سید علی یکی از عینک ها را به چشم زد و دید هر آن چه تار بود، حاشیه داشت، و یا رنگ پریده می نمود، روشن شد.«تا آن وقت هیچ گاه دنیا را به این روشنی ندیده بودم.» وقتی رویش را برگرداند، متوجه شد آدم هایی هستند که آن طرف خیابان راه می روند. رو به سمت حرم برگرداند و برای نخستین بار سقف آنرا دید. هر آن چه دور بود، تازه بود.«برگشتم و گفتم: این عینک خوب است. پنج شش تومان [دادم و خریدم.]»

گروه فرهنگی مشرق -"شرح اسم" عنوان کتاب زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ است که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسیده است. البته این کتاب اولین بار همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد؛ اما به دلیل وجود برخی اغلاط تاریخی، توزیع آن متوقف شد تا اینکه مدتی قبل پس از برطرف شدن اغلاط، چاپ و در اختیار علاقمندان گرفت. در نظر داریم هر روز بخشی از این کتاب را منتشر کنیم.
آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش چهاردهم این کتاب است.


***دنیای روشن


در این زمان بود که متوجه ضعف چشم هایش شد؛ عارضه ای که تمام دوران دبستان را بر او سخت گرفته بود. در آن دوره به تنهایی درس می خواند، ولی اینک می دید که طلبه های هم درس او روی کتاب خم نمی شوند و با کمری راست آن را می خوانند. پرس جو ها گفت که میان سید علی و عینک، هزینه ای معادل 16 تومان فاصله است. موضوع را به پدر گفت، اما او با سردی برخورد کرد. گمان برد پسرش برای تزیین ظاهر خود چنین پولی می خواهد. زیر بار نرفت و علی آقا مجبور شد تا یک سال دیگر فاصله کتاب ها و چشمانش را به حداقل برساند. تا این که «به مادرم اصرار کردم و او مقداری پول جور کرد و 16 تومان داد به من عینک خریدم.»

شیشه های عینک مطابق تشخیص چشم پزشک 75/1 بود. اما این نسخه مربوط به یک سال پیش بود. وقتی عینک را به چشم زد، متوجه شد درست نمی بیند. به دکتر مراجعه کرد و فهمید که شماره چشم به 75/2 رسیده است. دیگر پولی برای خرید عینک تازه نبود. همان شیشه ها و قاب را تکیه نگاهش کرد. بعدها، روزی از دالان منتهی به مسجد گوهرشاد رد می شد که مقابل دکان همه چیز فروشی ایستاد «یادم نیست دنبال چه بودم. دیدم عینک دارد. گفتم: عینکی که به چشم من بخورد دارید؟ گفت: اینها هست. ببین کدام به چشمت می خورد [بردار.]»

سید علی یکی از عینک ها را به چشم زد و دید هر آن چه تار بود، حاشیه داشت، و یا رنگ پریده می نمود، روشن شد.«تا آن وقت هیچ گاه دنیا را به این روشنی ندیده بودم .» وقتی رویش را برگرداند، متوجه شد آدم هایی هستند که آن طرف خیابان راه می روند. رو به سمت حرم برگرداند و برای نخستین بار سقف آنرا دید. هر آن چه دور بود، تازه بود.«برگشتم و گفتم: این عینک خوب است. پنج شش تومان [دادم و خریدم.]»

بعد ها فهمید که شماره این عینک حدود 5/3 است. عینک از را رسیده تا شش سال بعد میهمان چهره سیدعلی خامنه ای بود، اما این شیشه ها تاب مطالعه او را نداشتند. چشم هایش ضعیف تر شد. وقتی توانست روی صندلی یک چشم پزشک بنشیند و به علامت های صفحه رو به رو چشم بدوزد، دکتر شیشه شماره 4 را برایش تعیین کرد. این نسخه هم دوام زیادی نیافت، و زمانی که به زندان افتاد و عینک را از او گرفتند، حدود یک نمره دیگر به ضعف چشمهایش افزوده شد.

***شهادت نواب صفوی 
 
پس از پایان شرح لمعه، بخش عمده رسائل، مکاسب و کفایه را از حاج شیخ هاشم قزوینی فرا گرفت؛ کسی که حلقه های درسش را بی نظیر دانسته اند و درسال های پس از کودتای 1332 ش، استوانه علم و عملش در کنج بی ادعایی مدرسه نواب، تکیه گاه طلاب جوانی چون سیدعلی خامنه ای بود.

اواخر دی ماه 1334 بود که خبر شهادت نواب صفوی به مشهد رسید. آن ساعت در مدرسه نواب بود. سیدعلی و طلبه های هم دوره او میان خشم و غم در رفت و آمد بودند. منقلب شده بودند. مدرسه نواب آن روز شاهد بلند شدن صداهایی بود که شاید پیش از این نشنیده بود.«علنا توی مدرسه شعار و به شاه فحش می دادیم.»

خبر اعدام نواب و هم قطاران او در شهر مشهد موج نداشت. از سایه سنگین کودتای 28مرداد 1332، بیش از دو سال می گذشت. جز فریاد چند طلبه جوان که از زیر سقف مدرسه نواب آن طرف تر نرفت و زمزمه های غمگنانه حاج شیخ هاشم قزوینی، در مشهد صدایی در پاسداشت خون های به زمین ریخته برنخاست.

آن وقتی که از سیاست و نهضت و حضور روحانیون و طلاب در عرصه های انقلابی و مبارزه هنوز هیچ خبری نبود، این جا حاج شیخ هاشم قزوینی سر درس مکاسب، وقتی یاد مرحوم نواب صفوی را مطرح کرد، چشمانش پر از اشک شد و از شهادت آنها به دست جباران آن روز، شکوه کرد.
وی بخش عمده دروس دوره سطح را نزد حاج شیخ هاشم قزوینی خواند و باقی مانده آها را با تدریس پدر به پایان برد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • mohammad ۲۲:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۱
    0 0
    خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خامنه ای را نگهدار آمین یا رب العالمین
  • مجیدسرگلزائی مقدم ۱۱:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۴
    0 0
    خدایا رهبرعزیزمان را تاانقلاب مهدی نگهدار.
  • ۱۲:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۴
    0 0
    چه صادقانه اقا همه چيز رو مطرح كردن خدايا حفظشون كن

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس