ارسال چندین پیام از سوی آمریکایی‌ها به مقصد تهران نشان می‌دهد که غرب پذیرش ایران به‌عنوان یک بازیگر فرا منطقه‌ای را به‌صورت کامل پذیرفته و در مونیخ دست و پای آخر خود را زده است.

سرویس سیاست مشرق- ایجاد یک تابع سیاسی میان اغتشاشات در داخل و تحرکات ضد ایرانی در خارج تفسیری خاص به حوادث شش ماه گذشته داده است، گویی یک شبکه مادر روی روابط مؤثر بر ایران اثر گذاشته و کیفیت و کمیت آن را تنظیم کرده است. تلاش برای راه انداختن یک جنگ داخلی با استفاده از ظرفیت گروهکی از داخل و نیز تلاش برای قرار دادن نام سپاه پاسداران در لیست سازمان‌های تروریستی؛ طرح اتهام ارتباط میان ایران و القاعده؛ تعلیق مذاکرات و بحث اخراج دیپلمات‌های ایران و فضاسازی پیرامون نقش نظامی ایران در جنگ اوکراین از خارج به ترتیب زمینه‌سازی سیاسی و روانی برای تشدید فشار به ایران بوده است.

نکته جالب‌توجه آن است که یک تنظیم دمایی خاص نیز میان عناصر مؤثر بر فشار صورت گرفته است با این شکل که هر چه اهرم فشار داخلی (شبکه اغتشاشات) ناکارآمد شد، استفاده از اهرم خارجی به شکل قابل‌توجهی افزایش پیدا کرد. هدف غایی این طرح آن است که هر دو اهرم فشار داخلی و خارجی به‌صورت هم‌زمان کارکرده و اثرگذاری یکسانی روی دال امنیتی کشور وارد کنند.

پمپئو وزیر خارجه سابق آمریکا نمایی قابل تأمل از شبکه فشار بر ایران ترسیم کرده و نوشته است که خروج از برجام و اعمال فشار حداکثری موجب شد درآمد ایران ۷۰ میلیارد دلار کاهش یابد؛ بیش از صد شرکت از ایران خارج شوند و قراردادهای سرمایه‌گذاری برنامه‌ریزی‌شده لغو گردد؛ تولید ناخالص داخلی ایران از ۴۴۵ میلیارد دلار به ۱۹۲ میلیارد دلار سقوط کند؛ و در ظرف سه سال، رتبه تولید ناخالص داخلی ایران در جهان از ۳۱ به ۵۱ تنزل پیدا کند. او در ادامه این موضوع را طرح کرده است که فشار خارجی بدون اثر داخلی به‌تنهایی نمی‌تواند ایران را منزوی کند.

لابی تجزیه‌طلبان کردی علیه هژمونی فرا منطقه‌ای!

واقعیت آن است که افزایش فشار داخلی و خارجی بر ایران در شش ماه گذشته اتفاقی عجیب نیست، بخش قابل تفسیر آن است که طرف غربی «تعادل فشار» روی ایران را ازدست‌داده است، غالب شدن روایت جریان‌های ضد ایرانی در رسانه‌های غربی (Narrative) مجال بیشتری به جریان‌های سیاسی ایران ستیز داده تا جایی که معتدل‌ترین جناح‌های سیاسی اروپا با افراطی‌ترین جریان‌های ایران ستیز در واشنگتن هم‌سو شده‌اند و اجماع کم‌سابقه‌ای هم در سطح سیاست داخلی و هم در سطح سیاست خارجی در اغلب این کشورها علیه ایران شکل‌گرفته است. به‌عنوان‌مثال شورای امنیت سازمان ملل در جلسه‌ای غیررسمی میزبان ضد ایرانی‌ترین جریان‌های اپوزیسیون می‌شود، رئیس‌جمهور فرانسه از فرستادگان یک لابی تجزیه‌طلب کُرد در کاخ الیزه استقبال می‌کند، پارلمان اتحادیه اروپا روابطش را با ایران قطع می‌کند، نخست‌وزیر کانادا به ترغیب چند لابی بحث «تغییر نظام» را مطرح می‌کند و یک هیئت حقیقت‌یاب بارأی بالایی در شورای حقوق بشر برای بررسی وضعیت ایران تشکیل می‌شود.

اما چرا طرف غربی تعادل خود را به‌صورت کامل ازدست‌داده است؟

پاسخ به این سؤال نیاز به بیان چند پیش‌زمینه دارد. طرف غربی به‌خوبی می‌داند که جمهوری اسلامی ایران موقعیت مستحکمی در بعد داخلی و بین‌المللی دارد. امروز ایران در بالاترین سطح از توسعه نظامی قرار دارد؛ صنعت موشک بالستیک پیشرفت‌های چشم‌گیری داشته، موشک سوپرسونیک هم ساخته، فن‌آوری پهپاد ایران زبان‌زد همه جهان شده است و حتی غنی‌سازی اورانیوم را هم به حد ۶۰٪ رسانده است، این بدان معناست که چتر امنیتی - سیاسی ایران گسترده شده و طرف غربی به قطعیت آن اطمینان خاطر دارد.

برخی اعتقاد دارند که متهم شدن ایران به حمایت از روسیه و حضور در جنگ اوکراین باعث از دست رفتن قوه تعادل فشار در غرب شده است! اما واقعیت آن است که چندقطبی شدن جهان و افزایش هژمونی جمهوری اسلامی ایران در فراتر از منطقه باعث تغییر رویکرد افراطی کشورهای غربی نسبت به تهران شده است. شواهد جالب‌توجهی نیز برای این ماجرا وجود دارد.

بلینکن وزیر خارجه آمریکا هفته گذشته ادعاهایی را درباره نقش ایران در جنگ اوکراین مطرح کرد اما در لابه‌لای سخنان خود نکته‌ای را مطرح کرد که نشان از نگرانی غرب داشت. بلینکن نوشت که ایران در حال تبدیل‌شدن به یک تهدید بزرگ‌تر برای غرب است! این روزها غرب متوجه شده است که تهران یک خال بالاتر از یک هژمونی منطقه‌ای بازی کرده و رفتارش به‌سوی تبدیل‌شدن به یک‌قطب (هاب مقاومت) در جهان است. مجله «nature» طی مقاله در تاریخ ۱۹ ماه می ۲۰۰۵ به پیش‌بینی رفتار ایران پرداخته و نوشته است: بعد از سال ۲۰۰۱ آمریکا احساس کرد در حال از دست دادن هژمونی خود است. در آن‌سو ایرانی‌ها فراتر از طوفان حرکت کرده و با به دست آوردن مرجعیت علمی در حال بازسازی خود است.

مؤسسه علم و سیاست برلین نیز در گزارشی درباره هژمونی ایران نوشته است:

مقاومت یک مفهوم اصلی در ایدئولوژی جمهوری اسلامی و متحدان آن است و این مقاومت در درجه اول در برابر دو دشمن اصلی اعمال می‌شود؛ اول امپریالیسم آمریکایی که این هدف را دنبال می‌کند که ایالات‌متحده را از منطقه خارج کند. در درجه دوم این شاخه در برابر اسرائیل مقاومت می‌کند. رژیم صهیونیستی (در نظر ایران) به‌عنوان بخشی از سیاست آمریکا در منطقه مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. بر این اساس آمریکا تلاش می‌کند با کمک رژیم صهیونیستی بر خاورمیانه مسلط شود.

اودی ایونتال، کارشناس صهیونیست در حوزه سیاسی و مسائل استراتژی در رابطه هژمونی فرا منطقه‌ای ایران نوشته است:

چگونه می‌توانیم از جهان بخواهیم که به ما کمک کند تا ایران را در خاورمیانه متوقف کنیم؟ حتی بدتر از آن، انتظار می‌رود که تأثیر ما بر سیاست غرب در قبال ایران، ازجمله درزمینهٔ هسته‌ای، از بین برود. باگذشت یک سال از جنگ در اوکراین، زمان تغییر سیاست فرارسیده است.

