گناهان بزرگي در جامعه واقع مي شود، هيچ كس آنها را نه لمس مي كند و نه درك مي كند كه گناه است و نه به فكر مي افتد كه تعقيب كند. در همان زمان، در همان جامعه گناهان كوچكي اتفاق مي افتد كه جامعه ...، نظام و قانون آنها را عمده مي كند [اما در كنارش توجهي به ] آن همه فساد ... آن همه فحشا، آن همه دزدي [نمي شود] ... قانون در خدمت آن دزديها و خباثت ها و رذالت ها است

گروه فرهنگی مشرق -"شرح اسم" عنوان کتاب زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ است که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسیده است. البته این کتاب اولین بار همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد؛ اما به دلیل وجود برخی اغلاط تاریخی، توزیع آن متوقف شد تا اینکه مدتی قبل پس از برطرف شدن اغلاط، چاپ و در اختیار علاقمندان گرفت. در نظر داریم هر روز بخشی از این کتاب را منتشر کنیم.

آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش هفدهم این کتاب است.


***گردش در جهان رمان - بخش اول

وی در طول پنج سال و نیمی که مقدمات و دوره سطح را گذراند، بنابه به تمایلات جسمی و روحی، به فعالیت های دیگری هم پرداخت که ورزش، مطالعات غیر درسی و شعر از جمله آنهاست. تفریحات او، محدودتر از هم سن و سال های دیگر بود. هرچند سلوک روحانی، سرگرمی عمده او را به حضور در جمع طلبه ها و مباحث علمی با دوستان هم مسلک محدود می کرد، اما کوه پیمایی را دوست می داشت و برای رسیدن به بلندی های اطراف مشهد، درس و بحث را تعطیل می کرد. «آن وقت ما کوه می رفتیم؛ پیاده روی های طولانی می کردیم. من با دوستان خودم، چندبار از کوه های اطراف مشهد، همین طور کوه به کوه، روستا به روستا، چند شبانه روز حرکت کردیم و راه رفتیم.»

تنها پارک آن زمان مشهد، فضای پالوده ای برای حضور همه اقشار مردم نداشت. گردش های گروهی طلبه های مشهد در باقرآباد بود که به آن بقرآباد می گفتند. باقر آباد که آن زمان جزئی از شهر نشده بود، گردشگاه سنتی طلبه ها بود. وعده غذایی خود را به آنجا می بردند، روی سبزه ها می نشستند و از طبیعت لدت می بردند. توپ بازی هم می کردند. نمک این بستان نشینی برای سیدعلی شعر و شعرخوانی بود.

هرچند از جراید آن زمان، نور دانش و ندای حق که با مدیریت سید حسن عدنانی و مسلمین با مدیریت حاج مهدی سراج منتشر می شد،  می خواند و با کتاب های تاریخی چون حبیب السیر و روضه الصفا را دیده و خوانده بود،

اما در اين ميان، كتاب هاي رمان، دنياي تازه اي بود كه او را شگفت زده كرد. كتاب خانه پدر، كتاب هاي زيادي داشت و سيدعلي نوجوان از آنها بهره درسي مي برد، اما از رمان، عنواني در آن پيدا نمي شد. نزديك خانه اش، كتاب فروشي كوچكي بود كه اين جور آثار را از آن كرايه مي كرد، مي خواند و پس مي داد.

کتاب خانه آستان قدس هم نعمتی بود برای صاحبان جیب هایی که پول خرید کتاب را به روی خود نمی دیدند. «گاهی روزها به آنجا می رفتم و مشغول مطالعه می شدم. صدای اذان با بلندگو پخش می شد. به قدری غرق مطالعه بودم که صدای اذان را نمی شنیدم. خیلی نزدیک بود و صدای خیلی شدید داخل قرائت خانه می آمد و ظهر می گذشت. بعد از مدتی می فهمیدم که ظهر شده است.»

او قدر کتاب خانه آستان قدس را خوب می دانست؛ هم به دلیل وفور منابع و هم کرایه نکردن کتاب ها، که روزی یک ریال باید برای آن کنار می گذاشت. بینوایان را در همین کتاب خانه خواند، که اگر نمی خواند شاید به جای یک ریال، باید یک تومان به کتابفروش محل می پرداخت.

خوانندگان کتاب های رمان، پس از خواندن کتاب، در حاشیه آن، کتاب خوان بعدی را به خواندن رمان دیگری سفارش می کردند و عنوان آن را می نوشتند. سید علی هم در حاشیه کتاب هایی که می خواند چنین توصیه هایی می نوشت "شاید الان در حواشی آنها اگر بریده نشده باشد، خط من در اغلب اینها باشد."

