسیر راه ابریشم چین نیازمند خروج پاکستان از محور چین است. امری که طی سال‌های گذشته با نزدیکی عمران خان به پکن و مسکو در حال طی کردن مسیر همگرایی با این دو قدرت اوراسیایی بود. نکته قابل توجه این است که با نبرد روسیه در اوکراین عملا مسیر اوراسیایی راه ابریشم چین از نظر اقتصادی بی معنی خواهد شد و حتی در این میان برخی رفتارهای چین در قبال روسیه نشان می دهد که چینی ها به آینده روسیه اطمینان خاطر ندارند. اما سقوط عمران خان را می‌توان سومین ضربه به استراتژی راه ابریشم چین طی دو سال گذشته بعد از سقوط دولت قبلی افغانستان و تهاجم روسیه به اوکراین دانست.

در این میان نقش اعراب نیز حائز اهمیت است. به عبارت دیگر اگر نگاهی به مخالفان دولت عمران خان بیندازیم نه تنها ما شاهد حضور پر رنگ شخصیت های سیاسی نزدیک به اعراب و غرب هستیم بلکه مولانا فضل رحمن که از وی به عنوان پدر معنوی طالبان پاکستان نیز یاد می شود به چشم می خورد. افرادی نظیر بلاول زرداری که پدر وی از متحدان سیاسی امارات در منطقه محسوب می شد، شهباز شریف برادر نواز شریف نخست وزیر اسبق پاکستان که هم اکنون در لندن زندگی می‌کند به عنوان متحد عربستان سعودی و در نهایت مولانا عبدالرحمن که روابط آشکاری با مدارس سعودی پاکستان دارد نشان دهنده دست های فعال اعراب در عزل خان از قدرت است.

بلاول زرداری (راست) و شهباز شریف (چپ)

دلیل این مسئله را می توان در استراتژی خان به منظور بازسازی استراتژی سیاست خارجی خود که بر مبنای موازنه مثبت میان نیرو ها با نزدیکی بیشتر به چین و روسیه از یک سو به عنوان رقبای غرب و از سوی دیگر نزدیکی بیشتر به جمهوری اسلامی ایران به عنوان رقیب اعراب خلیج فارس و از سوی دیگر نزدیکی به گروه های اسلام گرا نامید. به عبارت دیگر یکی از دلایل سقوط دولت عمران خان را باید در شکست استراتژی موازنه ظریفی دید که وی طی چهار سال گذشته سعی حفظ آن داشت. خان به عنوان یکی از دوستداران علی شریعتی و علاقمند به آموزه های شیعه و انقلاب اسلامی ایران در پاکستان به عنوان یک نظام سیاسی عمدتا فرقه ای توان حفظ چنین توازن ظریفی را در برابر متحدان منطقه ای قدرتمند ارتش این کشور نداشت.

یادمان باشد که از سال ۲۰۰۱ پاکستان سنگ بنای استراتژی منطقه ای ایالات متحده امریکا در افغانستان بود و طی مدت حضور نظامی امریکا در افغانستان این کشور سومین دریافت کننده بزرگ کمک های امنیتی  از ایالات متحده بعد از اسراییل و مصر بوده است. از سال ۲۰۱۸ و حتی قبل از آن در دوران ریاست جمهوری اوباما نیز مذاکرات کاهش نیرو یا خروج نیرو های نظامی ایالات متحده عمدتا با کمک پاکستان و تحت نظارت ارتش و سازمان اطلاعات این کشور ای اس ای صورت می گرفته است.

نکته ای که وجود دارد این است که طی چند سال گذشته همزمان با اعلام پروژه راه ابریشم چین پاکستان به عنوان بخشی از این پروژه هم به منظور بهبود وضعیت اقتصادی این کشور و هم گسترش پیوندهای راهبردی با پکن به منظور مقابله با هندوستان این کشورخود را بیش از پیش به چین نزدیک نموده است. امری که از نظر غربی ها ومخصوصا امریکایی ها دور نمانده است و در نتیجه آن مشکلات امنیتی و اقتصادی فراوانی برای این کشور از ناحیه افغانستان ایجاد نمودند.

