رئیس دستگاه دیپلماسی در دولت اعتدال پس از ماه‌ها سکوت خود را شکسته و می‌گوید برای پیشگیری از ترکمانچای‌ها باید «انتخاب کنیم» که آرزوهایمان را در چارچوب امکانات دنبال کنیم.

به گزارش مشرق، در روزهایی که دیپلماسی کشور دستاوردهای فوق العاده و بعضا کم نظیری در پرونده های مهم منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای جهت تامین منافع ملی کسب کرده است محمد جواد ظریف اما ترجیح می دهد از ناکامی و شکست بگوید!

«ما در طول تاریخ اهدافمان را بر اساس آرزوهایمان چیده‌ایم و به توانایی‌هایمان توجهی نکرده‌ایم، گرایش تاریخی ما برای رسیدن به آرزوها بدون در نظرگرفتن امکانات، در سیاست خارجی نمایان است، در ۷۵ سال برنامه‌ریزی توسعه ما، منابع ملی نابود شده و توسعه نیز حاصل نشده، چون بیشتر برنامه‌ها به جای ترسیم مسیر جبران عقب‌ماندگی‌ها متناسب با امکانات و فرصتها، حدیث آرزومندی رهبران کشور بوده‌اند. آگاهانه یا ناخودآگاه ما مردم انتخاب کرده‌ایم‌ آنان را که به دنبال آرزوهایمان بوده‌اند بستاییم».

اینها بخشی از یادداشت اخیر وزیر خارجه سابق کشور است. کوشش برای آسیب شناسی سیاست خارجی کشور بی تردید امری پسندیده است اما متاسفانه متن محمد جواد ظریف با وجود آنکه ظاهر آسیب شناسانه به نظر می رسد بیشتر با اغراض سیاسی به نگارش درآمده است.

مسئول سیاست خارجی کشور در دولت های یازدهم و دوازدهم پس از خلق دوگانه «دیپلماسی-میدان» در گذشته حالا به دوگانه سازی «آرزومندی- واقع نگری» روی آورده است، خلق دوگانه‌هایی از این دست، گویا از تخصص‌های دولتمردان سابق است چراکه خشت اول این بنا را رئیس جمهور سابق در مبارزات انتخاباتی خود در سال ۹۲ با ساخت دوگانه «امنیت-معیشت» و جمله معروف «چرخش همزمان چرخ سانتریفیوژ و چرخ کارخانه» بنیان گذاشت.

این دوگانه سازی‌ها به ویژه درمورد متاخر مورد اشاره دکتر ظریف البته نه ارتباطی با مبانی روابط بین الملل دارند نه با واقعیات موجود جهان سازگاری دارند. فقط دود کلیدواژه ها همواره به چشم منافع ملی کشورمان رفته است.

ظریف واقع گرا می‌شود!

از جنبه تئوریک روابط بین‌الملل هم تجویز ظریف مبنی بر واقع بینی متناسب با امکانات در تناقض با گفته های وزیر خارجه سابق است؛ جایی که محمدجواد ظریف در چند نوبت به صراحت عنوان کرده مفروضات رئالیسم (واقع گرایی) در روابط بین‌الملل را قبول ندارد؛ رئالیسم بر خلاف ایدئالیسم در واقع بر «هزینه- فایده» کردن دولت‌ها به عنوان واحدهای سیاسی تاکید دارد و آرزوها، مقاصد، نیات را در یک فضای غیر قابل اعتماد در جهان آنارشیک مردود می‌شمارد. واقع‌گرایی در روابط بین‌الملل تکیه بر «آنچه که هست» و رد «آنچه که باید باشد» است، یعنی دقیقا همان نکته ای که وزیر خارجه سابق دست روی آن گذاشته است.