سيدعلي بسياري از رمان هاي منتشر شده خارجي را در نوجواني مطالعه كرد و با زواياي اين دنياي ريزبافت، پيوندي يافت كه دوام آن هميشگي بود . شگفتي هاي جهان داستان او را چنان به سوي خود كشيد كه هر رماني به چنگ مي آورد، خود را در آن غرق مي كرد. بعدها گفت كه رمان خواني او در ابتدا، بي هدف بود و تحت تأثير كششهاي داستان پردازي قرار داشت "اشتباه كردم كه همه جور رمان هايي را خواندم [چرا كه] رمان مثل آبي كه در خاك نرم نفوذ مي كند همه جا را مي گيرد؛ وقت را پر مي كند. اما رفته رفته او به شناخت و جست و جوي انسان ها، تمدن ها، فرهنگ ها و مناسبات نهفته در اين داستانها پرداخت و به سوي رمانهايي كه زمينه تاريخي داشتند كشيده شد. آشنايي او با تاريخ برخي سرزمين ها از طريق رمان بود. بعدها اعتقاد خود را در اين باب چنين بيان كرد:

هيچ بياني نمي تواند تاريخ را مثل داستان و قصه بيان كند. وقتي درباره تاريخ با زبان غير هنري حرف مي زنيم، مثل اين است كه از فاصله ده هزار پايي زمين، از شهري عكس برمي داريم. طبيعتاً ابعاد شهر و خيابان هاي اصلي شهر هم پيداست، اما در آنجا آدم ها چه كار مي كنند؟ خوبند؟ بدند؟ فقيرند؟ غني اند؟ راحت اند؟ خوابند؟ دعوا مي كنند؟ مي رقصند؟ اصلاً هيچ چيزي معلوم نيست. تاريخ از آن بالا، از ده هزار پايي، شهري را عكس برداري مي كند و به ما نشان مي دهد. يك وقت هست شما وارد شهر مي شويد، البته همه كوچه هاي شهر را نمي توانيد ببينيد، اما دو سه كوچه شهر يا خيابان شهر را مي رويد، با افرادش حرف مي زنيد و از خانه ها عكس برمي داريد؛ از اتاقها، از اسباب بازي بچه ها، از بوسيدن يك فرزند توسط مادرش ... همه اين ها را ترسيم مي كنيد و در يك عكس جلوي ما مي گذاريد. البته يك كوچه است، خيابان است، همه شهر نيست، اما مي شود آن را تعميم داد... اين زبان هنر از تاريخ است؛ قصه اين است.

كتاب هايي چون جنگ و صلح نوشته لي يف نيكالايوويچ تولستو ي، بينوايان اثر ويكتور ماري هوگو، برخي آثار رومن رولان مانند ژان كريستوف، هر آنچه از الكساندر دوماي پدر و پسر ترجمه شده بود، كتاب هاي ميشل ژواگو، دن آرام نوشته ميخاييل شولوخوف، كمدي الهي اثر دانته آليگي هري و ... را در اين دوره و نيز دهه چهل خواند و گاه چون بينوايان را دوباره خواند و در ضمير او به آسمان خراشي ماند كه سر به آسمان مي سايد. بینوایان یک معجزه است در عالم رمان نويسي... كتاب جامعه شناسي است، كتاب تاريخي است، كتاب انتقادي است، كتاب الهي است، كتاب محبت و عاطفه و عشق است.

با ورود به آموزش هاي فقهي در پايان دوره سطح و ابتداي درس خارج، از شدت مطالعه و گرايش سيدعلي خامنه اي به رمان كاسته شد، اما قطع نگرديد. در آن دوره که شايد پنج سالي به درازا كشيده شده باشد. كمتر رماني بود كه آن وقت ها اسم آورده بشود و من نخوانده باشم.

خود احتمال مي دهد تعداد رمان هايي كه در مشهد و پيش از حركت به قم1337ش خوانده است، بيش از هزار عنوان است. نگاه او به هنر، از زاويه اي است كه صاحب هنر بتواند بدان كاركرد اجتماعي ببخشد. چنين كاركردي نمي تواند تعارف بردار و فرمايشي باشد، بلكه هنر آيينه زيبايي ها و زشتي هاي جامعه است؛ چيزي كه در رمان به بهترين شكل مي توان بدان پرداخت.

آفرينش هنر منوط به دو مقدمه واجب است؛ يكي هنرمند، كسي كه توان ديدن حقايق جامعه را دارد؛ حقايق شيرين و تلخ، همانهايي كه چشمهاي عادي آنها را نمي بيند، مثل گوش هايي كه هر صدايي را نمي شنود. نام افرادي كه ذهن هاي دقيق و هوش هاي برتر از معمول دارند، هنرمند است. نقاشاني كه آثارشان تقليد ديگران است، فيلم سازاني كه از روي دست ديگر سينماگرها تقليد مي كنند، داستان نويسي كه كارش تكرار كارهاي نويسندگان ديگر است، هنرمند نيستند. هنرمند آن كسي است كه تلخي ها و شيريني هايي را در جامعه احساس مي كند كه ديگران احساس نمي كنند.

مقدمه دوم، امكان خلق هنري است؛ توان آفرينش هنري و نمايش تلخي ها و شيريني ها است. همان طور كه در بينوايان آمده "گناهان بزرگي در جامعه واقع مي شود، هيچ كس آنها را نه لمس مي كند و نه درك مي كند كه گناه است و نه به فكر مي افتد كه تعقيب كند. در همان زمان، در همان جامعه گناهان كوچكي اتفاق مي افتد كه جامعه ...، نظام و قانون آنها را عمده مي كند [اما در كنارش توجهي به ] آن همه فساد ... آن همه فحشا، آن همه دزدي [نمي شود] ... قانون در خدمت آن دزديها و خباثت ها و رذالت ها است . نشان دادن اين فاصله ها و تضادها با همه جزئياتش از عهده خلق هنري هنرمند برمي آيد.