برای خیلی از مخاطبانی که بلیت «زودپز» را می‌خرند بیش از آن‌که کارگردان و حتی قصه مهم باشد جاذبه حضور نوید محمدزاده و محسن تنابنده با آن گریم و لباس‌های اجق‌وجق متقاعدکننده است.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم «زودپز» در سینماهای سراسر کشور اکران شد و تا لحظه انتشار این این گزارش به فروشی بیش از ۴۰ میلیارد تومان دست پیدا کرده است.

آخرین ساخته رامبد جوان کمدی متفاوتی نیست و ساختار فیلم از یک الگوی اجتماعی - انتقادی، مشابه‌ نمونه‌های اولیه‌ای همچون نهنگ‌عنبر، هزارپا و فسیل به یک برداشت هزل و هجو از دهه شصت شمسی می‌پردازد. اغلب این فیلم‌ها نیاز به ستاره‌دارند و بخشی از اهداف فیلم در گیشه‌ها را ستاره‌های سینمایی تامین می‌کنند.

ماهنامه فیلم درباره اقبال این فیلم به عنوان یک نمونه دیگر از این فیلم‌های گیشه‌ای موسوم به «برفوش» (بفروش سابق) می‌نویسد: برای خیلی از مخاطبانی که بلیت «زودپز» را می‌خرند بیش از آن‌که کارگردان و حتی قصه مهم باشد جاذبه حضور نوید محمدزاده و محسن تنابنده با آن گریم و لباس‌های اجق‌وجق متقاعدکننده است. حتی سر صحنه و در مراحل تولید چنین فیلم‌هایی هم بازیگران پرتقاضای این روزها که گیشه دارند مثل بهرام افشاری و پژمان جمشیدی محوریت بیشتری دارند تا کارگردان؛ چون همه می‌دانند که کل پروژه باید در خدمت سوپراستار باشد و جایی برای چک‌وچانه نیست.

روند ساخت‌های کمدی‌های نازل هجو با الگو گرفتن از آثار یاد شده، در دو ساله گذشته ناگهان جهشی عجیبی داشت. همانطور که در گزارش‌های پیشین مشرق اشاره شد(اینجا)، روند ساخت فیلم‌های اجتماعی طی سیاست‌گذاری‌های ۲ سال اخیر متوقف و به هر نوع کمدی سخیف، مبتذل، هجو، هزل و...، با هر میزان از شوخی‌های جنسی کثیف (Comedy's Dirtiest ) و وضعیت‌های نمایشی اروتیک مجوز ساخت و نمایش داده شد.

اهداف سینمایی پیشین با بغض‌های مصنوعی نمایشی، ادعای بازگرداندن سینما، روی ریل‌های جریان انقلابی، با مجوز دادن به آثار سخیف و مبتذلی از جنس زودپز محقق شده است!

در تحلیل موقعیت‌های بسیار ناپسند و اروتیک فیلم، رسانه‌ها هموار تیغ تند تیز انتقادات خود را متوجه سازندگان می‌کنند، در حالیکه این انتقادات باید متوجه مدیران و شوراهایی باشد که به این فیلم پروانه ساخت و نمایش داده‌اند.

کارکرد مهم فیلم «زودپز» این است که دست مدیران فرهنگی سابق در وزارت ارشاد را رو می‌کند که به نام جریان نزدیک به انقلاب، به چنین فیلم‌هایی میدان دادند که حتی برای کشیدن مخاطب به داخل سینما، ریشه‌های فرهنگی انقلابی را به سخره می‌گیرد. هر کدام از وزای دولت‌های پیشین اگر به چنین اثری مجوز می‌دادند قطعا در مجلس با استیضاح سرسختانه‌ای مواجه می‌شدند.

کدام بخش از درونمایه زودپز آزاردهنده است؟

روایت دهه شصتی فیلم درباره شخصیتی به نام قدرت (محمود جعفری) است که در تعمیرگاهش با معشوقه‌اش(گلاره عباسی) وعده کرده است. شبنم برای او آبگوشت بار گذاشته تا بساط لذتجویی او را فراهم آورده است.