با این وجود، عملکرد و رفتار سیاست خارجی ظریف در دوران ۸ ساله سکانداری وزارت خارجه و دیگر ماموریت های دیپلماتیک خود، خلاف گفته‌های اخیرش را ثابت می کند. در تمام این سالها ظریف نشان داد که او یک ایده آلیست است. تفسیر او از متن برجام و پیش بینی قاطعش در اینکه ترامپ نمی تواند از برجام خارج شود پیش از هر مسئله ای نشان دهنده ادراک ایده آلیستی ظریف از محیط بین الملل و منعکس دهنده آرزوهای او از کار کردن توافق بود. پیش بینی وزیر خارجه سابق مبنی بر عدم خروج ترامپ از توافق هسته ای را یک مثال تاریخی از یک ایده آلیست دیگر یعنی نویل چمبرلین نخست وزیر قرن بیستمی انگلستان بیشتر توضیح می دهد: پس از امضای توافق مونیخ در سی‌ام سپتامبر ۱۹۳۸ میان نویل چمبرلین و آدولف هیتلر، نخست‌وزیر انگلستان در سخنرانی معروف خود پس از این توافق، با ابراز خوشبینی از گفت‌وگوی خود با آدولف هیتلر در فرودگاه و خواندن متن نامه امضا شده توسط هر دوی آنها از پنجره محل اقامت نخست‌وزیر در داونینگ استریت گفت: «این دومین بار در تاریخ ما است که بازگشتی از آلمان با صلح افتخارآمیز اتفاق افتاده است. من باور دارم این صلح برای زمانه‌مان است. حالا من پیشنهاد می‌کنم شما به خانه بروید و آرام در تخت خود بخوابید».

کمتر از یک سال بعد از ایراد این سخنرانی، جنگ دوم جهانی به عنوان یکی از مرگبارترین جنگ‌های تاریخ آغاز و سیاست مماشات (Appeasement) چمبرلین که مبتنی بر خوش‌بینی و اعتماد بود، برای همیشه به تاریخ پیوست. این تنها شکست ایده آلیسم نبود. قبل از آن هم تلاش های ودرو ویلسون رئیس جمهور آرمانگرای آمریکا با منشور ۱۴ گانه مشهورش در پیش گیری از وقوع جنگ دوم جهانی با یک ناکامی فاحش مواجه شد.

رویاهای ناکام آقای دیپلمات

حدیث آرزومندی ظریف و همفکران سیاست خارجی او، موارد متاخری هم دارد. وزیر وقت امور خارجه شهریور ۹۳ طی مصاحبه‌ای تلویزیونی با شبکه پی‌بی‌اس آمریکا می گوید ایران قول باراک اوباما برای لغو تحریم‌ها را در مذاکرات هسته‌ای قبول می‌کند. ظریف که رئیس تیم مذاکراتی ایران نیز بود، در این گفت و گو بیان می کند: «ما محدودیت‌هایی را که پرزیدنت اوباما برای وادار کردن کنگره به لغو تحریم‌ها با آن مواجه است، درک می‌کنیم، اگر پرزیدنت اوباما به ما قول می‌دهد که کاری بکند، ما آن را می‌پذیریم و به قولش احترام می‌گذاریم.»

محمد جواد ظریف اما در آخرین روزهای وزارتش اینگونه با حسرت به خوش خیالی و آرزوهای حاکم بر دستگاه دیپلماسی کشور در دولت اعتدال گرا اعتراف می کند: «اگر درباره ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به یک اجماع ملی رسیده بودیم و از یک سو با خوش‌خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکت‌های غربی از خود نرنجانده بودیم و از سوی دیگر از همه امکانات برجام برای ایجاد منافع اساسی اقتصادی برای همه کنشگران- به شمول شعبات خارجی شرکت‌های آمریکایی- بهره برده بودیم، هم دوستان‌مان سرخورده نمی‌شدند و در دوران سختی رهای‌مان نمی‌کردند و هم ترامپ برای فشار حداکثری با مانع جدی سرمایه‌داران جهانی- از جمله در داخل آمریکا- مواجه می‌شد.»

منافع ملی کشور از همان آغاز گشوده شدن پرونده هسته ای و مذاکرات اتمی در ابتدای دهه ۸۰ به محلی برای آزمون و خطای نگاه ایده آلیستی و آرزوهای محمد جواد ظریف و هم‌فکران او تبدیل گشته بود: اتکای روحانی و ظریف به قول شفاهی محمد البرادعی رئیس اسبق آژانس بین المللی انرژی اتمی شاهدی بر این مدعی است.