به هر ترتیب به نظر می رسد که با نزدیک شدن بیش از پیش پاکستان به چین و روسیه به امید برطرف نمودن مشکلات اقتصادی و برقراری توازن در سیاست خارجی در دوران عمران خان از یک سو و از سوی دیگر نزدیک شدن به گروه های اسلام گرای مرتبط با القاعده و نیز نزدیکی هر چه بیشتر به جمهوری اسلامی ایران  واشنگتن بیش از پیش نگران وضعیت پاکستان و تاثیرات آن بر سیاست منطقه ای این کشور شده است. از سوی دیگر نزدیکی اسلام آباد در دوران صدارت عمران خان به تهران نگرانی دولت های حاشیه خلیج فارس و در راس آن ها عربستان سعودی و امارات متحده عربی را نیز در پی داشته است.

از سوی دیگر تلاش عمران خان برای غیر نظامی سازی سیاست داخلی پاکستان و دوری تدریجی دولت وی از سیاست های ارتش و عدم موفقیت وی در کنترل مشکلات اقتصادی و در نتیجه سال ها رکود و تورم و کاهش ارزش پول ملی منجر به اتفاق تمام رقبای داخلی و خارجی خان به منظور عزل وی از قدرت شدند. به این منظور بعد از دیدار چند ماه پیش سفیر عربستان در لندن با نواز شریف به نظر میرسد که پایه های اولیه برنامه ریزی به منظور سقوط عمران خان گذاشته شد. در این میان اشاره های عمران خان به دخالت ایالات متحده آمریکا و مخصوصا بعد از تحولات اوکراین به نظر میرسد که امریکایی ها نیز به برنامه سعودی – انگلیسی ملحق و در نتیجه رفتن عمران خان را به صلاح ادامه سیاست منطقه ای خود دیدند.

اگر ما خروج نیروهای نظامی امریکا از افغانستان و تحویل دولت این کشور به طالبان را بخشی از استراتژی واشنگتن جهت مقابله با نفوذ چین در آسیای میانه و ایجاد یک منبع تهدید دائمی برای روسیه در این منطقه بدانیم باید سقوط دولت عمران خان که اتفاقا از حامیان پر شور طالبان نیز محسوب می شد را باید ادامه برنامه واشنگتن جهت ایجاد یک سد هماهنگ با همکاری ارتش پاکستان در برابر نفوذ چین و روسیه در منطقه بدانیم. این مسئله گرچه ظاهرا با عضویت پاکستان در شورای همکاری شانگهای متضاد می باشد اما رویکرد ارتش به افغانستان به عنوان عمق استراتژیک این کشور در رقابت با هند لازمه نرمش در سایر حوزه ها با ایالات متحده آمریکا بوده است.

مباحث مطرح شده در کنار این واقعیت که نخست وزیر احتمالی آینده این کشور شهباز شریف سر وزیر ایالت پنجاب و برادر نواز شریف رهبر مسلم لیگ شاخه نواز و از متحدان نزدیک محمد بن سلمان و خاندان سعودی می باشد که از همین ابتدای کار قول بازسازی روابط خود با ارتش و غرب و در راس آن ها امریکا را داده است می تواند برای جمهوری اسلامی ایران، چین، روسیه و حتی دهلی نو هشدار دهنده باشد. چرا که نزدیکی پاکستان به ایالات متحده و اعراب به معنی دست باز آن ها در مناطق شرقی ایران، آسیای مرکزی و مناطق نزدیک به مرز چین و روسیه می باشد. به عبارت دیگر امروز پاکستان می تواند به عنوان مهره ایالات متحده در پیمان شانگهای حضور داشته باشد.

از سوی دیگر این مسئله برای دهلی نو نیز می تواند حامل نکات منفی بسیار و متعددی باشد چرا که نزدیکی بیش از پیش پاکستان به غرب یعنی دست باز این کشور در مناطق مورد مناقشه با هند و این مسئله می تواند روابط رو به رشد دهلی و غرب را تحت تاثیر قرار دهد. هر چند دهلی نو طی هفته های گذشته با عدم محکومیت روسیه در تهاجم به اوکراین و نیز تلاش برای برقراری روابط مالی مستقل با این کشور خود را در معرض ذره بین امریکایی ها قرارداده است و چنین پاسخی در چنین سطحی قابل پیش بینی می بود اما ارزش هندوستان برای آمریکا در استراتژی مهار چین بسیار با اهمیت می باشد. مسئله ای که آمریکا را وادار خواهد کرد که دست به موازنه ظریفی بین پاکستان و هندوستان بزند.

برچسب‌ها