داماد بزرگ قدرت سیروس (محسن تنابنده) در طبقه بالای تعمیرگاه مخفی می‌شود و پی می‌برد قدرت در اهتکار اقلام خوراکی ضروری دستی بر آتش دارد. با ورود قدرت به تعمیرگار او با پدرهمسرش درگیر می‌شود. حین این درگیری زودپز می‌ترکد و هر دو آن‌ها از نیم‌طبقه بالای میکانیکی به پایین پرتاب می‌شوند و قدرت فوت می‌کند.

سیروس(نوید محمدزاده) و شاهین به عنوان دامادهای او تلاش می‌کند در جریان موشک‌باران او را شهید جا بزنند.

همسر کاراکتر سیروس(محسن تنابنده)، باجناق شاهین(نوید محمدزاده) فوت کرده است اما او همچنان در خانه پدر همسرش زندگی می‌کند. او مدتی است به دختر عموی همسرش، مهری، علاقه‌مند شده است. مهری چون خانواده‌ای ندارد، با خانواده عمویش زندگی می‌کند و سیروس منتظر فرصت است که با ازدواج کند.

زودپز فرزند نامشروع نهنگ عنبر، هزارپا و فسیل

سه فیلمی که در ابتدای این گزارش به آنان اشاره شد، نهنگ عنبر، هزارپا و فسیل، والدین نامشروع فیلم زودپز هستند و این فیلم از هر کدام این آثار برداشتی ژنتیکی -سینمایی داشته است.

نهنگ عنبر زمینه‌ای را ایجاد کرد تا مسیر شوخی کردن با دهه شصت، دوران اوج انقلاب‌ و جنگ تسهیل شود. در واقع جریان سازی در حوزه سینما برای تمسخر و هجو فرهنگ عامه دهه نخست پس از انقلاب که حاوی ارزش‌های آن دوران است با این فیلم کلید خورد و مابقی آثار این رویه را تثبیت کردند.

زمانی که فیلم سامان مقدم ساخته شد، عناصر فکری رسانه‌ای وابسته به تیم مدیریت سینمایی، تمام جریان‌های رسانه‌ای خود را همراه کردند تا از گفتمان هجو ارزش‌های دهه شصت در این اثر انتقاد کنند، اما به محض آنکه روی کرسی مدیریتی نشستد همان سیاست‌های پیشین را در پی گرفتند و فسیل، زودپز با استفاده عنصر هجو و تمسخر دهه شصت همراه با شوخی‌های ۳۰+ ساخته شوند.

برای پیش‌گیری از یکسویه نگری کافیست متن مستقل «علی رفیعی وردنجانی» نویسنده کتاب‌ها «وقتی افیلا می‌گرید» و «در جستجوی سینما» را درباره این فیلم مرور کنیم. او در نوشتار مستقلی درباره زودپر می‌نویسد:

۱-مسئله‌ی سکانس ابتدایی فیلم چه بوده که خواسته ثابت کند آنها در حال ضبط ویدئویی هندی بودند که بعد معلوم می‌شود خود فرمانده بسیجی فیلمِ «شعله» رامش سیپی، را از حفظ است؟

۲- ارتباط جاست فرند شده‌ی آن فرمانده بسیجی (روزبه حصاری) با فرمانده‌ی خواهران پادگان (شیرین اسماعیلی) را شکلی از بی‌احترامی به ساحت مقدس رزمندگان می‌دانم.

۳- فیلم خیلی ترحم‌برانگیز نشان می‌دهد وقتی آنها پدرِ با «زودپز» مرده‌ی خود را، که می‌خواهند جای شهید بزنند و روی کول دارند، شیمیایی زده شده! اولاً که هیچ جنگ دیده‌ای، حتی برای من که در فیلم‌ها و کلیپ‌ها دیده‌ام، باور نمی‌کند ردِّ آرد بر آدم‌ها شیمیایی باشد، دوماً فیلم‌ساز درحال بازی کردن با احساسات مردم است. (اینجا) و (اینجا)

یکی از اشکالات مبنایی فیلم، ضبط ویدئوی رقص هندی در بیابان توسط یک گروه فیلمبرداری غیرقانونی است. در دهه شصت چنین امکانی برای گروه‌های زیرزمینی ساخت موزیک ویدئو از حیث ادوات فنی فراهم نبود.