بازگشت به تنظیمات کارخانه پس از آشوب در تهران

هرقدر که اهرم فشار داخلی از دست طرف غربی خارج‌شده، بار دیگر فشار خارجی به طرز قابل‌توجهی افزایش پیداکرده است. در روزهای اخیر دو تحرک رسانه‌ای مرتبط با فعالیت هسته‌ای ایران در رسانه‌های غربی منتشر شد؛ در اولین خبر رویترز با این ادعا که ایران در زنجیره سانتریفیوژهای خود در فردو تغییرات جدیدی را آغاز کرده است. رویترز اعلام کرده بود که منبعی در آژانس انرژی اتمی این خبر را نقل کرده است.

البته مدتی بعد مشخص گردید که گزارش اشتباه یک بازرس منجر به سوءتفاهم شده بود و با حضور دوباره بازرسان این گزارش خطا اصلاح شد. بااین‌حال آژانس بدون شفاف‌سازی از این مسئله عبور کرد. چند روز پس از انتشار این خبر جعلی، رسانه آمریکایی بلومبرگ در ادامه همان خط خبری مدعی شد ایران غنی‌سازی ۸۴ درصدی در سایت فردو انجام داده است تا توجهات به فعالیت هسته‌ای ایران با تردید و نگرانی جلب شود.

این فضاسازی رسانه‌ای جدید که هم‌زمان با افزایش فشارهای سیاسی بر ایران از سوی محور غربی صورت می‌گیرد، تلاش دارد تا تهران را متهم به انجام فعالیت‌های نامشروع هسته‌ای کند. این گزارش‌ها علاوه‌بر متهم کردن ایران به فعالیت نامشروع هسته‌ای، عمدتاً به برجسته‌سازی اغتشاشات پاییز و همکاری‌های پهپادی ایران و روسیه پرداخته و تلاش دارند تا با ارائه تصویری مخدوش از ایران در بحران‌های مختلف جلوه دهند.

پس از گزارش بلومبرگ، وال استریت ژورنال نیز به نقل از سه دیپلمات ارشد مدعی شده است که بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اورانیوم غنی‌شده با غلظت ۸۴ درصد در ایران را شناسایی کرده‌اند. این دیپلمات‌ها افزودند: ما به‌محض اطلاع از این گزارش‌ها با همه شرکای خود در تماس هستیم و در صورت تأیید (غنی‌سازی ۸۴ درصدی توسط ایران) تحولاتی اساسی در ارتباط با ایران رقم خواهد خورد.

کارشناسان مسائل سیاسی اعتقاددارند که هر دو خط خبری منتشرشده از سوی رسانه‌های غربی یک منبع مشترک داشته و از یک مرکز خاص مخابره شده است، هدف آن است که اهرم فشار خارجی جای خالی اهرم داخلی را پرکرده تا اثرات هژمونی سازی ایران خنثی گردد. بر این اساس تحرکات ضدانقلاب در بروکسل و مونیخ را نیز باید در تقویت همین خط ارزیابی کرد. ایجاد انحراف در اجلاس امنیتی مونیخ نشان داد که غرب برای تثبیت جایگاه خود پس از جنگ اوکراین در یک تنگنای سخت قرارگرفته است.

ارسال چندین پیام از سوی آمریکایی‌ها به مقصد تهران نشان می‌دهد که غرب پذیرش ایران به‌عنوان یک بازیگر فرا منطقه‌ای را به‌صورت کامل پذیرفته و در مونیخ دست و پای آخر خود را زده است، تشویق به انجام گفتگوی مستقیم با برخی طرف‌های درگیر در عمان و نیز سفر از پیش تدارک دیده‌شده برای برخی سران منطقه به تهران نشان می‌دهد که غرب مجبور است پس از ۶ ماه فشار غیرمنطقی دوباره به تنظیمات کارخانه بازگردد! این بازی درخشان از جانب ایران برای طرف غربی تجربه جالب‌توجهی داشت، گزینه هم جنگ و هم صلح به آخر خط رسیده است، سخنرانی بایدن در کی‌یف این مسئله را به خوبی تائید می‌کند.

برچسب‌ها