فیلم «پرونده باز است» در کلیت خود، یک بیانیه علیه قانون قصاص است. شخصیت‌های فیلم مدام سعی می‌کنند که قتل را غیر عمد جلوه دهند و قاتل را برهانند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم پرونده باز است ساختۀ کیومرث پوراحمد در روز سوم جشنواره، در سالن اصحاب رسانه (سینما ملت) و کاخ جشنواره (برج میلاد) به نمایش درآمد.

خلاصه داستان: ماجرای فرهاد کیوانی (پویا نجفی)، نوجوانی که به دلیل قتل یک نوجوان دیگر در دارالتأدیب است.

امتیاز: · (بی‌ارزش)

فیلم پرونده باز است، یک افول کامل برای فیلمسازی است که قبلاً فیلم‌های خوبی می‌ساخت و مخاطبان به تماشای آثارش امیدوار بودند. حالا دیگر با قطعیت می‌توان گفت که دوران فیلمسازی کیومرث پوراحمد به پایان رسیده است. نه برای آنکه او اعلام کرده که دیگر فیلم نخواهد ساخت بلکه از آن جهت که او با چهار فیلم اخیرش، کم‌کم فاتحۀ فیلمسازی خود را خوانده است.

پرونده باز است، بنا به گفتۀ تهیه کننده‌اش علی قائم‌مقامی در کنفرانس مطبوعاتی فجر، تا ۵۰% مبتنی بر واقعیت است. روایت و کارگردانی فیلم، خنده‌های اهالی رسانه و منتقدان را در پردیس ملت برانگیخت و نشان می‌داد که چطور یک تراژدی، می‌تواند به یک کمدیِ ناخواسته تبدیل شود. در این زمانه حتی فیلمسازان اول نیز ممکن نیست فیلمی چنین فاجعه‌بار بسازند. واقعاً چه چیزی باعث شده که این داغ بر سینمای ایران نهاده شود؟

فیلمنامه، بر اساس ماجرای بهنود شجاعی نوشته شده، کسی که در مهر ۱۳۸۸ به اعدام سپرده شد و تلاش‌های سینماگران برای جلب رضایت خانوادۀ مقتول، اوضاع را بدتر کرد. زیرا جمع‌آوری پول و اعلام علنی شمارۀ حساب برای پرداخت دیه، باعث توهین به اولیاء دم شد و آنها را که در معرض رضایت بودند، از بخشش قاتل منصرف کرد.

سه سینماگر اصلی که برای جمع‌آوری دیه و بخشش بهنود شجاعی پیش‌قدم شدند، عبارتند از: عزت الله انتظامی، کیومرث پوراحمد و پرویز پرستویی. رفتار غلط این افراد باعث شد که حتی دادستان تهران، آنها را احضار کند و توضیح بخواهد.

جناب پوراحمد به دلیل آنکه خودش به نوعی در سرنوشت بهنود شجاعی و اعدام او دخیل بوده، طبیعی است که علاقه‌مند باشد فیلمی دربارۀ او بسازد. اما نیت ناصواب ایشان در مقام نویسنده و کارگردان، باعث رسوایی او و تمسخر فیلمش شد.

بارها دیده و دانسته‌ایم که سینماگران، هیچگاه خودشان را نقد نمی‌کنند. اما گمان نمی‌کردیم که کار آنها به جایی برسد که گناه خود را به گردن دیگران بیاندازند و مثلاً اهالی مطبوعات را متهم کنند. و این چیزی است که در فیلم جناب پوراحمد اتفاق افتاده است.

هما سرابی خواهر مقتول (شادی مختاری) در خبرگزاری کار می‌کند. به اصرار او و مادرش، پدر مقتول به نام عبدالله (حسین پاکدل) سرانجام قبول می‌کند که قاتل را ببخشد. اما هنوز بخشش انجام نشده، هما خبر عفو قاتل را منتشر می‌کند! پدر نیز با انتشار خبر در روزنامه‌ها و تماشای عکس مقتول، از عفو منصرف می‌شود. این مقدار جعل و دوری از واقعیت در قصه‌پردازی، یکی از آن مواردی بود که به خندۀ تماشاگران منجر شد.

در کنفرانس مطبوعاتی، اعتراض‌های اهالی رسانه به قدری شدید جلوه کرد که چیزی نمانده بود با جناب قائم‌مقامی تهیه کننده فیلم، دست به یقه شوند. و بعید نیست که جناب پوراحمد از ترس مقابله با خبرنگاران بوده که به جشنواره نیامد. و این، در حالی بود که جناب تهیه کننده سعی داشت عدم حضور کارگردان در جشنواره را به آشوب‌های اخیر ربط دهد!

جناب قائم مقامی در مقام تهیه کننده، نمی‌توانست به سؤال‌ها پاسخ گوید. مثلاً در جواب این سؤال که چرا گناه مستقیم خودتان را به گردن اهالی مطبوعات انداخته‌اید، اینطور جواب می‌داد که مرکز رسانۀ قوۀ قضائیه، فیلمنامه را بارها مطالعه کرده‌ و ایرادی در آن ندیده است! آیا مگر قوه قضائیه در نحوۀ نگارش فیلمنامه‌ها و آنچه باید باشد و نیست، دخالت می‌کند؟!!

مضافاً بر اینها که برشمردیم، فیلم «پرونده باز است» در کلیت خود، یک بیانیه علیه قانون قصاص است. شخصیت‌های فیلم مدام سعی می‌کنند که قتل را غیر عمد جلوه دهند و قاتل را برهانند. در حالیکه قتل شبه عمد و دفاعی، در قرآن و قانون مجازات اسلامی، تعریف شده و مصادیق آن واضح هستند. پس قوانین کشورمان، در این خصوص نقصی ندارند. مشکل حضرات در این است که می‌خواهند مانند کشورهای اروپایی، احکام شرع مقدس و قانون قصاص را بی‌اثر کنند. از زمان تصویب قانون قصاص در خرداد ۱۳۶۱ در مجلس شورای اسلامی تا زمان اکنون، همواره زنجمورۀ غرب‌پرستان بلند بوده است.

بازی‌های افتضاح بازیگران فیلم، گاهی مشمئزکننده می‌شود. حتی جواد طوسی هم که در شغل خود، به عنوان قاضی ویژۀ قتل در فیلم ظاهر شده، به طور حیرت انگیزی بد بازی می‌کند. تنها بازی‌های قابل قبول در فیلم متعلق به حسین پاکدل و علی باقری هستند (والدین مقتول و قاتل) و مقادیری پژمان بازغی. ده بازیگر دیگر، گوئیا با رابطه و رفاقت و به قصد شهرت در فیلم بازی داده شده‌اند. اگر روزی معلوم شود که جناب پوراحمد در پشت دوربین این فیلم حضور نداشته و منشی صحنه فیلم را کارگردانی کرده، بنده تعجب نخواهم کرد.

یکی دیگر از افتضاح‌ها که در نام فیلم هم جلوه کرده، این است که فیلم قبل از اعدام مجرم، تمام می‌شود و مخاطب را در بلا تکلیفی رها می‌کند! جناب نویسنده/ کارگردان که قدرت پایان فیلمش را نداشته، مخاطب را در خماری می‌گذارد و نام فیلمش را بر اساس پایان باز انتخاب می‌کند که مخاطب طلبکار نشود.

واقعاً باید برای خالق قصه‌های مجید (۱۳۷۰)، شب یلدا (۱۳۸۰) و اتوبوس شب (۱۳۸۵) تأسف خورد که چرا و چطور به چنین حضیضی افتاده است.

**امیر اهوارکی

برچسب‌ها