همین سکانس درونمایه شبه کمدی زودپز را با چالش باورپذیری مواجه می‌کند. برای مخاطب امروزی که درک واضحی از دهه شصت ندارد و داده‌های مجازی را باور می‌کند، نخستین اثر فیلم، القاء سرکوب شادی توسط دستگاه پلیسی بسیج و کمیته است، این بزرگنمایی اولیه اثر برمخاطب تاثیر گذار آنی خواهد گذاشت.

تجلی گزاره دوم عنوان شده توسط رفیعی، در یکی از سکانس‌ها به هجو شمایل بسیجی‌های دهه شصت منتهی می‌شود، فرمانده بسیجی با "خواهر بسیجی فعال"، مهری، با هم «جاست فرند» هستند.

روابط عاشقانه دهه شصت در اقشاری مذهبی و انقلابی معمولا به خواستگاری و ازدواج می‌انجامید اما صاحبی فرمانده بسیج، روابطی آزاد و امروزی با مهری دارد که عنوان «جاست فرند» در مورد آن مصداق پیدا می‌کند.

در سکانسی مهری در مقابل عشق ورزی سیروس، با عشوه به او می‌گوید: برای او همسر پیدا خواهد کرد، به شرطی که از قدرت اجازه بگیرد تا او همراه برادر صاحبی به خط مقدمه جبهه بروند.

تنزل خط مقدم به مرکزی تفریحی برای توسعه روابط عاشقانه، از ابعاد بسیار سخیفی است که وضعیت جنگی کشور را به یک برداشت سخیف از نوع روابط اقشار مذهبی تنزل می‌دهد.

در سکانسی دونفره، سیروس خطاب به شاهین می‌گوید:مهری زمان تظاهرات(سال ۵۷) چادرش را با دندان‌هایش می‌گرفت و شعار برمرگ شاه می‌داد و از منظر او خیلی اروتیک بوده و ناگهان سیروس بلند می‌شود و دستش را به سوی لباسش می‌برد و دوغی را بیرون می‌آورد.

ساخت فیلم‌های سبک‌سرانه کمدی بیشتر تحت تاثیر این مثل قدیمی است: یه جو از عقلت کم کن هر کار دوست داشتی بکن.

کمدی سازان «برفوش»، از این ضرب‌المثل تاثیر پذیرفته‌اند و در شخصیت‌پردازی یک جو از عقل همه کاراکترها کم می‌کنند و شخصیت‌های اصلی فیلم هر کاری دلشان می‌خواهد می‌کنند.

در واقع این روش خاص کاستن از عقل شخصیت‌های اصلی، زمینه هجو هر آنچه به عنوان شعارها و ارزش‌های جاری در جامعه است را هموار می‌کند.

با این فرمول شاهین در فیلم با گردنبند SH که شبیه یکی از اقلام تزیینی خواننده‌های لس‌آنجسی است، در مقابل دوربین و گزارشگر تلویزیون «انجز وعده و نصر عبده» (الله وعده خود را به کرسی نشاند) را تمسخر کند. این سکانس شبیه آنچیزی است که رضا عطاران در هزارپا از خود به نمایش گذاشت. رضا عطاران بر سر مزار شهدا قرآن می‌خواند و مخاطب با صدای بلند در سینما می‌خندید. (قرآن خوانده عطاران در هزار پا اینجا)یا درسکانسی که عطاران در فیلم نهنگ‌عنبر با تلفظ اشتباه ماه ذی‌الحجه، موجب خندیدن تماشاگران با صدای بلند در سینماها می‌شد.

دو کاراکتر اصلی فیلم در یکی از سکانس‌های فیلم با لذت عجیبی در مقابل دوربین مشغول کشیدن مواد مخدر هستند و فیلم تصویر بشدت دلپذیری از این فعل را به نمایش می‌گذارد.

با خلق شخصیت‌هایی سبک عقل می‌توان دوران دفاع مقدس را مسخره کرد و با مدیرانی مشابه می‌توان مجوز چنین اثری را صادر کرد. فیلیمی که شرایط جنگی کشور را به نمایش می‌گذارد و مردم زیر آتش موشک‌ها دشمن متخاصم هستند اما عده‌ وسیعی به دنبال موقعیت‌های فرصت‌طلبانه هستند.

برچسب‌ها