در ماجرای توافق در سعدآباد ایران تعلیق را پذیرفت اما قرار شد این آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باشد که این توافق را تفسیر کند. به عبارتی تفسیر آژانس از «تعلیق» مبنای اقدامات ایران شود. روحانی در صفحات ۱۸۶ و ۱۸۷ کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای به روایت تخلف البرادعی از وعده‌اش به ایران می‌پردازد و می‌نویسد: «در مذاکرات تهران (سعدآباد) تعلیق را در حد مجوزی که از سران نظام داشتیم و در چارچوب توافق با البرادعی قبول کردیم لذا در بیانیه نوشته شد «در چارچوب تفسیر آژانس» البته البرادعی بعدا تحت فشار اروپا تخلف کرد و آژانس هم با تفسیر جدیدی علاوه ‌بر نطنز، قطعه‌سازی و مونتاژ را هم جزو موارد تعلیق اعلام کرد... خطاب به البرادعی اضافه کردم شما در تهران به من گفتید معنای تعلیق در حد گازدهی است. چرا تخلف کردید؟ گفت نظر من همان است که در تهران گفتم ولی این تفسیر گروه فنی ما است! البرادعی گفت ما معنای تعلیق در بیانیه را در آژانس اینگونه تفسیر کردیم که در نطنز علاوه ‌بر تعلیق گازدهی، ساخت و مونتاژ سانتریفیوژها هم تعلیق شود. من به تندی به او پاسخ دادم که شما در تهران به من قول دادید تعلیق، تنها تعلیق گازدهی است و ما هم طبق نظر شما عمل کردیم. البرادعی گفت اولا من تنها نیستم، کارشناسانی هم در آژانس هستند که نظر آنها چنین است. روحانی در صفحه‌های ۲۲۳ و ۲۲۴ کتابش صراحتا از خدعه البرادعی و ۳ کشور اروپایی گلایه می‌کند: «به آنها (وزرای ۳ کشور انگلستان، فرانسه و آلمان) گفتم ما در مذاکرات تهران با هم توافق کردیم بر مبنای تعریفی که مدیرکل آژانس از تعلیق داشته است اقدام کنیم ولی شما برخلاف تعهدتان به البرادعی نامه نوشته و به او فشار آورده و گفته‌اید تعلیق را به صورت وسیع‌تری تعریف کند. البرادعی به من گفت ۳ کشور برای من نامه فرستاده و گفته‌اند تعلیق، اینچنین تفسیر شود. قرار ما این بود که با صداقت با هم رفتار کنیم»!

با این همه، ظریف با این سابقه پربار از آرزومندی و پرهیز از واقع گرایی در جایگاه مدعی می‌نشیند و دلیل عقب ماندگی از توسعه کشور را آرزومندی دیگران تفسیر می کند اما توضیح نمی‌دهد پیشرفت دفاعی، توسعه برنامه هسته‌ای و پیشرفت‌های دیپلماتیک ایران (که ۲ مورد آخر از حوزه های کاری مستقیم ظریف بوده و از جزئیات آن اطلاع دارد) با کمترین هزینه نسبت به رقبای منطقه ای ایران و قدرت های جهانی حاصل نگاه به امکانات و واقع نگری بوده است یا نقش زدن آرزوها؟
وزیر خارجه سابق، این روزها که تلاش‌های کشور برای انتقال از یک قدرت منطقه‌ای به یک قدرت بین‌المللی را مشاهده می کند، ناکامی رسمی جبهه غربی در جنگ سوریه و صف های استقبال سران عربی از بشار اسد را می بیند و یا پذیرش سیادت ایران در غرب آسیا از سوی عربستان سعودی را به نظاره می نشیند که رسانه‌های غربی همه این موارد را با عنوان «پیروزی بزرگ جهانی ایران» یاد می کنند، دقیقا به چه برداشتی می رسد؟

شاید محمد جواد ظریف با دیدن این مناظر با خود این گفته تئوبالد فون بتمان صدر اعظم سالهای ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۷ آلمان را تکرار می کند: «افسوس، اگر ما فقط می دانستیم.»

منبع: ایرنا